📌رویکرد تاریخی قرآن برای تعلیم و تربیت دینی/ج ۱ - قسمت دوم
💠 شهادت امامحسین(ع) باید ما را به تفکر و تحلیل تاریخ وادار کند
💠 قرآن غالباً یک متن تاریخی است
💠 یک نمونه از آیات قرآن که ظاهراً تاریخی نیست
💠 با توجه به بُعد تاریخی آیات، معنای آنها را بهتر میفهمیم
استاد #علیرضا_پناهیان در حسینیۀ امابیها(س)
شهادت امامحسین(ع) باید ما را به تفکر و تحلیل تاریخ وادار کند
حادثۀ شهادت امامحسین(ع) از جهاتی بزرگتر از حادثۀ شهادت همۀ اولیاء خداست. شهادت امیرالمؤمنین(ع)، حضرت زهرا(س) و امام حسن مجتبی(ع) فردمحور است. این سه شهادت بیشتر حالت ترور دارند، ولی امامحسین(ع) با حرکت جمعی و آگاهانه مردم شهید شد. دیگر امامان معصوم توسط خلیفۀ وقت مسموم شدند، اما در شهادت امامحسین(ع) حرکت مردمی مؤثرتر از وجود یزید ملعون بود.
اگر عقیدتی به دین نگاه کنید میگویید مردم کوفه به مبدأ، معاد یا ولایت اهلبیت(ع) ایمان نداشتند، اگر اخلاقی به دین نگاه کنید میگویید آنها آدمهای خبیثی بودند، اگر احکامی نگاه کنید و بحث را به شکمهای پُر از لقمههای حرام محدود کنید، آنوقت خودتان را از فهم خلاص کردهاید. این موضوع تحلیل تاریخی میخواهد و باید ما را به فکر در تحلیل تاریخ وادار کند.
قرآن غالباً یک متن تاریخی است
روش قرآن در تربیت انسان غالباً تاریخی است، این روش هم شما را وادار به تفکر میکند و هم در ویژگیهای فردی باقی نمیگذارد، بلکه به تفکر در مناسبات اجتماعی وا میدارد.
براساس یک نگرشسنجی، درصد بالایی از مردم ایران دین را از سیاست جدا میدانند. این تلقی بهخاطر نگاه نکردن به تاریخ اسلام -آنچنان که باید و شاید- و عدمتوجه به این نکته است که قرآن غالباً یک متن تاریخی است. قرآن اکثر تذکرات، مواعظ، اخلاقیات و اعتقادات را در ضمن داستانهای تاریخی بیان میکند.
یک نمونه از آیات قرآن که ظاهراً تاریخی نیست
سورۀ فرقان، آیات 50 تا 53: «وَ لَقَدْ صَرَّفْناهُ بَيْنَهُمْ لِيَذَّكَّرُوا فَأَبى أَكْثَرُ النَّاسِ إِلَّا كُفُوراً»؛ ما اين آيات را بهصورتهاى گوناگون براى آنان بيان كرديم تا متذكّر شوند، ولى بيشتر مردم از هر كارى جز ناسپاسی ابا دارند.
«وَ لَوْ شِئْنَا لَبَعَثْنَا فِي كُلِّ قَرْيَةٍ نَذِيرًا»؛ اگر میخواستیم در هر شهر و روستایی، یک پیامبر میفرستادیم.
«فَلا تُطِعِ الْكافِرِينَ وَ جاهِدْهُمْ بِهِ جِهاداً كَبِيراً»؛ ای پیامبر! از کافران اطاعت نکن و با آنها جهاد کبیر کن! (این آیه مربوط به مکه است، لذا منظور جهاد با شمشیر نیست.)
«هُوَ الَّذِي مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ هذا عَذْبٌ فُراتٌ وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ وَ جَعَلَ بَيْنَهُما بَرْزَخاً وَ حِجْراً مَحْجُوراً»؛ او است خدایی كه دو دريا را به هم آميخت، اين شيرين و گوارا و آن شور و تلخ است، و ميانشان مانعى قرار داد.
با توجه به بُعد تاریخی آیات، معنای آنها را بهتر میفهمیم
مشرکین به رسولخدا(ص) گفتند تو پیامبر مردم مکه هستی، خدا یک پیامبر برای مدینه و یک پیامبر برای طائف بفرستد، تا هر قومی پیغمبری داشته باشد و مردم مجبور نباشند به پیامبر قوم دیگر تن بدهند. باید روی این حرف ظاهراً مصلحتاندیشانه خیلی کار بشود. وقتی به بُعد تاریخی این آیات نگاه میکنیم معنای آنها را بهتر میفهمیم. حرف مردم اگرچه بد نیست، اما بسیار خطرناک است، لذا خدا پیامبر را از اطاعت آنها نهی میکند و دستور میدهد با مشرکین جهاد کند.
توجه به قصه نزول این آیات ربط اشاره به قرار رفتن دو دریای شیرین و شور را به آیات قبلی میفهماند. شاید منظور این باشد که اختلافهای بین اقوام دلیل نمیشود که هر قومی یک پیامبر داشته باشد، همانطور که خدا میتواند دو دریای مختلف را در کنار هم نگهدارد، پیامبر هم که خلیفۀ خداست، میتواند اقوام مختلف را در کنار همدیگر نگه دارد. باید در متن حادثه قرار بگیریم تا معنای این گفتگو را بفهمیم.
📢 صوت: @panahian_mp3
🚩 حسینیۀ امابیها(س) - ۱۴۰۳.۰۴.۱۶
@Panahian_text
📌روش جامعهسازی امام رضا(ع) بر اساس محبت و دوری از دوقطبیسازی؛ قسمت اول
💠 راه نزدیک شدن و تقرّب به امامرضا(ع)
💠 لزوم پرهیز از گروهبندی در مقابل یکدیگر
💠 نفرین امامرضا(ع) بهخاطر یک گناه اجتماعی
💠 سرانجام شوم آزار دادن دوستان اهلبیت(ع)
استاد #علیرضا_پناهیان در هیئت آل یاسین مشهد
راه نزدیک شدن و تقرّب به امامرضا(ع)
شیخ مفید در صفحۀ ۲۴۷ کتاب «اختصاص» نقل میکند که امامرضا(ع) به حضرت عبدالعظیم میفرماید: «يَا عَبْدَ الْعَظِيمِ أَبْلِغْ عَنِّي أَوْلِيَائِيَ السَّلَامَ» سلام من را به دوستانم برسان، «وَ قُلْ لَهُمْ أَنْ لَا يَجْعَلُوا لِلشَّيْطَانِ عَلَى أَنْفُسِهِمْ سَبِيلًا» و به آنها بگو شیطان را به خود راه ندهند. «وَ مُرْهُمْ بِالصِّدْقِ فِي الْحَدِيثِ وَ أَدَاءِ الْأَمَانَةِ» آنها را به راستگویی در سخن و امانتداری دستور بده «وَ مُرْهُمْ بِالسُّكُوتِ وَ تَرْكِ الْجِدَالِ فِيمَا لَا يَعْنِيهِمْ وَ إِقْبَالِ بَعْضِهِمْ عَلَى بَعْضٍ وَ الْمُزَاوَرَةِ فَإِنَّ ذَلِكَ قُرْبَةٌ إِلَيَّ» به آنها امر کن سکوت کنند، مجادلههای بیهوده را کنار بگذارند، به یكدیگر روى آورند و به دیدن هم بروند؛ زیرا این کارها، باعث نزدیک شدن به من است.
