eitaa logo
متن | علیرضا پناهیان
12.6هزار دنبال‌کننده
0 عکس
0 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰آیا ابهامی در دین هست؟ 🔰وجود ابهام؛ یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های دین 🌀 - ج۱-قسمت اول ⭕️کارِ دین با «آیه» و نشانه است و نشانه هم طبیعتاً با نوعی ابهام همراه است ⭕️ابهام در دین را جدّی بگیریم و نگذاریم کسی با سوءاستفاده از این ابهام، ما را دچار انحراف کند ⭕️اگر فلسفۀ ابهام در دین را ندانیم، آن را جزو ضعف‌های دین و عامل عقب‌ماندگی جامعۀ دینی تلقی خواهیم کرد! ⭕️فقط خدا نیست که ابهام ایجاد می‌کند، خودمان هم باید گاهی این‌کار را بکنیم؛ مثل تغافل پدر و مادر نسبت به خطای فرزند ⭕️یکی از فواید ابهام‌های دین: انگیزه‌های درونیِ افراد، بیدار می‌شود و فرصت رشد پیدا می‌کنند ⭕️اگر ابهام را در دین نپذیریم «دین داعشی» پیدا خواهیم کرد! ____________________________________ : 🔶معمولاً وقتی از دین صحبت می‌کنیم، سعی می‌کنیم روشنگری کنیم و ابهامات موجود دربارۀ دین را برطرف کنیم. اما کمتر گفته می‌شود که آیا اساساً ابهامی در دین هست که نیاز به روشنگری داشته باشد؟ فلسفۀ این ابهام‌ها چیست؟ این ابهام‌ها چه گستره و تنوعی دارد؟ 🔻یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های دین-که به آن کمتر پرداخته شده- این است که «دین ابهام دارد» برخی از ابهام‌ها در متن دین تعبیه شده است، البته این ابهام‌ها با تأمل و تفکر و تبیین انبیاء و اولیاء الهی، روشن می‌شود؛ اما نه همۀ آنها! 🔶دین-به تعبیری- شبیه «معما» است؛ به‌همین دلیل دین‌داری می‌تواند هیجان‌انگیز و هوشمندانه باشد. خیلی‌ها از ابهام دین سوءاستفاده می‌کنند و ممکن است خیلی‌ها به این دلیل دچار گمراهی شوند. موضوع ابهام در دین را در آموزش‌های دینی باید بسیار جدی تلقی کنیم، تا جلوی خامی‌ها و خطاهای خود را بگیریم، نگذاریم کسی از این ابهام سوءاستفاده کند و ما را دچار انحراف و اشتباه کند. 🔻یک بخش از ابهامات دین، مربوط به «درک دین» است؛ یعنی در مقام علم است. آیه‌ها و نشانه‌هایی که می‌خواهد دین را برای ما روشن کند با یک‌مقدار ابهام همراه است. اصلاً خود «آیه» (که در دین مدام با «آیه‌ها» سر و کار داریم) یعنی «نشانه»؛ نشانه هم طبیعتاً با نوعی ابهام، همراه است. در دین، خیلی چیزها را به ما «نشان نمی‌دهند» بلکه نشانه می‌دهند؛ همین فرقِ بین «نشان‌دادن» با «نشانه‌دادن» یک ابهام تولید می‌کند. 🔶بخش دوم ابهامات دین، مربوط به تشخیص مصداق و امتحان است؛ یعنی در «مقام عمل» اتفاق می‌افتد. بعضی از اوقات تشخیص تکلیف، پیچیده می‌شود. 🔻بخش سوم ابهامات دین، مربوط به «نتیجۀ دین‌داری» است؛ مثلاً اینکه معلوم نیست عملِ خوبمان قبول شده یا نه؟ اثربخش بوده یا نه؟ خیلی‌ها در این مرحله دچار اشتباه می‌شوند؛ مثلاً یک کار خوب انجام داده و بعدش یک بلایی بر سرش آمده است، لذا فکر می‌کند آن کار خوبش خراب بوده است! قبل از اسلام(در ادیان گذشته) وقتی دین‌داران عبادتی انجام می‌دادند و قربانی می‌دادند، صاعقه‌ای از آسمان می‌آمد به آن قربانی می‌خورد و از این طریق می‌فهمیدند که عبادت یا قربانی‌شان قبول شده است. علامۀ طباطبائی می‌فرماید: بعد از ظهور اسلام، این سنت الهی منسوخ شد. 🔶غیر از این سه بخش، دربارۀ آدم‌ها و دین‌داران هم ابهام وجود دارد چون خوبی و بدیِ آدم‌ها پنهان است. گاهی اوقات ظاهر آدم‌ها غلط‌انداز است، لذا ما که می‌خواهیم دین‌دارانه در جامعه زندگی کنیم، دچار اشتباهات فراوان می‌شویم. 👈ادامه مطلب در پست بعد👇👇 @Panahian_text
👈ادامه مطلب بحث: 🔴 - ج۱-قسمت اول 🔻اگر فلسفۀ ابهام در دین را ندانیم، این ابهام‌ها را جزو به‌هم‌ریختگی‌های دین و ضعف‌های دین‌داری و عامل عقب‌ماندگی جامعۀ دینی تلقی خواهیم کرد! درحالی‌که اینها حُسن دین و فضای دین‌داری است. چقدر قشنگ است که آدم منافق از مؤمن، شناخته نمی‌شود! چقدر قشنگ است که درجات مؤمنین پنهان می‌ماند. می‌دانید فایدۀ این ابهام‌ها چیست؟ انسان‌ها یک‌مقدار بیشتر فرصت پیدا می‌کنند که رشد کنند، تصمیم بگیرند و انگیزه‌های درونیِ آنها بیدار شود. 🔶فقط خدا نیست که این ابهام را ایجاد می‌کند، بلکه ما هم باید یک‌جاهایی در زندگی‌مان ابهام را رعایت کنیم. مثلاً پدر باید گاهی با فرزندانش با «تغافل» برخورد کند؛ همین چشم‌پوشی و ندیده‌گرفتنِ خطاها نوعی ایجاد ابهام است. 🔻این بحث، فواید بسیاری در سبک زندگی ما هم دارد. باید زندگی‌مان را به این سمت ببریم که تصمیم بگیریم همه‌چیز را شفاف نکنیم، یعنی زیاد روشن و با بیان جزئیات، برخورد نکنیم. اگر آدم همه‌جا شفاف برخورد کند، زندگی‌اش بد خواهد شد. صداقت هم جا و معنا دارد؛ صداقت یعنی دروغی که منجر به خیانت و کلاهبرداری شود، نگویی! نه اینکه همه‌چیز را فاش و برملا کنی! 