eitaa logo
پابـــــ📡ــــــرج‌مالواجرد
2هزار دنبال‌کننده
5هزار عکس
669 ویدیو
1 فایل
☆مجموعه پابرج☆ تاسیس نوروز ۱۳۷۶ ●شبکه‌پابرج ●سایت مالواجرد ●جشنواره ۹۰ ●رادیوپابرج ●پوشش شبکه‌های رسانه‌ملی ●کانال‌ پابرج‌ مالواجرد در : تلگرام، واتساپ، اینستاگرام، بله و ایتا ⚫حسینیه‌پابرج #09123728749 #09916735248 @Hsadeghi48 @Hsadeghi1348
مشاهده در ایتا
دانلود
📡👈سرگذشت اهالے روستاے تاریخے مالواجرد ✍نوشته‌ے : حجت‌اله صادقے 0⃣1⃣ 💫از دیگر منابع اهالے زادگاهم، 👈 حاصل از ذخیره‌شدن در واقع در است که پس‌از ۴۲۰ سال از بناے آن همچنان پابرجاست 👈دریچه‌اے در قسمت شمالے آن وجود داشت تا سیلاب جارے شده از را به درون آب‌انبار هدایت کند 💫کف آب‌انبار سفت بود تا مانع نفوذ آب به‌زمین شود 💫این بنا به‌شکل زیبائے مسقف شده‌ است تا تبخیر آب را به حداقل برساند و تنها دریچه‌ے کوچکے در سقف آب‌انبار وجود داشت که هواے داخل آن را تهویه نماید 🔷 تا اواسط بهار آب شیرین، خنڪ و گوارائے داشت اینجانب و بسیارے از اهالے دهه‌هاے پنجاه و شصت از آب‌باران آن مخزن کرده‌اند 🌛غروب که می‌شد می‌دیدم ایشان و در حالی‌که خستگے از چهره‌اش هویدا بود 👈از جلوے خانه‌ے ما در کوچه‌چے عبور می‌کرد و 👈کمے آن طرف وارد دالونچے خانه‌شان می‌شد 🌟به او سلام می‌کردم و خدابیامرز هم با لحنے دلنشین، جواب سلامم را می‌داد و رَد می‌شد 💠خدابیامرزتش زنده‌یاد ⚜ مرحوم حاج‌حسین حمومے را می‌گویم 🔰او به‌همراه دوتن دیگر که یکے از آنها ⚜مرحوم حاج‌محمد اسماعیل بود بیشتر وقت‌ها صبح زود با ماشین خدابیامرز قلے براے جمع‌کردن نمڪ از حوضچه‌هاے معدن و بارگیرے کامیون به معدن نمڪ مالورد می‌رفتند 👈نزدیڪ غروب طول می‌کشید تا با کامیون از راه می‌رسیدند 👨 آقاے اسماعیل نیکبخت فرزند حاج‌ابراهیم‌قلے که تقریبا هم‌سن و سال من هست ✍آن‌زمان هشت نه ساله بود 🌟و گاهے وقت‌ها ما را به خانه‌شان می‌کرد و با آب‌شیرین از ما پذیرائے می‌کرد 👈اصلا رفتن ما بچه‌ها به منزل مرحوم حاج‌ابراهیم‌قلے به نیّت خوردن آب‌شیرین بود 🔰داستان آب‌شیرین خانه‌ے مرحوم حاج‌ابراهیم‌ کلاحسین از این قرار بود : 🌟 آقاے حاج امان‌اله نیکبخت حاج‌ابراهیم‌قلے ۲۰۰ لیترے زیرکامیون شان بسته بود این همان ماشینے بود که آن‌زمان بیشتر وقت‌ها از معدن، نمڪ بارگیرے می‌کرد 👈حاج امان‌اله نمک‌ها را براے یڪ گاودارے در حوالے نطنز می‌برد و در مسیر برگشت 💫تانکر بشته شده زیر کامیون را براے خانواده‌شان از آب‌شیرین پر می‌کرد که هرازگاهے یڪ لیوان از آن نصیب من و بعضی‌‌ از من می‌شد 👈 ادامه سرگذشت را شنبه‌ے هفته بعد بخوانید 📡 لینڪ ما در ایتا eitaa.com/paborjemalvajerd لینڪ ما در بله https://ble.ir/paborjemalvajerd
