#اختصاصی_کانال_پژواک
این کار کوچولو رو به اعمال روزانه خودمون اضافه کنیم، بزودی زندگیمون عوض میشه ....
هدیه به شما عزیزان
همکار عزیز ، التماس دعا
امروز تو قنوت این یک جمله رو بگیم باقی با خودش
«الهی عادتک الاحسان الی المسیئین و سبیلک الابقاء علی المعتدین» ،خدایا عادت تو احسان نمودن به آدم های بد است ...
حضرت يوسف از بالاى قصر جوانى را ديد كه با لباسهاى مندرس از كنار قصر عبور مى كرد، جبرئيل به حضرت عرض كرد: اين جوان را مى شناسى ؟
حضرت يوسف فرمود: نه .
جبرئيل فرمود: اين همان طفلى است كه در گهواره به سخن آمد و نزد عزيز مصر به پاکدامنی و طهارت تو شهادت داد ..
حضرت يوسف فرمود: او را بر من حقى است ، پس دستور داد، جوان را آوردند و امر كرد او را لباسهاى فاخر پوشانيدند و انعام زياد در حق او ارزانى فرمود...
با نگاه به اين منظره جبرئيل به خنده آمد !
حضرت يوسف فرمود: آيا احسان ما كم بود كه به نظر تحقير تبسم كردى !؟
جبرئيل عرض كرد. غرض از خنده من اين است تو كه مخلوقى هستى در حق اين جوان به واسطه يك شهادت بر حقى كه درباره تو در حال خردسالى و بى اختیاری داده بود اين همه احسان كردى ،
پس پروردگار بزرگ در حق کسی که بر توحيد و وحدانيت او گواهی داده (و یک عمر بگوید: اشهد ان لا اله الا الله ) چقدر احسان خواهد فرمود ...
✍ منبع : خزينة الجواهر مرحوم نهاوندى
#اختصاصی_کانال_پژواک
#با_حضرت_دوست
@pajvak
#اختصاصی_کانال_پژواک
فرصت عمر محدوده ....
🌿تا میتونیم باید دستی بگیریم و خدمت کنیم ...
توحید
وعظ یعنی این
واعظ یعنی ایشون قدس سره الشریف
مرحوم دولابی:
یک بار مرحوم شاهآبادی مهمان ما بود، میآمد خانه ما، اتفاقا آنروز پدرم هم پیش مرحوم شاهآبادی نشسته بود،
پدرم بی مقدمه آن روز گفت :
- آقا میشه یک موعظهای بکنی ما رو؟
- آقا پرسیدند : چطور وعظی؟!
- یک موعظهای که بدردمان بخورد.
- و مرحوم شاهآبادی این جمله را فرمودند:
«اگر این خانه همهاش ازشیشه بوده باشه و داخلش هم پر آب باشد، از اونورما هم همه تشنه، به این آب نگاه کنیم، آیا آب ما را سیراب میکند؟ »
- پدرم گفتند: خیر، با نگاه کردن به آب که آدم سیراب نمیشود!
- مرحوم شاه آبادی گفتند: خوب حالا اگر از این شیشه یک سر سوزن سوراخ کنیم و بزاریم دهنمون چی ؟ بگذاریم آنجا و بمکیمش چطور؟!
- پدرگفتند:خوب معلومه اینجا دیگه همه نجات پیدا میکنیم، از تشنگی نمیمیریم.
- مرحوم شاه ابادی فرمودند: همین! همیشه از عالم حقیقت باید بهاندازه همین یک سر سوزن سوراخ در جلو چشم انسان باشد، که از عالم حقیقت انسان بچشد و بنوشد!
اما اصلش اینه که از سر این سوراخ خدا را ببینه فقط!
«هُوَ یُطْعِمُنی وَ یَسْقین» ببیند الله است سیراب کنندهاش! ببیند الله است به او طعام میدهد! الآن الله کاسهاش را گذاشته جلویمان میخوریم!
ما کاسه را میبینیم غذا را مبینیم اما خدا را نمبینیم
اگر خدا را ببینیم همه کارا درست میشه
ما فکر میکنیم که خودمان تلاش کردیم، خودمان بهدست آوردیم! حقیقتش اینه که همهاش در دست الله است!