🔶اگر ابهام را در دین نپذیریم «دین داعشی» پیدا خواهیم کرد! مهم‌ترین ویژگی داعشی‌ها تصلّب و تحجّر بر یک‌سری ظواهر است؛ بدون انعطاف و بدون تحلیل. اخلاقی که در فرهنگ غرب وجود دارد مثل دین داعشی‌هاست، هر دو از یک قاعده تبعیت می‌کنند. همه‌جا در حیات بشر پیچیدگی وجود دارد؛ اگر سطحی برخورد کنی، حتی اگر عالم حوزه هم باشی، می‌شوی متحجّر؛ مذهبت می‌شود سلفی‌گری و داعشی، اخلاقت می‌شود اخلاق سکولار غربی! و نمی‌توانی در شرایط مختلف انعطاف‌پذیر باشی و ارزش‌ها را در جای خودش درک کنی! 🚩دانشگاه صنعتی شریف- ۹۷.۰۲.۲۹ 📢صوت در کانال: @Panahian_mp3 @Panahian_text
🔰فلسفۀ وجود ابهام در دین، طبق کلام امیرالمؤمنین(ع) 🌀 - ج۱-قسمت دوم ⭕️ما با ابهاماتی که برای‌مان پیش می‌آید امتحان می‌شویم ⭕️اگر همه‌‌چیز روشن و بی‌ابهام باشد که دیگر جایی برای امتحان باقی نمی‌ماند! ⭕️علی(ع): خدا بندگانش را به چیزهایی مبتلا و امتحان می‌کند که اصل (دلیل) آن را نمی‌دانند ⭕️ابهام و جهل در امتحان، موجب می‌شود که استکبار و خودخواهیِ آدم‌ها رو بیاید ⭕️آدم متواضع همیشه یک حسابی برای جهل خودش باز می‌کند، لذا هیچ موضعی را محکم نمی‌گیرد؛ مگر اینکه واقعاً ابهامش برطرف شده باشد ___________________ 🔶در اینجا با استفاده از خطبۀ قاصعۀ نهج‌البلاغه سراغ این موضوع می‌رویم که چرا در دین ابهاماتی هست؟ امیرالمؤمنین‌(ع) یک دلیل یا فلسفۀ این ابهامات را در این خطبۀ شریف بیان فرموده است: 🔻علی(ع) دربارۀ خلقت آدم می‌فرماید: اگر خدا می‌خواست، آدم را از نوری خلق می‌کرد که از شدت زیبایی او چشم‌ها فرو می‌افتاد و با عطری می‌آفرید که همه را مدهوش می‌کرد. اگر خدا این‌کار را می‌کرد، گردن‌ها به تواضع خم می‌شد و امتحان برای ملائکه آسان می‌شد (...وَ لَوْ فَعَلَ لَظَلَّتْ لَهُ الْأَعْنَاقُ خَاضِعَةً وَ لَخَفَّتِ الْبَلْوَی فِیه عَلَی الْمَلاَئِکَةِ» (نهج‌البلاغه/ خطبۀ 192) 🔶اما خداوند آدم را از گِل آفرید-که پایین‌تر از جنس فرشته و جن است- و این موجب شد که ابلیس و فرشته‌های الهی دربارۀ حضرت آدم دچار اشتباه شوند. فرشته‌ها گفتند: موجودی را می‌خواهی بیافرینی که ظلم می‌کند؟ (بقره/30) ابلیس هم گفت: آدم از گل است و من از نار؛ پس من بهترم(اعراف/12) 🔻حضرت در ادامه، می‌فرماید: «وَ لکِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ یبْتَلِی خَلْقَهُ بِبَعْضِ مَا یجْهَلُونَ أَصْلَهُ» اما خداوند متعال بندگانش را به چیزهایی مبتلا و امتحان می‌کند که اصلش را نمی‌دانند! اگر همه‌‌چیز روشن و بی‌ابهام باشد دیگر جایی برای امتحان باقی نمی‌ماند! 🔶گاهی اولیاء خدا در پاسخ به سؤال مردم دربارۀ علت رفتارهای خودشان می‌فرمودند: «اگر من این کار را نکنم، خدا چگونه مردم را امتحان کند؟» یعنی خودشان را جزئی از امتحان خدا می‌دانستند. مثلاً به امام حسین‌(ع) می‌گفتند: آقا به سمت کوفه نروید، این راه خطرناک است! حضرت فرمود: اگر من نروم پس چگونه مردم امتحان بشوند؟ (فَإِذَا أَقَمْتُ فِی مَکَانِی فَبِمَا یُمْتَحَنُ هَذَا الْخَلْقُ الْمَتْعُوسُ وَ بِمَا ذَا یُخْتَبَرُونَ؛ لهوف/67) به أمیرالمؤمنین(ع) هم گفتند: چرا همان روز اول-بعد از رحلت پیامبر(ص)- برای خلافت نیامدی و سراغ تدفین بدن مطهر پیغمبر(ص) رفتی؟ فرمود: اگر من می‌آمدم، مردم چگونه امتحان می‌شدند؟ 🔻در عبارت مشهور «من کنتُ مولاه فهذا علیٌّ مولاه» کلمۀ «مولا» چند تا معنا دارد، لذا یک ابهامی در آن هست. اما فلسفه‌ این ابهام چیست؟ پیامبر(ص) این کلمه را استفاده کرد تا مردم را امتحان کند و بعضی‌ها هم سوءاستفاده کردند. 🔶حالا چرا خداوند این ابهام را ایجاد می‌کند؟ علی(ع) پاسخ می‌دهد: «تَمْيِيزاً بِالاخْتِبَارِ لَهُمْ وَ نَفْياً لِلِاسْتِكْبَارِ عَنْهُمْ» (همان) در انسان‌ها چیزی وجود دارد به نام «تکبر» که راه از بین‌بردنش همین ابهام و جهل در بستر امتحان است. بین تکبر، فهم، جهل، ابهام و امتحان رابطه وجود دارد. 👈ادامه مطلب در پست بعد👇👇 @Panahian_text
