eitaa logo
پابـــــ📡ــــــرج‌مالواجرد
2هزار دنبال‌کننده
5هزار عکس
669 ویدیو
1 فایل
☆مجموعه پابرج☆ تاسیس نوروز ۱۳۷۶ ●شبکه‌پابرج ●سایت مالواجرد ●جشنواره ۹۰ ●رادیوپابرج ●پوشش شبکه‌های رسانه‌ملی ●کانال‌ پابرج‌ مالواجرد در : تلگرام، واتساپ، اینستاگرام، بله و ایتا ⚫حسینیه‌پابرج #09123728749 #09916735248 @Hsadeghi48 @Hsadeghi1348
مشاهده در ایتا
دانلود
📡🎤متن حکایت بوته و درخت کهن‌سال 👇فايل‌صوتی 📻 شب‌گذشته 🖋 ↙️🔻🌴 درخت کهن‌سال : ⬅️ تک درخت صحاری تف کرده‌ام بر سرم سیمرغ بر شاخسارم هما رخش و رستم در پناهم آرمیدند مزدک، سایه‌ام به مساوات بخشید ارژنگِ مانی، وامدارِ برگ‌هایم، مشیانای سپیدپوش با همنوایانش خواندند تا جویبارها جاری و گندمزارها بسیار باشد از خانه‌ای که گندم در آن چنین به بار آید، دیوان دور می‌شوند. تو! اینجا چه می‌کنی؟ 🔸🍁 بوته : از گِردهای پراکنده آمده‌ام، سیاوشگِرد، فیروزگِرد، هشتگِرد، بهرام، سوسن، بُرُو، دست، داراب ... 🔻🌴درخت : مالوا، مالواگِرد را دیده‌ای؟ شنیدم آهنگ بزرگی دارد، چندشنبه‌بازارها، چشمه‌های جوشانِ پر آب، خربزه‌های شیرین، مزارع پنبه، تاپوهای پُر، پیمانه‌های درست، شیر گاوهاشان گواراست؛ آفتاب تموز سکه سرخِ گوجه‌های نیمه بر بام‌ها را خشک می‌کند برای سرمای شتا، دَرِ سرا نابسته، خانه رُفته، روی گشاده، به انتظار مهمان. 🔸🍁 بوته : قلعه اشکانی نبود، کوه سفید را غول‌های سنگخوار خورده‌اند، اما هنوز برج‌هائی چند با کبوترانی بر کنگره‌هاشان برجا بود؛ کنار دیوار قلعه بر سکویی مشرف به چشمه‌ای کم آب، مردانی با خاطره‌ها گپ و گفت داشتند، کودکان، آن پایین، کف چشمه، بی‌آنکه پایشان تر شود، در پِیِ رقص‌ ماهی‌های اسیرِ قلمروی کوچک، شادی می‌کردند. برخی به الهه باران و خدای خوشه‌ها از خشکسالی و تهی بودن کوزه‌ها می‌گفتند. 🔻🌴درخت : دعاشان مستجاب باد، آب نباشد گندم نیست، گندم نباشد دیوها زاد و ولدشان فراوان می‌شود، دیوبچه‌ها زود بزرگ می‌شوند. مباد یتیمی دلشکسته شود، فرنگیس گیسوان بِبُرد، رستم داغدار پسر شود، سیاووش آماج تهمت؛ مباد!، هرگز چنین مباد!. 🔸🍁 بوته : ریگ به ریگ از راه و بیراه به حریم مزارعی رسیدم که محصولشان تَرَک‌های خاک بود، در حریم خانقاهی به‌نام "پیر" و رودخانه‌ای از شن‌های روان، تا اینکه تو را یافتم، از آنچه می‌دانی بیشتر بگو!، سخنت بوی آشنایی دارد. 🔻🌴درخت : و چهل دختر که از گیسوان خود کار می بافند و به آسمان می‌فروشند، نقش بافته‌هایشان شب‌های بی‌مهتاب بر آسمان خانقاه می درخشد. برای گفت و شنود وقت تنگ است، نه روزها و رنج‌های گذشته و نه ستاره‌های آسمان را می‌شود شمرد، تو چه می‌جویی؟!. 🔸🍁 بوته : خود را می‌جویم، دیری‌ست گم شده‌ام، از دهلی به سمرقند، خراسان، بَذ، تیسفون، زابل؛ از با خدایی به بی‌خدایی و چند خدایی، به کفر و ایمان و افسون؛ باد به هر سو که می رود مرا با خود می‌بَرَد، خسته‌ام، زخمی، کاش ریشه‌ای داشتم، دست مهربانی تیمارم می‌کرد، نگاهی نگرانِ روییدنم بود. 🔻🌴درخت : افسون شده‌ی تلخ‌کامی!، بندیِ ترس و نا امیدی!، طلسم شده‌ای، طلسم!. پاپوشی که درک تو را از زیر و بم زمین گرفته از پای بیرون کن، کلاه گشادی که تا چشمانت فرو افتاده از  سر بردار؛ باطل‌السحرِ طلسم تو عریانی‌ست!!. چه‌ میدوی به هر طرف؟ تو‌ بوته‌ای و ریشه‌ات قبیله‌ی بزرگ آتش است بر فراز قلّه‌های بی‌نشان نشان‌ِ تو  کمان آرش است؛ درفشِ کاویان لباسِ کارِ توست، مگر نه بیل روی دوش تو، هراس غول‌هاست؟!! دُو وال‌پا گرچه صد‌هزار ز سوزنی به دست تو هراس و وحشتش نگفتنی‌ست. جیب‌های خود تهی بکن ز هرچه عادت است تا به رسم عید و روز نو نور پر کنم در آن، بهره‌ی تو‌ از زمانه رنگ و بوی گلشن است ماهِ مهربانِ من روزِ تو همیشه روشن است ✅ 📡 شبکه‌پابرج در اینستاگرام https://instagram.com/shabakepaborj پابرج‌مالواجرد در تلگرام https://t.me/paborjemalvajerd پابرج‌مالواجرد در ایتا eitaa.com/paborjemalvajerd پابرج‌مالواجرد در بله https://ble.ir/paborjemalvajerd