قرارگاهِ منتظران
#رمان_محمد_مهدی 25 🔰 باز هم صبح شنبه اومد و باید بریم مدرسه ، هم لذت خودش رو داره و هم تنبلی خودش
#رمان_محمد_مهدی 26
حتی روزهای تعطیل که من خونه هستم هم همین وضع هست ، بخدا خسته شدم ، ایکاش بمیرم و راحت بشم ..
این رو گفت و دیگه کامل خودش رو روی من انداخت و گریه هاش رو بیشتر کرد
🔰 پیش خودم گفتم 7 سال بیشتر سن نداره، اما واقعا کوهی از غم و اندوه هست، به خاطر سن کمش ، دلش پاک هست ، هنوز دلش گناه آلوده نشده ، برای همین خدا رو میخواد ، دوست داره به خدا برسه
اما کسی رو نداره راهنماییش کنه
اینجا بود که یاد یه حدیث افتادم که حاج اقا عسکری یه شب بعد نماز تو سخنرانیش گفت
که پیامبر (ص) فرمودند در آخرالزمان زمانی میاد که فرزندان دلشون میخواد به راه اسلام برن ، اما خانواده ها نمیذارن...
ایکاش می تونستم کاری براش کنم ، یعنی باید بکنم ، یخرده باهاش حرف زدم و آرومش کردم ، زنگ خورد
قبل از اینکه بریم کلاس رفتیم تا صورتش رو آب بزنه تا کسی نفهمه گریه کرده
💠 ذهنم واقعا درگیر بود ، اگه کمکش می کردم، آینده یک نفر رو نجات می دادم، اگر هم بی تفاوت بودم و بهش توجهی نمی کردم، خب آینده اش قطعا خراب می شد
پدرم یه بار داشت درباره امام زمان (عج) با من حرف می زد، اونجا به من گفت که یک انسانی که می خواد امام رو خوشحال کنه هم باید توانایی داشته باشه خودش رو برای امام بسازه ، هم خانوادش رو ، هم جامعه ای که در اون زندگی می کنه و هم جهان رو !
البته هر کدوم در حد توان خودش
من باید به ساسان کمک می کردم ، تا مصداقی باشه برای جامعه سازی در حد خودم
تا بتونم هم تو تکالیف دینی کمکش کنم ، هم بشه سرباز امام زمان (عج)
🔰 ساعت آخر که زنگ می خورد، تقریبا هم زمان بود با اذان ظهر
زنگ که خورد، دیدم نه پدر من اومده و نه مادر ساسان، بهش گفتم بریم ، بهترین وقته
گفت کجا؟
گفتم بریم وضو بگیریم نماز ظهر بخونیم ، اینجا دیگه کسی بهت گیر نمیده
گفت اگه مادرم بیاد چی؟
گفتم بیا.... کار خلاف که نمی کنی
دوست داشتم نمازخوندش رو ببینم، حدس می زدم که اشتباهاتی داشته باشه ، چون کسی رو نداشت که این چیزها رو بهش یاد بده ، کتابی هم تو این زمینه تو خونه شون نبود
وقتی پدرش قرآن رو می بره تو انباری، دیگه چه انتظاری از از کتاب رساله و آموزش نماز و... هست
💠 موقع وضو گرفتن متوجه چیزی شدم از ساسان...
ادامه دارد...
#نویسنده :
#استاد_احسان_عبادی
@padegane_montazeran
۲۳ آبان ۱۳۹۹
قرارگاهِ منتظران
#رمان_محمد_مهدی 26 حتی روزهای تعطیل که من خونه هستم هم همین وضع هست ، بخدا خسته شدم ، ایکاش بمیرم و
#رمان_محمد_مهدی 27
💠 موقع وضو گرفتن متوجه چیزی شدم از ساسان ، دیدم کلا داره اشتباه وضو می گیره ، همونجا حدس زدم که حتما نماز هم نمیتونه درست بخونه
ولی می ترسیدم چطور بهش بگم که ناراحت نشه، دنبال راهی می گشتم که انگار خدا حرف دل منو شنید و خود ساسان برگشت به من گفت #محمد_مهدی ، وضو گرفتنم درست بود؟
منم با کمی من من کردن و لکنت زبون گفتم چی بگم والله ...
نه ، مشکل داشت
وضو گرفتن درست رو بهش یاد دادم ، رفتیم نمازخونه ، گفت وقتی وضوی من اشتباه داشت ، حتما نماز منم اشتباه داره
اول می خونم ، تو خوب نگاه کن و ایراداتش رو بگو
گفتم باشه ، خیلی خوبه
⬅️ نمازش خوب بود تقریبا ، اما نمی دونست که مردها باید تو نماز های صبح و مغرب و عشا ، حمد و سوره رو با صدای بلند بخونن و در نمازهای ظهر و عصر ، با صدای آهسته
اینکه قبل رکوع رفتن هم باید یک مکثی انجام بده ( قیام متصل به رکوع ) رو هم نمی دونست.
