eitaa logo
متن | علیرضا پناهیان
12.5هزار دنبال‌کننده
0 عکس
0 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻 اولین پیام حادثۀ شاهچراغ این بود که آنها کینۀ مردم ما را به دل دارند! 🔻 کینۀ زن‌های ما را به دل دارند که چرا حجاب خود را کنار نگذاشتند 🔻 کینۀ شما را به دل دارند که مشکلات اقتصادی را به امید آینده‌ای روشن تحمل می‌کنید 📌 بزرگداشت شهدای شاهچراغ- قسمت۱ 🔘 یک جریان ضدفرهنگی در این چهل سال سعی داشت به مردم بگوید که ما دشمن نداریم و اینها توهم توطئه است! 🔘 کینۀ و دشمنی آنها از ما تمام‌شدنی نیست، لذا مجبوریم مقاومت کنیم 🔘 منتظر موشک‌های سپاه بر سر اسرائیل هستیم! _ : در این حادثه‌ که تبدیل به یک حماسۀ بزرگ شد، درس‌ها و عبرت‌های فراوانی هست. اولین نکته این است که دشمنان ما کینۀ دیرینۀ خودشان را به ما نشان دادند. قرآن می‌فرماید: اینها از سرِ حسادت، با شما خوب نیستند «حَسَدًا مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِهِمْ» (بقره، 109) خیلی از مؤمنین برایشان سخت است که این را باور کنند؛ چون به خوبیِ خودشان نگاه می‌کنند. واقعاً چرا باید کسی این‌قدر کینۀ ما را به دل داشته باشد که زن و بچه را این‌طور به رگبار ببندد؟ این بچه‌ها و این دانش‌آموزها چه جرمی مرتکب شده بودند؟ چرا این زنان را این‌گونه به شهادت رساندند و در چادرشان به خون آغشته کردند؟ یک حرفی را مؤمنین خیلی سخت می‌توانند بفهمند و بپذیرند ولی با این گلوله باران، این واقعیت برایشان جا افتاد که دشمنان شما کینۀ شما را به دل دارند، به شما حسادت دارند و تا شما را نابود نکنند، از پا نمی‌نشینند. یک جریان ضدفرهنگی در این چهل سال در کشورمان سعی داشت به ما بفهماند که اینها توهم توطئه است و ما دشمن نداریم! شما باعث بیداری ملت‌ها شده‌اید، شما مورد حسادت هستید، شما تنها ملتی در جهان هستید که رهبر شما ده‌ها میلیون فدایی مسلح سازمان‌دهی‌‌ شده در منطقه دارد. در تاریخ معاصر چنین چیزی نبوده و برای هیچ کشوری سراغ نداریم. لذا دشمنان کینۀ شما را به دل دارند. باور می‌کنید، دشمن دارید؟ قرآن طوری می‌فرماید «هُمُ الْعَدُوُّ فَاحْذَرْهُمْ» (منافقون، 4) که معلوم است خداوند می‌داند ما به سادگی نمی‌توانیم باور کنیم که با ما این‌قدر دشمنی دارند. اگر نفت‌تان را بدهید، دانشمندان‌تان و دانشگاه‌های خودتان را از بین ببرید، به بردگی کشیده بشوید، باز هم دشمنی آنها از شما تمام‌شدنی نیست، مجبورید مقاومت کنید! مجبورید دشمنان خودتان را دشمن بگیرید چرا بعضی‌ها در فضای جامعۀ ما سراغ شبکه‌های دشمن می‌روند؟ چون دشمن‌شناسی در کشور ضعیف شده است. از وزیر محترم آموزش و پرورش و معلم‌های عزیز تقاضا می‌کنم که دشمن‌شناسی را به بچه‌ها یاد بدهید. بچه‌ها زندگی و بازی را با مبارزه آغاز می‌کنند، بچه به‌طور غریزی می‌داند، دشمنی دارد که باید با او مبارزه کند، این بچه‌ها وقتی دیپلم می‌گیرند، نباید انگیزۀ ستیز با دشمن در ذهن و قلبشان از بین برود، بلکه باید دشمن‌شان را پیدا کنند و بغضی از دشمن در سینه داشته باشند. اولین پیام این گلوله‌باران این است که آنها کینۀ شما را به دل دارند، کینۀ زن‌ها را به دل دارند که چرا چادر از سر بر نداشتند، با اینکه این فتنه زمینۀ مساعدی برای این قصه بود. اینها کینۀ کم‌حجاب‌های ما را هم به دل دارند. چون کم‌حجاب‌های جامعۀ ما هم در این فتنه، تسلیم دواعش نشدند. کینۀ کودکان و نوجوانان ما را هم به دل دارند، از نوجوانان سرود سلام فرمانده، کینه دارند. کینۀ شما مردم را به دل دارند که مشکلات اقتصادی را تحمل می‌کنید؛ به امید یک آیندۀ روشن. ما راهی برای عقب‌نشینی نداریم! کاری که با عراق و سوریه و افغانستان کردند، در جلوی چشم ما قرار دارد. اگر به ما دسترسی پیدا کنند به بردگی هم راضی نمی‌شوند. دیدید که وقتی دواعش بر قسمتی از عراق سلطه پیدا کردند، چه‌کار کردند! مگر پیامبر(ص) چه‌کار کرده بود که می‌خواستند ایشان را به قتل برسانند؟ ایشان به چه کسی ظلم کرده بود؟ با چه کسی نامهربانی کرده بود؟ دشمنان پیامبر، همشهری‌های او بودند، ابولهب عموی پیامبر بود، پس چرا دشمنی می‌کرد؟ کسی که مؤمن شد، دشمن پیدا می‌کند! اگر می‌خواهی دشمن نداشته باشی، ایمان نیاور! این زندگی انسان است. از همان روز اول، تا قربانی هابیل قبول شد و ایمانش مهر قبولی خورد، قابیل او را کُشت. نمی‌توانی هابیل بشوی و قابیل تو را نکَشد! نمی‌توانی یوسف بشوی و برادرانت تو را در چاه نیندازند! به قول رهبر انقلاب، خدا لعنت کند کسانی را که می‌خواهند جوانان ما سیاسی نباشند... یک وجه سیاسی نبودن این است که بگوییم «دشمن نداریم» درحالی‌که ما دشمن داریم، دیدید این فرد جنایتکار چطور زن و کودک را به گلوله بست! ما دشمنان خود را نابود خواهیم کرد و از این مسیر، عقب نخواهیم نشست، ما کینۀ آنها را در حلقومشان خفه خواهیم کرد، منتظر موشک‌های سپاه بر سر اسرائیل هستیم. 🚩حرم شاهچراغ- ۱۴۰۱/۸/۷ 📢صوت: @Panahian_mp3 @Panahian_text
🔻 برخی روحانیون ناباب، ابوموسی‌ اشعری‌وار می‌گویند: از هر دو طرف می‌خواهیم خشونت را کنار بگذارند! 📌 بزرگداشت شهدای شاهچراغ- قسمت ۲ 🔘 لعنت خدا بر عمامه‌به سری که به افراد بی‌پناهِ کتک‌خورده و گلوله‌خورده می‌گوید «خشونت نکنید!» 🔘 می‌بیند که بسیجی دست به سلاح نبرد و کتک خورد و برای امنیت مردم جان داد ولی باز می‌گوید: طرفین نباید خشونت کنند! _____________ : چند روز پیش، در تهران یک جوان بسیجی را گرفتند و این‌قدر شکنجه کردند تا به شهادت رسید. فیلم این جنایت را هم خودشان پخش کردند. برای اینکه یک‌عده‌ای بترسند و دیگر نگذارند جوان‌هایشان برای دفاع از امنیت بیایند، و یک عده‌ای هم خسته بشوند. اما یک عده‌ای هم ابوموسی‌ اشعری‌وار وسط می‌آیند و می‌گویند: «از هر دو طرف می‌خواهیم که از خشونت پرهیز کنند!» اخیراً چند روحانی عمامه‌به سر از روحانیون ناباب این کشور، خیانت‌کارانه مُدل ابوموسی اشعری را اجرا کردند که حق بین امیرالمؤمنین(ع) و معاویه را ندید و ادایِ «صلح مطلق» درآورد و گفت: خشونت را کنار بگذارید! آی عمامه‌به سری که کور بودی و ندیدی که بسیجی، دست به سلاح نبرد و کتک خورد و شهید شد، اما خشونت نکرد و برای امنیت مردم جان داد، لعنت خدا بر تو باد که می‌گویی «طرفین نباید دست به خشونت بزنند» مرگ بر تو باد که خدا در سورۀ منافقین، مرگ بر تو را فریاد زده است. دل مردم شیراز را آزردی و بر زخمشان نمک زدی که به این بی‌پناهِ گلوله خورده می‌گویی «تو خشونت نکن!» آنها که می‌آیند مردم را گلوله‌باران می‌کنند، امیدشان به چیست؟ امیدشان به همین چند نفر منافق است که بیایند از این آب گِل‌آلود ماهی بگیرند. اینها امید صهیونیست‌ها هستند. 🚩 حرم احمدبن موسی(ع) شاهچراغ- ۱۴۰۱/۰۸/۰۷ 📢صوت: @Panahian_mp3 @Panahian_text