لزوم پرهیز از گروهبندی در مقابل یکدیگر
«وَ لَا يَشْتَغِلُوا أَنْفُسَهُمْ بِتَمْزِيقِ بَعْضِهِمْ بَعْضاً» خودشان را مشغول در افتادن با همدیگر و تکهپاره کردن یکدیگر نکنند؛ یعنی این کار را نکنید که یک عده با هم رفیق بشوند که با یک عدۀ دیگر مخالفت کنند. گروهبندی نکنید! چندقطبی درست نکنید! همه باهم باشید. افراد گروه با همدیگر رفیق میشوند، بعد این باند علیه آن باند، آن باند علیه این باند میشود. پس حضرت میفرماید با هم رفیق بشوید، ولی این رفاقت را در خدمت تخریب همدیگر قرار ندهید.
نفرین امامرضا(ع) بهخاطر یک گناه اجتماعی
حالا قسمت عجیب حدیث را ببینیم: «فَإِنِّي آلَيْتُ عَلَى نَفْسِي إِنَّهُ مَنْ فَعَلَ ذَلِكَ وَ أَسْخَطَ وَلِيّاً مِنْ أَوْلِيَائِي دَعَوْتُ اللَّهَ لِيُعَذِّبَهُ فِي الدُّنْيَا أَشَدَّ الْعَذَابِ وَ كَانَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرِينَ» زيرا من با خودم عهد كردم هركس چنين كند و دوستى از دوستان مرا خشمگين سازد، از خدا بخواهم كه در دنيا، سختترين عذاب را به او بچشاند و در آخرت از زيانكاران باشد. امامرضا(ع) از ما بیشتر از اینکه بخواهد گناه فردی نکنیم، میخواهد گناه اجتماعی نکنیم؛ گروهگروه کردن گناه اجتماعی است.
«وَ عَرِّفْهُمْ أَنَّ اللَّهَ قَدْ غَفَرَ لِمُحْسِنِهِمْ وَ تَجَاوَزَ عَنْ مُسِيئِهِمْ إِلَّا مَنْ أَشْرَكَ بِهِ» و ایشان را آگاه کن که خداوند نیکوکارشان را میبخشد و از بدکارشان میگذرد؛ مگر کسی که به خدا شرک ورزد.
سرانجام شوم آزار دادن دوستان اهلبیت(ع)
«أَوْ آذَى وَلِيّاً مِنْ أَوْلِيَائِي أَوْ أَضْمَرَ لَهُ سُوءاً فَإِنَّ اللَّهَ لَا يَغْفِرُ لَهُ حَتَّى يَرْجِعَ عَنْهُ» یا دوستی از دوستان مرا بیازارد یا بدخواهی او را به دل گیرد؛ تا زمانی که از اندیشۀ بدش برنگردد خداوند او را نمیبخشید، «فَإِنْ رَجَعَ وَ إِلَّا نَزَعَ رُوحَ الْإِيمَانِ عَنْ قَلْبِهِ وَ خَرَجَ عَنْ وَلَايَتِي وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ نَصِيباً فِي وَلَايَتِنَا وَ أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ ذَلِك»؛ اگر دست از اندیشۀ بد بردارد، خدا او را میبخشد؛ و اگر از نیت بد خود دست برنداشت، روح ایمان از دلش كنده شود و از ولایت و دوستى من خارج میگردد و نصیبى در ولایت ما نخواهد داشت؛ از چنین چیزی به خدا پناه مىبرم. اگر انسان کینۀ کسی را به دل بگیرد یا سندی از کسی پنهان کند که بعداً آبرویش را ببرد، روح ایمان از قلبش بیرون میرود و از ولایت اهلبیت(ع) بیبهره خواهد شد. با دستورها و توصیههای امامرضا(ع) فقط فرد ساخته نمیشود؛ بلکه یک جامعۀ بامحبت ساخته میشود.
📢 صوت: @panahian_mp3
🚩 مشهد، هیئت آل یاسین، شهادت امام رضا(ع)؛ ۱۴۰۳.۰۶.۱۴
@Panahian_text
📌روش جامعهسازی امام رضا(ع) بر اساس محبت و دوری از دوقطبیسازی؛ قسمت دوم
💠 دوقطبیسازی، یک مشکل بزرگ دینی و اخلاقی
💠 دوقطبیسازی، مانع پیشرفت کشور
استاد #علیرضا_پناهیان در هیئت آل یاسین مشهد
دوقطبیسازی، یک مشکل بزرگ دینی و اخلاقی
در زمان پیغمبر(ص) منافقانی بودند که اگر چه بعداً قاتل اهلبیت(ع) شدند، هیچکدام افشا نشدند؛ اما منافقی به نام عبداللهبناُبَی افشا شد. تفاوت او با دیگر منافقان این بود که میخواست با تحریک گسل مهاجرین-انصار جامعه را دوقطبی کند. پیغمبر(ص) بهقدری از این کار ناراحت شد که تقریباً یک شبانهروز با مردم سخن نگفت. ایشان با این برخورد جامعه را بهخاطر دوقطبیسازی مجازات کرد.
دوقطبیسازی، مانع پیشرفت کشور
اصلاح کلّیت جامعه، هدف اول پیغمبر(ص) و اهلبیت(ع) بوده است. وقتی جامعه درست شود؛ در فضای بهاری آن، گلها و گیاهان جوانه میزنند و نهالها رشد میکنند. ایجاد فضای مناسب برای رشد، بسیار مهم است.
یکی از بزرگترین مشکلات دینی و اخلاقیای که در جامعۀ ما پدید آمد و میتوانست روح ولایت را از جامعۀ ما ببرد که جامعه مقاومت کرد، دوقطبی کردن جامعه به اصلاحطلب-اصولگرا بوده است. بعضی از انقلابیون میگویند دوقطبی اصلاحطلب-اصولگرا طبیعت یک جامعۀ دارای دموکراسی است؛ اما اینطور نیست. صهیونیستها جوامع را دوقطبی میکنند تا با هم دعوا کنند و هیچوقت پیشرفت نکنند.
گاهی میخواهیم انتقاد کنیم، میگویند این از جناح ما است، از خودیها انتقاد نکنید! میخواهیم خوبی آن طرف را بگوییم، میگویند تعریف نکن، آنها تقویت میشوند. وقتی شما خوبیها را تقویت نکنید و از بدیها انتقاد نکنید، کشور پیشرفت نمیکند.
