eitaa logo
فرزندان روح الله
146 دنبال‌کننده
3هزار عکس
899 ویدیو
32 فایل
هدف از تشکیل این کانال ایجاد انسجام و همدلی، تبادل نظرات و پیشنهادات در خصوص برنامه های فرهنگی مسجد حضرت صاحب الزمان (عج)شهر خنداب می باشد. ●نکات اخلاقی و آموزشی ●معرفی‌شهدای‌مسجد ●برگزاری مسابقات #باولایت_تا_شهادت #لبیک_یا_خامنه_ای✊️ #باما_همراه_باشید
مشاهده در ایتا
دانلود
✔️ 🖤 52 📆 🔶‌ ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ ❚❚ ㅤ▷ ↻ ■ ایستگاه مطالعه: اوصافِ منافقین در کلام مولا علی(ع)؛ «برای هر حقی، باطلی آماده دارند و برای هر واقعيتی، عاملي برای انحراف! و برای هر زنده ای، کشنده ای و برای هر دری کليدی در آستين، و برای هر تاريکی، چراغی مهيا دارند» ______ 💻 👇 ●●●●●●●● https://eitaa.com/joinchat/2443903024Cb0a738931e ●●●●●●●●
🔵 💚 69 📆 🔷‌ ؟ ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ ❚❚ ㅤ▷ ↻ ■ ایستگاه مطالعه: از آیت الله بهجت سؤال شد که برای دوری از ریا چه باید کرد؟ فرمودند: با عقیده کامل بسیار بگویید: « لا حول و لا قوه الا بالله » ________________ 💻 👇 °••°••°••°••°••°••°••°••°••° 🆔 @p_seyedahmad °••°••°••°••°••°••°••°••°••°
مراسم احیای شب ۲۱ ماه رمضان ۱۴۴۴ مسجد باعظمت حضرت صاحب الزمان عج خنداب 👇 -_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_- @yavaran_mahdi_khondab -_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-
8.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🚴‍♂ همایش بزرگ دوچرخه سواری صبح روز جمعه ۵ خرداد ۱۴۰۲ با حضور بیش از ۴۵ دوچرخه سوار نونهالان، نوجوان و جوان از شهر خنداب و روستای های اطراف برگزار شد 🏵 این همایش از خیابان آموزش و پرورش آغاز و تا میدان شهدای گمنام ادامه یافت 🔰 در ادامه برنامه های این همایش ، مسابقه ای بین کلیه دوچرخه سواران در مکان شهرک جهاد برگزار شد 🔚 مراسم اختتامیه در پایان با حضور فرمانده پلیس راهور شهرستان، یادگاری عضو شورای شهر خنداب، و رئیس هیئت دوچرخه سواری شهرستان خنداب برگزار شد و نفرات برتر و با اخلاق هدایایی اهدا گردید 🌺 از اداره ورزش وجوانان، هیئت دوچرخه سواری ، پلیس محترم راهور ، شواری اسلامی شهر خنداب و مسجد حضرت صاحب الزمان(عج) خنداب بابت شرکت در برگزاری باکیفیت این همایش تقدیر و تشکر می شود
❣عشق رنگین❣ امروز آخرین امتحانم را دادم,احتمالا معدل نهاییم ,خوب بشه,اخه به نظرم تمام امتحاناتم ,عالی بود. خیلی خوشحالم,نه ازاینکه امتحاناتم تموم شده,بلکه برای عصرش که قراره با بابا بریم برای ثبت نام کلاس نقاشی.. بابا حسین قبلنا یک موتور داشت ,اما حالا باکلی تلاش ودوندگی یه پراید خریده بود,مهدی بالا وپایین میپرید ,منم بیام ,منم بیام... از مامان پرسیدم:مامان ببرمش همرام؟ مامان:اره دخترم ,اشکال نداره,فقط مراقبش باشین. با داداش مهدی سوار پراید شدیم. بابا:راهش دوره ,من که هرروز نمیتونم برسونمت,باید ببینی با مترو تاکجاهاش میتونی بری. رسیدیم درساختمون,اوه عجب ساختمان بزرگ وشیکی بود هااا. بابا شرایط ثبت نام راپرسید ,وقتی گفت ترمی......تومان میشه,قشنگ دیدم بابا توفکررفت,خودمم پشیمون شدم,اخه خیلی زیاد میگفتن,ماکه ازاین پولا نداشتیم,کلا دخترقانعی بودم. اومدم به بابا بگم که پشیمون شدم ونمیخوام اسم بنویسم. دیدم بابا دست کرد توجیبش ویک دسته پول دراورد,۵۰۰۰تومانی۲۰۰۰تومانی,۱۰۰۰۰تومانی و... دلم سوخت,اخه چقد باید بابا به خودش,سختی بدهد تا این پول راجمع کنه... شروع کلاس,از هفته ی آینده بود. نشستیم توماشین وبه بابا گفتم:بابا نمیخواستم اسم بنویسم ,اخه هزینه اش بالا بود. بابا دستی به صورتم کشید وبالبخندی مهربان گفت:درسته ,کاروکاسبی کساده اما تواین دنیا ازهمه چیز مهم تر ,برام خانوادم هستند,اگه شده درکنار اون دکه ,مسافرکشی هم کنم ,میکنم تا شما احساس راحتی کنید,توکل به خدا,خدا خودش همه چیز رادرست میکنه. ازاینهمه مهربانی وازخودگذشتگی وایمان بابام ,اشک توچشام جمع شد. خداراشکر کردم که خانواده ی سالم وصالحی بهم عنایت کرده... کاش قدر همین سادگی وصمیمیت رامیدونستم ,کاش ..... دارد.... 💦⛈💦⛈💦⛈ 🙏 ---------------------------------- 🆔 @p_seyedahmad