🔰 نماز خودمم خوندم و کامل دید و یاد گرفت ، خداروشکر
🌀 بعد نماز رفتیم بیرون که دیدیم پدر من اومد ، اما مادر اون هنوز نیومد ، اومد جلو و به پدرم سلام کرد، پدرم گفت بیا تو ماشین ما بشین تا مادرت بیاد ،
بنده خدا کلی خوشحال شده بود که تنهاش نذاشتیم
⏺ چند دقیقه ای شد و مادرش بالاخره اومد ، ساسان هم سریع پیاده شد و رفت
👈 خوشحال بودم که پدرم ، ساسان رو دید ، شاید تاثیری می گذاشت روی کمکی که قراره ازش بگیرم
✳️ شب تو مسجد بعد دو نماز ، حاج اقا عسکری ، یه نکته احکام نماز گفت که با خودم گفت فردا حتما به ساسان میگم ، به احتمال زیاد نمی دونه ، یه حدیث از امام زمان هم گفت که واقعا به دلم نشست ...
گفتن که در کتاب الاحتجاج شیخ طبرسی ، نامه ای از امام زمان (عج) به شیخ مفید آمده و اونجا امام می فرمایند :
" ما از رعایت حال شما شیعیان کوتاهی نمی کنیم هیچ گاه شما را فراموش نمی کنیم و همواره برای شما دعا می کنیم و اگر نبود دعای ما برای شما ، دشمنان شما را از بین می بردند ... "
✅ دیدم پدرم داره گریه می کنه بعد شنیدن این روایت...
عجب روایتی
واقعا امام زمان همیشه حواسش به ما هست و برای ما دعا می کنه؟؟؟
پس الان باید حواسش به من و کارهام و هدف هایی که دارم هم باشه
باید حتما برای ساسان هم دعا کنه
👈 پس حتما وقتی دعای امام زمان باشه ، من به هدفم که کمک به ساسان باشه ، می رسم
بدون هیچ شکی
👌 امشب موقع خواب هی با خودم اون روایت رو مرور می کردم...
🌺 ما هیچ گاه شما را فراموش نمی کنیم
🌺و همواره برای شما دعا می کنیم...
#نویسنده :
#استاد_احسان_عبادی
ادامه
👇👇👇👇
@padegane_montazeran
۲۴ آبان ۱۳۹۹
قرارگاهِ منتظران
#رمان_محمد_مهدی 27 💠 موقع وضو گرفتن متوجه چیزی شدم از ساسان ، دیدم کلا داره اشتباه وضو می گیره ، هم
#رمان_محمد_مهدی 28
🌀 بعد نماز صبح به پدرم گفتم واقعا امام زمان (عج) چطوری همیشه با یاد ما هست؟
چطور به درد دل ما گوش میده؟
چطور فرصت می کنه برای همه ما دعا کنه؟
👈 باباهادی گفت : پسرم ، مشکل اینجاست که ما میخوایم همه چیز رو در حد فکر و ذهن خودمون حل کنیم ، عقل ما محدود هست ، نمی تونیم هرچیزی رو درک کنیم، , و از همه مهمتر اینکه اگر چیزی رو هم درک نکردیم و دلیلش رو متوجه نشدیم ، نباید فورا رد کنیم ، خدا در قرآن می فرماید " از علم جز اندکی به شما داده نشده است " ( اسراء / 85)
🔰 از ویژگی های یک امام این هست که برای همه مردم دنیا دعا کنه ، برای هدایتشون ، برای رفع مشکلاتشون ، اما قطعا اون شیعه ای که بیشتر به یاد امام هست و برای امام کار می کنه و تلاش می کنه و مخصوصا مثل خودت هدفش این هست که دست چند نفر رو بگیره و تو دست امام بگذاره ، امام بیشتر براش دعا می کنه و به فکرش هست
👌 تو روایت از امام رضا (ع) داریم که می فرمایند " امام ، همانند برادری مهربان و پدری دلسوز هست " ( کافی / ج 1/ باب الحجه)
تو هم که هدف بزرگی داری ، قطعا تو این راه موفق میشی انشالله
🌀وقتی به درب مدرسه رسیدیم، ساسان هم همزمان رسیده بود ، با هم وارد مدرسه شدیم، از بس ذوق داشت، نذاشت به زنگ تفریح برسه ، همون اول کار گفت سلام #محمد_مهدی ، من دیشب با همون کارهایی که یادم دادی ، وضو گرفتم و نماز خوندم ، خیلی لذت داد ، دستت درد نکنه
اما...
گفتم چی؟ کمی خجالت کشید،
گفتم چی ؟ بگو
گفت نماز صبح ، ...
نماز صبح نمیتونم بلند بشم ، یعنی خدا منو می بخشه؟
گفتم ای بابا ، غصه نخور
اولا من و تو هنوز به سن تکلیف نرسیدیم ، پس گناهی نیست ، بعدش هم همینکه توی این سن و با اون وضعیتی که گفتی پدر و مادرت دارن ، تو مسیرخدا هستی و سعی می کنی در حد توانت بندگی خدا رو به جای بیاری ، کلی ارزش داره
انشالله فکری به حال اون هم میکنیم
💠 امروز روز خوبی بود برام ، درسها رو خوب مرور کرده بودم و هرچی خانم معلم می پرسید جواب می دادم ، تو کتابخونه مدرسه هم عضو شده بودم و گاهی دست سعید و ساسان رو می گرفتم و همراه خودم می بردم تا هم خوندشون قوی بشه و هم با کتاب خوندن آشنایی پیدا کنن
✳️ شب دعوت بودیم خونه دائی منصور ، پدر سعید
چه شبی شد آخرش ....