📢 صوت: @panahian_mp3
🚩 مشهد، هیئت آل یاسین، شهادت امام رضا(ع)؛ ۱۴۰۳.۰۶.۱۴
@Panahian_text
📌رویکرد تاریخی قرآن برای تعلیم و تربیت دینی/ج ۲ - قسمت اول
💠 تکیه بر تاریخ بیشتر از استدلال در جذب جوانان مؤثر است
💠 توصیف نگاه عمیق تاریخیِ امیرالمؤمنین علی(ع) در نامۀ ۳۱
💠 چرا در فرهنگ دینیمان به تجربه نمیپردازیم؟
استاد #علیرضا_پناهیان در حسینیۀ امابیها(س)
تکیه بر تاریخ بیشتر از استدلال در جذب جوانان مؤثر است
نامۀ ۳۱ نهجالبلاغه اولین جزوۀ آموزشی دین بعد از قرآن است. در این نامه امیرالمؤمنین(ع)، برای اینکه اعتماد جوان را جلب کند تا او به حرفهایش گوش بدهد، نمیفرمایند از بس قرآن خواندم، از بس با حضرت رسول(ص) همسخن بودم و تلمذ کردم، از بس فکر فیلسوفانه و عاقلانه داشتم؛ بلکه میفرماید از بس تاریخ خواندم به حرفهای من گوش بده. این رویکرد واقعاً اطمینانبرانگیز است. اگر با جوانهایمان اینگونه برخورد کنیم، رویکردشان به دین تغییر میکند.
یک زمانی مارکسیستها جوانهای ما را از ایمان خارج میکردند؛ اگر نمیتوانستند آنها را کمونیست کنند و کاملاً از دین خارج کنند، آنها را دچار التقاط میکردند و از آنها تروریست درست میکردند. مارکسیستها استدلال محکمی نداشتند اما با تکیه بر تاریخ، جوان مؤمن مسلمان را مجاب و جذب میکردند؛ وقتی میگفتند «تاریخ نشان داده است ... » افراد را خام میکردند و اندیشهها را میربودند.
در مورد اهمیت تاریخ از نگاه قرآن توجه داشته باشیم که از نظر تعداد صفحات، حدوداً یکسوم قرآن (۲۰۰ صفحه) و از نظر تعداد آیات، حدوداً دوسوم قرآن (۴۰۰۰ آیه) تاریخی است. بنابراین باید در مورد تاریخ خیلی تأمل کنیم.
توصیف نگاه عمیق تاریخیِ امیرالمؤمنین علی(ع) در نامۀ ۳۱
حضرت علی(ع) در نهجالبلاغه میفرماید: «أَيْ بُنَيَّ إِنِّي وَ إِنْ لَمْ أَكُنْ عُمِّرْتُ عُمُرَ مَنْ كَانَ قَبْلِي فَقَدْ نَظَرْتُ فِي أَعْمَالِهِمْ وَ فَكَّرْتُ فِي أَخْبَارِهِمْ وَ سِرْتُ فِي آثَارِهِمْ حَتَّى عُدْتُ كَأَحَدِهِمْ بَلْ كَأَنِّي بِمَا انْتَهَى إِلَيَّ مِنْ أُمُورِهِمْ قَدْ عُمِّرْتُ مَعَ أَوَّلِهِمْ إِلَى آخِرِهِمْ فَعَرَفْتُ صَفْوَ ذَلِكَ مِنْ كَدَرِهِ وَ نَفْعَهُ مِنْ ضَرَرِهِ فَاسْتَخْلَصْتُ لَكَ مِنْ كُلِّ أَمْرٍ نَخِيلَهُ وَ تَوَخَّيْتُ لَك جَمِيلَهُ وَ صَرَفْتُ عَنْكَ مَجْهُولَه ...»
پسرم! اگرچه من به اندازۀ مردمى كه پيش از من بودهاند عمر نكردهام، ولى در كردارشان دقّت، و در اخبارشان فكر نموده، در آثارشان سياحت كردهام، تا جايى كه همانند يكى از آنان شدهام، بلكه گويى از پى آنچه كه از وضع آنان به من رسيده عمرم را با اولين و آخرينشان گذرانيدهام، زلال اعمالشان را از تيرگى، و سود و زيان كردارشان را شناختم. از اين رو از هرچيزى پاكيزه و خالصش را برايت انتخاب كردم، و از ميان آنهمه برنامه، زيبايش را برايت برگزيدم، و نامعلوم آن را از تو دور داشتم؛ ...
بعد از این توضیح امیرالمؤمنین(ع) نصایح اخلاقی و معنوی و نکات معرفتی را بیان میکند، که آنها را از تاریخ به دست آورده است. امیرالمؤمنین(ع) وقتی میخواهد با مخاطب خودش صحبت کند، به تاریخ ارجاع میدهد.
چرا در فرهنگ دینیمان به تجربه نمیپردازیم؟
تجربه خیلی مهم است؛ اما چرا در فرهنگ دینیمان به تجربه نمیپردازیم؟ چون تجربه را ضعیفترین علم میدانیم. تجربه در حدّ کلام صریح خدا در قرآن و کلام صریح معصوم نیست. تجربه میتواند تفسیرها و تحلیلهای مختلف داشته باشد. لذا تجربه را چندان قابل اعتماد و اتّکا نمیدانیم. به همین دلیل زیاد سراغ تجربه نمیرویم، اگرچه قدرت متقاعدکنندگی تجربه به ویژۀ تجربۀ تاریخی بالاست.
به قول شهید سید محمدباقر صدر مردم غالباً اسیر محسوسات هستند و باید با همین ادبیات با آنها حرف زد. شهید صدر این برداشت را به قرآن نسبت میدهد و میفرماید قرآن از طریق محسوسات با مردم صحبت میکند. روش قرآن برای انگیزهسازی در مردم این نیست که مباحث عقلی و اعتقادی به شیوۀ علم کلام سنتی را زیاد مطرح کند. اگر جوانها از دین فاصله دارند، بهخاطر دین نیست. بنابراین روشهای ما باید اصلاح شود.
📢 صوت: @panahian_mp3
🚩 حسینیۀ امابیها(س) - ۱۴۰۳.۰۴.۱۷
@Panahian_text
📌روش جامعهسازی امام رضا(ع) بر اساس محبت و دوری از دوقطبیسازی؛ قسمت سوم
💠 لزوم وضع قانون علیه دوقطبیسازی
💠 تلازم دین و انقلابیگری با تخصص در ادارۀ کشور
💠 دیکتاتوری رسانه
استاد #علیرضا_پناهیان در هیئت آل یاسین مشهد
لزوم وضع قانون علیه دوقطبیسازی
من از مجلس شورای اسلامی تقاضا میکنم برای دوقطبیسازی در فضای رسانهای مقرراتی وضع شود. انگار این منکر، معروف شده است. روزنامههایی که با خرج دولت ساخته و پرداخته میشوند، حق ندارند دوقطبیبازی کنند. این روش که «از جناح مخالف، فقط انتقاد کنیم» باید اصلاح بشود.
