در حسرت #شهادت
#شهید_و_شهادت
مائیم و همین حسرت در خون نتپیدن
ماندن وسط راه و به مقصد نرسیدن
آنان که دویدند رسیدند به مقصود
مائیم و زمین خوردن و دیگر ندویدن
بازار غریبی است ، ضرر کرده ام ای عشق
از آمدن و دیدن و یوسف نخریدن
شمعی است شهادت که به سوسو زدن افتاد
از پیله خوشا ! لحظه ی پروانه پریدن
زنده است شهادت که پیاپی شده کارش
در کالبد مرده ی ما روح دمیدن
پرواز ، تو را می طلبد فرصت خوبی است
از لانه نیفتادن و از شاخه پریدن
از شمع و گل و ناله ی پروانه بیاموز
« افروختن و سوختن و جامه دریدن »
آزادگیِ بی تنِ بر نیزه چگونه است ؟!
برخیز که حیف است چنین قد نکشیدن
قد قامتِ ظهرِ عطش از پا نفتاده است
ای سرو ! خوشا پا شدن و قد نخمیدن
مائیم و قراری که قرار است بیاید
مائیم و همین حسرت دلدار ندیدن
بگذار بمیریم و بسوزیم و برآییم
از آتشِ خاکسترِ ققنوس شنیدن
شاعر: #محسن_ناصحی
eitaa.com/pabdanakhabar