🔻چرا با اینکه می‌دانند مردم به‌خاطر این جنایت‌ها از آنها نفرت پیدا می‌کنند، باز جنایت می‌کنند؟ 🔻 آنها از ایجاد ناامنی‌ها دو هدف دارند: «ترساندن مردم» و «خسته‌کردن مردم» 📌 بزرگداشت شهدای شاهچراغ- قسمت۳ 🔘روان‌شناس‌ها می‌گویند: هرکسی بترسد، شایعه را بیشتر پخش می‌کند و بهتر می‌پذیرد 🔘 آنها با ترساندن، قدرت خود را تحمیل می‌کنند و کسانی که می‌ترسند، مخاطبان رسانه‌های دشمن خواهند شد 🔘 می‌‌گویند: ما مردم گلوله‌باران می‌کنیم و بعد شایعه می‌کنیم «کار خودشان بود!» بالاخره یک‌مشت احمق هم باور می‌کنند! _____________ : چرا دشمن این‌طور آشکارا جنایت می‌کند؟ شما که این‌طور مردم را گلوله‌باران کردید، خُب مردم از شما نفرت پیدا می‌کنند! می‌گویند «مهم نیست!» مثل داعشی‌ها که از جنایات خودشان فیلم‌‌برداری می‌کردند و پخش می‌کردند. آنها که دنبال محبوبیت و اقبال عمومی نیستند، آنها دنبال دو چیز هستند؛ یکی اینکه مردم را بترسانند. می‌گویند: بالاخره یک‌ عده ترسو هم پیدا می‌شوند که جا بزنند. نبرد امروز نبرد رسانه است، روان‌شناس‌ها می‌گویند: هرکسی بترسد، شایعه را بیشتر پخش می‌کند و بهتر می‌پذیرد. کسانی که می‌ترسند، مخاطبان رسانه‌های دشمن خواهند شد. آنها با ترساندن، قدرت خود را تحمیل می‌کنند. در روان‌شناسی می‌گویند: هرکسی را قدرتمند بدانی، حرفش را منطقی می‌دانی. کسانی که انگلیس خبیث را قدرتمند می‌دانند، هرچیزی از بی‌بی‌سی بشنوند، منطقی‌تر تصور می‌کنند. دشمن که دنبال محبوبیت نیست. می‌داند که مردم با این جنایت‌ها از او نفرت پیدا می‌کنند، ولی او یک‌مشت ترسو می‌‌خواهد که ساکت باشند و کنار بروند. دومین فایده‌ای که دنبالش هست این است که آشوب و ناامنی ایجاد می‌کند تا مردم را خسته کند، این‌قدر سعی می‌کند این ضربه‌های کوچک را بزند، تا مردم کم‌کم بگویند «خسته شدیم، یک‌ذره کوتاه بیایید تا آرام زندگی کنیم!» درحالی‌که اگر یک‌ذره کوتاه بیایید تمام است! پس دشمن با این ناامنی‌ها دنبال ترساندن و خسته‌کردن مردم است. چرا این جنایت را انجام دادند؟ چون نیاز دارند فقط مدتی، پیشرفت کشور را متوقف کنند. اما تحلیل دیگر این است که می‌‌گویند ما می‌رویم گلوله‌باران می‌کنیم و بعد هم شایعه می‌اندازیم «کار خودشان بود!» بالاخره یک‌مشت احمق هم حرف ما را می‌پذیرند. ببینید روی چه چیزهایی حساب کرده‌اند! قرآن دربارۀ یک گروهی می‌فرماید: اینها خیلی دوست دارند حرف دروغ بشنوند «سَمَّاعُونَ لِلْكَذِبِ أَكَّالُونَ لِلسُّحْتِ» (مائده، 42) علامه طباطبایی می‌فرماید: اینها با اینکه می‌دانند غلط است، ولی می‌پذیرند و علاقه دارند که حرف غلط بشنوند. این یک نوع بیماری روانی است. حضرت زهرا(س) به مردم مدینه فرمود: «مَعَاشِرَ الْمُسْلِمِینَ الْمُسْرِعَةَ إِلَى قِیلِ الْبَاطِلِ الْمُغْضِیَةَ عَلَى الْفِعْلِ الْقَبِیحِ الْخَاسِر» (احتجاج، ج1، ص106) ای کسانی که وقتی حرف غلط می‌شنوید، زود آن را می‌پذیرید اما وقتی حرف حق می‌شنوید، نمی‌پذیرید. اصلاً طبع بعضی‌ها بیمار است! حرف غلط که می‌شوند به طبع‌شان جور در می‌آید! نکته جالب این است که در آیه فوق «سَمَّاعُونَ لِلْكَذِبِ» مقدم شده است بر «أَكَّالُونَ لِلسُّحْتِ» یعنی حرام گوش دادن، رتبۀ اول است و حرام‌خوری در رتبۀ بعدی است. واقعاً دشمنان ما بر یک عدۀ قلیلی سرمایه‌گذاری می‌کنند و می‌گویند: حرم را گلوله‌باران می‌کنیم و بعد هم می‌گوییم کار خودشان بود! خُب چه کسی این دروغ را باور می‌کند؟ می‌گویند: یک عده‌ای می‌پذیرند. این عده خیلی کم هستند ولی ما با همین عدۀ کم، سرِ بقیه را می‌بریم! مردم اگر آسایش می‌خواهید، بروید آن عدۀ کم را متقاعد کنید و از خواب بیدار کنید، بترسانید از عاقبت وحشتناکِ «سَمَّاعُونَ لِلْكَذِبِ» یعنی همان جهاد تبیین را انجام بدهید. شما چند نفرتان درِ خانۀ این و آن را زده‌اید تا با آنها سرِ حق و باطل صحبت کنید و آنها را متقاعد کنید؟ فاطمۀ زهرا(س) چهل روز با پهلوی شکسته، درِ خانۀ انصار را زد تا بیایند و حق را یاری کنند اما احدی جواب نداد و برای یاری نیامد. طبع بعضی‌ها این‌گونه است که به سمت سخن باطل می‌روند. با آنها باید چه کار کرد؟ فاطمۀ زهرا(س) به ما یاد داد که راهش جهاد تبیین است. 🚩 حرم احمدبن موسی(ع) شاهچراغ- ۱۴۰۱/۰۸/۰۷ 📢صوت: @Panahian_mp3 @Panahian_text
🔻 بعد از گلوله‌باران حرم، بیشتر به زیارت شاهچراغ برویم 🔻 بگذارید بگویند که بعد از گلوله‌باران حرم، مردم بیشتر به حرم می‌روند 📌 بزرگداشت شهدای شاهچراغ- قسمت۴ 🔘 صاحب‌خانه‌ای که ببیند مهمان‌هایش را گلوله‌باران کردند، چقدر دل‌شکسته می‌شود! 🔘 بعد از شهادت این عزیزان، در و دیوار این حرم شریف هم بوسیدنی شده است 🔘 در آستانۀ سیزده آبان، باز هم از دانش‌آموزان عزیزمان چند تا قربانی دادیم _ : یکی از شهدای شاهچراغ، دانش‌آموز پایۀ دهمی بود که به پدر و مادرش می‌گوید: الان یک فرصت کوتاه پیدا کردم، بروم حرم یک سلام بدهم و برگردم. پدرش می‌گوید: پسرم برو ولی زود برگردی‌ها... او می‌آید حرم که زیارت کند و ضریح را ببوسد و برگردد که این‌گونه به شهادت می‌رسد. در آستانۀ سیزده آبان، از دانش‌آموزهای عزیزمان چند تا قربانی دادیم. شهدایی که در حادثۀ شاهچراغ به شهادت رسیدند، همه زائران احمدبن‌موسی بودند، زائران فرزند امام موسی‌بن‌جعفر(ع) بودند و به احترام امام موسی‌بن‌جعفر(ع) آمده بودند فرزند ایشان را زیارت کنند. وقتی یک صاحب‌خانه‌ای، ببیند که مهمان‌هایش را گلوله‌باران کرده‌اند، چقدر دل‌شکسته می‌شود! چقدر خجالت‌زده می‌شود! احمدبن‌موسی داغ این گلوله‌هایی که به زائرانش خورد، همه را در قلب خودش احساس می‌کند. مردم بیشتر به زیارت بیایید! بگذارید اعلام کنند که بعد از گلوله‌باران حرم، مردم بیشتر به حرم می‌روند. شما قبلاً که به حرم احمدبن‌موسی می‌آمدید، در و دیوار و زمین را هم می‌بوسیدید؟ ولی بعد از شهادت این عزیزان، در و دیوار این حرم شریف هم بوسیدنی شده است، چون محل شهادت شهیدان، مقدس و محترم است. 🚩 حرم احمدبن موسی(ع) شاهچراغ- ۱۴۰۱/۰۸/۰۷ 📢صوت: @Panahian_mp3 @Panahian_text
