✨﷽✨
#جهانگير_خان فرزند رئيس ايل قشقايى در منطقه #سميرم استان فارس بود. براى همين، او را «خان» صدا مى كردند. او، در ايام جوانى، زمانى كه براى فروش كشك و پنير و روغن و ساير محصولات ايل خود به اصفهان رفته بود، علاقمند به يادگيرى تار شد. از آن پس، او شب ها در چادر خود مى نشست و تار مى زد.
وقتى سن او به 35 يا 36 رسيد، جوان تنومندى بود كه مانند پدرش سبيل هايش از بناگوش در رفته بود و لباس خانى به تن داشت و كلاه قشقايى بر سر مى گذاشت.
در همين ايام، روزى كه براى داد و ستد به اصفهان رفته بود، نشانى تارزنى را خواست تا تار شكسته اش را تعمير كند. مردى كه خان نشانى را از او پرسيده بود از او پرسيد: خان! چند سال تار مى زنى؟ گفت: از 14- 15 سالگى. پرسيد: چند سال دارى؟ گفت: نزديك 40 سال. گفت: خان! يك بار هم بنشين و تار وجود خود را بزن و ببين چه صداهايى از آن در مى آيد!
جهانگير خان با شنيدن اين سخن به فكر فرو رفت و پرسيد: كجا بايد بروم تا تار وجود خودم را بزنم؟ آن مرد هم مدرسه صدر را در بازار اصفهان نشان داده و گفته بود: اين جا.
پس از آن، جهانگيرخان كاروانش را به يكى از همراهانش سپرد و گفت: به ايل برگرد و به خانواده من بگو منتظر من نباشند. و به سمت مدرسه به راه افتاد.
از آن طرف، طلبه هاى مدرسه ديدند جوان تنومندى از ايل قشقايى داخل مدرسه شد. يكى از او پرسيد: خان! اين جا چه كار دارى؟ گفت: آمده ام نواختن تار وجودم را ياد بگيرم.
معلوم نيست آن طلبه چه كسى بوده كه از خان با محبت بسيار استقبال كرده و تشويق به ماندنش در مدرسه كرده است، ولى مى دانيم كه او را به حجره خود برده و به او در آموختن علم كمك فراوان كرده است.
خان از آن روز به تحصيل علم مشغول شد و به زودى فقيه و اديب و اصولى و حكيم و عارف و فيلسوف بزرگى شد. ايشان هرگز عمامه بر سر نگذاشت و ازدواج نكرد و همواره همان لباس ايلياتى خويش را به تن داشت، با اين تفاوت كه كلاه لبه دارش را كنار گذاشته و كلاه پوستى بر سر گذاشته بود.
در مكتب درس جهانگير خان، حدود 50 نفر از علماى بزرگ پرورش يافتند كه يكى از يكى بهتر و بى نظيرتر بودند. يكى از شاگردان ايشان مرحوم آيت الله العظمى بروجردى است. شاگرد ديگرشان مرحوم آيت الله العظمى آسيد جمال الدين گلپايگانى است كه مرحوم آيت الله العظمى بروجردى سالى يك بار از قم براى ايشان نامه مى نوشت و به نجف مى فرستاد كه «حضرت آيت الله آسيد جمال الدين گلپايگانى! حسين بروجردى را نصيحت كن!»
از شاگردان ديگر ايشان مرحوم آيت الله العظمى حاج شيخ مرتضى طالقانى و مرحوم آيت الله العظمى حاج آقا رحيم ارباب است كه من در 90 سالگى ايشان را در اصفهان ديدم و از زبان ايشان راجع به جهانگير خان مطالب عجيبى شنيدم
👤 #شیخ_حسین_انصاریان
🆔 @pajayepa
✨﷽✨
ريشه عبارت #بزنم_به_تخته"
در گذشته در بسیاری از مناطق دنیا مردم بر این اعتقاد بودند که خداوند درون درخت زندگی میکند. با این وصف درخت برای آنها از ارزش بالایی برخوردار بود. به همین خاطر بتهای خود را چوبی میساختند و وقتی که به مشکلی بر میخوردند، به آن درخت دست میزدند و یا به بتهای چوبیشان ضربه میزدند تا به قول خودشان خدا را بیدار کنند و از او بخواهند تا ایشان را در برابر سختیها و مشکلات و بلایا مراقبت نماید.
