eitaa logo
دانستنی های مهدوی
23.9هزار دنبال‌کننده
10.2هزار عکس
6.9هزار ویدیو
83 فایل
✳️برای رزرو تبلیغات در مجموعه اَسرا بر روی لینک زیر کلیک کنید👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2186347655C6187e57a27
مشاهده در ایتا
دانلود
💢اسلام‌مخالف نوروز نیست آیاسفره هفت سین است؟ و اینکه در فضای مجازی میگویند امام علی (ع) در حدیثی نوروز را اعلام نموده اند صحت دارد؟ ✅در پاسخ به این سوال باید اشاره نمود که اهل بیت در روایات مختلف اصل این عید سنتی را تایید کرده اند. به بخشی از این روایات با ذکر سند اشاره میکنیم👇 شيخ صدوق نقل مى كند: «وأتي علي عليه السلام بهدية النيروز ، فقال عليه السلام : ما هذا؟» خدمت حضرت امير (ع) هديه اى آوردند، حضرت فرمود اين چه هديه اين است؟ پاسخ دادند: «يا أمير المؤمنين اليوم النيروز» اين هديه روز نوروز است، حضرت هديه را پذيرفت و فرمود «اصنعوا لنا كل يوم نيروزا». شما هر روز را براى ما نوروز قرار دهيد. (هر روزتان نوروز باد).  📚من لا يحضره الفقيه، ج 3، ص 300، ح 4073 . از اين روايت استفاده مى شود كه حضرت هيچگونه با عيد نوروز نفرمودند، بلكه فرمودند هر روزتان نوروز باد. و در ديگرى حضرت امير عليه السلام فرمود: «اليوم لنا عيد ، وغدا لنا عيد ، وكل يوم لا نعصي الله فيه فهو لنا عيد امروز  براى ما است و فردا هم عيد ما هست و هر روز كه خدا را معصيت نكنيم آن روز عيد ما است. 📚مستدرك الوسائل، ج 6، ص 154، ح 6679. ✅شيخ طوسى در مصباح از امام صادق (ع) نقل كرده كه حضرت به معلى بن خنيس فرمودند: «إذا كان يوم النيروز فاغتسل والبس أنظف ثيابك ، وتطيب بأطيب طيبك ، وتكون ذلك اليوم صائما روز غسل كن و پاكيزه ترين لباست را بپوش و خود را خوشبو نما و اين روز را روزه بگير و بعد از نماز ظهر و عصر چهار ركعت نماز (با آداب خاصى) بجاى آور و دعا كن«يغفر لك ذنوب خمسين سنة».خداوند گناه پنجاه سال تو را مى آمرزد. 📚وسائل الشيعة ، ج 8، ص 172 - 173، مصباح المتهجد : 790. ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ 💠 ⚜️ @P_Mahdavi
3.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📱 💐 🚩 دعای سپهبد قاسم سلیمانی: در ابتدای سال جدید بگوییم: خدایا در این سال تو مرا بیامرز، من قول میدهم در این سال دروغ نگویم، ولو اینکه این دروغ نگفتن به ضرر من باشد... @p_Mahdavi
🍃🌼🍃 🌼 السَّلَامُ عَلَى رَبِيعِ الْأَنَامِ... 🍃سلام بر تو ای مولایی که صفای آمدنت، زمستان دل‌ها را بهار خواهد کرد و طراوت مهربانیت روزگار را نو. 📔صحیفه مهدیه، زیارتنامه امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، به نقل از سيد بن طاوس. 🍃🌼🍃 🤲🏻 ⚜@p_Mahdavi