👈ادامه مطلب بحث: 🔴 - ج۱-قسمت دوم 🔶طبق این حدیث شریف، وجود ابهام و جهل در امتحان، موجب می‌شود که استکبار و خودخواهیِ آدم‌ها مشخص شود و رو بیاید. این ابهام انواعی دارد، یکی از انواعش «ابهام در فلسفۀ دستور» است (وقتی دستوری به انسان بدهند که فلسفه‌اش را نمی‌داند، تکبرش رو می‌آید) یکی دیگر از انواعش، ابهامی است که «راه توجیه را باز می‌گذارد» این ابهام باعث می‌شود که آدمِ متکبر برای راهِ غلطی که انتخاب کرده، توجیه داشته باشد. 🔻اگر ابهامی وجود نداشته باشد و راه توجیه باز نباشد، تکبرِ انسان رو نمی‌آید. تکبر جایی رو می‌شود که آدم برای راهی که انتخاب کرده-و احیاناً راه غلطی است- توجیه دارد، تکبر از جهل و ابهام استفاده می‌کند و خودش را نشان می‌دهد. آدم متواضع همیشه یک حسابی برای جهل خودش باز می‌کند لذا هیچ موضعی را محکم نمی‌گیرد؛ مگر اینکه واقعاً ابهام‌هایش برطرف شده باشد. 🔶علی در ادامه می‌فرماید: «فَاعْتَبِرُوا بِمَا کانَ مِنْ فِعْلِ اللَّهِ بِإبْلِیسَ إِذْ أَحْبَطَ عَمَلَهُ الطَّوِیلَ وَجَهْدَهُ الْجَهِیدَ» (همان) ابلیس در یک‌چنین امتحانی قرار گرفت ولی دست از آن استکبار درونی خودش برنداشت و بدبخت شد. همان‌طور که ابلیس و ملائکۀ آسمان امتحان شدند، همۀ انسان‌های روی زمین هم امتحان می‌شوند! ما هم با ابهاماتی که برایمان پیش می‌آید امتحان می‌شویم؛ هم در امتحانات فردی و هم اجتماعی. 🔻وقتی بنا شد حضرت موسی(ع) به محضرِ خضر(ع)‌ برود و یک دورۀ تربیتی داشته باشد، حضرت خضر(ع) فرمود: شما نمی‌توانی صبر کنی (إِنَّكَ لَنْ تَسْتَطيعَ مَعِيَ صَبْراً؛ کهف/67) و بعد فرمود: اگر صبر می‌کنی، پس سؤال نکن! «سؤال نکن» یعنی ابهام را بپذیر! حضرت موسی نتوانست ابهام را بپذیرد لذا دچار نابردباری شد و سؤال کرد. 🚩دانشگاه صنعتی شریف- ۹۷.۰۲.۲۹ 📢صوت در کانال: @Panahian_mp3 @Panahian_text
◼️سیاسی‌ترین موضوع، معنوی‌ترین موضوع است! ◻️«مرگ بر آمریکا» یعنی ریشه‌کن کردن فقر! ⭕️یکی از مهم‌ترین راه‌های افزایش معنویت، «توجه به مسائل سیاسی» است ⭕️بالاترین پاداش‌های معنوی در امور اجتماعی است؛ نه در امور فردی! ⭕️تا وقتی ارتباط معنویت(نه‌فقط دیانت) را با سیاست درک نکنیم، دچار انواع سکولاریزم خواهیم بود ⭕️سکولاریزم فقط این نیست که «دیانت» را از سیاست جدا بدانیم؛ همین‌که «معنویت» را از سیاست جدا بدانیم، قدمی به‌سوی سکولاریزم است ⭕️انقلابی‌گری و دلسوزی برای جامعه، بالاترین و بهترین عبادت‌هاست ⭕️پیامبر(ص): عابدترین مردم کسی است که دلسوزترین فرد برای جامعۀ اسلامی باشد ⭕️همین «مرگ بر آمریکایی» که می‌گویید موجب ریشه‌کنی فقر است! _______ ◾️برای جامعۀ ما این مطلب جا افتاده که «سیاست و دیانت» ما عین یکدیگرند و درهم‌تنیده و جدایی‌ناپذیر هستند. ولی در اینجا می‌خواهیم دربارۀ «سیاست و معنویت» صحبت کنیم؛ در جامعۀ ما به ارتباط معنویت و سیاست باید بیشتر توجه شود. اصلاً معنویت ما با سیاست یکی است؛ نه اینکه فقط چندتا دستور و برخی احکام سیاسی داشته باشیم که نشان بدهد در اسلام، سیاست هم داریم! ◽️ما تا وقتی ارتباط معنویت و سیاست را عمیقاً درک نکنیم، رابطۀ سیاست و دیانت‌مان زیاد روشن نشده است و باز هم دچار انواع سکولاریزم خواهیم بود. گاهی اوقات سکولاریزم در این نیست که ما «دیانت» را از سیاست جدا بدانیم؛ همین‌که «معنویت» را از سیاست جدا بدانیم، این‌هم خودش قدمی به‌سوی سکولاریزم است. ◾️برای اینکه معنویت خودمان را افزایش دهیم، چه‌کار باید کنیم؟ یکی از مهم‌ترین راه‌هایش «توجه به مسائل سیاسی» است! بالاترین پاداش‌ها که رضایت خدا و نزدیک‌شدن به خداوند است، همه‌اش در امور اجتماعی است؛ در امور فردی نیست! هیچ‌کسی با نماز شب و با دعا و مناجات در موضوعات فردی، آن‌چنان نمی‌تواند رشد معنوی پیدا کند که در دعا و مناجات برای جامعۀ اسلامی و برای امور سیاسی، می‌تواند تقرب پیدا کند. ◽️طبق روایت، نزدیک‌ترین شخص به رسول خدا(ص) در روز قیامت «امام عادل» (مدیر صالح یا سیاست‌مدار خوب) است (روضه‌الواعظین/2/466) اگر معنای عمومی امامت را در نظر بگیریم «امام عادل» کل مدیران را شامل می‌شود؛ یعنی هرکسی که در جایی مدیریت و فرماندهی و ریاست کند و به عدالت و تقوی رفتار کند. ◾️و مبغوض‌ترین و بدترین فرد در نزد خدا، کسی است که در مقام سیاست‌مداری و سیاست‌ورزی و مدیریت- به جامعۀ اسلامی ظلم کند (همان) بدترین آدم کسی نیست که مرتکبِ قتل‌ها و ظلم‌ها و گناهان فردی شود، بدترین آدم کسی است که مدیر جامعه است و به جامعه ظلم می‌کند؛ لذا برخی از کسانی که در عرصۀ مدیریت‌های اجتماعی یا سیاسی آدم بدی می‌شوند و مدیریت جائرانه دارند، یک‌دفعه‌ای دچار سقوط وحشتناک می‌شوند. ◽️طبیعتاً برای کسانی که مدیر نیستند نیز همین امکان رشد معنوی در موقعیت خودشان وجود دارد. پیامبر(ص) می‌فرماید: عابدترین مردم کسی است که دلسوز جامعۀ اسلامی است، دلش برای مردم می‌سوزد و از صمیم دل، تسلیم جامعۀ اسلامی و جمیع مسلمین است (أَنْسَكُ النَّاسِ نُسُكاً أَنْصَحُهُمْ جَيْباً وَ أَسْلَمُهُمْ قَلْباً لِجَمِيعِ الْمُسْلِمِين؛ کافی/3/418) ◾️در مساجد ما باید آموزش بدهند که انقلابی‌گری و دلسوزی برای مسائل جامعه، بالاترین و بهترین عبادت‌ها است! چقدر آدم باید نماز بخواند تا به اینجا برسد؟! 👈ادامه مطلب در پست بعد👇👇 @Panahian_text