دوقطبیسازی بدتر و زشتتر از دروغ و نشر اکاذیب است؛ چون دوقطبیسازی اجازه نمیدهد حرفهای راست زده بشود، آنوقت امید از جامعه میرود و مشارکت مردم در انتخابات پایین میآید.
تلازم دین و انقلابیگری با تخصص در ادارۀ کشور
رئیس جمهور محترم صریحاً میگویند من جناحی نیستم؛ یعنی جامعه توسط لیدرهای سیاسی از این حرفها عبور کرده است. ایشان گفتند وقتی میخواهید بچهتان را پیش پزشک ببرید نمیپرسید این اصلاحطلب است یا اصولگرا؟ این حرف درستی است که بیست سال است میگوییم. باید مدیریت جامعه به سمت تخصصی شدن پیش برود.
مدیری که زیاد دین ندارد، از تخصص خود هم نمیتواند خوب استفاده کند. دین، عقل راهبردی انسان را افزایش میدهد. کسی که دارای تدبیر، تفکر استراتژیک و قدرت برنامهریزی راهبردی نیست، دینش هم زیر سؤال است. کسی که ترس از قیامت دارد، در امور دنیا هم بهتر برنامهریزی میکند. مدیر باید قدرت ریسک داشته باشد، پس باید مؤمن باشد، چون کسی که به خدا ایمان دارد، از چیزی نمیترسد.
وقتی میگویم «فقط کارآمدی را در نظر بگیرید»، منظورم لیبرال و تکنوکرات شدن و کنار گذاشته دین و انقلابیگری نیست؛ چون ولایتمداری و نماز شبی که رهبری به مسئولین توصیه میکنند، به نفع کارآمدی است. وقتی کسی ولایتمدار نباشد، کارآمد هم نیست.
دیکتاتوری رسانه
هرکس دوست دارد ولایتمدار باشد، گروهگرایی نکند. در دلمان کینۀ کسی را نگه نداریم، خودمان را گروهی مقابل گروه دیگر نکنیم. بگذارید استعدادها شکوفا شود. وقتی دچار گروهگرایی شویم نخبهها کنار میکشند؛ میگویند: «اگر حرفی بزنیم در رسانهها میگویند تو متعلق به آن گروه هستی، پس بهتر است سکوت کنم و نقد و پیشنهادی نداشته باشم»؛ این یعنی خفقان و دیکتاتوری رسانه!
📢 صوت: @panahian_mp3
🚩 مشهد، هیئت آل یاسین، شهادت امام رضا(ع)؛ ۱۴۰۳.۰۶.۱۴
@Panahian_text
📌رویکرد تاریخی قرآن برای تعلیم و تربیت دینی/ج ۲ - قسمت دوم
💠 روش تربیتی دین، «به فکر واداشتن» است
💠 درجات مؤمنین، بر اساس مقدار تفکرشان است
💠 وارد شدن به اجتماع و فرار از فردیت، راه معنویت و تقرب است
استاد #علیرضا_پناهیان در حسینیۀ امابیها(س)
روش تربیتی دین، «به فکر واداشتن» است
منبع و محل تفکر ما چه چیزی باید باشد؟ تاریخ گذشتگان؛ خداوند میفرماید: «فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ» (اعراف،176) روش قرآن به تفکر واداشتن است، نهتنها در بحثهای تاریخی بلکه کلاً قرآن اینگونه است که انسانها را به تفکر وادار کند.
دین این روش تربیتی را میپسندد؛ اما مذهبیها خیلیوقتها این روش را رعایت نمیکنند، به جای اینکه جوان را وادار به فکر کنند، میخواهند مراقبت کنند او نتیجۀ غلط نگیرد. باید جوان به فکر وادار شود، نه اینکه نتایج را جلویش بگذاریم و بگوییم اینها را قبول کن و یاد بگیر. قرآن معماگونه حرف میزند، شما باید معماها را حل کنید.
امتحانها در مدارس و دانشگاهها مبتنی بر حافظه است. متأسفانه حوزۀ علمیه هم چند سالی است نمرهای شده و بر اساس حافظه نظر میدهند. این راحتترین و غلطترین راه ارزیابی است. باید تفکر پرورش پیدا بکند. وقتی تفکر پرورش پیدا کند، تور ماهیگیری به افراد دادهاید؛ اما وقتی حافظۀشان زیاد شود ماهی در انبارشان ریختهاید.
درجات مؤمنین، بر اساس مقدار تفکرشان است
یکی از اهداف مهم تهاجم فرهنگی این است که شما تحلیل نکنید و تفکر عمیق نداشته باشید. ویژگی مهم انحراف دینی مثل اسلام آمریکایی این است که اهل تفکر نیستند. تحجر دشمن شمارۀ یک تفکر است. متحجرها دیگران را از دین متنفر میکنند.
امامباقر(ع) به امامصادق(ع) فرمود: «يَا بُنَيَّ اعْرِفْ مَنَازِلَ الشِّيعَةِ عَلَى قَدْرِ رِوَايَتِهِمْ وَ مَعْرِفَتِهِمْ فَإِنَّ الْمَعْرِفَةَ هِيَ الدِّرَايَةُ لِلرِّوَايَةِ وَ بِالدِّرَايَاتِ لِلرِّوَايَاتِ يَعْلُو الْمُؤْمِنُ إِلَى أَقْصَى دَرَجَاتِ الْإِيمَان» (معانی الاخبار، ص1) شیعیان مقامات و مراتبی دارند، درجهشان را باید براساس مقدار درایت و تفکرشان در روایات تشخیص بدهیم، نه براساس تعداد احادیثی که حفظ دارند.
مشکل امروز دینداران ما این است که میخواهند فقط با نقل و نه با عقل و فکر در آیات قرآن و آنچه که از معصومین(ع) نقل شده است، به نتیجه برسند.
وارد شدن به اجتماع و فرار از فردیت، راه معنویت و تقرب است
به اعتقاد علامۀ طباطبایی یکی از مزیتهای قرآن این است که در بحث تاریخ یک باب جدیدی را باز میکند و آن «تاریخ اقوام و ملل» است، تا قبل از آن سابقه ندارد تاریخ اقوام بیان بشود، مثلاً این قوم اینطور بود، بعد به اینجا رسید، بعد آنطور از بین رفت.
ایشان میفرماید: «... و از همين جا است كه مىبينم قرآن همان عنايتى را كه به داستان اشخاص دارد، به داستان و تاريخ امتها نيز دارد بلكه اعتنايش به تواريخ امتها بيشتر است.» راه معنویت وارد شدن به اجتماع است. فردیت نقطۀ انحرافی است که باید جلویش را بگیریم، رها کردن اجتماع و فرو رفتن در فردیت، تقرّب نمیآورد. هرکس میخواهد مقرب بشود، در جمعیت غور کند و از فردیت فرار کند، تا حال خوبی پیدا کند. این رویکرد تربیتی قرآن است که یک کتاب انسانساز است.
