eitaa logo
پابـــــ📡ــــــرج‌مالواجرد
2هزار دنبال‌کننده
5هزار عکس
669 ویدیو
1 فایل
☆مجموعه پابرج☆ تاسیس نوروز ۱۳۷۶ ●شبکه‌پابرج ●سایت مالواجرد ●جشنواره ۹۰ ●رادیوپابرج ●پوشش شبکه‌های رسانه‌ملی ●کانال‌ پابرج‌ مالواجرد در : تلگرام، واتساپ، اینستاگرام، بله و ایتا ⚫حسینیه‌پابرج #09123728749 #09916735248 @Hsadeghi48 @Hsadeghi1348
مشاهده در ایتا
دانلود
📡🚙 ماشین جیپی از راه رسید و چندنفر که هیئت بودند و پاکت‌هائی در دست داشتند 🚗 شدند و بعد ما را به داخل کلاس‌ها که شامل یک اتاق بزرگ و یک اتاق بود راهنمائی کردند ✍من که از همه قدم بزرگتر بود ته کلاس پنج‌دری لب جوی آب آب‌سه‌ئر نشستم 👨‍🦳معلمی پاکت به دست وارد کلاس شد دادند او درب پاکت را پاره‌ کرد و از داخل آن برگه‌های امتحانی را بیرون آورد و به هر کدام از دانش‌آموزان یک برگه داد 👱‍♂ معلم دیگری که فکر کنم دستکردی یا رومشنی بود پاکت ديگری را باز کرد 👇و 👈از داخل آن یک برگ بيرون آورد وقتی دید همکارش به تمامی دانش‌آموزان برگه امتحانی داده است با صدای بلند گفت : هنگامی که... 🔴 تا این کلمه را گفت 🔴 همه‌ی بچه‌ها که داخل کلاس بودند سرشان را به عقب برگرداندند و مرا نگاه کردند 👱‍♂معلم با به دانش‌آموزان تذکر داد که ؛ همگی سرشان روی برگ امتحانی خودشان باشد 😎اينجا بود که آن معلم مرا زیر نظر گرفته بود که چرا بچه‌ها به من نگاه کردند ✍من که متوجه‌ این موضوع نبودم و سرم روی برگه امتحانی بود بی‌آنکه 👱‍♂ ادامه متن دیکته را بخواند خودم در حال نوشتن جملات ذیل بودم ؛ "هنگامی که از کنار خانه‌ی سعدی گذر کردی چشم بصیرت باز کن در آستان این خانه آئین ادب بجای آر..." 🔴ناگاه آن معلم بالای سرم رسید و به‌ محض دیدن آنچه نوشته بودم برگه را از من گرفت و پرسید : من که فقط گفتم "هنگامی که" تو چرا این‌ها را نوشته‌ای گفتم : آقا اجازه، خوب این‌ها در درس سعدی هست که در کتاب آمده است 😎آن معلم با ترش روئی برگه امتحانی مرا داد و ادامه دیکته را با صدای بلند می‌گفت و بچه‌ها می‌نوشتند 👇و آن‌چه من گفته بود، 👈کلمه به کلمه 👈در امتحان تجدیدی شهريور ۱۳۴۶ آمد 👇و ✨من به عنایت مردمان روزگار قدیم کهن‌دیار مالواجرد و مساجد مرحوم حاجی‌قاسم 💯با نمرهٔ ✅ قبول شدم و ✅ ششم دوره ابتدائی را گرفتم 💠پدرم ⚜مرحوم حاج‌عباس علی فتح‌اله ششم دوره ابتدائی مرا به دیوار اتاق نصب کرد 💫 💫 به 💫 یک خواب ✅ 💯 📡 شبکه‌پابرج در اینستاگرام https://instagram.com/shabakepaborj پابرج‌مالواجرد در تلگرام https://t.me/paborjemalvajerd پابرج‌مالواجرد در ایتا eitaa.com/paborjemalvajerd پابرج‌مالواجرد در بله https://ble.ir/paborjemalvajerd