ادامه دارد...
#نویسنده :
#استاد_احسان_عبادی
@padegane_montazeran
۲۴ آبان ۱۳۹۹
قرارگاهِ منتظران
#رمان_محمد_مهدی 28 🌀 بعد نماز صبح به پدرم گفتم واقعا امام زمان (عج) چطوری همیشه با یاد ما هست؟ چطور
#رمان_محمد_مهدی 29
✳️ شب دعوت بودیم خونه دائی منصور ، پدر سعید
چه شبی شد آخرش
🔰 سر شام بودیم که دائی منصور برای اینکه بحثی با بابا هادی داشته باشه و در حقیقت اعلام بیشتر بلد بودن بکنه ، گفت نظرتون درباره درس خوندن و کار بیرون از منزل خانم ها چیه؟
👈 پدرم که فهمیده بود هدف دائی چیه ، بلافاصله برگشت گفت قطعا کاری که عقل و عرف و دین تائید می کنه ، منم تائید می کنم
این کارهایی که گفتی مخالف عقل و شرع نیست
پس من چرا مخالفتی داشته باشم؟
⬅️ دائی گفت نه اتفاقا
چرا عرف حمایت کنه از چنین کاری؟
نمی بینی تو جامعه چقدر چشم های ناپاک زیاد شده ؟
نمی بینی خانمها اصلا تو محل کار امنیت ندارن؟
حتی تو دانشگاه هم دخترها اصلا آرامش ندارن
حوزه ها هم خیلی کیفت آن چنانی نداره
پس همون بهتر که زن و دختر آدم تو خونه بشینه و کارهای خونه رو انجام بدن
برای دختر همون دیپلم مدرسه کافیه !!!
🔰 پدرم تا اینها رو شنید ، عصبانی شد گفت این چه حرفیه آقا منصور؟
مگه داعشی هستی؟
زن و مرد از نظر علم آموزی و کار کردن سهم یکسان دارن ، خدا کسی رو محروم نکرده از این کارها
شما چرا محروم می کنی؟
اینکه یه سری آدم مریض تو جامعه هستند ، یعنی کلا از جامعه بکشیم بیرون؟
کی گفته امنیت نیست؟
این مقداری هم که می بینی ، تو همه جا هست ، کجای این دنیا صد در صد امنیت هست؟
یه چند جا یه اتفاق افتاده رو به همه جا نسبت نده
شما که خودتو خیلی معتقد نشون میدی چرا چنین حرفهایی می زنی !
🌀 دائی گفت اتفاقا اسلام ، علم آموزی رو فقط برای مردها توصیه کرده ، نه زن ها !
✳️ پدرم گفت : کجا ؟ کجای قرآن و روایات ؟
⬅️ دائی ام گفت اونجا که پیامبر (ص) می فرمایند طلب العلم فریضه علی کل مسلم ( برای اینکه نشون بده چقدر بلد و مسلط هست ، متن عربی حدیث رو خوند )
گفت نگاه کن آقا هادی!
پیامبر (ص) فرمودند ، مسلم ، یعنی لفظ مذکر به کار بردند ، مسلمه نگفتند که شامل زن ها هم بشه
اصلا درس خوندن زن ها چه دردی از جامعه دوا می کنه؟
🌀 پدرم خندید و گفت مرد حسابی
با این نگاهی که جنابعالی داری ، اصلا مخاطب بسیاری از آیات و دستورات دین و قرآن هم مرد ها هستن و اصلا زن ها هیچ تکلیفی ندارن!
این چه جور برداشتی از قرآن و روایات هست؟
قرآن در اکثر خطاب ها و دستوراتش از فعل مذکر استفاده میکنه ، اما این دلیلی بر این نیست که اون دستور فقط برای مردهاست!!!