ایشان در ادامه میفرماید: «برای اینکه در عصر نزول قرآن آنچه از تاریخ بر سر زبانها بود تنها احوال پادشاهان و رؤسای امتها بود.» هنوز هم کتابهای تاریخ مدارس ما غالباً تاریخ پادشاهان است. «و ناقلین تاریخ هیچ در صدد ضبط احوال امتها و تواریخ جوامع نبودند. شرح حال جوامع تنها بعد از نزول قرآن باب شد.» (ترجمه تفسیر المیزان، ج۴، ص۱۵۳)
📢 صوت: @panahian_mp3
🚩 حسینیۀ امابیها(س) - ۱۴۰۳.۰۴.۱۷
@Panahian_text
📌رویکرد تاریخی قرآن برای تعلیم و تربیت دینی/ج ۳ - قسمت اول
💠 فرهنگ زندگی جمعی، عصارۀ دین
💠 عامل اتصال مردم و ایجاد امت
💠 علت بیان داستان اقوام در قرآن
💠 تلازم امامت با امت
استاد #علیرضا_پناهیان در حسینیۀ امابیها(س)
فرهنگ زندگی جمعی، عصارۀ دین
خدا به عنوان قوم و امت با ما برخورد میکند، البته نه قومیت بهمعنای ترک، کرد، لُر، بلوچ ...، بلکه بهمعنای امت اسلام و گروه مؤمنان که شما عضو آنها هستید. طبق توصیه مقام معظم رهبری لازم است به دانشآموزها زندگی جمعی یاد داده شود. آنها دوست دارند رفیقبازی و تیمکِشی کنند. این حال نوجوان را تحویل بگیرید! به آنها بگویید مثل فوتبال گروهبندی و یارکِشی کنند. خوب است که تمرین ریاضیات هم تیمی باشد. نوجوان میخواهد فرآیند اجتماعیشدن و عضوی از امت اسلامی شدن را طی کند؛ اما متوقفش کردیم.
فرهنگ زندگی جمعی عصارۀ دین است. دین خیلی هوشمندانه است، ولی خیلیها اینطور تصور نمیکنند؛ از اینطرف قرآن نازل کرده تا شما تربیت اجتماعی پیدا کنید و از آنطرف یک محل اجتماع به نام مسجد گذاشته است.
عامل اتصال مردم و ایجاد امت
امام حسین(ع) یک حلقۀ وصل است تا مردم به هم متصل شوند؛ ما را دور هم جمع کرد تا دین را نگه دارد. الآن هم امام حسین(ع) جمع بیست میلیونی برای خدا درست میکند. حضرت امام(ره) فرمود: اگر کسی در خانهاش زیارت عاشورا بخواند و صد لعن و صد سلام بگوید، اسلام حفظ نمیشود. امام موجب ائتلاف جداییها است، «وَ ائْتَلَفَتِ الْفُرْقَةُ» (زیارت جامعه کبیره). این انقلاب اسلامی، با هیئتهای مؤتلفه جان گرفت و شروع شد. هیئتهای مؤتلفه، کلمۀ خیلی عمیقی است. ریشۀ هیئتهای مؤتلفه را مرحوم شاهآبادی، استاد عرفان حضرت امام(ره) راه انداخت.
ما با «حسین»(ع) در آستانۀ امت اسلامی شدن هستیم! گویا کلّ انقلاب اسلامی مقدمه بود، برای بیداری و قدرت گرفتن جریان مقاومت در منطقه تا کلّ منطقه بتواند امنیت برگزاری اربعین را فراهم کند. حضرت امام(ره) میفرمود: هیچ عاملی مثل سیدالشهدا نمیتواند بین دلها ارتباط و اتحاد برقرار کند. وقتی متوجه میشویم امام حسین(ع) با چه هزینهای جامعه و اجتماع ما را شکل داده، خجالتزده میشویم.
علت بیان داستان اقوام در قرآن
چرا خدا داستان اقوام را در قرآن مطرح میکند؟ برای اینکه بفهمیم ما هم قوم هستیم. آیا جالب نیست موضوع بسیاری از آیات قرآن اقوام هستند؟! مثل «لَقَدْ أَرْسَلْنَا إِلَى أُمَمٍ مِنْ قَبْلِكَ ...» (انعام،۲۴) ما بر امتهایی قبل از تو پیامبرانی را فرستادیم و ... . «كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَ الْأَحْزابُ مِنْ بَعْدِهِمْ ... » (غافر،5). خداوند در آیات زیادی بر امر اجتماعی میپردازد. «إِنَّ اللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ» (رعد،11) خدا سرنوشت هیچ قومی را تغییر نمیدهد مگر اینکه آن قوم با انجام کارهایی وضع خودشان را خراب کنند. با این حال چرا ما تلقی جمعی از قرآن پیدا نمیکنیم؟! چون تلقی فردی از دین در ذهن ما فرو رفته است.
تلازم امامت با امت
مسلمان شدن کافی نیست، عضو امت شدن هم لازم است. مسئلۀ امت هنوز جا نیفتاده است. کسی که به امت شدن نرسیده، چطور دنبال امام میگردد!؟ امامت غالباً با امت معنا میدهد. شما نمیتوانید امامت را بدون امت بهطور دقیق بشناسید. امام هم نمیتواند بدون امت امامت کند. متأسفانه غالب افراد میخواهند تنهایی با امام ارتباط برقرار کنند.
📢 صوت: @panahian_mp3
🚩 حسینیۀ امابیها(س) - ۱۴۰۳.۰۴.۱۸
@Panahian_text
📌رویکرد تاریخی قرآن برای تعلیم و تربیت دینی/ج ۳ - قسمت دوم
💠 اهمیت جامعهپردازی نسبت به خودسازی
💠 معنای «یا ایّها الذین آمنوا»
💠 فرق قرآن با سایر کتب
💠 اثر تلاوت و تدبر در فهم قرآن
استاد #علیرضا_پناهیان در حسینیۀ امابیها(س)
اهمیت جامعهپردازی نسبت به خودسازی
قرآن کریم میفرماید: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا عَلَيْكُمْ أَنْفُسَكُمْ لا يَضُرُّكُمْ مَنْ ضَلَّ إِذَا اهْتَدَيْتُم» (مائده، ۱۰۵) اى كسانى كه ايمان آوردهايد، به خودتان بپردازيد. هرگاه شما هدايت يافتيد، كسی كه گمراه شده است به شما زيانى نمىرساند.
بسیاری این آیه را فردی تفسیر میکنند و دلیل بر خودسازی میگیرند. وقتی از رسولخدا(ص) دربارۀ این آیه سؤال شد فرمود امر به معروف و نهی از منکر کنید؛ اما وقتی دیدی دنیا ترجیح یافته و از بخل و هوس پیروی میشود، به خودت بپرداز و عوام مردم را رها کن(مجمع البیان، ج۳، ص۳۹۲). بنابر این «علیکم انفسکم» برای وقتی است که از شما کاری برای جامعه برنمیآید. اگر کاری از شما برمیآید، اول به جامعه بپردازید. طبق این روایت خودسازی قبل از جامعهپردازی نیست؛ آنجایی است که انسان ناچار باشد.
