eitaa logo
پابـــــ📡ــــــرج‌مالواجرد
2هزار دنبال‌کننده
5.1هزار عکس
670 ویدیو
1 فایل
☆مجموعه پابرج☆ تاسیس نوروز ۱۳۷۶ ●شبکه‌پابرج ●سایت مالواجرد ●جشنواره ۹۰ ●رادیوپابرج ●پوشش شبکه‌های رسانه‌ملی ●کانال‌ پابرج‌ مالواجرد در : تلگرام، واتساپ، اینستاگرام، بله و ایتا ⚫حسینیه‌پابرج #09123728749 #09916735248 @Hsadeghi48 @Hsadeghi1348
مشاهده در ایتا
دانلود
📡✍ عجیب و مردمان روزگارقدیم کهن‌دیار مالواجرد 💐عروسی جنّیان و حضور یکی‌از همولایتی های ما در مراسم آن جشن را 🌐دهه‌ ۵۰ 👈زمانی‌که بودم بارها از بزرگترها 👇مثل مرحومه ⚜ شنيده بودم 🌐از آن روزگار حدود نیم‌قرن گذشت تا این‌که👇 👈 طرح این حکایت را آقای زمانی‌که برای مصاحبه منزل پدرشان آقای 🌺 ✍رفته بودم، پیشنهاد تحقیق پیرامون آن را به اینجانب دادند 🔰در گفتگوهای حضوری و تلفنی که سال گذشته با تعدادی از مالواجردی داشتم و 📣همچنین با اعلان موضوع در کانال چندین پست‌ توسط همراهان ارجمند ارسال گردید ✍آنچه در اینجا پیرامون این موضوع و نام درگذشتگان آسمانی‌شده مالواجردی آمده‌ است 🔴هدف ما یاد این عزیزان درگذشته و طلب آمرزش برای ایشان در بوده‌ است ✍در ابتدای بیان حکايت عروسی جنّیان لازم است چندنکته را یادآوری کنیم ♦️1⃣ نکته اول : ✍همانطور که قبلا گفتیم فصل سرما کار کشاورزی در اراضی زراعی به حداقل می‌رسید و کشاورزان روستا به‌ کار‌هائی از قیبل : هیزم چیدن و ذغال درست کردن در کوهپایه‌های بخش غربی روستا و کولزه‌چینی داخل روستا مشغول می‌شدند حسینیه یکی‌ از مکان‌ های پر جمعيت برای کولزه‌چینی در آن روزگار به‌حساب می‌آمد و محل تجمع اغلب مردان آبادی بود 💫آنان علاوه‌ بر کولزه‌چیدن با شنيدن صحبت‌ بزرگ‌ترها از تجارب ریش‌سفیدان آبادی بهره‌مند می‌شدند 💫آنان تجربه‌هائی که از سفرهای خود به بلاد دیگر کسب‌ کرده بودند ضمن قصه‌گوئی 👈به حکایت‌های قدیمی نیز اشاراتی می‌کردند ✍ افرادی هم از کارهای روزمره‌ خود 🔇سخن‌ها به زبان جاری می‌کردند ♦️2⃣ نکته دوم : 🔰اهالی روستا نام اسماعیل را اسماعالی‌ esmaali و مخفف آن را "مالی" نام ابراهیم را ابرایم ebraim می‌گفتند 👈یکی‌از همولایتی‌های ما حدود یک‌ونیم قرن پیش به‌نام اسماعیل مالواجردی در ایوانی از ایوان‌های حسینیه که در معرض آفتاب بوده در حالیکه مشغول‌ کولزه‌چینی بود از حضورش در عروسی جنّیان شروع به سخن گفتن می‌کند 💫اهالی روستا به‌دلیل‌ کم‌شنوائی یا ناشنوائی که داشته او را به‌نام مالی‌کره می‌شناختند 👇ادامه مطلب بزودی... 📡 پیج پابرج‌مالواجرد در اینستاگرام https://instagram.com/shabakepaborj لینڪ پابرج‌مالواجرد در تلگرام https://t.me/paborjemalvajerd لینڪ پابرج‌مالواجرد در ایتا eitaa.com/paborjemalvajerd لینڪ پابرج‌مالواجرد در بله https://ble.ir/paborjemalvajerd