❇️ ماجرای نجات از برف ناگهانی کوهستان در ایام نوروز 🏷 قسمت اول: ▪️ مولف کتاب دار السلام در احوالات حضرت مهدی (علیه السلام): ▫️ حقیر در اوایل شباب (جوانی) که شاید مقارن سال ۱۲۶۳ هجری بود، در بلده "بروجرد" در مدرسه "شاهزاده" مشغول تحصیل علم بودم و هوای آن بلد چون اعتدالی دارد در ایّام عید نوروز، باغات و اراضی آن سبز و خرّم می‌گردد و آثار زمستان از برف و برودت هوا زایل می‌شود؛ لکن دو فرسخ مسافت- بلکه کمتر- از دروازه شهر گذشته به سمت عراق (منظور از عراق، اراک است) آثار زمستان تا اوّل "جوزا" (خرداد) غالبا ثابت و برقرار است و حقیر پس از دخول "حمل" (فروردین) چون هوا را معتدل دیدم و وقت هم به جهت تفرقه طلاب و رسومات عید نوروز وقت تعطیل بود، با خود خیال کردم که قبر امامزاده لازم التعظیم "سهل بن علی" را که در قریه معروفه به "آستانه" -که از دهات کزاز که محالات عراق (اراک) است- واقع گردیده -و در هشت فرسخی بروجرد واقع شده- زیارت کنم. و جمعی از طلاب هم بعد از اطلاع بر این اراده، موافقت کرده، با کفش و لباسی که مناسب هوای بروجرد بود پیاده بیرون آمدیم و تا پایه "گردنگاه" که تقریبا در یک فرسخی شهر واقع است آمده، در میان گردنگاه برف دیده شد و نظر به آنکه برف در کوهستان تا ایّام تابستان هم می‌ماند اعتنایی نکردیم. ❄️ چون از گردنه بالا رفتیم، صحرا را پر از برف دیدیم. لکن چون جاده کوبیده بود و آفتاب هم تابیده بود و مسافت هم تا به مقصود زیاده بر شش فرسخ نمانده بود، به ملاحظه اینکه دو فرسخ دیگر را هم در آن‌روز می‌رویم و شب را هم- که شب چهارشنبه بود- در بعض دهات واقعه در اثنای راه می‌خوابیم، باز هم اعتنایی نکرده روانه شدیم. مگر یک نفر از همراهان که از آنجا برگشت. پس ما رفتیم، وقت عصر به قریه‌ای رسیده در آنجا توقف کرده شب را خوابیدیم. 🌨 چون صبح برخواستیم دیدیم که برفی تازه افتاده و راه را بسته و جاده را مستور کرده. لکن با وجود آن چون نماز را ادا کردیم و آفتاب هم طلوع کرد آماده رفتن شدیم. صاحب منزل مطلع شده ممانعت نمود و گفت: 🔸 جاده‌ای نیست و این برف تازه همه راه‌ها را پر کرده. ▫️ گفتیم: 🔹 باکی نیست. زیرا که هوا خوب است و دهات هم به یکدیگر اتصال دارد و راه را می‌توان یافت. ▫️ لهذا اعتنایی نکرده روانه شدیم. آن روز هم با مشقّت تمام رفته تا آنکه عصر را وارد قریه [ای‌] شدیم که از آنجا تا به مقصود تقریبا کمتر از دو فرسخ مسافت بود و شب را آنجا در خانه شخصی از اخیار "حاج مراد" نام خوابیدیم. چون صبح برخاستیم هوا را دیدیم به‌غایت برودت و برف دیگر هم زیاده بر برف شب گذشته باریده بود، لکن هوا دیگر ابر نداشت. (ادامه دارد) 🏷 (عجل الله تعالی فرجه) @p_Mahdavi
❇️ ماجرای نجات از برف ناگهانی کوهستان در ایام نوروز 🏷 قسمت دوم: ☀️ چون نماز را ادا کردیم و هوا را هم صاف دیدیم و مقصود هم نزدیک بود و شب آینده هم شب جمعه بود و مناسب با زیارت و عبادت و در وقت خروج هم مقصود درک زیارت این شب بود، و بعلاوه قریه دیگر فاصله بود میان این قریه و آن محل مقصود- که آن قریه متعلّق به بعض ارحام حقیر داشت و با عدم تمکّن از وصول به مقصود، توقّف در آن قریه از برای صله ارحام هم ممکن بود- نظر به این همه، باز حرکت کرده اراده جانب مقصود کردیم. چون صاحب منزل بر این اراده مطلع گردید در مقام منع اکید برآمد و گفت: 🔸 مظان هلاکت است و جایز نیست. ▫️ جواب گفتیم که: 🔹 از اینجا تا قریه ارحام که مسافت چندان‌ نمی‌باشد و یک گردنگاه زیاده فاصله نیست و هوای آن طرف هم که مانند این طرف نیست و در یک فرسخ مسافت هم مظنه هلاکت نمی‌باشد. ▫️ بالجمله از او اصرار در منع و از