#پارت_جذاب_رمان_جدید
_استاد فکر کنم تايم کلاس شما تموم شده باشه .
با خونسردی دستی به پيرھن علی کشيد و گفت :
ميدونم منم اومدم دنبال زنم .
پسره خنده ای کرد و گفت :
پس چرا اومدين چسبيدين به من نکنه اشتباه گرفتين ؟
وای خدا چرا لال نميشد در مقابل حرف مسخره ش لبخند حرصی زد و گفت :
نه اشتباه نگرفتم ، اومدم يه درس حسابی به کسی که #به_زنم_توی_کلاس_پيشنھاد_دوستی داده بدم .
اين رو گفت بی ھوا مشتی به صورتش زد جيغ خفيفی کشيدم با سرعت به
طرفش رفتم ، با زور بازوش رو گرفتم پسره روی زمين افتاده بود با گيجی
بھمون نگاه می کرد اما برديا انگار تازه گرم شده واسه زدنش خواست جلو بره...😱👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/2471952406C4c11d8963a
دختری که زن استاده ولی بقیه دانشجوها نمیدونن تا اینکه این اتفاقا پیش میاد و بقیه ما جرا خیلی هیجانیه😍☝️☝️☝️☝️