از این رو امروز هم مردم به شکلی خرافی برای دورماندن از اتفاقات بد و چشمزخم، به چوب و تختهای میزنند تا به این طریق آن بلا را از خود دور کنند.
جالب است بدانید که این اتفاق به لحاظ علمی هم تایید شده است. چند سال قبل در مجله علمی Experimental Psychology نتیجه تحقیقی به چاپ رسید که نشان میداد اگرچه زدن به تخته برای جلوگیری از چشمزخم خرافی به نظر میرسد اما در به آرامش رساندن فرد و دورشدن نگرانیها و دلواپسیهای روانی او نقش موثری دارد!
🆔 @pajayepa
✨﷽✨
#مطلب_مناسبتی
♨امام زمان نمی آید...
این تعبیر که امام عصر(عج) روزی خواهد آمد، صحیح نیست. او جایی نرفته است که حالا بازگردد. این انسانها بودند که از حجت خدا فاصله گرفتند و اصلا سود ماجرا چیست که هزار و اندی سال نباشد و به ناگاه ظهور کند!
امام همانند کعبه است، جایی ایستاده و منتظران باید به طواف او روند، نه کعبه به طواف حاجیان.
شاید این تعبیر صحیح است:
او بر بلندای آرمانهای بشر ایستاده، ما باید به سمت او حرکت کنیم. اینگونه معادله ظهور حل خواهد شد.
"آوردن" برای منتظر مسولیت و حرکت میسازد.
"آمدن" از انسان سلب مسولیت کرده و منتظر را به خواندن دعایی راضی میکند.
باید امام زمان(عج) را آورد، او نمی آید.
🆔 @pajayepa
✨﷽✨
امروز ۲۳ ربیع الاول سالروز ورود تاریخی و تاریخ ساز بانوی آب و آینه و آفتاب، #کوثر_کویر، کریمه اهل بیت علیهم السلام حضرت #فاطمه_معصومه(سلام الله علیها) در سال ۲۰۱ هجری قمری به شهر مقدس #قم هست.
همسایه سایهات به سرم مستدام باد
لطفت همیشه زخم مرا التیام داد
هر شب دلم قدم به قدم میکِشد مرا
بیاختیار سمت حرم میکِشد مرا
با شور شهر فاصله دارم کنار تو
احساس وصل میکند آدم کنار تو
حالی نگفتنی به دلم دست میدهد
در هر نماز مسجد اعظم کنار تو
مادر کنار صحن شما تربیت شدیم
داریم افتخار که همشهریات شدیم
بانو! تمام کشور ما خاک زیر پات
مردان شهر نوکر و زنها کنیزهات
زیباترین خاطرههامان نگفتنیست
تصویر صحن خلوت و باران نگفتنیست
خوشبخت قوم طایفه، ما مردم قمایم
جاروکشان خواهر خورشید هشتمایم
اعجاز این ضریح که همواره بیحد است
چیزی شبیه پنجره فولاد مشهد است
ما در کنار دختر موسی نشستهایم
عمریست محو او به تماشا نشستهایم
اینجا کویر داغ و نمکزار شور نیست
ما روبروی پهنه دریا نشستهایم
قم سالهاست با نفسش زنده مانده است
باور کنید پیش مسیحا نشستهایم
بوی مدینه میوزد از شهر ما، بیا
ما در جوار حضرت زهرا نشستهایم
از ما به جز بدی که ندیدی ببخشمان
از دست ما چهها که کشیدی ببخشمان
👤سید حمید برقعی
🆔 @pajayepa
✨﷽✨
نَظّم الشاعر "أبو إسحاق الغزي" بيتـاً على هيئة سؤال:
مالي أرى الشمع يبكي في مواقِده
مِن حُرقـة النار أم من فُرقة العسلِ؟
فأعلنتْ إحدى الصحف عن جائزة لمن يمكنه الرد على السؤال، فأجاب بعض الشعراء بأن السبب هو الألم من حُرقة النار، وأجاب آخرون بل مِن فُرقة الشمع للعسل، لكن أحداً لم يحصل على الجائزة! وما إن بلغ الأمر الشاعر صالح طه حتى أجاب بقوله:
مَن لم تجانِسْه فاحذر أن تُجالسَه
ماضرّ بالشـمع إلا صُحبةُ الفتـلِ
وفاز بالجائزة.
