#پارت_احساسی_رمان♥️ _خانم فلاح دستپاچه شدم خودش بود برگشتم طرفش دیدم سربه زیر وایساده و یه تسبیح عقیق تودستشه حس کردم خون به مغزم نمیرسه و یخ کردم - س...س...سلام بفر مایید توچشماش نگاه کردم گریه کرده بودبا التماس نگاهم کرد - میتونم بپرسم چرا جواب منفی دادین؟ سرمو بالا آوردم باورم نمیشد این همون پسره شوخ طبعه که اینجوری مقابلم وایساده.. چقدر شکسته شده - من بدون شما دووم نمیارم زهرا خانم لطفا یه فرصت بدین عشقمو بهتون ثابت کنم قبل از این زندگیم بی رنگ و بی روح بودعشقتون زندگیمو یه رنگ دیگه کرده - خواهش میکنم اینجوری عڋابم ندید شما بهترین موقعیتو دارین ، دست روی هرکی بذارین نه نمیگن ،برین سراغ کسی که .. نذاشت‌ادامه‌بدم‌باعجزنگام‌کردوبابغض‌ادامه‌داد - عشق چیزی نیس که بشه به راحتی عوضش کرد من دارم داغون میشم شب و روز ندارم طاقت‌دیدن‌این‌حالشونداشتم‌نفس عمیقی کشیدم و گفتم .... http://eitaa.com/joinchat/3102605334Cfac7bc2cf1 #رقابت‌عشقے #مذهبی_آنلاین....♥️♥️