چون اکثریت تعداد با مردها هست قرآن و روایات هم بیشتر از فعل مذکر استفاده کرده
نگاهی به آیه دستور به روزه گرفتن و نمازخوندن بنداز
اونجا هم فعل امر هست، پس زن ها نباید نماز و روزه بگیرن؟؟؟
⬅️ این همه خانم استاد دانشگاه داریم، این همه خانم دکترها و پژوهشگرهای خانم با سواد داریم که تو خیلی از جاها کمک کار مردان هستن، اصلا نگاهی به پرستارهای خانم و کار کردن عاشقانه اونها بنداز
معلم های خانم مخصوصا تو سال های اولیه مدرسه
همین خانم معلم #محمد_مهدی و سعید رو ببین، انصافا یک مرد میتونه جای اونها رو پر کنه؟
کجای اسلام نوشته زن از خونه بیرون نره و کار نکنه و علم آموزی نکنه؟
دین رو تو بهتر می فهمی یا اون عالمی که ریش خودش رو تو این راه سفید کرد؟
اون عالم با سواد بهتر می دونه یا جنالعالی که راه ساده فهمیدن منظور یک روایت رو هم نمی دونی؟
نکن آقا منصور ، نکن
اینقدر به دخترت ظلم نکن
الان 4 ساله دیپلم گرفته ، نه میذاری دانشگاه بره
نه میذاری بره حوزه علمیه
درضمن ، حوزه علمیه هم مثل دانشگاه ، خوب و بد هست ، هرکسی خوب کار کنه و خوب درس بخونه موفق هست
پس همه رو جمع نبند
#نویسنده :
#استاد_احسان_عبادی
ادامه
👇👇👇
@padegane_montazeran
۲۵ آبان ۱۳۹۹
قرارگاهِ منتظران
#رمان_محمد_مهدی 29 ✳️ شب دعوت بودیم خونه دائی منصور ، پدر سعید چه شبی شد آخرش 🔰 سر شام بودیم که د
#رمان_محمد_مهدی 30
🔰 مگه حضرت زهرا (س) نبود که برای دفاع از امام زمانش رفت مسجد مدینه و با حفظ حیا و حجاب شرعی ، جلوی اون همه نامحرم از دین و ولایت دفاع کرد؟
مگه حضرت زینب (س) نبود که تو مجلس یزید از اسلام و ولایت دفاع کرد؟
اینها رو نمی دونی یا خودتو به ندونستن می زنی؟
چرا سعی می کنی تو موضوعی که واقعا تخصصی نداری، نظر بدی و حتی بدتر از اون با این عقاید غلطت با خانوادت برخورد کنی؟
دائی منصور وقتی دید چیزی برای گفتن نداره عصبانی شد و گفت رفتار من به خودم مربوطه
بابا هادی گفت خیلی خوب،به خودت مربوطه
پس چرا بحث می کنی؟
چرا اسلام رو با نگاه خودت می بینی؟ آب من و شما تو این موضوعات توی یک مسیر نیست ، پس خواهشا بیا با آرامش شام خودمون رو بخوریم و بحث نکنیم
دائی منصور ساکت شد و چیزی نگفت!
✳️ بعد شام سعید اومد پیشم و گفت میای تو اتاقم؟
رفتم پیشش و گفت کمکم می کنی درس این هفته رو یه مرور بکنیم؟
گفتم چشم ، حتما
اما چرا توی جمع نگفتی ؟ اشکال که نداشت، تازه کلی هم خانوادت خوشحال می شدن که فکر درس و مشقت هستی
با نارحتی سرشو انداخت پایین و گفت ، نه
اینطوری نیست
پدرم اگه بفهمه من درسها رو خوب یاد نمی گیرم ، عصبانی میشه و دعوام می کنه
خیلی ناراحت شدم ، اخه چرا؟
سعید ادامه داد و گفت پدرم میگه باید حتما خودت درسهاتو یاد بگیری، نباید از بقیه کمک بگیری ، دلیلشو دیگه نمی دونم!!!
تو راه برگشت به خونه تو فکر همین قضیه بودم و اصلا دعوای بابا و دائی رو فراموش کرده بودم
پدرم گفت چیزی شده که اینقدر تو فکر هستی؟
گفتم نه ، اصلا
نخواستم چیزی بگم ، شاید سعید راضی نبود و خدای نکرده غیبتش حساب میشد
✳️ پدرم با یاداوری بحث خودش با دائی منصور به من گفت هر عقیده و فکری که میخوای داشته باشی ، داشته باش
اصلا مجبورت نمی کنم
اما ازت می خوام هر دین و عقیده ای رو که میخوای انتخاب کنی، خوب خوب خوب تحقیق و تفکر کن ، با دلیل و استدلال اون رو قبول کن ، نه با تعصب !
اگه با تعصب و بدون مطالعه به چیزی برسی ، آخرش میشی مثل...
سکوت کرد
فکر کنم چون فهمید غیبت میشه ، نخواست اسم دائی رو بیاره
🔰 بعد فرمودند که در کتاب احتجاج شیخ طبرسی روایتی هست که امام زمان (عج) می فرمایند:
" شیعیان نادان و جاهل ، باعث اذیت و آزار ما هستند "
آقا #محمد_مهدی ،سعی کن شیعه دانا و عالم باشی برای امام زمانت تا خوشحالش کنی...
ادامه دارد...