نعم.. فسببُ بكاء الشمع هو وجودُ شيءٍ فيه ليس من جِنسه وهو "الفتـيلة" التي ستحترق وتحرقه معها.. وهكذا؛ يجب علينا انتقـاءَ مَن نعاشره ونجالسه ويناسبنا من البشر؛ كيلا نحترقَ بسببه ونبكي؛ وقت لا ينـفعُ البكاءُ أو الندم.
🆔 @pajayepa
✨﷽✨
"ابو اسحاق غَزّی" شاعر، یک بیت شعر را به شکل پرسش سرود:
"چرا شمع در شمعدان اشک ریزان است؟
آیا از سوزِ آتش است یا در فراق عسل (موم) اشک ریخته؟"
یکی از روزنامه ها آگهی زد و برای هر کس که بتواند پاسخ این پرسش را بدهد جایزه ای تعیین کرد. شاعری دلیل آن را سوز آتش و دیگری فراق عسل (موم) دانست، اما هیچ کس موفق به دریافت جایزه نشد.
خبر این آگهی به "صالح طه" رسید و اینگونه پاسخ پرسش را داد:
"بپرهیز از اینکه با فردی که از جنس تو نیست نشست و برخاست داشته باشی....که تنها همنشینی با "فتیله" به شمع آسیب وارد کرد!!!"
این شاعر، جایزه را بُرد
✅ آری! دلیل گریه ی شمع وجود چیزی در آن است که از جنسش نیست و آن، فتیله ای است که آتش می گیرد و شمع را هم با خودش می سوزاند...
👌مواظب همنشینان نا همجنس خود باشیم که با سوختن خود زندگی ما را هم بر باد خواهند داد...
🆔 @pajayepa
✨﷽✨
❌چلّه بزرگه و چلّه کوچیکه❌
با سلام
ما دم از فرهنگ ایرانی میزنیم ولی کمتر کسی داستان دوازده برادر و #ننه_سرما و #چله_بزرگ و #چله_کوچیکه رو برای بچهها و نوه هایش تعریف میکنه
زمستان به دو بخش:
چله بزرگ(چله کلان) و
چله کوچک (چله خرد)
تقسیم می شده است .
که چله بزرگ از
(اول دی ماه تا دهم بهمن ماه)
وچهل روز کامل میباشد و
چله کوچک از
(یازدهم بهمن تا پایان بهمن ماه) و 20روز کامله
وبه همین دلیل چون 20روزکمتر است چله کوچک نامیده شده است .
غروب آخرین روز چله بزرگ جشن سده برگزار می شده و،مردم دور هم جمع می شدند واز این جشن لذت می بردند ودر نهایت با برپایی آتش و خواندن شعر و پایکوپی بدور آتش، سده را جشن می گرفتند.
این دوبرادر (چله بزرگ وچله کوچک) در هشت روزی که در کنار همدیگر هستند آن 8 روز را (چار چار) می نامند .
به چهار روز آخر چله بزرگ و چهار روز اول چله کوچک«چار چار» می گویند.
پس از چار چار نوبت به«اهمن وبهمن» پسران پیرزن (ننه سرما) می رسد
که خودی نشان دهند.
10 روز اول اسفند را اهمن
و10روز دوم اسفند را بهمن می گویند
واین 20روز ممکن است
آنقدر بارندگی باشد که این دوبرادر به دوچله طعنه بزنند ،
با توجه به شعری که قدیمی های نازنین می خواندند::
(اهمن وبهمن ،آرد كن صدمن
،روغن بیار ده من ،
هیزم بکن خرمن، عهده همه بامن)
تا اینجا 20روز از اسفند به نام اهمن وبهمن نامگذاری شده اند
ومی ماند 10 روز آخر اسفند ماه که 5روز اول سیاه بهار نام گرفته وشعری هم که قدیمی ها میخوانند :
سیاه بهار شب ببار و روز بکار
از این شعر هم مشخص می شود
در این ایام شبها بارندگی فراوان
بوده وروزها کشاورزان مشغول
کشت وزراعت بوده اند ،
5 روز آخر هم سرماپیرزن نام گرفته است که در این روزها آسمان گاهی
ابری گاهی آفتابی ،گاهی همراه با باد واکثر اوقات از آسمان تگرگ می بارد که قدیمی های دل پاک، براین باور بودند
که گردنبند پیرزن پاره شده و مُهرههای آن به زمین می ریزد.