📡✍ عجیب و مردمان روزگارقدیم کهن‌دیار مالواجرد 💐عروسی جنّیان و حضور یکی‌از همولایتی های ما در مراسم آن جشن را 🌐دهه‌ ۵۰ 👈زمانی‌که بودم بارها از بزرگترها 👇مثل مرحومه ⚜ شنيده بودم 🌐از آن روزگار حدود نیم‌قرن گذشت تا این‌که👇 👈 طرح این حکایت را آقای زمانی‌که برای مصاحبه منزل پدرشان آقای 🌺 ✍رفته بودم، پیشنهاد تحقیق پیرامون آن را به اینجانب دادند 🔰در گفتگوهای حضوری و تلفنی که سال گذشته با تعدادی از مالواجردی داشتم و 📣همچنین با اعلان موضوع در کانال چندین پست‌ توسط همراهان ارجمند ارسال شد که 🎗 آنها پست ارسالی ✨ ⚜مرحوم محمد حسین کرمون دادماد ⚜مرحوم حاج‌علی احمدی بوده است ✍آنچه در اینجا پیرامون این موضوع و یادآوری نام درگذشتگان آسمانی‌شده از همولایتی‌ها آمده 🔴بیشتر نام و یاد این عزیزان و طلب آمرزش برای اموات 👈مد نظر و در اولويت بوده‌ است ✍در ابتدای بیان حکايت عروسی جنّیان لازم است چندنکته را یادآوری کنیم ♦️1⃣ نکته اول : ✍همانطور که قبلا گفتیم فصل سرما کار کشاورزی در اراضی زراعی به حداقل می‌رسید و کشاورزان روستا به‌ کار‌هائی از قیبل : هیزم چیدن و ذغال درست کردن در کوهپایه‌های بخش غربی روستا و کولزه‌چینی داخل روستا مشغول می‌شدند حسینیه یکی‌ از مکان‌ های پر جمعيت برای کولزه‌چینی در آن روزگار به‌حساب می‌آمد و محل تجمع اغلب مردان آبادی بود 💫آنان علاوه‌ بر کولزه‌چیدن با شنيدن صحبت‌ بزرگ‌ترها از تجارب ریش‌سفیدان آبادی بهره‌مند می‌شدند 💫آنان تجربه‌هائی که از سفرهای خود به بلاد دیگر کسب‌ کرده بودند ضمن قصه‌گوئی 👈به حکایت‌های قدیمی نیز اشاراتی می‌کردند ✍ افرادی هم از کارهای روزمره‌ خود 🔇سخن‌ها به زبان جاری می‌کردند ♦️2⃣ نکته دوم : 🔰اهالی روستا نام اسماعیل را اسماعالی‌ esmaali و مخفف آن را "مالی" نام ابراهیم را ابرایم ebraim می‌گفتند 👈یکی‌از همولایتی‌های ما حدود یک‌ونیم قرن پیش به‌نام اسماعیل مالواجردی در ایوانی از ایوان‌های حسینیه که در معرض آفتاب بوده در حالیکه مشغول‌ کولزه‌چینی بود از حضورش در عروسی جنّیان شروع به سخن گفتن می‌کند 💫اهالی روستا به‌دلیل‌ کم‌شنوائی یا ناشنوائی که داشته او را به‌نام مالی‌کره می‌شناختند ⚜مرحوم حاج‌رضا صادقی (حاج‌رضاابریم) و ⚜مرحوم حاج‌مسیب صادقی 👈 از فرزندان ابراهیم اسماعیل مالواجردی معروف‌به "ابرایم مالی‌کره" و ⚜مرحوم حاج‌حسین صادقی (حاج‌حسین حمومی) فرزند محمدعلی اسماعیل مالواجردی معروف‌به محولی‌مالی‌کره می‌باشند 👇ادامه فردا... 📡 پیج پابرج‌مالواجرد در اینستاگرام https://instagram.com/shabakepaborj لینڪ پابرج‌مالواجرد در تلگرام https://t.me/paborjemalvajerd لینڪ پابرج‌مالواجرد در ایتا eitaa.com/paborjemalvajerd لینڪ پابرج‌مالواجرد در بله https://ble.ir/paborjemalvajerd
