📡 #جنگ_رسانه #جنگ_نرم #بصیرت
جنگ است ولی شیوهی آن خانه به خانهست
آرام و بدون تنش و محترمانهست
جنگ است ولی موشک و خمپاره ندارد
مرموزترین جنگ جهانی زمانهست
جنگ است و در آن خواسته ناخواسته انگار
پای همه با هر منش و فکر میان است
در دست همه اسلحهای رو به هدف هست
جنگیست پر از جاذبه، این جنگ رسانهست
جانها همه محفوظ و جهانبینیشان نه
سرها نه ولی مکتب و اندیشه نشانهست
مقصود فقط شبهه و تحریف حقایق
آزادی و روشنگری خلق بهانهست
این جنگ عقیدهست و سلاح و ادواتش
موسیقی و تصویر و کلیپ است و ترانهست
تکلیف من و توست نشستن به تماشا؟
باید که به پا خاست اگر پاسخ ما نهست
باید که به پا خاست و توفان شد و غرّید
امروز که حساسترین روز زمانهست
باید همگی اسلحه در دست بگیریم
پیشانی جهل و کمر فتنه نشانهست
آتش شود و بر سر تحریف ببارد
هرکس هدفش یاری منجی جهان است
شاعر: #علی_سلیمیان
#محکومیت_حادثه_تروریستی #ایذه
از خون شما دوام خواهیم گرفت
یکرنگی و انسجام خواهیم گرفت
امروز عزادار شماییم، ولی
فرداست که انتقام خواهیم گرفت
شاعر: #علی_سلیمیان
@pabdanakhabar
به مناسبت ۶ جمادی الاولی
سالروز شهادت جناب #جعفر_طیار_ع
به معنی کلمه با علی برادر بود
به خُلق و خَلق، تو گویی خودِ پیمبر بود
هم اهل فضل و ادب بود هم شجاعت داشت
هم اهل خلوت شب بود هم سخنور بود
به وقت نطق و خطابه فصیح بود و بلیغ
به وقت معرکه مردافکن و دلاور بود
کسی که بت نپرستید پیش از اسلامش
و از دروغ و شراب و زنا مطهّر بود
کسی که بس که کرم کرد ابوالمساکین شد
کسی که بس که جگر داشت مثل حیدر بود
کسی که ورد زبان شد مرام هاشمیاش
کسی که معرفتش از قریشیان سر بود
پس از علی که خودش آبروی اسلام است
نخست مرد مسلمان، جناب جعفر بود
کسی که موقع هجرت به جانب حبشه
مهاجران خدا را امیر و رهبر بود
به وقت حیله و نیرنگ کافران قریش
به پشتوانهی آیات، دافع شر بود
زبان گشود و تلاوت نمود از مریم
که وحیِ آمده را آیه آیه از بر بود
چنان به منطق او سر سپرد نجاشی
که از شنیدن آیات، چشم او تر بود
چگونه مدح بگویم که مادح این مرد
خدا به وسعت آیات روحپرور بود
به رغم توطئه کتمان نشد فضایل او
که هر فضیلت او در هزار دفتر بود
کسی که بعد خدا و چهارده معصوم
روایت است که بر کائنات سرور بود
کسی که شادی دیدار او برای نبی
به قدر شادیاش از فتح جنگ خیبر بود
نبرد موته که شد از میان سرداران
جناب جعفر طیار امیر لشکر بود
دلاورانه به هم زد سپاه دشمن را
حریف یکتنهی تیغ و تیر و خنجر بود
میان لشکری از دشمنان محاصره شد
شمار دشمن او چندصدبرابر بود
به پای حفظ عَلَم هر دو دست خود را داد
دو دست رفت و علم همچنان فراتر بود
نوشتهاند که لبخند شد تمام تنش
در آن دمی که نفسهاش رو به آخر بود
نوشتهاند که او روزه بود و لبتشنه
میان معرکه در خون خود شناور بود
نوشتهاند که فرموده است پیغمبر:
به جای دست به روی دو شانهاش پر بود
نوشتهاند که آهی کشید حیدر و گفت
در آن زمان که بدون پناه و یاور بود:
که بیعت از سر جبر و ستم نمیکردم
در این میانه اگر حمزه یا که جعفر بود
شاعر: #علی_سلیمیان
در روایتی امام صادق (علیه السّلام) از امام باقر (علیه السّلام) نقل میفرمایند: هنگامی که پیامبر (صلی الله علیه و آله) خبر شهادت جعفر بن ابیطالب و زید بن حارثه را شنید، وقتی داخل خانه میشد بسیار گریه میکرد و میفرمود: آن دو، هم سخن و مونس من بودند پس مرگ آمد و آنها را برد.
📚 مُسكّن الفؤاد شهيد ثانى، ص 106