🔻 دکتر معصومی شهید شد تا تکثیر بشود؛ باید او را به‌عنوان الگوی پیشرفت‌مان معرفی کنیم 📌 بزرگداشت دانشمند شهید «دکتر معصومی»؛ از شهدای شاهچراغ 🔘 روش تمدنی ما برای پیشرفت، روش چینی، ژاپنی یا آمریکایی نیست؛ روش دکتر معصومی است 🔘 در شاهچراغ، الگوی تمدنیِ ما را به گلوله بستند؛ آنها با روش تمدنی ما دشمن هستند 🔘 علت مهم نارضایتی مردم همان‌ چیزی است که شهید معصومی را خسته کرد؛ همان چیزی که سرِ راه دانشمندان جوان سنگ‌اندازی می‌کند 🔘 رهبر انقلاب، سال‌هاست بر نهضت نرم‌افزاری تأکید فرموده؛ این وسط چه کسی کار را خراب می‌کند؟ _____________ : دانشمند شهید، دکتر معصومی دردمندانه زیست و دردمندانه رفت. ما نباید از کنار دردها و رنج‌های این شهید، راحت عبور کنیم، باید علت این رنج‌ها را بفهمیم و پیام‌ آن را به جامعه منتقل کنیم. علت مهم نارضایتی مردم ما همان‌ چیزی است که این شهید عزیز را خسته کرده بود، همان چیزی است که سرِ راه یک دانشمند جوان از خودگذشته سنگ‌اندازی می‌کند. وقتی یک دانشمند، از خود گذشته و به خدا پیوسته و «مُوتُوا قَبلَ أَن تَمُوتُوا» دربارۀ او تحقق پیدا کرده و دارد پاک‌باخته در این دنیا زندگی می‌کند، آن‌وقت اگر چیزی در کشور ما او را آزار بدهد، این ریشۀ نارضایتی اصلی و اصیل جامعه است. هرچیزی که یک شخصیت برجسته، مثل شهید معصومی را دردمند بکند، جامعه را در معرض ناامیدی قرار می‌دهد. در جامعۀ ما نباید چنین دانشمندانی با موانعی مواجه بشوند، بلکه باید مجاهدت‌شان را صرف بهره‌برداری از اوقات و فرصت‌ها و ظرفیت‌ها بکنند. نباید انرژی‌شان صرف درگیری با بوروکراسیِ منحط بشود. او می‌خواست چنین رنج‌هایی در جامعه نباشد، او شهید شد برای اینکه اهدافش محقق بشود و این رنج‌ها برطرف بشود، باید دانه‌دانه باید عوامل ناراحتی او را برطرف کرد. باید دید کدام اداره، کدام مسئول مالی یا اداری یا حقوقی، کدام رئیس یا کدام متصدی یا کدام آدم متکبری سر راه او بود و او را رنج داد؟ از رنج‌های او نباید بگذریم. رنج‌های این شهید نخبۀ ما، باید شمرده بشود و در جامعۀ ما ریشه‌کن بشود. رنج‌هایی که اخیراً رهبر انقلاب در دیدارشان با نخبگان معلوم بود که عمیقاً دردمندانه دارند بیان می‌کنند. ایشان فرمودند یک نخبه‌ای از خارج کشور برمی‌گردد و اینجا سرِ راه او سنگ‌اندازی می‌کنند... همۀ ما می‌دانیم که رهبر انقلاب چقدر از چنین مصائب بزرگی بر سر راه پیشرفت کشور رنجور می‌شود. رهبر ما که بیشترین جلساتش با نخبه‌ها است، سال‌ها است بر نهضت نرم‌افزاری تأکید فرموده؛ این وسط چه کسی کار را خراب می‌کند؟ علت دوم نارضایتی مردم ما این است که خیلی از مردم ما نمی‌دانند که ما داریم به‌سوی یک سعادت بزرگ پیش می‌رویم و الگوی پیشرفت ما، جهان را خواهد گرفت. ما مشکلات‌مان را برطرف خواهیم کرد، آیندۀ بسیار خوبی داریم ولی روش‌مان با دیگران فرق می‌کند. روش تمدنی ما برای پیشرفت، روش چینی، ژاپنی یا آمریکایی نیست، روش دکتر معصومی است. ما هرچه پیشرفت کردیم با همین روش بوده است. به شهدای هسته‌ای و مجاهدت‌هایشان نگاه بکنید؛ اینها برای پول، کار علمی نمی‌کردند. این الگوی تمدنیِ ما را در شاهچراغ به گلوله بستند؛ نه یک فرد را. دکتر معصومی، الگوی تمدنی ما و الگوی روش پیشرفت ما است. البته آن تروریست، کورکورانه این جنایت را انجام داد، اما خدا خواست که درس‌ها و عبرت‌های بزرگی به ما داده بشود و بدانیم که اگر زمینه به این تروریست کور بدهیم، تمدن ما را این‌گونه به گلوله خواهد بست، آنها با روش تمدنی ما دشمن هستند. او شهید شد برای اینکه تکثیر بشود. شهرها و دانشگاه‌ها که برای شهدای شاهچراغ مراسم می‌گیرند، به‌طور ویژه از شهید معصومی یاد کنند و او را به عنوان یک الگو معرفی کنند. 🚩 مراسم هفتمین روز شهادت دانشمند نخبه، دکتر معصومی- ۱۴۰۱/۰۸/۱۱ 📢صوت: @Panahian_mp3 @Panahian_text
🔻 اصل دین تکلیف نیست؛ تفکر و رسیدن به قدرت تشخیص است 🔻 بعضی‌ها اصل دین را تکلیف می‌دانند؛ این تصور بدی از دین ایجاد می‌کند 📌 محفل هفتگی هیئات دانشجویی استان تهران- ج۱ 🔘 امام‌سجاد(ع): ما تاریخ و جنگ‌های پیامبر را مثل سوره‌های قرآن به فرزندان‌‌مان آموزش می‌دهیم 🔘 آیا می‌شود قرآن عمیق باشد ولی عترت عمیق نباشد و نیاز به تفکر نداشته باشد؟! 🔘 وقتی امیرالمؤمنین(ع) تاریخ پیامبر را بازگو می‌کرد تا مردم الگو بگیرند، برخی می‌گفتند: نه تو پیغمبری و نه ما اصحاب پیامبر! 🔘 الآن هم برخی از تاریخ اهل‌بیت بهره نمی‌گیرند و می‌گویند: ما نمی‌توانیم بفهمیم آنها چرا این کارها را کردند! ____________ در جلسۀ اول مبحث تاریخ اسلام: خدا دربارۀ بسیاری از احکام‌ دین می‌فرماید: این حکم را قرار دادم تا شما فکر کنید که چرا این را قرار دادم؟ نه اینکه فقط بروید عمل کنید. «كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْآياتِ لَعَلَّكُمْ تَتَفَكَّرُون‏» (بقره،219) عمل‌کردن لازم است اما کافی نیست. انگار احکام الهی نقشۀ یک گنج هستند که ما باید آن گنج را پیدا کنیم. دین معماهای سربسته‌ای دارد که به‌مرور کشف می‌شود، البته با تلاش و تکاپوی مردم و عمل‌کردن آنها به دین. بعضی‌ها تصور بدی از دین در جامعه ایجاد کرده‌اند؛ مثلاً اصل دین را تکلیف می‌دانند. درحالی‌که اصل دین تکلیف نیست، اصل دین تفکر و رسیدن به قدرت تشخیص است. البته تکلیف خیلی مهم است ولی برای رسیدن به همین تکلیف هم نیاز به قدرت تشخیص داریم. این خیلی زشت است که برخی از مذهبی‌ها فکر می‌کنند همۀ دین را بلدند و به مطالعه نیاز ندارند. همین‌‌هاست که دین را نابود می‌کند. ما دین را به‌عنوان یک مشت اعتقادات، انتخاب نکردیم؛ دین را انتخاب کردیم برای آغاز اندیشیدن و به‌عنوان راهنمایی برای اندیشیدن و موضوعی برای اندیشیدن. ببینید قرآن چقدر عمیق است و نیاز به تفکر دارد! تا روز قیامت هم اگر تفسیرش کنیم، کم می‌آوریم؛ نه به‌عنوان حرف‌های عرفانی و معنوی، بلکه حرف‌های کاربردی که واقعاً گرهِ مسائل امروز ما را باز می‌کند. آیا می‌شود قرآن عمیق باشد ولی عترت عمیق نباشد!؟ ما علاوه بر قرآن نیاز به مطالعه و تفکر دربارۀ تاریخ اسلام هم داریم. امام زين‌العابدين(ع) می‌فرماید: ما اهل‌بیت، تاریخ و جنگ‌های پیغمبر(ص) را مثل سوره‌های قرآن به فزرندان‌مان آموزش می‌دهیم. (كنا نعلم مغازي رسول‌الله ص كما نعلم السورة من القرآن؛ البدایة والنهایة، ج3، ص242) دربارۀ برداشت‌کردن از تاریخ به‌ویژه تاریخ اسلام، چند رویکرد وجود دارد. یک رویکرد این است که می‌گویند: «اولیاء خدا وظایفی داشتند و ما نمی‌دانیم آنها چرا این کارها را کردند، ما نمی‌توانیم بفهمیم!» ما این رویکرد را قبول نداریم. رویکرد دیگر هم سوءاستفاده از تاریخ است که در اثر جهل مردم پیش می‌آید. بعضی‌ها از هرجای تاریخ که به نفع‌شان باشد، استفاده می‌کنند و بخش‌های دیگر را نمی‌گویند. مثلاً صلح امام‌حسن(ع) را می‌گیرند ولی سراغ امام‌حسین(ع) نمی‌روند. یا می‌گویند «پیامبر(ص) خانۀ ابوسفیان را در مکه، خانۀ امن اعلام کرد» اما نمی‌گویند که پیامبر(ص) مسجد ضرار را در مدینه نابود کرد. ما رویکردی را قبول داریم که می‌گوید: می‌شود از تاریخ برداشت کرد و تاریخ، راه را به ما نشان می‌دهد. دلیل قرآنی‌مان آیۀ «لَقَدْ كانَ لَكُمْ في‏ رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ» (احزاب،21) است؛ یعنی پیامبر(ص) الگوی شماست. امام سجاد(ع) می‌فرماید: ما اهل‌بیت تاریخ پیغمبر(ص) را مثل سوره‌های قرآن به فرزندان‌‌مان آموزش می‌دهیم. (كنا نعلم مغازي رسول الله كما نعلم السورة من القرآن؛ البدایة والنهایة، ج3، ص242) تو باید بفهمی پیامبر(ص) با چه کسی جنگید و با چه کسی نجنگید و الّا مثل داعشی‌ها می‌شوی که می‌گویند چون پیغمبر برخی را کشته، ما هم می‌کُشیم! امیرالمؤمنین(ع) تاریخ پیغمبر(ص) را برای مردم بازگو می‌کرد تا الگو بگیرند. یک نفر گفت: نه تو پیغمبر هستی و نه ما اصحاب پیامبر! حضرت غضب کرد و فرمود: مادرت به عزایت بنشیند، آیا من گفتم من پیغمبر هستم و شما اصحاب پیغمبر هستید؟ می‌گویم شما به ایشان تأسی کنید. «ثَكِلَتْكُمُ الثَّوَاكِلُ مَا تَزِيدُونِّي إِلَّا غَمّاً هَلْ أَخْبَرْتُكُمْ أَنِّي مُحَمَّدٌ ص وَ أَنَّكُمُ الْأَنْصَارُ؟ إِنَّمَا ضَرَبْتُ لَكُمْ مَثَلًا وَ إِنَّمَا أَرْجُو أَنْ تَتَأَسَّوْا بِهِم‏» (الغارات، ج2، ص331) امیرالمؤمنین(ع) از نحوۀ برخورد آن فرد با تاریخ پیامبر خشمگین شد و الا فکر نکنید که ایشان نمی‌توانست غضبش را کنترل کند یا بی‌جهت غضبناک می‌شد. نه؛ حرف آن مرد واقعاً مزخرف بود. اگر این حرف در جامعه باب بشود، دیگر کسی نمی‌رود از تاریخ اسلام استفاده کند. 🚩فاطمیۀ بزرگ تهران - ۱۴۰‍۱/۰۸/۰۱ 📢صوت: @Panahian_mp3 👈🏻 متن کامل: 📎 Panahian.ir/post/7512 @Panahian_text
🔻 همان دشمنی که دانشمند هسته‌ای را می‌کُشد، عالم دینیِ ما را هم ترور می‌کند؛ آنها با دانش ما دشمن هستند 🔻 دین چیزی جز پرده‌برداری از واقعیت‌های عالم هستی نیست که می‌شود همان «دانش» 📌 حوزه علمیه مروی 🔘 کار عالم دینی، پرداختن به واقعیات زندگی مردم است؛ اینکه به عالم دینی «روحانی» بگویند، درست نیست و مربوط به فرهنگ مسیحیت است 🔘 به کسی که پزشکی می‌خواند می‌گویند «دانشجوی پزشکی»؛ به طلبه هم می‌شود گفت «دانشجوی علوم دینی» 🔘 ذهنیت عمومی این است که دین مقوله‌ای آسمانی است و به واقعیت زندگی ما نمی‌پردازد؛ این ذهنیت باید اصلاح بشود _____________ در جمع ساتید و طلاب حوزه: متأسفانه دشمنان ما طوری دربارۀ حوزۀ علمیه و طلبه‌ها، سخن گفته‌اند و گاهی ما به‌قدری ضعیف تبلیغ کرده‌ایم، که تلقیِ مردم از دین و عالم دینی، چیزی غیر از دانش است. آیا دین چیزی جز پرده‌برداری از واقعیت‌های عالم هستی است که می‌شود همان دانش؟ آیا دین چیزی جز عقلانیت است؟ این القائات شوم که دین تنها مشتی اعتقادات و مقدسات است باید در ذهن مردم از بین برود. این القائات که انگار طلبه‌ها خودشان را یک بافتۀ جدا تافته می‌دانند که صرفاً فردی معنوی هستند نیز غلط است، به‌دلیل همین القائات غلط، برخی از مردم، دین و عالمان دینی را مفید برای بسیاری از واقعیت‌های زندگی نمی‌دانند. از یک طلبه، انواع و اقسام سؤال‌های معنوی را می‌پرسند، ولی سؤال‌هایی که به واقعیت‌های زندگی‌شان ربط دارد را نمی‌پرسند. مثلاً کسی از دین سؤال نمی‌کند که «من حافظه‌ام یا تمرکزم ضعیف است، باید چه‌کار کنم؟» یعنی طلبه را مشاور امور جدی در واقعیات زندگی‌شان نمی‌دانند. یک ذهنیت عمومی در جامعۀ ما وجود دارد که طلبه، علوم دینی و اساساً دین، در متن زندگی مردم، جدّی و جاری نیست و دین مقوله‌ای است مربوط به آسمان و آخرت، این ذهنیت باید اصلاح بشود. خیلی از اوقات این سکولاریزم عمیقی را که در جان‌ها جاری است، ما هم داریم تقویتش می‌کنیم! کاش صداوسیما از عالمان دینی‌ای که در تلویزیون هستند بخواهد حتی یک کلمه هم حرفی که القاء جدایی دین از دنیای مردم را داشته باشد، بر زبان جاری نکنند. ما طلبه‌ها خود را از نظر معنوی جلوتر از بقیه نمی‌دانیم؛ البته باید تلاش بیشتری بکنیم و مردم هم انتظار بیشتری از ما دارند. اما شغل ما چیست؟ معنویت که شغل نمی‌شود؛ شغل ما مرتبط با علم است؛ نقل و انتقال علم، تحصیل علم، تدریس علم، پژوهش‌های علمی، گفتگوهای علمی. اینکه به عالمان دینی «روحانی» گفته می‌شود اساساً درست نیست و مربوط به فرهنگ مسیحیت است. وقتی گفته می‌شود «روحانی» القائی دارد که موجب فاصله برخی با عالمان دینی می‌شود. ما هنوز این را بعد از چهل سال در جامعۀ خودمان جا نینداخته‌ایم. این ریشۀ برخی از غفلت‌ها و سوءتفاهم‌هاست که دشمن هم از آن سوءاستفاده می‌کند. به کسی که رشتۀ پزشکی می‌خواند می‌گوییم «دانشجوی پزشکی»، به کسی که در رشتۀ مهندسی درس می‌خواند می‌گوییم «دانشجوی مهندسی» خُب به طلبه هم می‌شود گفت «دانشجوی علوم دینی». این‌طور نیست که چون کلمۀ طلبه، عربی است یک اصرار خاصی بر آن داشته باشیم. غیر از دشمنان که اساساً با دانشِ ما و دانشمندان ما مخالف هستند، نباید در میان مردم، کسی به‌خاطر اینکه دین را امر دانشی تلقی نمی‌کند، یا طلبه را دانشجو نمی‌داند، با عالمان دینی در ذهن خودش احساس دوری یا حتی دشمنی داشته باشد. ما باید یک نهضتی ایجاد کنیم؛ نهضت رفع سوءتفاهم. آیا در جامعه، ممکن است که مردم به دانشمندان، بد و بیراه بگویند؟ مثلاً در موضوع عمران، پزشکی، دانش هسته‌ای و...؟ دشمن دانشمندان هسته‌ای را به گلوله می‌بندد و می‌کشد ولی نمی‌تواند مردم را علیه دانشمندان هسته‌ای، به فحش‌دادن وادار بکند. همان دشمنی که دانشمند هسته‌ای را می‌کُشد، تروریست‌‌ها را مأمور می‌کند که یک امام جماعت را در زاهدان به شهادت برسانند. دشمن با دانش در ایران مخالف است. همان دشمنی که نخبۀ علمی را به شهادت می‌رساند، عالمان دینی ما را هم به شهادت رسانده و دشمنی با طلبه‌ها را هم رواج می‌دهد. دین ما دین واقعیت‌ها است و اساتید حوزه، واقع‌بین‌ترین افراد هستند. کار طلبه و عالم دینی، پرداختن به واقعیات جامعه و واقعیات زندگی افراد است. کار طلبه به روانشناسی بیشتر نزدیک است تا اخلاق. آیات قرآن هم بیشتر شبیه گزاره‌های روانشناسی است تا گزاره‌های اخلاقی به‌معنای غربیِ کلمه. 🚩حوزۀ علمیۀ مروی- 1401/08/14 📢صوت: @Panahian_mp3 👈🏻 متن کامل: 📎 Panahian.ir/post/7516 @Panahian_text
🔻ریشه‌های نارضایتی مردم از وضع موجود چیست؟ ۱- این تصور که مردم غرب واقعاً زندگی بهتری دارند ۲- نتوانستیم آیندۀ روشنی را که داریم، برایشان تبیین کنیم 📌 حوزۀ علمیۀ امام‌کاظم(ع) 🔘 خیلی‌ها نمی‌دانند باوجود همه مشکلات، ما به‌سمت یک تمدن عالی در حال حرکت هستیم 🔘 به‌جای نقد تمدن غرب، «حقیقت تمدن غرب» را به مردم نشان بدهیم 🔘 در توصیف تمدن غرب ضعیفیم؛ مثلاً اینکه تمدن غرب واقعاً لذت‌بخش، آرامش‌بخش، قدرتمند و سعادتمند نیست _____________ در جمع اساتید و طلاب حوزه: یکی از عوامل حوادث اخیر جامعه، نارضایتی مردم از وضعیت فعلی است. ریشۀ این نارضایتی دو چیز است: یکی اینکه، فکر می‌کنند مرغ همسایه غاز است و مردم دیگر کشورها وضع بهتری دارند، مثلاً مردم کشورهای غربی را واقعاً خوشبخت می‌دانند درحالی‌که اگر وارد متن زندگی آنها بشوند می‌بینند که این‌طور نیست. در این موارد روش قرآن این است که وضعیتِ بد زندگی کافرانه را توضیح می‌دهد و ترسیم می‌کند، گاهی قرآن با مثال‌های عجیبی این مطالب را توضیح می‌دهد که ظاهر زندگی آنها، تو را فریب ندهد، آنها چیزهایی مثل آرامش تو را ندارند. ما در توصیف تمدن غرب ضعیف هستیم، مثلاً در بیان اینکه تمدن غرب واقعاً لذت‌بخش، آرامش‌بخش، قدرتمند و سعادتمند نیست. توصیف ما باید طوری باشد که منجر بشود به «كَرَّهَ إِلَيْكُمُ الْكُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْيانَ‏» (حجرات،7) ما می‌خواهیم همه‌چیز را به ایمان مردم واگذار کنیم. مثلاً وقتی می‌خواهیم بگوییم غیبت نکن، می‌گوییم غیبت نکن و الّا خدا تو را عذاب می‌کند! درحالی‌که خودِ خدا این‌قدر حزب‌اللهی نیست، وقتی می‌خواهد بفرماید غیبت نکن، می‌فرماید: آدم‌خور نباش! «أَ يُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ يَأْكُلَ لَحْمَ أَخيهِ مَيْتاً» (حجرات،12) غیر از عذاب قیامت، زشتی غیبت، مثل خوردن گوشت برادر مرده است. ما نتوانسته‌ایم زشتی‌ها و خرابی‌های تمدن غرب را به مردم نشان بدهیم. حتی بسیاری از مذهبی‌ها و انقلابی‌ها قبول ندارند که تمدن غرب رو به اضمحلال است و پلیدی‌اش را حس نمی‌کنند. غرب واقعاً قدرت ندارد. قرآن می‌فرماید: «الَّذينَ كَفَرُوا وَ صَدُّوا عَنْ سَبيلِ اللَّهِ أَضَلَّ أَعْمالَهُم‏» عمل‌ کافران تباه است؛ یعنی خدا در قرآن، کفر را بی‌عرضه و ناتوان نشان می‌دهد. تنها چیزی که کافران دارند مهلت است، حقیقتی ندارند. بسیاری از کلمات‌ ما در نقد تمدن غرب، اشتباه است. مثلاً می‌گوییم «اومانیزم غربی فقط به فکر غرائز انسان است» بله، آنها ادّعای غرائز می‌کنند ولی غرائز را نابود کردند! آنها حتی لذّت شهوانی را هم دارند از بین می‌برند. آنها به‌معنای واقعی عیّاشی نمی‌کنند بلکه با بهره‌گیری غلط از لذت‌های مادی، همین لذت‌ها را هم تباه می‌کنند. تا وقتی که تمدن غرب در ذهن کسی عمیقاً فرو نریخته باشد، نه معنای ولایت را می‌فهمد و نه معنای حقیقی دین را. اصلاً نمی‌تواند ولایت و دین را فهم بکند چه رسد به اینکه قدرش را بداند! شاید «مرگ بر آمریکا» هم بگوید اما حقیقتش را درک نکرده؛ در طول انقلاب برخی از این افراد را دیده‌ایم که از تندترین نیروهای حزب‌اللهی بودند اما بعداً از ضدّانقلاب‌های درجه‌یک شدند. ریشۀ دیگر نارضایتی این است که بعضی‌ها نمی‌دانند ما داریم به سمت یک تمدن عالی حرکت می‌کنیم و این هم یک امر ممکن و شدنی است؛ ما آن را محقق خواهیم کرد چون نرم‌افزارش را داریم. ولی آن را تبیین نکرده‌ایم، مثلاً جامعۀ مهدوی را درست توصیف نکرده‌ایم! اگر ما این تمدن را توصیف کنیم، همه آن را قبول می‌کنند. اصلاً لازم نیست درستی آن تمدن را اثبات کنید چون تصور آن آینده حتماً تصدیقش را به‌دنبال می‌آورد. یک زمانی بعد از دوم خرداد، برخی می‌گفتند که دورۀ انقلاب و این حرف‌ها گذشته و ما به سوی جامعۀ مدنی می‌رویم؛ یعنی همان جامعه‌ای که لیبرال دموکراسی می‌گوید. ولی الآن دیگر کسی برای جامعۀ مدنی به‌عنوان یک تئوری فکری، آینده‌ای قائل نیست که برای مردم ترسیم بکند. همان‌طور که یک زمانی با تفکر کمونیستی مبارزه می‌کردیم و بعد از مدتی این تفکر از بین رفت، الان هم می‌شود گفت که تفکرات غربی و غرب‌گرایی هم در حال نابودی است. الان دیگر لازم نیست وقت خودمان را برای نقد تمدن غرب، تلف کنیم، به‌جای آن «حقیقت تمدن غرب» را به مردم نشان بدهیم. اگر حقیقت تمدن غرب را برای مردم توصیف کرده بودیم الآن بعضی‌ از بچه‌های ما فریب آن تمدن را نمی‌خوردند که حتی برایش تظاهرات کنند. 🚩حوزۀ علمیۀ امام‌کاظم(ع)- ۱۴۰۱/۰۸/۱۷ 👈🏻 متن کامل: 📎 Panahian.ir/post/7517 @Panahian_text