👈ادامه مطلب بحث: ◽️چرا حضرت امام(ره) که در اوج عرفان بود، در اوج سیاست هم بود؟ اصلاً حضرت امام به‌دلیل عابد و عارف بودنشان سیاسی شده بودند. مواضع سیاسی قوی آقای بهجت(ره) نیز به‌دلیل عرفانشان بود، اگرچه ایشان وظیفۀ خودشان نمی‌دیدند که وارد عرصۀ سیاسی شوند اما ‌ایشان قبل و بعد از انقلاب مواضع سیاسی بسیار محکمی داشتند و کمک می‌کردند. بچه‌های حزب‌الله لبنان به هدایت‌های معنوی و دعاهای آیت‌الله بهجت وابسته بودند؛ در همان جنگ 33روزه هم پیغام‌های ایشان برای مقاومت و برای نیروهای حزب‌الله لبنان، واقعاً پیغام‌های مؤثری بود! ◾️از سوی دیگر، کسانی که اهل معنویت هستند ولی به جامعه کاری ندارند، چقدر منفور واقع شده‌اند! طبق روایت، خداوند عذاب خود را بر قومی فرستاد که دو عابد در بین‌شان در حال عبادت بودند. ملائکه پرسیدند: این دو عابد هم باید همراه دیگران مجازات شوند؟ خدا فرمود: بله، من ندیدم این دو بندۀ عابد من یک‌بار رنگ چهره‌شان عوض بشود و- برای مسائل اجتماعی- در راه خدا غضب کنند! ◽️همین موضع‌گیری‌های سیاسی شما دلسوزی برای جامعۀ اسلامی است. این شعارهایی که می‌دهید و برای مسائل اجتماعی و سیاسی فریاد می‌زنید و «مرگ بر قاتل» می‌گویید و علیه دشمن خدا غیظ و غضب می‌کنید و برای نجات جامعۀ اسلامی غضب می‌کنید، اینها همه عبادت است. ◾️می‌دانید که صدقه‌دادن چقدر ثواب دارد! صدقه یعنی از یک یا چند آدم فقیر، دستگیری کنیم. حالا اگر برای ریشه‌کن کردن فقر اقدام کنیم، معلوم است که خیلی بیشتر ثواب دارد! ریشه‌کن کردن فقر با چیست؟ همین «مرگ بر آمریکایی» که شما می‌گویید یعنی ریشه‌کن کردن فقر! ◽️در روایت دارد: «عَوْنُكَ الضَّعِيفَ مِنْ أَفْضَلِ الصَّدَقَة» (کافی/5/55) کمک کردن به یک آدم ضعیف از برترین صدقه‌هاست! حالا ببینید کمک‌کردن و حمایت‌کردن از جامعه‌ای که ضعیف شده‌اند و حمایت‌کردن از مظلومین منطقه، چقدر صدقه محسوب می‌شود! اگر در نماز جمعه یک تظاهراتی به نفع مردم مظلوم یمن یا بحرین انجام می‌شود، این هم حمایت از مظلوم است و صدقه است. اینها باید جزء معنویات ما باشد. از آن‌طرف-طبق روایت- اگر آدم به امور مسلمین اهتمام نداشته باشد که اصلاً مسلم نیست. ◾️در رأس همۀ امور اجتماعی که عامل معنویت می‌شود، دعا برای فرج و ظهور است که دیگر 100درصد سیاسی اجتماعی است. چقدر زیباست که ما را در «دعای افتتاح» به حضرت ولی‌عصر(ع) و دعا برای فرج او توجه داده‌اند. شما در حال خودتان تجربه کنید که وقتی به موضوع فرج توجه می‌کنید چقدر حال خوش معنوی پیدا خواهید کرد؛ آنجاست که نشان می‌دهد سیاسی‌ترین موضوع برای ما معنوی‌ترین موضوع است. 🚩سخنرانی پیش از خطبه‌های نماز جمعه تهران- ۹۷.۰۳.۰۴ @Panahian_text
🔰 امتحان باید ابهام داشته باشد؛ برای این ابهام‌ها آماده باش! 🔰 اگر ابهام را نبینی و سطحی برخورد کنی، ممکن است منحرف بشوی 🌀 - ج2-قسمت اول ⭕️ اگر مردم تلقی کنند که «دین خیلی واضح و بی‌ابهام است» خیلی‌ها دچار اشتباه و انحراف می‌شوند ⭕️ برای دین‌داری، در سه مرحله با ابهام مواجه می‌شوی: 1. مرحلۀ درک دین 2. مرحلۀ امتحانات و اجرای دین 3. مرحلۀ نتیجه‌گیری ⭕️ هرچه ظهور نزدیک‌تر بشود، شدت ابهام‌ها افزایش می‌یابد ___________________ 🔶ما باید بدانیم که وقتی وارد مقولۀ دین‌داری شدیم در سه مرحله وارد معما می‌شویم؛ مرحلۀ درک دین، مرحلۀ امتحانات و اجرای دین و مرحلۀ نتیجه‌گیری. دین یک مقولۀ ساده روشن نیست. 🔻در دین ابهاماتی وجود دارد که اگر این ابهامات نباشند اساساً نمی‌شود امتحان گرفت. اگر به مردم بگوییم «دین خیلی واضح است» بسیاری از مردم به اشتباه می‌افتند؛ یکی از آن اشتباهات این است که مردم فکر می‌کنند کسانی که در تاریخ با انبیا و اولیا درگیر شدند افراد احمقی بودند که در برابر یک سخن منطقیِ ساده، ایستادگی می‌کردند و حتی حاضر بودند به‌خاطرش با پیامبران بجنگند! درحالی‌که این‌طور نبود؛ حرف آنها خیلی‌هم بی‌منطق به‌نظر نمی‌رسید. 🔶قرآن می‌فرماید: ای پیامبر، از کافران تبعیت نکن و با آنها جهاد کبیر کن «فَلا تُطِعِ الْكافِرينَ وَ جاهِدْهُمْ بِهِ جِهاداً كَبيراً » (فرقان/52) آیا کافران از پیامبر می‌خواستند که «دست از خدا بردار؟ دست از اخلاق خوب بردار؟» نه، آنها فقط می‌گفتند: «آیا بهتر نیست هر قومی یک پیامبری داشته باشد تا اختلاف و تبعیض پیش نیاید! تا نگویند که چرا پیامبرِ خدا از این قوم بود و از قوم ما نبود؟! در این صورت، اقوام هم راحت‌تر بندگی خدا می‌کنند!» آنها خیلی هم حرفِ بدی نمی‌زنند! حالا شما تصور کنید الان اگر ولیّ فقیهِ ما اهل کشور دیگری بود، چه می‌کردیم؟ 🔻حرفی که-مشرکین مکه- درباره پیغمبر زدند و توانستند عزمِ عرب را برای قتل حضرت جمع کنند چه بود؟ گفتند: او ساحر و شاعر است و «در خانواد‌ه‌ها اختلاف و دعوا ایجاد می‌کند» این جملۀ اخیر هم کاملاً غلط نبود، یعنی نوعی اختلاف در خانواده‌ها ایجاد شده بود. 🔶اشخاص یا مکان‌های مقدس، ممکن است در ظاهر، مقدس و نورانی به‌نظر نرسند. مثلاً طبق روایت، محل شهادت شهدا، مقدس است (کامل‌الزیارات/125) حتی اگر الان یک خیابان معمولی مثل بقیۀ خیابان‌ها باشد. 🔻امتحان باید ابهام داشته باشد! برای این ابهامات آماده باشیم، اگر سطحی برخورد کنی، ممکن است منحرف بشوی. نباید تصور کنیم که «همه‌چیز روشن و بی‌ابهام است» باید از خدا مدد بگیریم تا به ما بفهماند! تقوا داشته‌باش تا خدا به تو فرقان بدهد «إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقاناً» (انفال/29) فرقان یعنی بینش جداکنندۀ خیر از شر. 🔶طبق روایت اگر کسی در دین بدعت بگذارد و دروغی به دین ببندد خشوعش در نماز بیشتر می‌شود! (دعوات راوندی/18) علتش این است که ابلیس دیگر حواسش را پرت نمی‌کند، او هم می‌گوید: اگر من باطل بودم که نمازم این‌قدر باحال نبود! لذا امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید: «يَعْمَلُ الْأَعْمَالَ الصَّالِحَةَ وَ هُوَ عَلَى وَجَل» (نهج‌البلاغه/خطبه193) متقی کار خوب انجام می‌دهد ولی نگران است! این حرف این‌قدر جدی است که حضرت زینب(س) کنار گودی قتلگاه می‌گوید: خدایا حسین ما را از ما قبول کن! شاید با این حرف، اعتماد به نفس خودت را از دست بدهی، اما به جایش «اعتماد به خدا» پیدا کن و با این روحیه آرام بگیر. 🔻وقتی جنگ تحمیلی آغاز شد بعضی‌ از مذهبی‌ها می‌گفتند «جنگ علامت غلط‌بودن انقلاب است!» درحالی‌که برای انبیاء هم مشکلاتی پیش می‌آمد و درگیر می‌شدند. قرآن می‌فرماید: ما برای هر نبی‌ای دشمنانی از جن و انس قرار دادیم «وَ كَذلِكَ جَعَلْنا لِكُلِ نَبِيٍ عَدُوًّا شَياطينَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ»(انعام/112) درگیری پیش بیاید تا امتحان بگیریم! 🔶هرچه ظهور نزدیک‌تر بشود، شدت ابهام‌ها افزایش می‌یابد! طبق فرمایش امام رضا‌(ع) طوری می‌شود که مؤمن از منافق شناخته نمی‌شود. (...اخْتَلَطَ الْحَقُّ بِالْبَاطِلِ وَ اشْتَبَهَ الْأَمْرُ فَلَمْ یُعْرَفْ مُؤْمِنٌ مِنْ مُنَافِق؛ صفات‌الشیعه/8) در روایت دیگری آمده است: هیچ‌کسی به هیچ‌کسی نمی‌تواند اعتماد کند و از او حرف بشنود؛ ولائج همه از بین می‌روند و هرکسی خودش باید تشخیص بدهد (سَتَکُونُ بَعْدِی فِتْنَةٌ صَمَّاءُ صَیْلَمٌ یَسْقُطُ فِیهَا کُلُّ وَلِیجَةٍ وَ بِطَانَةٍ؛ کفایة‌الأثر/156) 🚩دانشگاه صنعتی شریف- ۹۷.۰۲.30 📢صوت در کانال: @Panahian_mp3 @Panahian_text
🔰 چرا خدا شرایط امتحان را پیچیده می‌کند؟ 🌀 - ج۲ - قسمت دوم ⭕️ علی(ع): اگر خدا انبیائش را با معادن طلا و باغ‌های سرسبز می‌فرستاد، امتحان از بین می‌رفت ⭕️ خداوند ضعف‌هایی به پیغمبران داده که خیلی‌ها را به شک می‌اندازد که او واقعاً پیغمبر است یا نه؟ ⭕️ وقتی بشر بودنِ پیامبر(أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ) برایت جاافتاد، آن‌وقت اگر به او ایمان بیاوری هنر کرده‌ای! ⭕️ چرا خداوند کعبه را در یک موقعیت جغرافیایی بسیار خشن قرار داده ‌است؟ ⭕️ خدا این‌همه امتحان‌های پیچیده از انسان می‌گیرد تا تکبر را از دل او بیرون کند ___________________ 🔶علی(ع) در خطبۀ قاصعۀ نهج‌البلاغه می‌فرماید: «وَ لَوْ أَرَادَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ لِأَنْبِیائِهِ حَیثُ بَعَثَهُمْ أَنْ یفْتَحَ لَهُمْ کُنُوزَ الذُّهْبَانِ...» اگر خدا می‌خواست انبیائش را با گنج‌هایی از طلا، معادن جواهر و باغ‌های سرسبز، همراه با پرندگان آسمان و وحوش زمین-مثلاً یک گله شیر درنده- مبعوث کند، این کار را می‌کرد. آن‌وقت همه ساکت می‌شدند و قبول می‌کردند. 🔶«وَ لَوْ فَعَلَ لَسَقَطَ الْبَلَاءُ وَ بَطَلَ الْجَزَاء...» اگر خدا این کار را می‌کرد هم زمینۀ امتحان از بین می‌رفت هم جزا و پاداشی در کار نبود؛ آن‌وقت کسانی که حق را قبول کردند اجر نمی‌بردند و مؤمنین هم ثواب محسنین نمی‌گرفتند، چون ایمان‌آوردن هنر نبود! دیگر وحی و اخبار آسمانی هم بی‌فایده بود. اصلاً دیگر چه نیازی به قرآن بود؟! وقتی فضا مبهم باشد، لازم است که قرآن بیاید. 🔶 بله، قرآن برای هدایت بشر آمده؛ اما در چه شرایطی لازم شد که قرآن بیاید؟ خدا انسان را در وضع ابهام قرار می‌دهد، و قرآن هم اشاره‌ها و نشانه‌هایی می‌دهد برای هدایت در این وضع مبهم! و الا دیگر لازم نبود قرآن نازل شود. 🔶مثلاً اگر بچه‌ها در اول سنّ بلوغ، در خواب، بهشت و جهنم را می‌دیدند، طبیعتاً همگی برای نماز و روزه و انجام واجبات، با اشتیاق عمل می‌کردند، اما در این‌صورت، دیگر انجام این‌کارها هنر نبود! 🔶«وََ لکِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ جَعَلَ رُسُلَهُ أُولِی قُوَّةٍ فِی عَزَائِمِهِمْ وَ ضَعَفَةً فِیما تَرَی الْأَعْینُ مِنْ حَالاَتِهِمْ» ولی خدا به پیغمبرها قدرت عزم داد و ضعف‌هایی به پیغمبرها داد، که خیلی‌ها را به شک می‌اندازد که آیا او واقعاً پیغمبر است یا نه؟! انبیاء باید آدم‌های معمولی باشند؛ اگر انبیاء قدرت‌هایی داشتند که کسی نمی‌توانست با آنها بجنگد، امتحان از بین می‌رفت. 👈ادامه مطلب در پست بعد👇👇 @Panahian_text