#نویسنده :
#استاد_احسان_عبادی
@padegane_montazeran
۲۵ آبان ۱۳۹۹
قرارگاهِ منتظران
#رمان_محمد_مهدی 30 🔰 مگه حضرت زهرا (س) نبود که برای دفاع از امام زمانش رفت مسجد مدینه و با حفظ حیا
#رمان_محمد_مهدی 31
🔰 شب که رفتم بخوابم ، به پدرم گفتم چی کار باید بکنم تا امام زمان خوشحال بشه؟
باباهادی گفت آدم با سوادی بشو، آدم با تقوایی بشو، تا هم به خودت نفع برسونی و هم به دیگران
👈 اگه با سوادترین مردم هم بشی ، اما خداترس نباشی، به درد نمی خوره ، روزی همین علمی که یاد می گیری تورو زمین می زنه ، اما اگه علم همراه با خداترسی داشته باشی، به درد خودت و دیگران می خوری
هم خودت رشد می کنی ، هم بقیه رو رشد میدی
🌀 تمام شب فکرم درگیر بود، آخه چرا باید سعید اینطوری باشه؟
چرا باید پدرش اینطوری باشه؟
با خودم گفت درد و مشکلات ساسان کم بود، حالا سعید هم اضافه شده ،
اگه بی تفاوت باشم که نمیشه، اگر هم قصد داشته باشم کمک کنم ، برای من سخته ، خیلی سخت
قضایای ساسان رو می تونستم تو خونه بگم و کمک بگیرم از پدر و مادرم
اما دیگه قضیه سعید رو نمیشد تو خونه گفت
از خدا کمک خواستم و با امام زمانم حرف زدم که انشالله خودشون کمک کنن
✳️ امروز تو مدرسه ساسان رو دیدم که از همون اول خیلی ناراحت بود ، یه چیزی بین ناراحتی و درگیری فکری!
چیزی ازش نپرسیدم چون می دونستم دیگه با من دوست شده و اگه چیزه شده باشه ، حتما به من میگه
دو ساعت اول گذشت و دیدم هیچی نگفت ، کمی عجول شدم که خودم بهش بگم که دیدم سر کلاس به من گفت چطور میشه یه کتابی از 1400 سال قبل تا الان ، دست نخورده باقی مونده باشه؟
گفتم منظورت چیه؟
گفت دیشب پدرم داشت تلفنی با یکی از دوستهاش صحبت می کرد، راجع به همه چی حرف می زدن، مثل اینکه این دوستش رفته خارج و اونجا علیه اسلام صحبت می کنه
دوست پدرم می گفت برنامه بعدی من درباره قرآن هست و اثبات اینکه یک کتاب دست انسان ها هست و دست کاری شده و...
چون مادرم خونه نبود، پدرم رو بلندگو گذاشته بود و من صداها رو می شندیم
من وقتی اینها رو شنیدم تعجب کردم ، واقعا چیزهایی که درباره قرآن میگه ، راست بود #محمد_مهدی ؟
#نویسنده :
#استاد_احسان_عبادی
ادامه 👇👇👇
@padegane_montazeran
۲۶ آبان ۱۳۹۹
قرارگاهِ منتظران
#رمان_محمد_مهدی 31 🔰 شب که رفتم بخوابم ، به پدرم گفتم چی کار باید بکنم تا امام زمان خوشحال بشه؟ ب
#رمان_محمد_مهدی 32
راستش من کمی جا خوردم، اولین بار این موضوع رو می شنیدم
تا حالا نه تو کتابی و نه تو حرفهای پدرم یا حاج اقا عسکری این موضوع رو نشنیده بودم اصلا
نمی دونستم چی بگم ، دهنم بسته شد ، هیچ چیزی به عنوان جواب به ذهنم نیومد
اما سریع خودم رو جمع و جور کردم و نذاشتم ساسان متوجه این موضوع بشه
گفتم نه بابا، این چه حرفیه؟ اگه دست خوره بود که تا حالا باید صدبار لو می رفت و همه می فهمیدن و همه جا جار می زدن که
اصلا باور نکن
ساسان گفت راستش منم باور نکردم ، اما ته دلم کمی می ترسم ، ته دلم دوست دارم جواب رو بدونم
من زل زدم به چشمهاش ، مطمئن بودم باید کمکش کنم و اگه نکنم ، بعدا شبهاتش بیشتر میشه و ممکنه بدتر بشه
گفتم چشم، صبر کن از پدرم بپرسم ، از پیش نماز مسجدمون بپرسم ، جواب کامل بهت میدم
زنگ تفریح که شد رفتم سراغ سعید
گفتم چه خبر؟
دائی جان دیشب چیزی نگفت بعد اینکه ما رفتیم؟
گفت نه ، اما رفت تو فکر ، حرفهای شوهر عمه خیلی روی اون اثر گذاشت ، ولی مقطعی هست
همیشه اینجوری میشه ، اما بعدش ...
خسته شدیم من و خواهرم، هرکاری میخوایم بکنیم الکی گیر میده ، هرچی میگیم...
یهو پریدم وسط حرفش و نذاشتم ادامه بده ، گفتم نمی خواد بقیه رو بگی
غیبت میشه ، پدرت راضی نیست
خودم بعدا با پدرم صحبت می کنم تا یه روز قشنگ با دائی صحبت کنه ، انشالله درست میشه
تو کار خودتو بکن، هرجا درس مشکل داشتی تو مدرسه بمن بگو ، زنگ تفریح ها کمکت می کنم
امروز بیشتر از هر روزی دیگه عجله داشتم تا زنگ بخوره و برم خونه
حتی خونه هم نه ، تو همون ماشین با باباهادی صحبت کنم و ازش جواب این سوالی که ساسان ازم پرسید رو بپرسم
دوست نداشتم شبهه ای برام پیش بیاد و اونو رها کنم و بدون اینکه جوابش رو بدونم ، بی خیال بشم
مادر ساسان رسید و اون رو سوار کرد و رفت ، من منتظر موندم
پدرم دیر کرد
تا حالا سابقه نداشت
تقریبا همه بچه ها و معلم ها و کارکنان رفته بودند
ادامه دارد...