🔻 خدا از قریش امتحان خیلی سختی گرفت، چون سرمایۀ معنوی و ایمانی بالایی داشتند 🔻 الآن معنویت در جامعۀ ما افزایش یافته؛ پس آمادۀ امتحان‌های سخت‌تر باشید! 📌 محفل هفتگی هیئات دانشجویی استان تهران- ج۵ 🔘 داستان بعثت پیامبر و تاریخ اسلام، در چه ژانری است؟ ژانر امتحان و معمّاگونه؛ یک امتحان بزرگ الهی از جامعه 🔘 فلسفه و محور اصلی حوادث تاریخ اسلام، امتحان‌شدن مردم است؛ بدون این نگاه نمی‌توان تاریخ اسلام را فهمید 🔘 امتحان‌های خدا برای افراد مدعی سخت‌تر است 🔘 گاهی خدا بهانه‌ای در ظاهر به نفع منافقین جور می‌کند، تا مردم را امتحان کند ____ در جلسۀ پنجم مبحث تاریخ اسلام: به نظر شما داستان بعثت پیامبر(ص) و تاریخ اسلام در چه ژانری است؟ آیا مثل یک داستان حماسی و جنگی است یا مثل یک رمان دربارۀ یک قهرمان اجتماعی است؟ یک مثال بزنم. امام‌صادق(ع) می‌فرماید: اگر خواستی یک رفیق انتخاب کنی، سه‌بار او را عصبانی کن، ببین چه‌کار می‌کند؟ اگر دست از محبت و وفاداری برنداشت، این رفیق خوبی است. (تحف‌العقول، ص۳۵۷) نه اینکه حتماً این کار را انجام بدهی اما ببین موقع عصبانیت چگونه برخورد می‌کند. خدا هم آدم‌ها را امتحان می‌کند. شما با کسی که می‌خواهد تو را امتحان بکند چطوری برخورد می‌کنی؟ با هوشیاری، هوشمندی و تفکر. برخورد کردن با کسی که می‌خواهد تو را امتحان کند سخت و پیچیده است. داستان زندگی پیامبر(ص)، داستان یک امتحان بزرگ الهی از یک جامعه است. ژانر تاریخ پیامبر(ص) ژانر امتحان و معمّاگونه است. باید ببینیم که مردم در آن امتحان، چه‌کار کردند و چه عکس‌العملی نشان دادند؟ اصلی‌ترین فلسفه حوادث تاریخ اسلام، امتحان‌کردن مردم است. اگر بدون این نگاه به حوادث تاریخ نگاه بکنی، یا اصلاً متوجه نمی‌شوی تاریخ چیست یا از آن غلط برداشت می‌کنی. اصلاً دین، همه‌اش امتحان است. مثلاً وقتی می‌فرماید «نماز اول وقت بخوان» این یک امتحان است. مثلاً شما چند مرتبه، اول وقت نماز می‌خوانی، بعدش خدا موقع اذان تو را در یک پیچی می‌اندازد تا امتحانت کند. بعثت پیامبر، نزول وحی و قرآن، همه وسیله‌ای برای امتحان هستند. امام‌صادق(ع) می‌فرماید: «إِنَّ اللَّهَ بَعَثَ نَبِيَّهُ بِإِيَّاكِ أَعْنِي وَ اسْمَعِي يَا جَارَة» (تفسیر قمی، ج۲، ص۱۸). خدا پیامبرش را بر این مبنا مبعوث کرد که به در بگوید تا دیوار بشوند. پیامبر مأمور است که خیلی چیزها را مستقیم نگوید بلکه با اشاره بگوید. چرا؟ برای اینکه با اشاره‌گویی، افراد و جامعه آزادیِ بیشتری دارند و فرصت بهتری برای امتحان و انتخاب آزادانۀ مردم فراهم می‌شود. هرچه یک انسان یا یک جامعه‌ای در مقابل خدا مدعی‌تر باشد، امتحان‌های خدا سخت‌تر است. شما که در جمهوری اسلامی دارید زندگی می‌کنید، خیلی هم حسین‌حسین می‌کنید، اربعین هم رفتید و مدام یابن الحسن می‌گویید و دعا می‌کنید: «اللهمَّ عجّل لولیّک الفرج»، طبیعتاً امتحان‌های سخت برای شما می‌آید و با حادثه‌های تلخ و شیرین، شما را امتحان‌ می‌کنند. پیغمبر خدا هم از جانب خدا مأمور است که امتحان کند. مثلاً یک‌جایی منافقین خیلی علیه پیامبر(ص) جوّسازی کرده بودند و جامعه در حال انفجار بود. همان موقع، پیامبر(ص) شترش را گم می‌کند و دنبالش می‌گردد و می‌گوید: «شتر من کجاست؟» همین یک بهانه‌ای به‌دست منافقین داد و گفتند: پیامبر به ما از اسرار آسمان خبر می‌دهد اما نمی‌داند شترش کجاست (الخرائج و‌الجرائح، ج۱، ص۳۰) داستان بعثت پیامبر، داستان امتحان است. مثلاً چرا پیامبر(ص) باید یتیم باشد؟ این هم یک پایۀ امتحان است یتیم‌بودن، پایگاه اجتماعی پیغمبر(ص) را ضعیف می‌کرد چون یتیم‌بودن در جامعۀ مکه، به معنای کم بودن اعتبار فرد بود. خدا از قریش امتحان خیلی سختی گرفت و آنها را با شخصیت باعظمت پیغمبر امتحان‌ کرد. چون آنها مدعی بودند که پرده‌دار خانۀ کعبه هستند و به خدا ایمان دارند. خدا معجزۀ نابودی سپاه ابرهه را به آنها نشان داده بود. آنها از نظر معنوی مردم فقیری نبودند و خدا حق داشت از آنها امتحان سخت بگیرد چون امکانات بالای معنوی به آنها داده بود. هرچه به‌ظهور نزدیک‌ شویم، امتحان‌های ما سخت‌تر می‌شود، چون مدعیان ایمان باید غربال بشوند الان معنویت در جامعۀ ما نسبت به دهه‌های قبل، افزایش پیدا کرده است پس آمادۀ امتحان‌های سخت‌تر باشید! ما اربعین حسینی را دیده‌ایم. شهدای ما در آن زمان دسته‌های عزاداری حداکثر هزار نفری را دیده بودند و امتحان دفاع مقدس از آنها گرفته شد. ما الان عظمت اربعین را دیده‌ایم و چشیده‌ایم و امکانات معنوی ما بسیار بیشتر شده، لذا طبیعی است که خدا برای غربال‌کردن ما، از ما امتحان سخت‌تر بگیرد. 🚩 فاطمیۀ تهران؛ مبحث تاریخ اسلام،ج۵- ۱۴۰۱/۰۸/۲۹ 📢صوت: @Panahian_mp3 👈🏻 متن کامل: 📎 Panahian.ir/post/7518 @Panahian_text
🔻 چرا کسانی که منتظر آخرین پیامبر بودند، پس از بعثت با او مخالفت کردند؟ 🔻 آیا کسانی که منتظر آخرین امام هستند هم پس از ظهور با او مخالفت می‌کنند؟ 📌 محفل هفتگی هیئات دانشجویی استان تهران-ج۲ 🔘 دشمنی با پیغمبر(ص) غیر از ریشۀ اجتماعی، ریشۀ روانشناسانه هم دارد 🔘 مگر دین چه‌کار می‌کند که بعضی‌ها تنفر پیدا می‌کنند؟ 🔘 وقتی کسی مؤمن شد در دل منکِران نسبت به او نفرت، دشمنی و کینه پدید می‌آید 🔘 بعضی‌ها جریان مقاومت را محکوم می‌کنند که «شما نتوانستید همه را جذب کنید!» خُب سیدالشهداء(ع) هم نتوانست جذب کند! ____ در جلسۀ دوم مبحث تاریخ اسلام: بی‌اطلاعی از تاریخ، موجب برداشت غلط از دین می‌شود. با مطالعۀ تاریخ اسلام می‌فهمیم که اصلاً چرا بعثت، درگیری ایجاد کرد؟ پیامبر(ص) در مذهبی‌ترین شهر جهان در آن دوران مبعوث شد و مهم‌ترین ویژگی خوب مکّه این بود که همه منتظر آخرین پیامبر بودند. قرآن می‌فرماید «وَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمانِهِمْ لَئِنْ جاءَهُمْ نَذيرٌ لَيَكُونُنَّ أَهْدى‏ مِنْ إِحْدَى الْأُمَمِ فَلَمَّا جاءَهُمْ نَذيرٌ ما زادَهُمْ إِلاَّ نُفُوراً» (فاطر،42) قریش یعنی هم‌قبیله‌های پیامبر(ص) به خدا قسم‌ می‌خوردند که اگر پیامبری بیاید ما هدایت‌شده‌ترین گروه خواهیم بود، یعنی قطعاً به او خواهیم گروید؛ اما وقتی پیامبر آمد، چیزی جز نفرت در دل‌شان تولید نشد. آنها تا قبل از اینکه پیامبر(ص) مبعوث بشود، با او مشکلی نداشتند و همه قبولش داشتند؛ خصوصاً از نظر اخلاقی که یکی از وجوهش «امانت‌داری» است. ایشان جوان خوب مکّه بود و با کسی هم نجنگیده بود؛ پس چرا وقتی آمد آنها نفرت پیدا کردند «ما زادَهُم إلّا نُفُوراً»؟ آیا دین واقعاً نفرت ایجاد می‌کند؟ چرا باید دین برای کسانی که منتظرش هستند دعوا ایجاد کند؟ ما هم الآن منتظر آخرین وصیّ پیامبر هستیم؛ آیا بین این دو ادّعا تفاوت هست؟ آیا آن حقیقتی که آدم‌ها در درون‌شان دارند، تغییر کرده؟ مگر دین چه‌کار می‌کند که بعضی‌ها تنفر پیدا می‌کنند؟ كفار قريش می‌گفتند: چرا قرآن به يكى از مردان بزرگ مكه و طائف نازل نشد؟ «وَ قالُوا لَوْ لا نُزِّلَ هذَا الْقُرْآنُ عَلى‏ رَجُلٍ مِنَ الْقَرْيَتَيْنِ عَظيمٍ» (زُخرُف،31) امام‌رضا(ع) می‌فرماید: اگر اختیار نبوت به قریش داده می‌شد آنها «امیّة بن ابی‌صلت» و «ابومسعود ثقفی» را انتخاب می‌کردند چون آن دو نفر نزد آنها برتر از حضرت محمد(ص) بود. (تحف العقول، ص467) یتیم عبدالله، جزو اشراف مکّه نبود لذا اگر پیامبر می‌شد، طبیعتاً «موقعیت اجتماعی» آنها به‌خطر می‌افتاد. البته فقط بحث اشرافی و قبیلگی و ثروت نبود بلکه دین جدید معادلات نظام اجتماعی آنها را به‌هم می‌زد؛ نظامی که حول خانۀ کعبه شکل گرفته و محورش خداست و حالا یک نفر از طرف همین خدا آمده است. چرا حبّ مقام اصلی‌ترین عامل دشمنیِ اشراف مکه با پیامبر بود؟ چون منشأ مقام‌ آنها، دینی بود و از خانۀ کعبه بود و حالا صاحبِ اصلی‌ کعبه آمده و آنها «موقعیت اجتماعی» خود را در خطر می‌بینند؛ اگر موقعیت اجتماعی‌ آنها به‌خاطر چیزی غیر از مکّه بود شاید راحت‌تر با پیغمبر کنار می‌آمدند. انگیزۀ مخالفت و دشمنی با پیامبر(ص) صرفاً ترس از دست‌دادنِ موقعیت اجتماعی نبود بلکه یک انگیزۀ دیگر هم وجود داشت. دشمنی با پیغمبر غیر از ریشۀ اجتماعی، ریشۀ روانشناسانه هم دارد. ریشۀ اجتماعی‌ این دشمنی، همان بحث موقعیت اجتماعی است و ریشۀ روانشناسانه‌اش حسادت و تکبّر است. وقتی کسی مؤمن بشود، مخلص خدا و اولیاء خدا بشود و این مرام را بپذیرد، در دل منکِران و کسانی که نمی‌خواهند این راه را بروند، نسبت به او نفرت، دشمنی و کینه پدید می‌آید. این خبر خوبی برای مذهبی‌ها نیست. هابیل به چه جرمی کشته شد؟ دیدید که در حرم شاهچراغ، حتی بچه‌ها را به رگبار بستند؟ این نفرت از کجا می‌آید؟ آیا نمی‌شود کاری کنیم که آنها را جذب کنیم؟ آیا نمی‌شود با رفتار و برخورد خوب، همه را جذب کنیم؟ نه نمی‌شود! می‌خواهی از پیغمبر(ص) و امیرالمؤمنین(ع) هم بالاتر بزنی؟ آیا بهتر از امیرالمؤمنین(ع) می‌توانی حرف بزنی؟ البته ما باید برای جذب دیگران، تلاش کنیم اما بدانیم که قرآن دربارۀ بعضی‌ها می‌فرماید: رهایشان کن «ذَرْهُم‏» (حجر،3) آن افراد نادانی که جریان مقاومت را محکوم می‌کنند و می‌گویند «شما نتوانستید اینها را جذب کنید!» نمی‌دانند که سیدالشهداء(ع) هم نتوانست جذب کند! یک آقای روحانی می‌گفت: «اگر به کتاب نهج‌البلاغه عمل کنیم، همۀ مشکلات حل می‌شود.» اگر این‌طوری است پس چرا مشکلات خودِ امیرالمؤمنین(ع) حل نشد؟ مگر ایشان به نهج‌البلاغه عمل نمی‌کرد؟ 🚩 فاطمیۀ تهران؛ مبحث تاریخ اسلام،ج۲- ۱۴۰۱/۰۸/۰۸ 📢صوت: @Panahian_mp3 👈🏻 متن کامل: 📎 Panahian.ir/post/7522 @Panahian_text
📌 پناهیان در محفل هفتگی هیئات دانشجویی استان تهران: 🔻 پیامبر می‌خواست مردم را از دست رؤسای قبایل و احزاب آزاد کند 🔻 آغاز آموزش اسلام از عقاید به جای تاریخ، باعث فهم غلط از دین می‌شود اهم عناوین جلسه ششم تاریخی تحلیلی اسلام: 🔘 اصل ایدۀ بسیج از طرف امام نبود؛ بسیج همان پروژه‌ای است که پیغمبر می‌خواست اجرا کند 🔘 رسالت پیغمبر دو وجه داشت: 1- گرفتن قدرت از سران قبایل و باندهای قدرت 2- دادنِ قدرت به مردم 🔘 مردمی که چشمان به روسای قبایل بود، باعث شکست حکومت علوی و بدبختی خودشان شدند 🔘 مردم ما به جای روسای قبایل، اسیر احزابند؛ مسولین ناشایست را احزاب سرِ کار آورده‌اند ____________ : آغاز آموزش اسلام از عقاید و اخلاق، به‌جای تاریخ اسلام، زمینۀ فهم غلط از دین می‌شود. وقتی آموزش دین با عقاید، اخلاق و احکام شروع می‌شود، ناخودآگاه این ذهنیت غلط در ذهن ما ایجاد می‌شود که درگیری پیامبر با کفار بر سر عقاید و اخلاق بوده؛ درحالی‌که با مطالعه تاریخ صدر اسلام متوجه می‌شویم علت اصلی مخالفت کفار قریش با پیغمبر، مقام و موقعیت اجتماعی خودشان بود. بر اساس نص صریح آیات قرآن، دعوای پیامبر با کفار، سیاسی بود نه اخلاقی، اما شورای انقلاب فرهنگی روز بعثت روز اخلاق نامگذاری کرده است. هنگام بعثت، رسول‌خدا(ص) با طاغوت تابلوداری مثل فرعون مواجه نبود، بلکه با طاغوت‌چه‌های منتشری به نام رؤسا و بزرگان قبایل مواجه بود. ایشان می‌خواست مردم خیلی آزاد باشند و حتی رؤسای قبایل هم در آنها نفوذ نداشته باشند و مردم خودشان برای خودشان تصمیم بگیرند. ما هم الان از جهتی گرفتار وضع مشابهی هستم که رسول خدا هنگام بعثت با آن مواجه بود. زیرا مردم ما الان به‌جای روسای قبایل، اسیر بزرگان احزاب هستند و عمدۀ مشکلات کشور به دلیل سیطرۀ همین احزاب پدید آمده است. مسئولین ضعیف و ناکارآمد را چه کسانی سرکار آورده‌اند؟ همین احزاب که البته باندهای سیاسی و باندهای قدرت هستند، نه حزبی که متکی به مردم باشد. در اوایل انقلاب که جامعه مدرسین قم و جامعه روحانیت تهران که افراد خوبی مانند آیت‌الله مشکینی اعضای آن بودند، می‌خواستند برای سراسر کشور لیست پیشنهادی بدهند، امام اجازه ندادند. چون ایشان هم مثل رسول‌خدا(ص) می‌خواستند مردم آزاد باشند و قدرت در دست مردم باشد و خودشان برای خودشان تصمیم بگیرند، نه روسای احزاب، حتی احزاب خوب. چه کسانی بعد از پیامبر(ص) کار را به مسیر دیگری بردند؟ کسانی که به بزرگان قبایل بیشتر پول می‌دادند، آن وقت همه‌چیز به دورۀ قبل از پیامبر(ص) برگشت. نماز می‌خواندند، ولی نفوذ رؤسای قبیله‌ها برگشت و دوباره قدرت افتاد به‌دست بزرگان قبایل و باندهای قدرت. علت شکست و کوتاه‌بودنِ حکومت امیرالمومنین(ع) هم این بود که حاضر نبود پول بیشتری به روسای قبایل بدهد. آنوقت مردمی که چشم‌شان و اراده‌شان به دهان رئیس قبیله بسته بود، هم دین را به خاک سیاه نشاندند و هم خودشان بدبخت شدند. بسیج یعنی اینکه مردم قدرت پیدا کنند، نه ادارات دولتی؛ اگر ادارات قدرت پیدا کنند، پدرِ مردم را در می‌آورند! بسیج یعنی اینکه مردم قدرت پیدا کنند نه احزاب؛ اگر احزاب قدرت پیدا کنند پدرِ مردم را درمی‌آوردند! بسیج یعنی اینکه خود مردم خودشان را سازماندهی کنند. اصل ایدۀ بسیج از طرف امام نبود. بسیج همان پروژه‌ای است که پیغمبر می‌خواست اجرا کند. رسالت پیغمبر دو وجه داشت، یک وجهش گرفتن قدرت از سران قبایل و باندهای قدرت بود، یک وجه دیگرش هم این بود که قدرت را به مردم بدهد. جالب است که الان دارند قدرت را به ما مردم تعارف می‌کنند ولی ما نمی‌گیریم! چند سال پیش، رهبر انقلاب با شما دانشجوها جلسه گذاشت و فرمود: یک کاری هست که نه دولت، نه رهبری، نه نهادها هیچ‌کدام نمی‌توانند انجام بدهند، این کار شما است؛ ما به «حلقه‌های میانی» احتیاج داریم. حلقه‌های میانی یعنی یک کسانی از میان مردم برخیزند که از دولت هم نیستند، اینها بیایند کارها را راه بیندازند، یعنی قدرت از دولت کنده بشود و به‌سمت این حلقه‌های میانی برود، بعد فرمودند که این شرح بیانیۀ گام دوم است. رهبر انقلاب هم در واقع دارد همان کار رسول‌خدا(ص) را ادامه می‌دهد. ایشان از نوادر علمایی است که از نیم‌قرن پیش، شیوۀ کار رسول‌خدا(ص) را به‌درستی درک کرده و این راه را دارد ادامه می‌دهد تا مردم قدرت پیدا کنند. اگر این اتفاق در کشور ما بیفتد و مردم به معنای واقعی قدرت پیدا کنند، تازه مردم اروپا و غرب می‌فهمند دموکراسی واقعی یعنی چه و متوجه می‌شوند که تا حالا سرِ آنها را کلاه گذاشته‌اند. 🚩فاطمیۀ بزرگ تهران - 1401/09/06 📢صوت: @Panahian_mp3 👈🏻 متن کامل: 📎 Panahian.ir/post/7524 @Panahian_text
🔻 بهترین راه برای درک ضرورت بندگی خدا چیست؟ 🔻 بدانیم که «اگر بندۀ خدا نشویم، قطعاً بردۀ دیگران می‌شویم» 📌 بردۀ دیگران یا بندۀ خدا؛ راه سومی نیست- ج1 🔘 به هر درصدی که انسان بندۀ خدا نباشد به همان درصد بردۀ غیرخدا می‌شود 🔘 کاش به‌جای اصول عقائد، به بچه‌ها یاد می‌دادیم «چگونه بندۀ خدا نشدن انسان را به بردگی دیگران می‌کشاند؟» 🔘 بردۀ دیگران شدن خیلی راحت است؛ اگر به‌صورت نابجا تحت تأثیر کسی قرار بگیری، بردۀ او شده‌ای 🔘 خیلی از پدر و مادرها دوست‌دارند بچه‌های‌شان مثل برّه آرام باشند و مثل برده، حرف گوش بدهند؛ این خیلی بد است 🔘 ولایت نمی‌گذارد تو برده بشوی؛ خودش هم تو را به بردگی نمی‌گیرد ____________ یکی از مشکلات در جامعۀ بشری و زندگی انسان‌ها این است که ضرورت بندگی خدا را زیاد درک نمی‌کنند. نه‌فقط افراد بی‌دین بلکه بسیاری از مذهبی‌ها هم ضرورت بندگی خدا را درک نکردند لذا با یک‌مقدار بندگی، دچار غرور و عُجب می‌شوند و دیگران را آدم حساب نمی‌کنند. اینها از خدا طلبکار می‌شوند و در سختی‌ها طاقت نمی‌آورند. مذهبی‌هایی که اضطرار به بندگی خدا را نفهمیده‌اند در بندگی رشد نمی‌کنند. اگرچه اینها همه‌چیز را پذیرفته‌اند و معقول می‌دانند و خدا هم کمک‌شان می‌کند ولی درجا می‌زنند. دین‌داری این افراد مزّه‌ و شیرینی ندارد. رسیدن به اضطرار بندگی خدا برای ما ضروری است. اولاً باید خیلی به خدا التماس کنیم تا این اضطرار را به‌‌دست بیاوریم، ثانیاً اگر این اضطرار را به‌دست آوردیم از خدا خیلی تشکر کنیم و ثالثاً مدام نگران باشیم که مبادا بندگی خدا را از دست بدهیم. در بین راه‌های رسیدن به اضطرار بندگی خدا بهترین راه این است که بدانیم اگر بندۀ خدا نشویم، قطعاً بردۀ دیگران می‌شویم، به هر درصدی که انسان بندۀ خدا نباشد به همان درصد بردۀ غیرخدا شده یا می‌شود. از یک طرف انسان موجودی است که خیلی تحت تأثیر دیگران قرار می‌گیرد و از طرف دیگر، انسان بدش می‌آید بردۀ کسی بشود، انسان به قدری غُد و خودخواه آفریده شده که حتی ممکن است مثل فرعون، ادعای خدایی بکند. به هرکسی بگویید «تو بردۀ دیگری شده‌ای»-این دیگری هرکسی که باشد- طبیعتاً انسان بدش می‌آید؛ چون انسان یک موجود حرّ است، انسان برای خودش ارباب است. کاش به جای اصول عقائد، معلم‌ها به بچه‌ها یاد می‌دادند که «چگونه بندۀ خدا شدن انسان را از بردگی دیگران نجات می‌دهد؟» یا «چگونه بندۀ خدا نشدن انسان را به بردگی دیگران می‌کشاند؟» انسان خیلی ساده و راحت بردۀ دیگران می‌شود؛ اگر به‌صورت نابجا تحت تأثیر کسی قرار بگیری، بردۀ او شده‌ای. اگر از کسی بترسی بنده‌اش شده‌ای. اگر کسی تو را سرگرم کند یا سرکار بگذارد، بنده‌اش شده‌ای. اگر کسی را دوست داشته باشی و به‌خاطر این دوست‌داشتن کور و کر بشوی بنده‌اش شده‌ای. اگر بی‌محاسبه حرف کسی را قبول کنی و بدون دلیل منطقی مرعوب یا مغلوبش بشوی، بنده‌اش شده‌ای. امام باقر(ع) فرمود: «مَنْ أَصْغَى إِلَى نَاطِقٍ فَقَدْ عَبَدَهُ...» (کافی، ج6، ص434) کسی که حرف کسی را گوش کند عبد او شده، اگر گوینده حرف خدا را بزند او بندۀ خدا شده و اگر گوینده حرف شیطان را بزند او بندۀ شیطان شده است. خدا به پیامبر می‌فرماید که تو حق نداری حرف کسی را گوش بدهی، بقیه مؤمنین هم نباید حرف غیرخدا را گوش بدهند؛ باید فقط بندۀ من بشوید. قرآن می‌فرماید: اکثر مؤمنین مشرک هستند! «وَ ما يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلاَّ وَ هُمْ مُشْرِكُون‏» (یوسف،106) ایمان به این است که بگویی «خدا هست» بله، خدا هست اما تو خداهای دیگری هم داری، چرا تحت تأثیرشان قرار گرفتی؟ خیلی از اوقات، پدرها و مادرها دوست دارند بچه‌های‌شان برده باشند! می‌خواهند آنها مثل برّه آرام باشند و حرف گوش بدهند و این خیلی بد است. می‌گویند «ببینید بچۀ من درس می‌خواند!» آیا چون آزاد است، درس می‌خواند یا چون برّه و برده است درس می‌خواند؟ اینکه به خوب‌شدن توصیه بشود ولی بحث بردگی وسط نیاید خیلی بد است؛ خاک بر سر خوب‌بودن و عصیان‌گر نبودنِ برده‌ها! اگر بر ولایت‌‌مداری تأکید شده به این علت است که ولایت نمی‌گذارد تو برده بشوی، خودش هم تو را به بردگی نمی‌گیرد. امام‌حسین(ع) شب عاشورا به یارانش فرمود: اگر می‌خواهید، بروید. امام‌حسین(ع) اصحاب خودش را به بردگی نکشید، آنها بسیار عزتمند بودند و خودشان خواستند که بمانند. اگر ولایت چندتا دستور هم می‌دهد برای قدرت بخشیدن به تو و آزاد کردنِ تو است نه برای به‌بردگی کشاندن تو. آیا امکان دارد یک‌کسی نه بندۀ خدا بشود و نه بردۀ دیگران؟ نه؛ امکان ندارد. اگر شما بندۀ خدا نباشید قوی نیستید، وقتی ضعیف باشید حتماً تحت تأثیر دیگران قرار می‌گیرید. 🚩فاطمیۀ بزرگ تهران- 15/09/1401 📢صوت: @Panahian_mp3 👈🏻 متن کامل: 📎 Panahian.ir/post/7532 @Panahian_text