eitaa logo
شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
1.9هزار دنبال‌کننده
14.3هزار عکس
3.6هزار ویدیو
39 فایل
•❤️|شـهیـد ســید مــرتـضـے آویـنــے: در عالمـ رازےاست کہ جز بـہ بهـای خــون فـــــاش نمـیشـود.💖 ایــنــجــا⇦ 『قـطـعـہ‌اےاز بـهشـ😍ــت』 『شـهـدای گمنـام』(زندگی به سبـ💚ــڪ شهـدا) 🌹°تخریب چی ڪانال ☜ @Khomool2 🌹°بیسیم چی ڪانال ☜ @Hasibaa2
مشاهده در ایتا
دانلود
📝🌷پندنوشته ای از مادر بزرگوار شهید مدافع حرم محمدرضا دهقان امیری: شبها که از نیمه می گذرند، داغ نبودنت جگرم را پاره پاره می کند، می دانم علی الظاهر نیستی!!!!!!! که در حقیقت از همیشه بیشتر هستی!!!!!!!!😔😔 وقتی اراده دیدنت را می کنم بناگاه به عناوین مختلف بودنت و دستگیری کردنت را به رخم می کشی ... 🔻محمدرضا جان! بیا و بنگر..... چه کسانی دم از تو، ای شهید! می زنند. اینان دو دسته اند: 🔸دسته اول: کسانی که تمام دغدغه زندگی و عمرشان شهید و شهادت است، کسانی که در عمل، در گفتار، در منش، در عشق ورزیدن به شهید، همواره خدا را در نظر دارند. هم اینان در واقع امر، ادامه دهنده راه شهید هستند و دامان و قلب و روح خود را با گل تقوا آراسته اند و خود را آماده پرورش سربازان آخر الزمانی سید الشهداء می کنند. 🔸و اما دسته دوم: کسانی که چند صباحی جذب ظاهر یک شهید می شوند، هر روز هر شهیدی که زیباتر بود، برایش عاشقانه ها می سرایند، نه چیزی از مرام و معرفت شهید می فهمند، و نه از غیرت شهید بویی برده اند. اینان نااهلان و نامحرمانی هستند که به قول امام راحل و عظیم الشأن مان نباید بگذاریم انقلاب و دستاوردهایش به دست اینان بیفتد. ⚠️آری برادر و خواهر معنوی شهید! شهدا عاشق و معشوق نمی خواهند، بلکه شهدا رهرو می خواهند. رفتند ...... تا به ما بفهمانند دنیا محل گذر و مزرعه آخرت است. آنچه از این دنیا با خود می بریم مهم است ..... «من جاء الحسنه»....... «فله عشر امثالها»......... نه، آنچه انجام می دهید....... خداوند نفرموده :........«من فعل الحسنه»...... این یعنی: بسیاری از کارهایی که فکر می کنیم حسنه است و مرضی خداوند منان، در حقیقت ظلماتی است که در همین دنیا می ماند و ما را با دست خالی به سوی آخرت روانه می سازد. 👈 پس بیایید با تعمق بیشتر به راه شهدا نظری بیفکنیم. ان شاءالله پاینده باشید. ─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─ @parastohae_ashegh313 ─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
اصطلاحات جبهه آب بیاور نفس تازه کن خسته شدی. از پا افتادی از بس با عجله خوردی. بلند شو آب بیار بخور، نفسی تازه کن بقیه اش را بعداً بخور. نظیر: بلند شو دست و رویت را بشور، من را هم بخور، در پشت جبهه. به این معنی که تو سیر بشو نیستی. @parastohae_ashegh313
میگفت شب ها وقتِ نگهــبانی از هم فاصله داشتیم، برای اینکه خوابمون نبَره بلند بلند میخوندیم، یه فراز من ، یه فراز مرتضی ... مرتضیِ شهید شد، شهیدِ ۱۶ساله جنگ ! •قشنگ میشه اگر یه لحظه چشم هاتو ببندی و بری پشت خاکریز ، تو دل تاریکی شب و داد بزنی يا اَبا عَبْدِ اللهِ ... +حالا به همان آرزوی قدیمی که دوست داشتم دنیا را از چشم های مرتضی ببینم ، یک دنیا حسرت را هم اضافه میکنم؛ حسرتِ رفاقتی از جنسِ رفاقت آقا مرتضی ..! ❥|• @parastohae_ashegh313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⚘﷽⚘ امام علی علیه السلام: قِيمَةُ كُلِّ امْرِئٍ مَا يُحْسِنُهُ قال الرضى و هى الكلمة التى لا تصاب لها قيمة و لا توزن بها حكمة و لا تقرن إليها كلمة. ارزش هر كس به مقدار دانايى و تخصّص اوست . #نهج‌البـلاغـہ📚 #حڪمٺ_هشتـاد_یـڪم📝 •┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈• @parastohae_ashegh313 •┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈•
🔸«حجت الاسلام علی اصغر قربانی» متولد سال ۱۳۳۷ در خراسان رضوی است. با آغاز دفاع مقدس از طرف حوزه علمیه راهی جبهه می‌شود و در سال ۱۳۶۲ در عملیات والفجر ۳ یک دست و پایش را جا می‌گذارد و برمی‌گردد. 🔸«وقتی که بعد از مجروحیت من را به بیمارستان مشهد منتقل کردند، گروه های زیادی برای بازدید از ایثارگران و جانبازان می‌آمدند. بیشتر این افراد ابراز تاسف می‌کردند که این آدم اول سالم بوده و الان دست و پا ندارد و این ناراحتی خودشان را ابراز هم می‌کردند. دوستی داشتم که معلم دبیرستان بود. ایشان هم مثل بقیه مردم برای ملاقات آمد. @parastohae_ashegh313