دستگاه توحید این است!
#اختصاصی_کانال_پژواک
#ویژه_همکاران
به بهانه میلاد پیامبر عظیم الشان اسلام و هفته وحدت
لولاک لما خلقت الافلاک
برخی پیامبران بودند که پوست بدنشان را کندند
بارها کشته شدند و به اذن خدا زنده شدند و باز به سختی...
پیامبری بوده که در دل درخت پنهان شده بوده و درخت را قطع کرده اند...
ولی با اینحال او فرمود
"ما اوذی نبيّ مثل ما اوذیتُ"
هیچ پیامبری مانند من اذیت نشد.
.
قرآن میفرماید
"لعلک باخع نفسک علی آثارهم آن لم یؤمنوا بهذا الدیث أسفا"
گویا از روی تأسف، در قفای اینها میخواهی خودت را بکشی که به این گفته ایمان نمی آوردند...
.
"لقد جائکم رسول من انفسکم عزیز علیه ما عنتم" حریص علیکم بالمؤمنین رئوف رحیم
بهسختیافتادن ما بر شما سخت است
بر ما حریصید
.
و والی فیک الابعدین و عادی فیک الاقریین
[خدایا، رسولت] در راه تو دورها را دوست داشت،
و نزدیکها را دشمن داشت.
.
انا و علي ابوا هذه الامّة
چقدر لذتبخش است که پدری چون شما داریم...
که پشتوانه ای چون شما داریم
عشقی چون شما.
شما که خود خدا با محبتش مؤدبتان کرده
إنّ اللّه َ عزّ و جلّ أدّبَ نبيَّهُ على مَحبّتهِ (امام صادق ع)
.
اگر موسی کلیم الله بود و ابراهیم خلیل الله و عیسی روح الله
شما چیز دیگری هستید
شما حبیب خدایید
و آنچه بین عاشق و معشوق است اهلش میدانند و بس
.
یا رسولالله
ما که وجود جسمی شما را درک نکردیم
ما که آن روی نمکین شما را ندیدیم
(که فرمود من از یوسف ع نمکین ترم)
ما که از لب مبارکتان کلامی نچیدیم
.
ولی هرگاه به شما فکر میکنیم
لطافت و عشق وجودمان را فرامیگیرد
.
کاش دستمان را بگیرید تا آن مقام نورانیتتان را درک کنیم که به مراتب زیباتر و مبارکتر است از جسمتان
علیک صلاة و سلاما من قلبی یا حبیبی یا رسولالله
.
#اختصاصی_کانال_پژواک
#ویژه_همکاران
مرحوم آیت الله العظمی مرعشی نجفی:
بنده در ایّام جوانی وضع مالی بدی داشتم. موقع ازدواج دخترم بود امّا وضع مالی بنده خیلی ناجور بود و نمیتوانستم برای دخترم ولو جهیزیّه بسیار محقّری تهیّه کنم - بالاخره انسان یک آبروی اولیّه را میخواهد - چاره نداشتم جز این که محضر کریمه اهلبیت حضرت فاطمه معصومه(صلوات اللّه و سلامه علیها) بروم.
خودشان فرمودند: خیلی به من فشار آمده بود و دیگر وضعم بسیار تنگ شده بود. البته از جهاتی بسیار هم تحمّل کرده بودم امّا دیگر وضع بسیار بسیار سخت شده بود. وقتی جلوی ضریح مطهّره آن بانوی مکرّمه رفتم، اشک می-ریختم و با یک حالت عتابی گفتم - که بعد هم پشیمان شدم چرا اینطور گفتم - : ای سیّده ما! چرا نسبت به امر زندگی من هیچ عملی را انجام نمیدهید؟! خودم هیچ امّا خدای متعال دخترانی را به من مرحمت کرده، حالا من بدون مال، بدون وضعیّت خوب، میخواهم دخترم را شوهر بدهم، چه کنم؟! بنا نیست دست ما را رها کنید!