📡🚰سرگذشت‌ اهالی روستای تاریخی مالواجرد ✍ نوشته‌ی : حجت‌اله‌حاج‌مختار 0⃣1⃣ 👇در ادامه دو مطلب عرض می‌شود؛ اول اینکه دوستانی که مایلند ما را در این بخش همراهی کنند قسمت‌های قبلی که چند روز اخیر در کانال آمده است را جستجو و مطالعه کنند. مطلب دیگر اینکه قبل از پرداختن به موارد دیگر آب‌آشامیدنی اهالی جا دارد از بانیان بنای آب‌‌انبارهای خارج از آبادی که روزگاری برای رفاه حال مردم کارج خداپسندانه و خیرخواهانه انجام داده‌اند یادی کنیم. تا حدود چهار دهه‌ی پيش مسافران در مسیرهای شمال و جنوب روستا که تردد داشتند مسافت ۳۰ دقیقه‌ای امروزه‌ را یک روز طی می‌کردند آن‌ها آب‌آشامیدنی خود و مرکب‌شان که الاغی اسبی یا شتری بود از آب‌انبارهای مسیر استفاده می‌کردند. در مسیر جنوبی آبادی به منطقه رامشه دو آب‌انبار قدیمی به نام‌های آب‌انبار شاه‌علی‌ اب‌انبار حاج‌علی و در جاده‌ میان‌کوه مسیر شمالی مالواجرد آب‌انبار جابر که خوشبختانه مرور زمان موجب تخريب کامل بناها نشده و همچنان پابرجا هستند ارواح بانیان بناها و کسانی که از آب آب‌انبارها نوشیدند شاد و قرین رحمت الهی باشند. 👇و اما ادامه‌ی مطلب👇 🌛غروب که می‌شد می‌دیدم ایشان در حالی‌که خستگی از چهره‌اش هویدا بود 👈از جلوی خانه‌ی ما در کوچه‌چی حاج‌احمد عبور می‌کرد و 👈کمے آن طرف وارد دالونچی خانه‌شان می‌شد 🌟به او سلام می‌کردم و خدابیامرز هم با لحنی دلنشین جواب سلامم را می‌داد و رَد می‌شد 💠خدابیامرزتش زنده‌یاد ⚜ مرحوم‌حاج‌حسین‌صادقی حاج‌حسین‌حمومے را می‌گویم 🔰او به‌همراه دوتن دیگر که یکی از آن‌ها ⚜مرحوم‌حاج‌محمداسماعیل بود بیشتر وقت‌ها صبح زود با ماشین خدابیامرز برای جمع‌کردن نمڪ از حوضچه‌ها و بارگیری کامیون به معدن نمڪ مالورد می‌رفتند 👈نزدیڪ غروب طول می‌کشید تا با کامیون از راه می‌رسیدند 👨 آقای‌اسماعیل‌نیکبخت فرزند حاج‌ابراهیم‌قلی که تقریبا هم‌سن و سال من هست ✍آن‌زمان هشت نه ساله بود 🌟و گاهی وقت‌ها ما را به خانه‌شان دعوت می‌کرد و با آب‌شیرین از ما پذیرائی می‌کرد 👈اصلا رفتن ما بچه‌ها به منزل مرحوم حاج‌ابراهیم‌قلی به نیّت خوردن آب‌شیرین بود 🔰داستان آب‌شیرین خانه‌ی مرحوم حاج‌ابراهیم‌‌کلاحسین از این قرار بود : 🌟 آقای‌حاج‌امان‌اله‌نیکبخت حاج‌ابراهیم‌قلی ۲۰۰ لیتری زیر کامیون شان بسته بود این همان ماشینی بود که آن‌زمان بیشتر وقت‌ها از معدن، نمڪ بارگیری می‌کرد 👈حاج‌امان‌اله نمک‌ها را برای یڪ گاوداری در حوالی نطنز می‌برد و در مسیر برگشت 💫تانکر بسته شده زیر کامیون را برای خانواده‌شان از آب‌شیرین پر می‌کرد که هرازگاهی یڪ لیوان از آن آب‌ شیرین نصیب من و بعضی‌‌ از من می‌شد 👇ادامه فرداشب... 📡 @paborjemalvajerd