معنای «یا ایّها الذین آمنوا»
نظر علامه طباطبایی در مورد این آیه این است که آیه نسبت به جامعه است؛ یعنی ای جامعۀ مؤمنین! قوا و تواناییهای خودتان را بشناسید و به کار بگیرید، در این صورت دشمنان شما نمیتوانند روی شما اثر بگذارند. مخاطب «یا أَیُّهَا الَّذِیْنَ آمَنُوا» تکتک مؤمنین نیست، بلکه جامعۀ مؤمنین است. بنابر نظر برخی از بزرگان، همۀ آیات شامل «یا أَیُّهَا الَّذِیْنَ آمَنُوا» مدنی هستند؛ یعنی خدا جامعۀ سامانیافتۀ مؤمنین که از ولایت برخوردار هستند را با تعبیر «یا أَیُّهَا الَّذِیْنَ آمَنُوا» خطاب میکند.
فرق قرآن با سایر کتب
قرآن میخواهد به ما یاد بدهد عضو کدام قوم هستیم، قوم ما چگونه است و ... . کسی زیاد پای قرآن بنشیند، نمیتواند زندگی فردی داشته باشد. خیلی از حرفهای قرآن برای فرد نیست، برای جامعه است. خدا که نمیخواهد با بیان قصه و تاریخ در قرآن سرگرم شویم. وجهِ تربیتی رویکرد تاریخی قرآن این است که میخواهد مؤمنین را ادب کند، آنها را بسازد. کتابهای علمی رایج اگرچه دینی هم باشند بیشتر دنبال آگاهی دادن، استدلال کردن، ساختن و پرداختن ذهن هستند؛ اما قرآن نمیخواهد فقط اطلاعات بدهد، بلکه طرز تفکر و نگاه را هم درست میکند! لذا قرآن، «بَصائِرُ لِلنَّاس» (جاثیه،۲۰) است، یعنی بصیرت و دید میدهد.
اثر تلاوت و تدبر در فهم قرآن
نباید طوری غرق جزئیات قرآن شوی که از روند آیات باز بمانی. دو تعبیر در قرآن بر اینطور خواندن دلالت میکند: تلاوت و تدبّر.
تلاوت یعنی آیات را پشت سر هم گذاشتن. مثلاً در اوایل سورۀ بقره، خدا چهار آیه در مورد مؤمنین صحبت میکند، دو آیه در مورد کفار و دوازده آیه در مورد منافقین. اگر حجم آیات قرآن را نگاه کنید، میبینید مسئلۀ قرآن ملحدین نیست، مسئلهاش مؤمنینی است که درست و کامل دینداری نمیکنند.
یک معنای تدبر هم پشت سر هم قرار دادن آیات است. برداشت از مجموعۀ آیات با برداشت از یک آیه فرق میکند. وقتی آیهای در یک منظومه از آیات قبل و بعد دیده میشود، قصه فرق میکند. «هَلْ نُجازِي إِلَّا الْكَفُورَ»(سبأ،۱۷)؛ آیا ما جزء ناسپاس را مجازات میکنیم؟! این آیه بعد از قصۀ قوم سبا است، پس ناظر به قوم ناسپاس است نه فرد ناسپاس! چهبسا رفتار خدا در مقابل فرد با رفتار خدا در مقابل جامعه فرق کند؛ شاید از فرد بگذرد اما جامعه را سریع مجازات کند.
📢 صوت: @panahian_mp3
🚩 حسینیۀ امابیها(س) - ۱۴۰۳.۰۴.۱۸
@Panahian_text
📌رویکرد تاریخی قرآن برای تعلیم و تربیت دینی/ج چهارم
💠 حکومتهای طاغوتی، عامل انحراف از اسلام
💠 تأثیر وضعیت عمومی جامعه، بر سرنوشت آن
💠 مسئولیت هدایت و اصلاح جامعه نسبت به خودش
💠 اثر رسانه و افراد پر سروصدا بر شخصیت جامعه
استاد #علیرضا_پناهیان در حسینیۀ امابیها(س)
حکومتهای طاغوتی، عامل انحراف از اسلام
برخی از آموزشهای دینی تحت تأثیر تسلط طواغیت در طول تاریخ بر جامعۀ اسلامی، بهشدت از راه اصلیشان خارج شدهاند. یکی از آن تعلیمات توجه به امت بودن و زندگی اجتماعی است. مثلاً مسجد بیشتر بهعنوان نمازخانه تلقی میشود، در حالیکه مسجد محل تجمع مؤمنین است. در اسلام تقریباً زندگی فردیِ دینی و معنویت فردی نداریم. بسیاری از درسهای اخلاق فردی ذیل «لَا رَهْبَانِيَّةَ فِي الْإِسْلَامِ» (دعائم الاسلام، ص193) نفی میشود.
تأثیر وضعیت عمومی جامعه، بر سرنوشت آن
ما دو گرفتاری خیلی بزرگ داریم. هم در دنیا و هم در آخرت، بهصورت جمعی و قومی محاسبه و جزا میبینیم. ما گرفتار جامعه هستیم. خدا در دنیا از جامعه معدل میگیرد. مثلاً وقتی آدمهای هرزه مظلومنمایی کرده و یک عده از افراد جامعه شفقت و گرایشی به آنها پیدا کنند؛ خدا جمعبندی میکند و اگر تعدادشان زیاد باشد، عصارهاش را در نظر میگیرد و ممکن است همان را بر مردم حاکم کند.
در مورد افراد خدا به سِرّ آنها نگاه میکند، هرچه در دلشان باشد در مقدرات افراد قرار میدهد و آن را به سرشان میآورد. از این بیشتر خدا به جمعبندی وضعیت جامعه نگاه میکند و هرچه باشد به سر جامعه میآورد. پس اگر بناست از خدا بترسی اعمال بدِ خودت یک درصد ماجراست، برای اعمال بد جامعهات بترس! در غزوۀ حُنین تعداد لشکر اسلام بیشتر از لشکر دشمن بود، اما شکست خوردند؛ چون بعضیها غرور پیدا کردند و دست از توکل برداشتند. جامعۀ مغرور شکست میخورد حتی اگر رسولخدا(ص) در میانشان باشد. بدیهای افراد با امتحان و گناه ظاهر میشود؛ اما بدیهای جامعه با مسئولین بد و خوبیهای جامعه با مسئولین خوب آشکار میشود.