👈ادامه مطلب بحث: 🌀 - ج۲ - قسمت دوم 🔶در جنگ احد، پیامبر(ص) به‌شدت مجروح شدند، یکی از جراحت‌ها این بود که زنجیر کلاهخود در چانۀ حضرت فرو رفته بود و نمی‌توانستند آن را از استخوان فک حضرت بیرون بکشند. بنا بر نقلی وقتی أمیرالمؤمنین علی‌(ع) کمی زخم‌هایش التیام پیدا کرد، آمد با دست این آهن را از فک حضرت بیرون کشیدند! این قسمت‌های تاریخ به راحتی «بشر بودنِ پیامبر(ص)» را جا می‌اندازد، کمااینکه قرآن می‌فرماید: «قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ» (کهف/110) وقتی بشر بودنِ پیامبر(ص) برایت جاافتاد، آن‌وقت اگر به او ایمان بیاوری هنر کرده‌ای! 🔶در برخی فیلم‌ها‌، ائمه(ع) را با چهره‌ای از نور نمایش داده‌اند. می‌دانید این‌کار چه اشکالی دارد؟ برخی از مردم می‌پرسیدند: چرا مخالفان حضرت، با دیدنِ این چهرۀ نورانی، امامت ایشان را قبول نمی‌کردند؟! بعد از ظهور هم برخی از منتظران، منکر امام‌زمان(ع) می‌شوند و احتمالاً خواهند گفت: اگر ایشان امام زمان است باید نور خاصی از چهره‌اش تلألؤ کند! 🔶علی(ع) در ادامه روایت می‌فرماید: «أَلاَ تَرَوْنَ أَنَّ اللَّهَ، سُبْحَانَهُ، اخْتَبَرَ الْأَوَّلِینَ ...» مگر نمی‌بینید خداوند از همان اول که حضرت آدم را مبعوث کرد، به او فرمود: به این نقطۀ پر از سنگ برو که مکان مکرمی است... و خانۀ خودش را از سنگ بنا کرد، سنگی که نه می‌بیند، نه هیچ‌ فائده‌ای دارد، نه گیاهی دارد. آن‌هم در یک موقعیت کوهستانی بسیار خشن! 🔶حاجی‌ها درحالی‌که غبارآلوده هستند و موی به‌هم ریخته دارند، باید هروله کنند! لباس‌های‌شان را باید کنار بگذارند، موهای‌شان را نباید اصلاح کنند، عطر هم ممنوع است، به آینه هم نباید نگاه کنند! همه‌چیز در بدترین شرایط است! در چنین وضعی خدا می‌فرماید: «حالا من را عبادت کن!» هیچ عوامل تبلیغاتی و دل‌گرم‌کننده‌ای را نگذاشته است! چرا خدا این کارها را کرده است؟ 🔶«ابْتِلَاءً عَظِيماً وَ امْتِحَاناً شَدِيداً وَ اخْتِبَاراً مُبِينا و...» همۀ اینها به‌خاطر امتحان است، درحالی‌که خدا می‌توانست کعبه را از زمرد و یاقوت درست کند و نوری داشته باشند که چشم‌ها را بگیرد، «لَخَفَّفَ ذلِکَ مُضَارَعَةَ الشَّکِّ فِی الصُّدُورِ وَ لَوَضَعَ مُجَاهَدَةَ إِبْلِیسَ عَنِ الْقُلُوبِ...» اگر این‌طور بود شک در دل کسی راه پیدا نمی‌کرد و دیگر ابلیس نمی‌توانست هیچ دلی را منحرف کند و تردید از دل‌های مردم برطرف می‌شد. 🔶خداوند بندگانش را به انواع سختىها امتحان مىكند و به امور ناخوشايند مبتلا می‌کند که تكبر را از دلهايشان بيرون كند «إِخْرَاجاً لِلتَّکَبُّر مِنْ قُلُوبِهِمْ» خدا همۀ این کارها را انجام می‌دهد و این امتحان‌های پیچیده را ایجاد می‌کند تا تکبر را از دل بیرون بیاورد. بیرون‌آوردن تکبر از دل، این‌قدر پیچیده است! این پیچیدگی به قدری مهم است که اگر کسی به آن بی‌توجهی کند، منحرف خواهد شد. 🚩دانشگاه صنعتی شریف- ۹۷.۰۲.۳۰ 📢صوت در کانال: @Panahian_mp3 @Panahian_text
🔰تو به یک مهربانیِ بی‌انتها نیازمندی! 🔰با خودت چه کرده‌ای که این نیاز را حس نمی‌کنی؟! 🌀؟ (ج5) 🔰مهربانی‌ای که نیاز داری پشت سرت باشد، به اندازۀ بی‌کرانگی خداست؛ این نیاز فطری خودت را بیدار کن! 🔻نقطۀ مقابلِ مهربانی خدا «نامهربانیِ خدا» نیست؛ خدا که نامهربان نمی‌شود! 🔰نگو «خدا 50درصد مهربان است50درصد نامهربان است!» خدا مطلقاً مهربان است 🔻صفات دیگر خدا مثل عدل را مقابل مهربانی خدا قرار ندهیم، عذاب جهنم هم مقابل مهربانی خدا نیست 🔰باید به افراد جهنمی گفت: تو چه‌کار کرده‌ای که این خدای مهربان می‌خواهد تو را عذاب کند؟ تو دیگر کی هستی؟!» ________ 📌بحث ما دربارۀ مهربانی و رحمت خدا، با بحث «خوف و رجا» خیلی فرق می‌کند. البته بحث مهربانی خدا به موضوع رجا و امید به رحمت خدا نزدیک است، اما نمی‌شود گفت: همان‌طور که نقطۀ مقابلِ شوق به خدا، خوف از خداست، نقطۀ مقابلِ مهربانی خدا هم نامهربانیِ خداست! خدا که نامهربان نمی‌شود! 💠نباید بگوییم «خدا 50درصد مهربان است 50درصد نامهربان است!» ما خدایی داریم که فقط مهربان است و اصلاً نامهربان نیست! خدا مطلقاً مهربان است و همیشه مهربان است؛ حتی آنجایی که عذاب می‌کند هم مهربان است. 