#نویسنده :
#استاد_احسان_عبادی
@padegane_montazeran
۲۶ آبان ۱۳۹۹
قرارگاهِ منتظران
#رمان_محمد_مهدی 32 راستش من کمی جا خوردم، اولین بار این موضوع رو می شنیدم تا حالا نه تو کتابی و نه
#رمان_محمد_مهدی 33
💠 آقای مدیر تقریبا آخرین نفری بود که داشت می رفت ، من رو که دید تعجب کرد ، چون هیچ وقت تا اون موقع منتظر نمی موندم و پدرم اومده بود
تا آقای مدیر اومد پیش من ، پدرم رسید
پدرم به احترام آقای مدیر پیاده شد و باهاشون دست داد و احوالپرسی کرد
آقای مدیر خیلی از من تعریف کردند
✳️ آقای مدیر: این بچه شما بسیار عالی هست و درس خوان ، از نظر معنوی و دینی هم ماشالله همه چی تمام هست ، تو این سن که خیلی بزرگترها بعضی چیزها رو نمی دونن، این آقا #محمد_مهدی واقعا نعمت هست، آدم وقتی این جور بچه ها رو می بینه ، دلش از آینده این کشور و اسلام نمی لرزه و پر از امید میشه
🌀 خدا به شما عمر باعزت بده که همیشه بالای سر این گل پسرتون باشین و یک سرباز امام زمان (عج) تربیت کنین
من که خیلی ازش راضی هستم ، معلم کلاسش هم همین طور ، حتی بچه های مدرسه هم ازش راضی هستن
ایکاش مثل ایشون چندین نفر داشته باشیم
🔰 پدرم هم کلی تشکر کرد و گفت من و مادرش از اول تربیتش و حتی در دوران بارداری همسرم، حواسمون بود که کوچکترین حرکتی که باعث تاثیر بد روی بچه میشه انجام ندیم
روایات رو دیده بودیم ، کتابهای تربیتی خوب از جمله کتاب آقای فلسفی خدا بیامرز رو خونده بودیم و واقعا تلاش کردیم بچه خوبی تربیت کنیم
⬅️ تو دوران بارداری و حتی شیرخوارگی ، خونه اقوامی که یه مقدار حساب و کتاب خمسی و دینی ضعیف داشتن ، کمتر می رفتیم و وقتی هم می رفتیم سعی می کردیم کمتر غذا بخوریم و همون قدری هم که می خوردیم سریع خمسش رو حساب می کردیم و پرداخت می کردیم تا اثر سوء نذاره
خانمم با وضو ، بچه رو شیر می داد ،هرروز سعی می کرد زیارت عاشورا و آل یس رو بلند بلند بخونه تا بچه هم بشنوه
خلاصه خیلی تلاش کردیم طبق موازین دینی بچه رو بزرگ کنیم، حالا نتیجه چی باشه ، خدا میدونه
👈 از چهارسالگی هم روی علم آموزی بچه کار کردیم ، وقتی عزیزانی بودن که در سه و چهار سالگی قرآن رو حفظ کردند ، پس میشه روی سواد آموزی بچه هم کار کرد
تقریبا پایان 5 سالگی ، کاملا خوندن رو یاد گرفته بود و بعدش هم با کتاب خوندن آشناش کردیم ، براش جایزه در نظر گرفتیم که اگه فلان کتاب رو تمام کنی فلان چیز رو برات می خریم ، اینجوری بچه با ذوق و شوق کتابها رو می خوند
و تا الان کلی کتاب خونده و تمام کرده
از جمله داستان ، شعر و کتابهای دینی و...
انشالله یه ذره بزرگتر بشه ، کتابهای تاریخی هم شروع می کنه ، فعلا زوده براش
فعلا تمام تلاش ما این هست که تو همین سنین دوران ابتدایی ، مسائل دینی و اعتقادی خودش رو کامل یاد بگیره ، انشالله برنامه های دیگه که براش داریم رو اجرا می کنیم ، البته با همراهی خودش!
اینکه می بینین کمی بزرگتر از سن خودش بلد هست، برای همین کتاب خوندن ها و مستند دیدن هاست
🌀 آقای مدیر که داشت با دقت گوش میداد ، با حسرت سرش رو تکون داد و گفت راست میگین ، کار درست رو شما دارین انجام میدین
ایکاش همه خانواده ها همین قدر به تربیت درست بچه خودشون اهمیت میداد
نه اینکه بچه رو کلا آزاد و رها کنن و وقتی بزرگ شد تازه به فکر تربیتش بیوفتن...
ادامه دارد...