مسئولیت هدایت و اصلاح جامعه نسبت به خودش
بعضیها آنقدر تقابل امیرالمؤمنین(ع) با معاویه و تقابل امام حسین(ع) با یزید را برجسته میکنند که از ماهیت اجتماعی تاریخ غافل میشوند. مسئول هدایت و اصلاح یک جامعه، خود آن جامعه است. وقتی جامعه مرض داشته باشد امیرالمؤمنین(ع) را از دست میدهد و معاویه بر آن مسلط میشود. لذا امیرالمؤمنین(ع) خودِ جامعه را خطاب قرار میدهد.
مردم شهرهای بصره، شام و حتی مدینه بدتر از مردم کوفه بودند؛ اما خدا به مردم کوفه غضب کرد و آنها قاتل امام حسین(ع) شدند. امیرالمؤمنین(ع) پنج سال میان آنها زندگی کرد و حجت بر آنها تمام شد. خدا کسانی را که علی(ع) را اذیت کردند، نابود کرد.
اثر رسانه و افراد پر سروصدا بر شخصیت جامعه
جامعه مثل فرد برای خودش شخصیت و صفاتی دارد. هرکس در جامعه پرروتر است همان شخصیت جامعه را شکل میدهد. کسانی که سروصدا دارند مسئولین را تعیین میکنند و افکار عمومی را شکل میدهند. الآن اسم اینها را رسانه گذاشتند. در یک کلاس هرکس پرروتر باشد، کلاس را اداره میکند. اگر معلم بخواهد زندگی جمعی به بچهها یاد بدهد، باید با از بین ببردن خجالت و ترس بچهها، همۀ آنها را پررو کند تا همه حرف بزنند. توابین -که همه شهید شدند- چهارهزار آدم خوب ولی کمرو بودند که نتوانستند به جامعۀ کوفه شکل بدهند.
📢 صوت: @panahian_mp3
🚩 حسینیۀ امابیها(س) - ۱۴۰۳.۰۴.۱۹
@Panahian_text
📌رویکرد تاریخی قرآن برای تعلیم و تربیت دینی/ج ۵ - قسمت اول
💠 فاجعهبار بودن تلقی فردی از دین
💠 ضرورت بیان آثار اجتماعی دین
💠 زبان مناسب برای گفتگو با نوجوان دربارۀ دین
💠 برخی عوارض «اجتماعی ندانستن دین»
💠 درک اهمیت امامت با تلقی اجتماعی از دین
استاد #علیرضا_پناهیان در حسینیۀ امابیها(س)
فاجعهبار بودن تلقی فردی از دین
ما معمولاً دین را با اصول عقائد شروع میکنیم. این روش ناخواسته القا میکند که دین یک امر فردی است، درحالیکه دین بهشدت اجتماعی است. تلقی فردی از دین فاجعهای است که همین امروز داریم در آن زندگی میکنیم. دین سهمیۀ کمی در انتخابات ما دارد، درحالیکه سهمیۀ دین در جامعۀ ما خیلی بالا است. حدود هفتاد درصد افراد در عزاداریهای عاشورا شرکت میکنند یا دوست دارند شرکت کنند، اما همه این افراد در انتخابات شرکت نمیکنند. در اسلام نابی که امام خمینی(ره) معرفی میکند، بالاترین گناه کبیره عدمشرکت در انتخابات است ولی برداشت عمومی از دین اینطور نیست، حتی به منِ طلبه میگویند چرا دربارۀ انتخابات و مسائل سیاسی حرف میزنی؟!
ضرورت بیان آثار اجتماعی دین
بیایید به شیوۀ قرآن حرف بزنیم. قرآن وقتی میخواهد مخاطبش را به دینداری متقاعد کند از تاریخ اقوام و نحوۀ برخورد آنها با انبیاء سخن میگوید. شهید صدر با برداشت از قرآن میگوید انسان اهل محسوسات است، باید اول حسّ او را تحریک کرد. تاریخ و مسائل اجتماعی همین محسوسات است. ایشان میفرماید صدر اسلام که مردم خودشان را فدای پیغمبر(ص) میکردند، ریشهاش ایمان به مبدأ و معاد نبود؛ ریشهاش دیدن آثار اجتماعی وجود پیغمبر در زمان خودشان بود. ایشان میفرماید در آخرالزمان که دینداری سخت میشود باید به بیان آثار اجتماعی دین پرداخت. ما هنوز این کار را شروع نکردیم.
قرآن -که متن اصلی دین است - در تربیت انسانها بیشتر به تاریخ توجه دارد، یک دلیلش اجتماعی بودن تاریخ است. قرآن به تاریخ سلاطین نپرداخته، حتی به تاریخ انبیاء هم بسنده نکرده، بلکه از تاریخ اقوام بحث کرده است. وقتی شما با تاریخ تربیت شوید، به یک عنصر اجتماعی تبدیل میشوید.
زبان مناسب برای گفتگو با نوجوان دربارۀ دین
اگر خواستید با یک نوجوان از دین صحبت کنید، بگویید آیا تو میخواهی عضو گروه پیغمبر بشوی؟ این زبان نوجوان است، نه مباحث اعتقادی، اخلاقی و حتی عرفانی؛ چون نوجوان گروهگرا است و میخواهد عضو گروه بشود. زندگی اجتماعی دردسرساز است، راحتی را از انسان میگیرد. ما سعی میکنیم دینداری فردی را برای جوانهایمان جا بیندازیم، درحالیکه شیرینی زندگی اجتماعی زیر سایۀ دین بیشتر است، اگرچه سختتر است.
برخی عوارض «اجتماعی ندانستن دین»
چرا جا انداختن حجاب برایمان سخت است؟ چون اجتماعی بودن دین را جا نینداختیم. چرا در سیاستمداران و مدیران جامعه افراد مشکلدار پیدا میکنیم؟ چون زندگی اجتماعی را بلد نیستیم. اگر ما بخواهیم اجتماعی زندگی کنیم، نهایتاً کارمندی زندگی میکنیم ولی زندگی کارمندی با زندگی اجتماعی دینی فرق دارد.
درک اهمیت امامت با تلقی اجتماعی از دین
امامت و ولایت، اصل و اساس دین است. اکثر شیعیان نمیدانند چرا امامت مهمترین امر دین است؛ چون تلقی اجتماعی از دین ندارند. وقتی انسان از فردیت بیرون بیاید و اجتماعی شود و مثل یک رهبر نسبت به جامعه احساس مسئولیت کند، میفهمد که چرا امامت از نماز هم مهمتر است.
📢 صوت: @panahian_mp3
🚩 حسینیۀ امابیها(س) - ۱۴۰۳.۰۴.۲۰
@Panahian_text
📌 برنامه زمانه، شبکه ۲، شهادت سید حسن نصرالله/ بخش اول
💠 لزوم توجه به ابعاد معنوی شهادت
استاد #علیرضا_پناهیان:
در گفتگوهای فراوانی که صورت میگیرد از برخی ابعاد معنوی شهادت غفلت میشود، قرآن کریم در آیۀ ۱۵۶ سورۀ آلعمران، خیلی واضح موضوع را روشن میکند و میفرماید: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ كَفَرُوا» ای مؤمنین! مانند کافران نباشید. از چه جهت؟ «و َقَالُوا لِإِخْوَانِهِمْ إِذَا ضَرَبُوا فِي الْأَرْضِ أَوْ كَانُوا غُزًّى لَّوْ كَانُوا عِندَنَا مَا مَاتُوا وَ مَا قُتِلُوا» مانند کافران نباشید که در مورد برادران خودشان میگویند اگر نزد ما مانده بودند و به میدان جهاد نمیرفتند نمىمردند و کشته نمیشدند.