📡🚰سرگذشت‌ اهالی روستای تاریخی مالواجرد ✍ نوشته‌ی : حجت‌اله‌حاج‌مختار 7⃣ 👇وارد دالونچی خونه‌ی پدر بزرگم ⚜مرحوم که شدم 👇دیدم خاله‌ام ⚜مرحومه با دست عاجز و ناتوانش نشسته و درب سبو درست می‌کند خاله‌ام در کودکی تشنج کرده بود و دست چپ و پای چپش از مچّ لمس (فلج) شده‌ بود بطوریکه راه می‌رفت و با دست راست کارهایش را انجام می‌داد. 👈 و بعد از تشنج از همان دوران کودکی بعضی وقت‌ها هم می‌کرد 🔰خاله‌ام اغلب اوقات و با بود مشکلات جسمی حاصل از تشنج باعث شده بود تا کارهای روزمره‌ی او با دیگران متفاوت باشد. 💠آن مرحومه جهت و گرفتن وضو به‌ صورت ارتماسی به حوض مرحوم‌حاج‌قاسم که در نزدیکی خانه‌شان (خانه‌ی پدربزرگم) واقع بود می‌رفت. 🌐سرانجام‌ اوایل اردیبهشت‌ سال ۱۳۷۲ خورشیدی 👈که برای طهارت و وضوگرفتن به حوض حاج‌قاسم رفته بود 😢ناگهان و درون حوض می‌افتد و لحظاتی بعد داخل آب کم‌عمق حوض غرق شده 💠مادر بزرگم مرحومه‌مغفوره سکینه‌محمدعلی‌ملاحسن متوجه‌ی غیبت طولانی خاله‌ام می‌شود او که می‌دانست برای تجدید وضو به حوض حاج‌قاسم رفته‌ است بلافاصله به آنجا می‌رود و 😢 بی‌جان خاله‌ام را در وسط حوض می‌بیند که شده‌ بود. 💠 🙏از شما همراهان ارجمند درخواست می‌کنم ارواح اموات خودتان و ارواح خانواده‌ی‌ پدربزرگم فاتحه‌ای قرائت فرمائید 💠اللهم صل علی محمد وآل محمد و عجل فرجهم 👈بگذریم... ساعت دو بعداز ظهر بود درب خانه‌ی پدر بزرگم زیر دالان نسبتا بزرگے بود 👈که یک‌سر آن جلوی خانه‌ی مرحوم و مرحوم و سر دیگر دالان جلوی درب خانه‌ی مرحوم و مرحوم بود. از این خانه‌ها تنها اثری از خانه حسن‌شمر در کنار عمارت امیرصدرا باقی‌مانده است. 💫مسیر آن دالان را هر روز و سپس می‌کردند تا موقع ظهر یکی و دو نوبت این کار را هر کدام از همسایه‌ها انجام‌ می‌دادند 🌺آب‌پاشی باعث می‌شد زمانی‌که همسایه‌ها در سکوهای دوطرف دالان می‌نشستند : ۱. از بوی خوش کاهگل و هوای خنڪ آنجا لذت ببرند ۲. جریان نسیم خنک به‌دلیل نداشتن گرد و غبار لذت‌بخش بود ✍خلاصه به خاله‌ام که در حال دوختن درب سبو با پارچه‌های اضافه بود سلام کردم و گوشه دالونچی شون نشستم، دیدم که داخل پاشنه‌ی درب مابین دالونچی و اتاق‌شون دوسه‌تا گذاشته‌اند. 👈 به این بخش از خانه‌های‌قدیمی می‌گفتند جنس سبو یا کوزه از سفال (سله‌) است آب کوزه از سله عبور کرده و به‌سطح بیرونی آن نفوذ می‌کند و تا تمام شدن آب 👈سطح خارجی کوزه نمناڪ است آب روی کوزه تبخیر می‌شود و برای تبخیر شدن نیاز به جذب گرما دارد و گرما را از آب داخل کوزه می‌گیرد بدین‌ترتیب آب کوزه خنڪ می‌شود جریان هوا به تبخیر شدن آب کمک می‌کند 👈روزگار قدیم را در مکان‌هائی می‌گذاشتند که جریان هوا آب کوزه‌ها را سریعتر خنڪ کند 👈ادامه فرداشب 📡 @paborjemalvajerd