📡❄️زمستان سرد را به خودمان دهیم که👇 💠 💠 👈اگر تاحالا رحمتش را بر ما نازل نفرموده 💯حتما مصلحتی در آنست که فقط خودش می‌داند ولاغیر... 🔰هنوزم دیر نشده‌ و دو‌ ماه دیگه از زمستان باقی‌مانده ❌ناامیدنباشیم ✅بامیدخدا و ان‌شاالله 💯رحمتش بر ما نازل خواهد شد. 👇حالا 🔴عکس 👆بالا را ببینید... ملاعباس حاج‌قاسم ملاحسن مالواجردی 👈هست که اخیرا به‌همراه اسناد قدیمی ديگری از برای بازخوانی آن‌ها با هدف بالارفتن اطلاعات و آگاهی ما از در اختیار ما گذاشته‌اند 🙏ضمن تشکر از ایشان درخواست می‌کنیم نثار فاتحه‌ای قرائت فرمائید 💠اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم ✅ ✳️ 📡 شبکه‌پابرج در اینستاگرام https://instagram.com/shabakepaborj پابرج‌مالواجرد در تلگرام https://t.me/paborjemalvajerd پابرج‌مالواجرد در ایتا eitaa.com/paborjemalvajerd پابرج‌مالواجرد در بله https://ble.ir/paborjemalvajerd
📡💫هر سال این‌ موقع‌ که می‌شد 👇ایام‌زیارتی‌مشهدمقدس 👇به‌خصوص‌سال‌پیش 👇و اطلاع‌رسانی *⃣ این آگهی 👇 💠آمدم ای شاه پناهم بده 👈طبق‌سنوات‌گذشته 🔹تاریخ رفت پنج‌شنبه ۱۰ 🔹تاریخ برگشت دوشنبه‌ ۱۴ 🚆وسیله نقلیه قطار درجه‌یک 🏢 اقامت ۳ شب و ۴ روز هتل نزدیڪ حرم 👈به‌همراه صبحانه ناهار و شام به‌ صورت منوی‌ انتخاباتی 👇هماهنگی و ثبت‌نام 🔷نثارش‌فاتحه‌مع‌الصلوات 💠اللهم‌صل‌علی‌محمدوآل‌محمد وعجل‌فرجهم 📡 @paborjemalvajerd
📡🚰سرگذشت‌ اهالی روستای تاریخی مالواجرد ✍ نوشته‌ی : حجت‌اله‌حاج‌مختار 2⃣ 💫معمولا در هر خانه‌ای مکانی برای قرار دادن ظرف‌های آب بود بعضی در قرار می‌دادند ✍دستڪ فضائی بین دو اتاق بود که با چوب قفسه‌ای ساخته بودند و کوزه و سبوها را طوری داخل آن می‌گذاشتند که ایستاده بود و از ریختن آب کوزه جلوگیری کند. ⚱خاصیت کوزه‌های سفالی این است که 🔻اولا آب‌ شور و تلخ چشمه را کمی تسویه می‌کرد و 🔻ثانیا وقتی در فضای باز قرار می‌گرفت جریان هوا آب داخل آن را خنڪ می‌کرد. ❇️ دستک‌ها یا همان محل نگهداری کوزه‌ها در مکان‌های (جائى که آفتاب نمی‌گرفت) یعنی در ضلع جنوبی حیاط منزل واقع بود 💫بعضی خانه‌ها پستو داشت 👇 : داخل اتاق، اتاق دیگری بود که اصلا آفتاب نمی‌گرفت و چون دیوارهای گلی ضخیمی داشت و سقف آن هم خشتی بود گرمای هوا بر آن غلبه نمی‌کرد و در فصل تابستان خنڪ و در زمستان گرم بود. ⚱کوزه و سبوها را در آن قرار می‌دادند به این اتاق اندرونی می‌گفتند. 🔶‌ برای آنکه حشره داخل کوزه یا سبو نرود از پارچه‌های دور ریز به شکل توپ بیضی شکل درست می‌کردند و درب کوزه یا سبو قرار می‌دادند 💫صبح زود کشاورزان خنڪ را در می‌گذاشتند و راهی صحرا می‌شدند. 💫زمانی که به صحرا می‌رسیدند سبو را در محل مثل : 🌴سایه‌ی درخت یا زیر بوته‌های بزرگ گیاهان می‌گذاشتند تا آب درون آن دیرتر گرم شود. ✍ 👶در صحرای برزاب پدرم و سائر کشاورزان مثل خدابیامرزدشان : مرحوم‌حاج‌غلامرضا مرحوم‌حاج‌اسماعیل‌حسین‌شیخ مرحوم‌کربلائی‌فرج‌اله‌محمدعلی را داخل می‌گذاشتند. ✍هنوز بحمدالله این گمبه به همت فرزندان آن مرحوم که هر از گاهی 👈 ادامه فرداشب... 📡 @paborjemalvajerd