فقط از باب شکایت رفتم، دیگر زیارتنامه و ... نخواندم، مدام اشک میریختم و با همان وضع بیرون آمدم. وقتی به منزل آمدم، یک حالت نشوهای به من دست داد و دیگر خوابم رفت. در همان حالی که داشتم، شنیدم کسی درب منزل را میزند، رفتم در را باز کردم، شخصی را دیدم که پشت در ایستاده و وقتی من را دید، بیان کرد: سیّده تو را میطلبد!
من هم با عجله به حرم رفتم، وقتی به صحن شریف حضرت معصومه(علیها الصلوة و السّلام) رسیدم، دیدم که مثل همیشه نیست و برعکس چند کنیز هستند که مشغول تمیز کردن ایوان طلا هستند. سبب را پرسیدم، گفتند: سیّده الآن تشریف میآورند.
لاغر و رنگ پریده و در شکل و شمایل مادرم حضرت فاطمه زهرا(صلوات اللّه و سلامه علیها) بودند، وارد شدند. چون من پیش از آن، جدّهام، بیبی دو عالم را سه بار در خواب دیده بودم و میدانستم که شکل و شمایل مبارک بانو چگونه است و هر سه بار هم با همان ترکیب و همان حالات ایشان را دیده بودم. برای همین فهمیدم که ایشان عمّهام حضرت معصومه(علیها الصلوة و السّلام) است، رفتم دست ایشان را بوسیدم. به بنده خطاب کردند: ای شهاب! ما چه زمانی به فکر تو نبودیم؟! این چه حرفی است تو میزنی و با همین حالت میآیی در حرم ما را مورد عتاب قرار میدهی و از دست ما شاکی هستی! تو از آن زمانی که به قم وارد شدی، زیر نظر ما و مورد عنایت ما بودی!
در این حال از خواب بیدار شدم و فهمیدم نسبت به بانوی مکرّمه اسائه ادب کردم، سریع برای عذرخواهی به حرم شریف آن بانوی مکرّمه رفتم و بعد هم در کارم گشایشی صورت گرفت!
#اختصاصی_کانال_پژواک
مکاشفه صدر المتألهین در حرم فاطمه معصومه(سلام الله علیها)
ملاصدرا، هنگامی که در کهک زندگی میکرد، برای عرض ادب و توسل به بارگاه کریمه اهل بیت فاطمه معصومه (سلام الله علیها) مشرف میشد.
از وی نقل شده: هرگاه در زمینه مسائل علمی، مشکلی برایم پیش میآمد که از حلّ آن عاجز میماندم، با پای پیاده از کهک به قم میرفتم و به کنار قبر حضرت فاطمه معصومه - سلام اللّه علیها - رفته، از آن حضرت استمداد مینمودم. با این کار، مسأله و مشکل من حل میشد و سپس به روستای کهک باز میگشتم.
در یکی از این سفرها در جوار قبر فاطمه معصومه یک مساله مهم و پیچیده فلسفی یعنی اتحاد عاقل و معقول در یک مکاشفه عرفانی، برایش حل شد. او خود در این زمینه میگوید: مساله اتحاد عاقل و معقول از مشکلترین مسایل فلسفی است که تاکنون هیچ فیلسوف مسلمانی توفیق حل آن را پیدا نکرده است. من با توجه کامل به سوی خدای سبحان از او خواستم که مشکل برایم حل شود. دری از رحمت حق بر من گشوده شد و در این مورد معرفت جدیدی برایم حاصل شد. «کنت حین تسوید هذا المقام بکهک من قری قم، فجئت الی قم زائرا لبنت موسی ابن جعفر مستمدا منها و کان یوم الجمعه فانکشف لی هذا الامر» هنگام نوشتن این بحث من درقریه کهک قم بودم. از آنجا رهسپار قم شدم، به زیارت دختر موسی بن جعفر(س) مشرف گردیدم و از آن حضرت در حل این مساله یاری جستم. به برکت او در روز جمعه این مطلب بر من کشف گردید. (اتحاد عاقل و معقول، علامه حسن زاده آملی، ص 108)
#اختصاصی_کانال_پژواک
یکی از سؤالاتی که درباره حضرت فاطمه معصومه(س) مطرح میشود این است که چرا این بانوی بزرگوار را کریمه اهل بیت مینامند
به نظر میرسد، شهرت این لقب برای حضرت معصومه(س) به واسطه رؤیای صادقهای است که از مرحوم آیتالله د مرعشی نجفی(ره) نقل شده است.