📌عذاب جهنم در مقابل مفهوم مهربانی خدا نیست. بلکه باید به افراد جهنمی گفت: تو چه‌کار کرده‌ای که این خدای مهربان می‌خواهد تو را عذاب کند؟ تو دیگر کی هستی؟!» 💠ما باید یک ذهنیت و یک برداشت اولیه از خدا داشته باشیم که «خدا مهربان است» در کنارش هم صفات دیگر خدا را نگذاریم که ذهنیت خودمان را از مهربانی خدا تعدیل کنیم! مثلاً در کنار مهربانی خدا نباید از عدالت خدا یا عذاب جهنم حرف بزنیم؛ خدا همان‌موقع که عادل است هم مهربان است، همین خدای مهربان، عادل و منظم و قاطع است. 📌همۀ صفات دیگر خدا هم ناشی از رحمت و مهربانی خداست؛ مثلاً اگر خدا عدالت‌پیشه است، عدل خدا هم از مهربانی او جداپذیر نیست. ظلم با مهربانی مغایرت دارد، لذا خدا به هیچ‌وجه ظالم نیست اما عدل با مهربانی مغایرت ندارد. 💠اگرچه ایمان را نمی‌شود به این سادگی(با گفتگو) افزایش داد، اما ایمان ما به مهربانی خدا با این گفتگوها قابل افزایش است؛ به دلیل فطرت ما! چون ما فطرتاً به مهربانی خدا نیاز داریم و کشش داریم. آتش عشقی در درون ما هست که روی آن را غبار گرفته است؛ ما داریم با این یادآوری‌ها آن غبار را از روی دل برطرف می‌کنیم. 📌اینجا «جلسۀ ذکر» است؛ یعنی می‌خواهیم یادآوری کنیم و به خودمان برگردیم و ببینیم که «ما هم این مهربانیِ خدا را می‌خواهیم؟» چون این در فطرت ما هست، اگر یک‌کم غبار را از رویش برطرف کنیم، خواهیم دید که ما هم این را می‌‌خواهیم. آن‌وقت می‌بینیم که چقدر به مهربانی خدا نیاز داریم، از سر شدت نیاز خودمان واله و شیفتۀ مهربانی خدا و معتقد به مهربانی خدا می‌شویم و از مهربانی خدا دست برنمی‌داریم. 💠ما یک نیاز عمیق داریم که این نیاز «محجوب» است و روی آن را غبار گرفته است؛ نیاز به داشتن یک مهربان در بالای سر و جلوی رو و پشت سر! به‌حدی که بگوییم: «تو با همۀ مهربانی‌ات باید باشی و الا من نمی‌توانم نفس بکشم!» این نیاز را باید در خودمان بیدار کنیم. آن‌وقت می‌توانیم از ارتباط با خدا حرف بزنیم. آن‌وقت است که عبادت، با خدا حرف زدن و مناجات‌کردن، تازه معنا می‌دهد. 📌همان‌طور که پدر و مادر، حتی برای افراد بزرگ‌سال هم یک پشتوانۀ محبت و تکیه‌گاه عاطفی است(حتی اگر نیازی به آنها نداشته باشد) هر آدمی به یک تکیه‌گاه بزرگ‌تر و پرعاطفه‌تر از پدر و مادر به نام «یک خدای مهربان» نیاز دارد. ای آدم! مهربانی‌ای که تو نیاز داری پشت سرت باشد، مهربانیِ بی‌انتهایی است به اندازۀ بی‌کرانگی خدا! تو به این‌مقدار مهربانی احتیاج داری! هرکسی این نیاز را احساس نکند، یعنی قلبش مثل سنگ شده است. 💠چرا مادر کلمۀ محترمی است؟ چون این مهربانیِ خودش را یک‌کمی ابراز می‌کند! ولی آیا ما به همین مقدار مهربانی احتیاج داریم و بس؟! نه؛ ما به داشتن پشتوانه‌ای با «بی‌کران مهربانی» نیازمندیم. قساوت قلب، یک وجهش این است که من نیاز به این‌قدر مهربانی حس نکنم و همین‌طوری زندگی‌ام را بکنم! این قلب مُرده؛ دیگر زنده نیست! 📌اینکه از مهربانی خدا بهره نمی‌بری، به مهربانی او دلگرم نمی‌شوی و آن را تمنا نمی‌کنی، جهنمی است که برای خودت ساخته‌ای. مهربانی خدا شدیداً مورد نیاز تو است، تو با خودت چه‌کار کرده‌ای که این نیاز عمیق را احساس نمی‌کنی؟! 💠آدم‌ها همین‌که یک‌مقدار بزرگ می‌شوند-قد می‌کشند و ریش و سبیل در می‌آورند- احساس نیازشان به محبت و مهربانی را کنار می‌گذارند! درحالی‌که انسان به‌شدت نیازمندِ محبت و مهربانی است و اگر مهربانی پشت سرش نباشد، بیچاره است. تو این نیاز خودت را کجا دفن کرده‌ای؟! 🚩مسجد امام صادق(ع)- ۹۷.۰۲.۳۰ 📢صوت در: @Panahian_mp3 @Panahian_text
🔰معنویت یعنی اینکه نیازت به مهربانی خدا را بیدار کنی 🔰بعضی‌ها معنویتِ منفی دارند؛ مثل «حسن بصری»! 🌀؟ (ج5) قسمت دوم 🔰ایمان به خدا را محدود نکنید به «ایمان به خالق‌بودنِ خدا»! 🔻به‌جای اثبات خالقیت خدا، برایم ثابت کن که خدا همان مهربانی است که به مهربانی‌اش نیازمندم 🔰این توهین به خداست که او را مهربان نبینیم! 🔻اینکه ما عارف نیستیم یعنی حس نمی‌کنیم که یک «خدای مهربان» ما را احاطه کرده است 🔰ما غالباً آلوده به میکروب یأس هستیم و حس نمی‌کنیم یک‌ تکیه‌گاه عاطفی باعظمت به نام «مهربانی خدا» داریم ___________________ 📌به‌صورت فطری یک احساس نیازی در انسان هست که احتیاج دارد بی‌نهایت مهربانی پشت سرش باشد؛ به اندازۀ یک خدای بی‌نهایت! «آدم» این‌گونه است؛ پس ما که این احساس نیاز را نداریم چه؟ خُب ما کمی قساوت قلب داریم و معنویت‌مان کم است؛ معنویت یعنی اینکه این نیاز را در خودمان بیدار کنیم. 💠ایمان به خدا را به ایمان به خالقیت محدود نکنید! آخر این چه دینی است؟! این چه اعتقاداتی است؟ این چه ایمانی است؟ در کتاب‌های اعتقادات به ما ثابت می‌کنند که خدا خالق است! خب حالا من با این خالق، چه‌کار کنم؟ برای من ثابت کن که خدا همان مهربانی است که من شدیداً به مهربانی او احتیاج دارم. 📌حسِ داشتن «یک خدای مهربان» خیلی مهم است. اینکه ما عارف نیستیم و ایمان درست و حسابی نداریم، یعنی ما حس نمی‌کنیم که یک خدای مهربان پشت سرمان و بالای سرمان هست و ما را احاطه کرده است. ما غالباً آلوده به میکروب یأس هستیم! همین یأس و همین «حس‌نکردنِ یک‌ تکیه‌گاه عاطفی باعظمت به نام مهربانی خدا» اخلاق آدم را خراب و عقل آدم را زائل می‌کند. 💠آدمی که مأیوس و ناامید است از اینکه «کسی دوستش داشته باشد» می‌دانید چه جنایتکاری می‌شود! دیگر یک‌ذره رحم و عاطفه در وجودش باقی نمی‌ماند! اما آدمی که می‌داند یک خدای بسیار مهربان بالای سرش هست، با همه مهربان است و بدون تکبر با مردم برخورد می‌کند. کمااینکه قرآن می‌فرماید: «عِبادُ الرَّحْمنِ الَّذينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً...» (فرقان/63) 📌پدر مادرها، به بچه‌های‌تان خیلی محبت کنید! می‌دانید اگر یک قلب پرمحبت پشت سر کودک وجود داشته باشد، چقدر او را رشد می‌دهد! این مقدمه است برای اینکه بتواند ارتباط با خدا را برقرار کند. 💠ما باید یک تلقی و برداشت «مهربان» از خدا پیدا کنیم، این تلقی نیاز ماست. اصلاً در ابتدا فرض کن «خدا مهربان» نیست، بگرد و نیاز خودت را پیدا کن! (بدون توجه به بحث گناه و ثواب، بهشت و جهنم و منافع دنیایی) کلاً این نیاز خودت را به یک پشتوانۀ پر از مهر-که قلبش برای تو بتپد- پیدا کن و این نیاز را در خودت بیدار کن. البته کمی سخت است، باید یک‌مقدار در درون خودت بگردی و زحمت بکشی. 📌معنویت یعنی همین‌که نیازمان به مهربانی خدا را در خودمان بیدار کنیم؛ اینکه «من نیاز به آن پشتوانۀ بامحبت دارم» تقرب و نزدیکی به خدا یعنی این حس نیازت به مهربانی خدا در تو بیدار شود. و معنویتِ بالاتر، این است که مهربانیِ خدا را ببینی و حس کنی! این حسّ هم اصلاً مزاحم زندگی تو نیست، زندگی‌ات را بکن و از زندگی‌ات لذت ببر؛ ولی خدای مهربان را در بالای سر خودت ببین. 👈ادامه مطلب در پست بعد👇👇 @Panahian_text
👈ادامه مطلب بحث: 🌀؟ (ج5) قسمت دوم 📌این واقعاً توهین به خداست که او را مهربان نبینیم! مثلاً در روایت هست: اگر دربارۀ کسی بگویی که او آدم بدی است و خدا او را نمی‌بخشد، خدا آناً همۀ گناهان او را می‌بخشد و اعمال خوب تو را باطل می‌کند (إِنَّ رَجُلًا قَالَ يَوْماً: وَ اللَّهِ لَا يَغْفِرُ اللَّهُ لِفُلَانٍ. قَالَ اللَّهُ: مَنْ ذَا الَّذِي تَأَلَّى عَلَيَّ أَنْ لَا أَغْفِرَ لِفُلَانٍ، فَإِنِّي قَدْ غَفَرْتُ لِفُلَانٍ، وَ أَحْبَطْتُ عَمَلَ الْمُتَأَلِّي بِقَوْلِهِ: لَا يَغْفِرُ اللَّهُ لِفُلَان؛ امالی‌طوسی/58) تو چرا دربارۀ مهربانی خدا و رحمت خدا حرفِ منفی زدی؟! 💠خدای پشت سر این آیه را ببینید! می‌فرماید: «قُلْ يا عِبادِيَ الَّذينَ أَسْرَفُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَميعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحيمُ» (زمر/53) ای بندگان من که اسراف کردید و بی‌راهه رفتید و به خودتان ظلم کردید، از رحمت خدا ناامید نشوید خدا همۀ گناهان را می‌بخشد او «غفور رحیم» است. 📌می‌دانید «غفور» قبل از رحیم (که این ترکیب، حدود 80بار در قرآن تکرار شده) چه معنایی دارد؟ انگار خدا گناه ما را بهانه‌ای برای آشتی قرار داده است. خدا ما را در اینجا سرِ گناه(و صدمه‌ای که به خودمان زده‌ایم) گیر می‌اندازد تا آن حرفِ اصلی را دربارۀ مهربانی خودش به ما بزند. می‌گوید: من غفور هستم، ولی یادت باشد بالاتر از غفور، من رحیم هستم! من مهربان هستم و نمی‌توانم تو را در این وضعیت ببینم! 💠بعضی‌ها نگاه منفیِ معنوی دارند. بعضی‌ها در مقابل این مکتب-که تلقی مهربانی خدا یکی از ضروری‌ترین برداشت‌ها از خداست- آدم‌های منفی‌ای هستند. نمونه‌اش حسن بصری است که یکی از عرفای برجستۀ جهان اسلام محسوب می‌شود، اما عرفان و معنویت منفی دارد. 📌به امام سجاد‌(ع) گفتند حسن بصری حرفی زده که خیلی معروف شده، او می‌گوید: من تعجب نمی‌کنم از کسی که هلاک می‌شود، تعجب می‌کنم از کسی که نجات پیدا می‌کند، از بس نجات پیداکردن سخت است! امام سجاد(ع) فرمود: ولی من برعکس او می‌گویم: من تعجب نمی‌کنم از کسی که نجات پیدا می‌کند، من تعجب می‌کنم از کسی که هلاک می‌شود؛ با این وسعت رحمت خدا! «لَيْسَ الْعَجَبُ مِمَّنْ نَجَا وَ إِنَّمَا الْعَجَبُ مِمَّنْ هَلَكَ مَعَ سَعَةِ رَحْمَةِ اللَّه» (اعلام‌الوری/261) 🚩مسجد امام صادق(ع)- ۹۷.۰۲.۳۰ 📢صوت در: @Panahian_mp3 @Panahian_text