🔸طبیعی بود که او هم متاثر و ناراحت شده باشد؛ ولی برخوردش متفاوت بود و به جای ابراز تاسف به من گفت قبل از جانبازی با دست راست می‌نوشتی یا چپ؟ گفتم با دست راست؛ همان دستی که در جبهه قطع شده بود. @parastohae_ashegh313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
°•|✌️💛✌️|•° صبح ڪه مےشود ❤️ باز ڪبوتر دلمان پر مےڪشد😍 بہ بام یاد شما شهدا😇 بہ یادمان😊 باشید😘 گرداب😓 دنیا دارد😔 غرقمان مےکند •┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈• @parastohae_ashegh313 •┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈•
20M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚘﷽⚘ سردار «حاج میرزا سلگی» به یاران شهیدش پیوست🕊🌷 سردار از فرماندهان هشت سال دفاع مقدس و راوی کتاب «آب هرگز نمی‌میرد» صبح امروز پنج شنبه به یاران پیوست. سردار حاج میرزا سلگی به دلیل عوارض ناشی از استنشاق گازهای شیمیایی دوران دفاع مقدس و جراحات جانبازی در بخش مراقبت‌های ویژه بیمارستان بهشتی همدان بستری بـود. •┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈• @parastohae_ashegh313 •┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈•
⚘﷽⚘ رسول اکرم(ص): هـرکس بتـوانـد راانجـام دهـدولے آن رافقط بخاطـر از خـدارهـا ڪند،خـداونـد درهمـین دنیـا ازآن را بـہ او دهــد.✌️ 🌱 •┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈• @parastohae_ashegh313 •┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈•
طنزی از نوع جبهه تاگفتم لا اضحک عراقی ها خندیدند ساعت های 1 و 2 نیمه شب بود كه در میان همهمه و شلیك توپ و تانك و مسلسل و آرپی چی و غرش هواپیماهای دشمن در عملیات بزرگ كربلای 5، فرمانده تخریب بعد از چندین بار صدا زدن اسم من، بالاخره پیدایم كرد و گفت: حمید هرچه سریعتر این اسرا را به عقب ببر و تحویل كمپ اسرا بده. سریع آماده شدم. سی و دو نفر اسیر عراقی كه بیشترشان مجروح بودند، سوار بر پشت دو دستگاه خودروی تویوتا شدند و من با یك قبضه كلاش تاشو با نشستن بر پنجره خودرو دستور حركت خودروها را به سمت كمپ اسرا صادر كردم مسافتی طی نكرده بودیم كه متوجه شدم چند اسیر عراقی به من نگریسته و اسمم را صدا زده و با هم میخندند. اول تعجب كردم كه اینها اسم مرا از كجا میدانند. زود به خاطر آوردم صدا زدن های فرمانده مان را كه به دنبال من میگشت و عراقیها نیز یاد گرفته بودند. من با 18 سال سنی كه داشتم از لحاظ سن و هیكل از همه آنها كوچكتر بودم. بگی نگی كمی ترس برم داشت. گفتم نكند در این نیمه شب، اسرا با هم یكی شوند و من و راننده بی سلاح را بكشند و فرار كنند. به دنبال واژه ای گشتم كه به زبان عربی به معنای نخندید یا ساكت باشید، بدهد. كلمه «ضحك» به خاطرم آمد كه به معنای خنده بود. با خودم گفتم: خوب اگر به عربی بگویم نخندید، آنها می ترسند و ساكت می شوند. لذا با تحكم و بلند داد زدم «لا اضحك». با گفتن این حرف علاوه بر چند نفری كه می خندیدند، بقیه هم كه ساكت بودند شروع به خنده كردند. چند بار دیگر «لا اضحك» را تكرار كردم ولی توفیقی نكرد. سكوت كردم و خودم نیز همصدا با آنها شروع به خنده كردم. چند كیلومتری كه طی كردیم به كمپ اسرای عراقی رسیدیم و بعد از تحویل دادن 32 اسیر به مسئولین كمپ، دوباره با همان خودروها به خط مقدم برگشتیم. در خط مقدم به داخل سنگرمان كه بچه های تخریب حضور داشتند رفتم و بعد از چاق سلامتی قضیه را برایشان تعریف كردم. بعد از تعریف ماجرا، دو سه نفر از برادران همسنگر كه دانشجویان دانشگاه امام صادق ع بودند و به زبان عربی نیز تسلط داشتند، شروع به خنده كردند و گفتند فلانی می دانی به آنها چه می گفتی كه آنها بیشتر می خندیدند تو به عربی به آنها می گفتی «لا اضحك» كه معنی آن می شود «من نمیخندم» و برای اینكه به آنها بگویی نخند یا نخندید، باید می گفتی «لا تضحك»... آنجا بود كه به راز خنده عراقیها پی بردم. @parastohae_ashegh313