خداوند متعال این سخن را که بگوییم اگر فلانی به جهاد نرفته بود، الآن سالم پیش ما نشسته بود کافرانه میداند؛ چون مرگ دستِ خدا است. کسی که شهادت را در آغوش میگیرد، در واقع نوع مرگ خودش را انتخاب کرده است. البته خیلی از مسائل را هم باید در جای خود بررسی کرد؛ مانند اینکه آیا ما میتوانستیم وظیفۀ خود را بهتر انجام بدهیم تا ایشان به شهادت نرسد.
نمیخواهم در این تحلیل نقش دشمن را حذف کرده و یا میزان تقصیر و قصور احتمالی را فراموش کنم. همچنین اینکه ما باید از دشمن انتقام بگیرم، به جای خودش محفوظ است.
همۀ آن عوامل را هم که بررسی کنیم، شهادت در مورد زمان مرگ تغییری ایجاد نمیکند. ما باید این آرامش را داشته باشیم. حیف نبود مرگ این سید بزرگوار به شهادت ختم نشود!؟ و با مرگ خودش که در متنِ چنین شهادتی بود این آثار عظیمی را به جا نگذارد!؟ خدا میفرماید اگر شما به عوامل و اسباب بهطور مطلق نگاه کنید و به ماجرای تقدیر مرگ و شهادت نگاه نکنید، و بگویید «اگر او به جهاد نرفته بود، الآن زنده بود» سخن شما کافرانه خواهد بود. اینجوری نباید نگاه کنیم.
در مورد این سلسلۀ شهیدان شصتوسهساله یعنی سیدحسن نصرالله، اسماعیل هنیه، شهید رئیسی و حاج قاسم که همگی شصتوسهساله بودند، باید گفت واقعاً نوری در وجودشان بود که البته این زمان، وقت مرگ طبیعیشان بوده است. در یک سوی قلبمان به تقدیر الهی آرام هستیم، اگر ایشان مثلاً با یک بیماری، فوت کرده بود ما خوشحالتر بودیم؟ نه؛ ما باید بدانیم توفیق عظیم و لیاقتهایی که اینها دارند نوع مرگشان را از مرگ طبیعی به شهادت و آثار با عظمتی که دارد، تغییر میدهد.
ابن ابی الحدید از امیرالمؤمنین(ع) نقل میکند که فرمود: «مَن لَم یُقتَل ماتَ؛ هرکس کشته نشود میمیرد.» (شرح نهجالبلاغۀ، ج۱، ص۳۰۶). پس ما بررسیهایمان را با آرامش انجام میدهیم. البته این آرامش معنایش این نیست که اندوه نداشته باشیم. اباعبدالله الحسین(ع) در صحرای کربلا برای شهدا اشک میریختند درحالیکه ساعاتی بعد به آنها ملحق میشدند. این اشک به جای خود، آن پیگیری تقصیرها و قصورها به جای خود، این ایمانِ به معنای شهادت و به بُعد تقدیری شهادت هم به جای خود. این ایمان به آدم واقعاً آرامش میدهد و آدم را خوشحال میکند.
📢 صوت: @panahian_mp3
🚩 شبکه۲، شهادت سید حسن نصرالله - ۱۴۰۳.۰۷.۰۷
@Panahian_text
📌 برنامه زمانه، شبکه ۲، شهادت سید حسن نصرالله/ بخش دوم
💠 آثار و نتایج شهادت سید حسن نصرالله
استاد #علیرضا_پناهیان:
شهادت شهید سید حسن نصرالله برکاتی هم دارد که اگر به مرگ طبیعی از دنیا میرفت، شاید ما دستمان به هیچکدام از این برکات و نتایج نمیرسید.
۱- ترویج فرهنگ شهادت
یکی از الطاف خفیۀ الهی و آثار بابرکت این شهادت، ترویج فرهنگ شهادت است. وقتی امام خمینی(ره) قطعنامه را پذیرفت، فرمود: «خدا سفرۀ شهادت را از بین عاشقانِ شهادت جمع نکند.» امام برای ناامنی یا از دست دادن جوانها و خوبها دعا نکرد، امام مرگ را باور داشت و دوست نداشت همۀ مرگها، مرگِ طبیعی باشد. امام دوست داشت امنیت در سطح بالا باشد، ولی در کنارش، برای هم شهادت دعا کرد.
اولین کاری که شهادت این شخصیت محبوب کرد، انتشار فرهنگ شهادت بود. این محبوبیت موجبِ نشر فرهنگ شهادت است. فرهنگ شهادت همان چیزی است که رایس وزیر خارجۀ اسبق آمریکا میگفت، اینها تا وقتی که فرهنگ شهادت را به بچههایشان یاد میدهند، تروریست هستند. الآن دشمنان احمق ما موجب تقویت فرهنگ شهادت شدند. من چندی قبل به لبنان رفته بودم. شبِ جمعه در کنار مزار شهدا، جوانهایی را دیدم که فکر نمیکردم آن ساعتِ از شب آنها در آنجا باشند ولی انگار پاتوقشان آنجا بود. آنها دعا و مسئلۀشان شهادت بود. این فرهنگ شهادتطلبی خیلی عجیب است.
۲- نابود شدن خط سازش
مسئلۀ دیگر این است که شهید سید حسن نصرالله روش سازشکاری را نابود کرد. شما چطور میتوانستید خط سازشکارها را نابود کنید؟ جز با شهادت مظلومانۀ چنین شخصیتی. ضربهای که با شهادت ایشان به سازشکاری خورد، با هیچ وسیلۀ دیگری نمیتوانستید آن را بزنید. سازشکاری را ساده نگیریم.
وقتی حضرت موسی(ع) برای مناجات رفت، سامری مردم ستمدیدهای که آنهمه معجزه دیده بودند را گوسالهپرست کرد. رسولخدا(ص) فرمود: «من هم در امتم سامری دارم. شعار سامری امت من لاقتال است» (امالی مفید/ص۳۰) ؛ و این یعنی سازشکاری.
سازشکار همیشه صلح را تئوریزه میکند، اما هیچوقت نمیگوید کی وقت جهاد است؛ همیشه ترسها را مصلحتاندیشی میداند، اما هیچوقت شجاعت جهاد و شهامت قتال در راه خدا را ندارد. صلح، بدون جنگِ شرافتمندانه به دست نمیآید.
📢 صوت: @panahian_mp3
🚩 شبکه۲، شهادت سید حسن نصرالله - ۱۴۰۳.۰۷.۰۷
@Panahian_text