❤️❤️❤️❤️
🆔 @pajayepa
✨﷽✨
☀️شعر طنز کرمونی در مورد #پسته
👤#عباس_زنگی_آبادی
زِ اَربابا مَپرس اِمسال چونی؟
میگَن هِچی مَگو تا می،تِو،وُ،نی
خِرابِه وضع کار و پسته داری
نِمیده قرضِ مُونَم هِش دِکونی
دِزی هم دیگه اِمسال صَرف نداره
نمی اَرزِه شِبا، پسته تِکونی
نِگهبونم گِمونم دیگه نیسته
خودِ حاجی میره وَر باغبونی
به درویشا بگو اِمسال نِیایَن
بِرن وَر سینِ مَدح و نوحه خونی
هَمین یِ چارتو دونویَم کِه مونده
چِغوکا می بِرَن وَر یارِ جونی
چو محصولی نِمونده تویِ انبار
کِساده مجلِسایِ روضه خونی
سفید گشته مِث گِچ رَنگِ اَرباب
نِداره حال خوبی در جِوونی
نِمی باشَه تعجب، گَر کِه دیدِید
یِِه اَرباب مُردِه تویِ چادِروُنی
به زنگی دل بگو قِینوس کم کن
مَگو شِعرای مُف، تو اِی گِرونی
😂😍😁😀😎
#رفسنجان
#رفسنجون #طنز #پسته #شعر #کرمونی
🆔 @pajayepa
✨﷽✨
#روز_دانشجو بر همه دانشجویان به ویژه دانشجویان عضو کانال مبارک باشه💐
امام خامنه ای:
🔴 دانشجو بايد صاحب فهم سياسى، قادر بر تحليل سياسى، قادر بر شناخت انگيزهها و جريانهاى سياسى، و صاحب شناخت از اوضاع سياسى كشور و جهان - نه فقط كشور - باشد. دانشجو اگر قدرت تحليل سياسى نداشته باشد، فريب مى خورد و فريب خوردن دانشجو، درد بزرگى است كه تحمّلش خيلى سخت است.
❗️اگر دانشجويان بخواهند قدرت تحليل پيدا كنند، بايد فعّاليت سياسى بكنند؛ بايد سياست را بخوانند، بنويسند، بگويند، مذاكره و مباحثه كنند. تا اين كار نشود، دانشجويان توانايى پيدا نمى كنند.
دانشگاه، بايد سياسى باشد، تا دانشجو فريب نخورد و وسيلهاى براى كسانى نشود كه مىخواهند سر به تن نظام اسلامى و جمهورى اسلامى و هيچكس ديگر نباشد.
❗️اينكه ما گفتيم دانشگاهها سياسى باشند، معنايش اين است كه دانشجو قدرت تحليل سياسى پيدا كند تا گروههاى بيرون دانشگاه نتوانند بر اوضاع دانشگاه مسلط شوند.
🆔 @pajayepa
✨﷽✨
#تلنگر
✔هنگام رانندگی وقتی متوجه میشویم دوربین پلیس مراقب ماست، سریعا سرعت را کم کرده و دقیقا طبق قانون رعایت میکنیم، که مبادا جريمه شویم.
اما هیچ می دانیم که خداوند متعال هم در این جهان دوربین های مدار بسته ی مختلفی دارد که در هرلحظه و هر زمان این دوربین های زنده خداوند در حال فیلمبرداری از زندگی ماهستند که قرار است روزی در قیامت تمام زندگی ما را به نمایش بگذارند؟(طبق آیات قرآن) 😔
✅✅
١) دوربین اول خود خداست. آیه 14 سوره علق:
أَ لَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَری؛
آیا انسان نمیداند که خدا او را نگاه میکند؟
✅✅
٢) دومین دوربین ملائک مقرب خدا هستند؛ آیه ی 18 سوره قاف:
ما يَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلاَّ لَدَيْهِ رَقيبٌ عَتيد؛
از شما حرکتی سر نمیزند مگر اینکه دو مأمور در حال نوشتن آن هستند
✅✅
٣) سومین دوربین زمین است. آیه 4 سوره زلزال:
يَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبارَها؛
در آنروز زمین هرچیزی که دیده را بیان میکند.
✅✅
٤) چهارمین دوربین اعضاء و جوارح خود ما میباشند. آیه 65 سوره یس:
تُكَلِّمُنا أَيْدِيهِمْ وَ تَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِما كانُوا يَكْسِبُونَ
در آنروز دستها و پاها شهادت میدهند که چه کاری کردهاند.
🆔 @pajayepa