#بی_قرار_ظهور_حجت(عج)
<< تو خورشیدی و من دنبال فانوس>>
جهان خسته ز زاهدهای سالوس
تویی بر ظلمت شبهای تاریک
انیس و مونس و ناموس و مانوس
نشد روزی که من سوی تو آیم
ز درگاهت برانی یم تو مایوس
همیشه غیر تو تعریف کردم
شدم غافل ز تو افسوس ، افسوس
به هر جا بنگرم دنیا و عقبی
وجودت میشود همواره محسوس
غبار از ذوالفقارت پاک بادا
نشانه رفته بر بی دین و جاسوس
کدامین جمعه می آیی تو ماهم؟
که من بر جای پاهایت زنم بوس
اگر آیی تمام حق پرستان
کنند جان را فدا از غرب تا روس
همیشه عاشقانت بیقرارند
غریبی تا به کی باشد محسوس؟
نشانه ها همه گشتند ظاهر
ظهورت بین ما گردیده ملموس
ندای دلربا سرده ز کعبه
برهنه پا دوانیم ما به پابوس
اگر آیی جلوی زور گویان
تکبر میکنیم مانند طاووس
تو می آیی ز اعلام ظهورت
اذان می پیچه در پژواک ناقوس
پناهم ده " پناهِ " بی پناهان
شود روزی که من پایت زنم بوس؟
#عباس_پناه
___
لینک شعر در سایت شعر نو:
http://www.shereno.com/3534/3310/37114.html
پروفایل اشعار پناه در سایت شعر نو:
www.shereno.com/3534
کانال اشعار پناه:
@poertrypanah