ایشان بسیار علاقهمند بود که به هر طریقی شده، محل قبر شریف حضرت صدیقه طاهره(س) را به دست آورد، برای این مقصود، ختم مجرّبی انتخاب کرده، چهل شب به آن مداومت کرد تا شاید خداوند به طریقی او را از محل قبر شریف حضرت زهرا(س) آگاه فرماید، شب چهلم بعد از انجام ختم و توسل فراوان استراحت کرده در عالم رؤیا به محضر مقدس حضرت باقر یا حضرت صادق(ع) مشرف شد.
امام(ع) به ایشان فرمود: «علیک بکریمه اهل البیت»؛ به دامن کریمه اهل بیت چنگ بزن، ایشان به تصور اینکه منظور امام(ع) از «کریمه اهل بیت» حضرت زهرا(س) است، عرضه داشت: بلی! قربانت گردم من نیز این ختم را برای همین گرفتم که محل قبر شریف آن حضرت را به صورت دقیقتر بدانم و به زیارتش مشرف شوم، امام(ع) فرمودند: «منظور من قبر شریف حضرت معصومه در قم است»، مرحوم آیتالله سیدمحمود مرعشی نجفی هنگامی که از خواب برخاست تصمیم گرفت که رخت سفر ببندد و به قصد زیارت حضرت معصومه(س) رهسپار ایران شود.
#اختصاصی_کانال_پژواک
.
🔺شارح بزرگ نهجالبلاغه و فیلسوف شرق
مرحوم علامه محمدتقی جعفری رحمةاللهعلیه میفرمودند:
.
عدهای از جامعهشناسان برتر دنیا در دانمارک جمع شده بودند، تا پیرامون موضوع مهمی به بحث و تبادلنظر بپردازند.
.
🔺موضوع این بود:
«ارزش واقعی انسان به چیست؟»
.
🔹برای سنجش ارزش خیلی از موجودات معیار خاصی داریم.
مثلاً معیار ارزش طلا به وزن و عیار آن است.
معیار ارزش بنزین به مقدار و کیفیت آن است.
معیار ارزش پول پشتوانهی آن است.
اما معیار ارزش انسانها در چیست؟
.
🔺هرکدام از جامعهشناسان صحبتهایی داشتند و معیارهای خاصی را ارائه دادند.
وقتی نوبت به بنده (علامه جعفری) رسید، گفتم:
اگر میخواهید بدانید یک انسان چقدر ارزش دارد، ببینید به چه چیزی علاقه دارد و به چه چیزی عشق میورزد؟
.
🔺کسی که عشقش یک آپارتمان دوطبقه است، در واقع ارزشش به مقدار همان آپارتمان است.
کسی که عشقش ماشینش است، ارزشش به همان میزان است.
اما...
🔹کسی که عشقش خدای متعال است،
ارزشش به اندازهی خداست.🔹
.
🔺من این مطلب را گفتم و پایین آمدم.
وقتی جامعهشناسان صحبتهای مرا شنیدند، برای چنددقیقه روی پای خود ایستادند و کف زدند.
.
🔺وقتی تشویق آنها تمام شد،
من دوباره بلند شدم و گفتم: عزیزان!
این کلام از من نبود،
بلکه از امام علی علیهالسلام است.
.
🔺آنحضرت در نهجالبلاغه میفرمایند:
🔹«قِیمَةُ کُلِّ امْرِئٍ مَا یُحْسِنُهُ»؛
«ارزش هر انسانی به اندازهی چیزی است که دوست میدارد».🔹
.
🔺وقتی این کلام را گفتم،
دوباره به نشانهی احترام به وجود مقدس امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
از جا بلند شدند، و چندبار نام آن حضرت را بر زبان جاری کردند.
#ارزش_انسان
#اختصاصی_کانال_پژواک