#نویسنده :
#استاد_احسان_عبادی
@padegane_montazeran
۲۷ آبان ۱۳۹۹
قرارگاهِ منتظران
#رمان_محمد_مهدی 33 💠 آقای مدیر تقریبا آخرین نفری بود که داشت می رفت ، من رو که دید تعجب کرد ، چو
#رمان_محمد_مهدی 34
🔰 آقای مدیر: واقعیتش این هست که اصلا بعضی خانواده ها هیچ تعهدی نسبت به دین و ایمان بچه هاشون ندارن، ذوق دارن که بچه هاشون شعر انگلیسی حفظ کنن ، اما اینکه قرآن و حدیث بلد باشن یا نه ، اصلا براشون مهم نیست
مهم نیست نماز بخونن یا نخونن ، اما کارهای دیگه انجام بدن براشون کلی ذوق داره
ولی دیدن امثال شما ، ما رو دلگرم می کنه ، ما رو خوشحال می کنه که هنوز میشه به جامعه و آینده امیدوار بود
🌀 با احترام خداحافظی کردیم و سوار ماشین شدیم
باباهادی دستی به سرم کشید و من رو بوسید و گفت خوشحالم کردی پسر ، بریم برات یه جایزه بخرم 😊
چی دوست داری؟
منم با کمی مکث گفتم سجاده نماز !
پدرم تعجب کرد و گفت اونو که داری ، چند تا میخوای دیگه؟
گفتم برای خودم نمیخوام، برای ساسان میخوام، میگفت تو خونه خودشون سجاده اصلا نیست، مهر رو روی زمین میذاره، دوست داره سجاده داشته باشه، میخوام برای اون بخرم تا خوشحال بشه و انگیزه ای هم باشه برای نماز خوندنش
حالا شما بگو چرا دیر اومدی؟
سابقه نداشت تا حالا
🔰 باباهادی : سر راه که میومدم، ماشین یه ینده خدا خراب شده بود، ایستادم و کمی کمکش کردم، بعدش رفتم دنبال یه مکانیک تا بیارمش سر ماشین، برای همین دیر شد باباجان
می دونم دیر شد و ناراحت شدی، اما ثواب این کمک باشه برای شما 😊
اما یادت باشه پسرم که کمک به دیگران خیلی مهمه تا جایی که امیرالمومنین (ع) می فرمایند شیعیان ما را به اهمیت دادن نماز اول وقت و کمک به برادران دینی خود ، بشناسید ، همه چیز به نماز و روزه که نیست ، کمک به دیگران هم مهمه
گفتم نه باباجون ، ناراحتی چیه؟
می دونستم حتما کار مهمی دارین
ایکاش منم بتونم به دیگران کمک کنم ،
✅ گرم صحبت شده بودیم که اصلا فراموش کرده بودم باید سوال مهمی رو از بابا بپرسم
گفتم باباجون یه سوال مهمی امروز ساسان ازم پرسید، جوابشو بلد نبودم
گتفم از شما می پرسم و بهش می گم
پرسید که میگن قرآن دستکاری شده و قرآن اصل نیست ، تو شبکه های ماهواره ای مدام اینو میگن،
آخه پدرش مدام پای این شبکه ها هست و با بعضی از اون افراد هم رفیقه و شب ها تلفنی حرف میزنه ،
من میدونم قرآن دست کاری نشده ، اما جوابی بلد نیستم که بدم
✳️ باباهادی گفت...
ادامه دارد...
#نویسنده :
#استاد_احسان_عبادی
@padegane_montazeran
۲۷ آبان ۱۳۹۹
قرارگاهِ منتظران
#رمان_محمد_مهدی 36 🔰 موقع اذان مغرب که شد ، #محمد_مهدی و پدرش و مادرش رفتن مسجد ، شب شهادت امام کا
#رمان_محمد_مهدی 37
🌀 شب قبل از خواب رفتم سراغ کتاب خوندن ، دیدم حس و حالش نیست ، اما برای اینکه وقتم تلف نشه یه سخنرانی کوتاه از حاج اقا قرائتی در موضوع تفسیر قرآن گوش دادم
🔰 راجع به آیات اولیه سوره بقره بود ، میگفتند طبق این آیات ، یکی از ویژگی های افراد با تقوا این هست که به غیب ایمان دارند و یکی از موارد چیزهای غیبی ، امام غائب یعنی امام زمان (عج) هست
خیلی برام جالب بود، خیلی
هنوز قرآن خوندن رو مسلط نبودم ، اما بیشتر قرآن رو از روی ترجمه فارسی ساده و روان خونده بودم
جایی ندیده بودم اسم امام زمان (عج) در قرآن باشه
اما با این تفسیری که ایشون کردند فهمیدم که موارد مربوط به امام زمان (عج) هم در قرآن هست ، حتی اگر اسم ایشون نباشه
گفتم فردا تو راه مدرسه از بابا سوال می کنم
👈 پیش خودم جواب هایی که بابا هادی امروز به من داد درباره اینکه چرا قرآن ، دستکاری نشده رو مرور کردم تا فردا چطور به ساسان بگم
دلم خیلی براش می سوزه
دوست داره بیاد سمت خدا و نماز ، اما خانوادش نمیذارن و همراهش نیستن
اگه همینطوری بخواد شبهه و سوالات زیاد به ذهنش برسه ، خیلی براش خطرناک میشه
کاری نمی تونستم براش بکنم ، براش دعا کردم ، از حاج اقا عسکری شنیده بودم که هرکس برای دیگران هر دعای خیری بکنه ، خدا چندین برابر همون مورد خیر رو به خود اون فرد دعا کننده میده
✅ موقع نماز صبح که شد دلم طاقت نیاورد تا صبر کنم موقع رفتن به سمت مدرسه سوال رو از بابا هادی بپرسم
دیدم بابا تو اتاق هال داره نماز میخونه
رفتم بهش اقتدا کردم ، بابا هیچوقت دوست نداشت تو جمع دوستان و فامیل ، پیش نماز بشه ، می گفت مسئولیتش سنگینه ، اما تو خونه برای تشویق من به نماز جماعت همیشه می گفت هروقت دارم نماز می خونم و بیداری و حالش رو داری ، به من اقتدا کن
ادامه دارد...