ما اصرار در رفتن. آخر الامر چون اصرار را مفید ندید گفت: 🔸 پس اندک توقف نمایید تا آنکه مرا کاری است، آن را دیده به‌زودی بیایم. ▫️ این بگفت و برفت و در اطاق را پیش نمود. چون او برفت ما با یکدیگر گفتیم که: 🔹 مصلحت در این است که تا او نیامده برخیزیم و برویم. زیرا که اگر بیاید باز ممانعت می‌نماید. ▫️ پس برخواسته اراده خروج کرده [امّا] در را بسته دیدیم. دانستیم آن مرد مؤمن حیله در منع ما کرده. بعد از یأس از تأثیر منع، لاعلاج دیگرباره نشستیم. ناگاه دختری را در میان ایوان آن اطاق دیدیم که کاسه در دست دارد و آمده از کوزه [ای‌] که در ایوان بود آب ببرد. آن دختر را گفتم که: 🔹 در را بگشا. ▫️ او هم غافل از حقیقت امر، در را گشود و ما به‌زودی بیرون آمده روانه شدیم. بعد از آنکه از اطاق و حیاط که بر بالای تلی واقع بود بیرون آمده، در میان صحرا افتادیم. ناگاه صاحب منزل را از بالای بام- که از برای روفتن برف بر آن برآمده بود- چشم به ما افتاد. فریاد برآورد که: 🔸 آقایان عزیزان نروید. تلف می‌شوید. ▫️ بیچاره هرقدر اصرار کرد فایده نداد و اعتنایی نکردیم. چون اصرار را با فایده ندید، دوید که: 🔸 راه بسته و ناپیدا می‌باشد. ▫️ شروع به ارائه طریق و دلالت راه نمود، که: 🔸 حالا که می‌روید از فلان مکان و فلان طرف بروید. ▫️ و تا آن مکان که آواز می‌رسید بیچاره دلالت می‌نمود تا آنکه دیگر صدا نمی‌رسید. پس سکوت کرد و ما روانه شدیم. تا آنکه مسافتی از آن قریه دور افتادیم و راه را هم‌چون بالمره مسدود بود نیافتیم و بی‌خود می‌رفتیم. گاه بر گودال‌‌‌هایی که برف هموار کرده بود واقع می‌شدیم [و] تا به کمر یا به سینه فرومی‌رفتیم و گاه می‌افتادیم، و بدتر از همه آن بود که رشته قنات آبی هم در آنجا بود که برف و بوران، اثر چاه‌های آن را مسدود کرده و خوف وقوع در آن چاهها هم بود، و به‌علاوه آنکه راه ناپیدا و برف هم غالبا از زانو متجاوز، و کفش و لباس هم مناسب حضر و هوای تابستان. گاه بعض رفقا چنان فرو می‌رفتند که متمکّن از خروج نمی‌گردیدند تا آنکه دیگران اجتماع نمایند و او را از برف و گودال مستور زیر برف بیرون کشند و با وجود این حالت چون هوا آفتاب و روشن بود، می‌رفتیم. اگرچه در هرچند قدم، می‌افتادیم یا آنکه در برف فرو می‌شدیم. (ادامه دارد) 🏷 (عجل الله تعالی فرجه) @p_Mahdavi
❇️ ماجرای نجات از برف ناگهانی کوهستان در ایام نوروز 🏷 قسمت سوم (آخر): 🌨 اتّفاقا ابرها به یکدیگر پیوسته هوا تاریک گردید و برف و بوران باریدن و وزیدن گرفت و سر تا پا را تر نمود و اعضای ما از وزیدن بادهای سرد و ریختن برف و بوران از کار بماند. لهذا همگی از زندگانی خود مأیوس شده مظنّه به تلف و هلاکت کردیم و انابه و استغفار کرده، با یکدیگر شروع به وصیّت نمودیم. پس از فراغ از وصیّت و آمادگی از برای مردن، حقیر به ایشان گفتم که: 🔹 نباید از فضل و کرم خداوند مأیوس شد، و ما را بزرگ و ملجأ و ملاذی هست که در هر حال و وقت، قدرت بر اعانت و اغاثه ما دارد. بهتر آنست که به او استغاثه کنیم و دخیل شویم. ▫️ گفتند: 🔸 چه‌کس را گویی؟ ▫️ گفتم: 🔹 امام عصر و صاحب امر حضرت قائم علیه السّلام را گویم. ▫️ چون این شنیدند همگی به گریه درآمدند و ضجّه کشیدند و صداها را به 🔹 «وا غوثاه أغثنا و أدرکنا یا صاحب الزمان» ▫️ بلند نمودند. ☀️ ناگاه باد ساکن و ابرها متفرق شد و آفتاب ظاهر گردید. چون این را دیدیم به‌غایت شاد و مسرور گردیدیم، لکن اطراف را به نظر درآورده؛ از چهار طرف به غیر از تلال (تپه ها) و جبال (کوه ها) چیزی ندیدیم و طرف مقصود را ندانستیم و از ترس آنکه اگر برویم شاید جانب مقصود را خطا کرده [و] به کوهسار مبتلا شویم و طعمه سباع (درندگان) گردیم، متحیّر ماندیم. ناگاه دیدیم که از طرف مقابل بر بالای بلندی شخصی پیاده نمایان گردید و به جانب ما می‌آید. مسرور شده با یکدیگر گفتیم که: این بلندی بالای همان گردن‌گاهی است که واسطه میان منزل و مقصود است و این پیاده هم از آنجا می‌آید. پس او به جانب ما و ما به سمت او روانه شدیم تا آنکه به یکدیگر رسیدیم. شخصی بود به لباس عامّه. او را از اهالی آن دهات گمان کردیم و از او احوال راه را پرسیدیم. گفت: 🔶 راه همین است که من آمدم. ▫️ و به دست اشاره کرد به آن مکانی که در اوّل در آنجا دیده شد و گفت: 🔸 آن هم ابتدای گردنه است. ▫️ این بگفت و از ما گذشت و برفت، و ما هم از محل عبور و جای پای او رفتیم تا آنکه به اوّل گردنگاه- که آن شخص را در آنجا دیدیم- رسیدیم و آسوده شدیم. اثر قدم او را از آن مکان به آن طرف ندیدیم با آنکه از زمان دیدن او و رسیدن ما به آنجا هوا در غایت صافی و نمایان، و برف تازه [ای هم‌] غیر از آن برف سابق نبود و عبور از میان گردنگاه هم بدون آنکه قدم در برف جا کند ممکن نبود، و از آن بلندی هم تمام آن هموار نمایان بود، و نظر کردیم‌ آن شخص را در میان هموار هم ندیدیم. همگی همراهان از این فقره متعجّب شدند و هر قدر در اطراف راه نظر انداختند که شاید اثر قدمی بیابند دیده نشد، بلکه از بالای گردن‌گاه تا ورود به قریه ارحام- که قریب به نیم فرسخ بود- همّت خود را صرف آن کردیم که اثر قدمی بیابیم، و ندیدیم و پس از ورود به آن قریه هم پرسیدیم که: 🔹 امروز در این قریه و این طرف گردن‌گاه برف تازه بارید؟ ▫️ گفتند: 🔸 نه، بلکه از اوّل روز تا حال همین‌طور هوا صاف و آفتاب نمایان بوده، مگر آنکه در شب گذشته قلیل برفی باریده [است‌]. ▫️ پس از ملاحظه این شواهد و آن اجابت و اغاثه بعد از استغاثه، حقیر بلکه همراهان را به هیچ‌وجه شکی نماند در اینکه آن شخص آقا و مولای ما یا آنکه مأمور خاصی از آن درگاه عرش اشتباه بود و اللّه العالم بحقایق الأمور. ⬅️ دار السلام در احوالات حضرت مهدی (علیه السلام)، ص: ۴۹۱ 🏷 (عجل الله تعالی فرجه) @p_Mahdavi
هدایت شده از قاصدک
اگه بچه ی زیر ۱۱ ساله دارید و نمیدونین باهاش چی بازی کنید، و چطوری سرگرمش کنید، حتما عضو این کانال بشین. 🎈 بزرگترین کانال ایده های بازی و کاردستی در ایتا با بیش از ۱۰۱ هزار عضو😍 🦋 انواع بازی و سرگرمی خلاق 🦋 کاردستی های جذاب و نقاشی 🦋 شعر و قصه 🦋 کاربرگ هوش و خلاقیت و کلی ایده ی جذاب برای سرگرم کردن بچه ها + ایده های کاردستی و نقاشی و اینجاست🥰👇 http://eitaa.com/joinchat/993853440C44cdd49eab لطفا جهت عضویت، بعد از ورود به کانال روی گزینه پیوستن بزنید.👆 ❌کپی بنر حرام ❌