#نویسنده :
#استاد_احسان_عبادی
@padegane_montazeran
۳۰ آبان ۱۳۹۹
قرارگاهِ منتظران
#رمان_محمد_مهدی 37 🌀 شب قبل از خواب رفتم سراغ کتاب خوندن ، دیدم حس و حالش نیست ، اما برای اینکه وقت
#رمان_محمد_مهدی 38
🔰 بعد نماز به بابا هادی گفتم تو قرآن اسم امام زمان هست؟
پدرم گفت منظورت از اسم امام زمان چیه؟
گفتم خب مثلا شما قبلا گفتین اسم خود پیامبر (ص) 4 بار با نام " محمد " و یک بار با نام " احمد " در قرآن اومده ، یا اسم حضرت مریم اومده ، اسم حضرت موسی که خیلی اومده
یعنی اینجوری ...
یعنی...
یعنی منظورم این هست که اسم خود حضرت با کلماتی مثل " مهدی " ، " صاحب الزمان " و... در قرآن اومده یا نه؟
👈 باباهادی گفت :
آهان ، اگه منظورت این هست که صریح و واضح اسم حضرت اومده باشه ، نه
نیومده
اما...
🌀 اینقدر ذوق داشتم دلیلش رو بدونم اصلا نذاشتم حرف بابا تمام بشه ،
سریع گفتم چرا؟ چرا اسم ایشون نیومده؟
اسم خیلی ها اومده ، حتی آدم بدها ، چرا اسم ایشون که امام همه هستن و اینقدر مهربونن و همیشه برای ما دعا می کنن و به فکر ما هستن نباید تو قرآن اومده باشه؟
🔰 پدرم خندید و گفت عزیز من ، نماز صبحی که الان با هم خوندیم ، چندرکعت بود؟
سریع اما با تعجب گفتم خب دو رکعت ، این که خیلی واضح هست
بعد پرسید وضو که گرفتی اول دست راست رو شستی یا چپ رو؟
باز با تعجب بیشتر گفتم خب معلومه ، اول دست راست
بعد دوباره پدرم پرسید تو هر رکعتی چند تا سجده و رکوع داریم؟
باز با تعجب خیلی بیشتر گفتم باباجون این سوالات رو برای چی می پرسین ، خب اینها که خیلی واضح هست
🌀 پدرم باز هم خندید و گفت خب پسر عزیزم همین چیزهای واضح رو میشه تو قرآن برای من پیدا کنی؟؟؟
گفتم مگه تو قرآن نیست نماز بخونین و وضو بگیرین؟
هست دیگه
حالا من نمی دونم کدوم سوره ، اما هست، خودتون هم خوب میدونین که هست
⏺ باباهادی گفت بله پسرم ، هست
قرآن دستور به نماز داده
دستور به وضو داده
دستور به روزه داده
اما...
اما آیا دقیقا گفته چطور بخونین و انجام بدین و دقیقا هر نمازی چندرکعت هست ؟
نه
نوشته نیست
🔰 نماز ، ستون دین هست، اصلا بدون نماز ، بقیه کارهای انسان قبول نمیشه
اما می بینی که همین نماز مهم ، در قرآن فقط دستور به خواندنش اومده ، اما جزئیاتش نیومده
👈 پرسیدم خب چرا؟
چرا نیومده؟
باباهادی گفت:....
ادامه دارد...
#نویسنده :
#استاد_احسان_عبادی
@padegane_montazeran
۳۰ آبان ۱۳۹۹
10.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰 #شبهات_دانش_آموزی 8
💠 پاسخ به شبهه " چرا اسلام اجازه تحقیق درباره ادیان دیگر را به ما نمی دهد و اگر دین خود را عوض کنیم مرتد می شویم و حکم ما اعدام است !!!! این چه دینی است که اجازه تفکر نمی دهد "
🎤 #استاد_احسان_عبادی از اساتید مهدویت کشور
👈 برای جلوگیری از منحرف شدن دانش آموزان و نوجوانان این کلیپ را نشردهید
@ma_va_o
۲۳ آذر ۱۴۰۰