✨🍃✨🍃 #متن دعای هفتم صحیفه که رهبر انقلاب، خواندن آن را توصیه کردند... @parastohae_ashegh313

🌱🌿🍂 #شهید_دکتر_مجید_شهریاری دکتربا لباس راحتی دراز کشیده تعداد زیادی پوستر و اعلامیه دسته دسته شده و روی زمین است ک رویشان نوشته "شهید شهریاری"🥀 دختر شهید: "اگه زنده اید پس این اعلامیه ها چیه بابا؟ واسه ادم زنده که اینقدر خرج نمیکنن. حتما چیزی شده بابا چرا به شما نمیگن شهید زنده؟ دکتر: "خب اشتباه میکنن بابا! اشتباه میکنن به من نمیگن شهید زنده" بعد دکتر ایه ✨ولاتحسبن الذین قتلوا✨ رو برای دختر میخونه دخترک هراسان از خواب بیدار میشه. و خیره میشه به قاب عکس پدر که چند روزیست یک ربان مشکی در گوشه اش دارد 🖤 @parastohae_ashegh313

بسم الله الرحمن الرحیم ❤️ از مکتب اهل بیت بیاموزیم ❤️ جلسه بیستم و دوم: دوست خوب الإمامُ الباقرُ عليه السلام :بِئسَ الأخُ أخٌ يَرعاكَ غَنِيّا وَيقطعُكَ فَقيرا . امام باقر عليه السلام :چه بد برادرى است آن كه به هنگام توانگرى هوادار توست و در وقت تهيدستى رهايت مى كند. دوست خوب کسی است که تو را رشد دهد 🌹در سیره شهدا 🌹 1⃣ در «كربلای 5» مجروح شده بودم. مرا به بیمارستان كرج رساندند. در همان روز مجروحیت من، یكی از بهترین یاوران حاج یدالله-میررضی- هم به شهادت رسید. شهادت میررضی، حاج یدالله را خیلی ناراحت كرده بود. رفاقت و صمیمیت میان آن دو، چیزی نبود كه بشود آن را با جمله و حرف بیان كرد. اصلا تمام دوستیها و رفاقتهای جبهه از نوع خاصی بود. یك هفته پس از شهادت میررضی، هنوز در بیمارستان بودم كه ناگهان آمبولانسی، آژیركشان، به بیمارستان نزدیك شد. به ما خبر دادند كه آن آمبولانس، حامل پیكر پاك شهید «یدالله كلهر» است. بالاخره آمبولانس ایستاد. احساس خاصی داشتم؛ تمام وجودم میسوخت. یاور دیگری را از دست داده بودیم. برادر و یاوری كه دیگر مثل او كمتر میتوانستیم بیابیم. دیگر نمیتوانستم روی پاهایم بایستم. شكستم، خرد شدم و فرو ریختم: «خدایا، یدالله هم شهید شد!» شهید یدالله کلهر کتاب آشنا با موج، ص54 2⃣ در دوران دبستان بودیم که از پس اندازمان گاهى یک جعبه شیرینى مى‏گرفتیم من و شهید ناصرى و یکى دیگر از دوستان شیرینى را بین خودمان تقسیم مى‏کردیم و اگر یک شیرینى مى‏ماند شهید ناصرى اصرار بر تقسیم آن به طور عادلانه داشت. شهید محمد ناصر ناصری منبع: اطلاعات دریافتی از کنگره سرداران و 23000شهید استانهای خراسان @parastohae_ashegh313

👨‍🎨 هـــنـــرمـــنـــد شـــہــــیــــد 👨‍🎨 🌱 ما طلبه ها هر وقت به جبهه می رفتیم در اهواز هر کدام را به یگانی مأمور میڪردند در اسفند ۱۳۶۴ مرا به لشڪر ۱۹ فجر استان فارس فرستادند . فڪر می ڪنم قرار شد به اتفاق چند تن از نیرو های لشڪر فجر به مقر آن لشڪر بروم 🙃 در لشڪر وقتی خودم را به واحد عقیدتی معرفی ڪردم ، متوجه حزن و اندوه دوستان آن واحد شدم. به طوریکه برخے از شدت غم و غصه گریه می ڪردند😔 یڪی از رزمندگان آن جمع رو به من کرد و گفت : حاج آقا ساعتی است که خبر شــهــادت یکی از نیرو های فعال لشکر را به ما داده اند💔 ما قصد داریم به محل شهادت او برویم . شما هم اگر مایلید با ما بیایید🍃 من هم فرصت را غنیمت شمرده و با آن ها همراه شدم🚶‍♂رفتیم تا به ڪنار اروند رود رسیدیم . در حاشیه رودخانه، سنگر های بتونی نیروهای ما قرار داشت که از داخل آن تحرکات دشمن را زیر نظر داشتند 👀 ما از داخل آن سنگر ها می توانستیم سنگر ها و استحکامات دشمن را که در آن سوی اروند بود ببینیم👌🏽 ڪنار سنگر استوانی شکلی رفتیم ڪه محل شـهـادت شـهـیـد جـواد روزی طلب ، جوان هنرمندی بود ڪه صحنہ هاے جنگ را طراحی و نقاشی مے ڪرد 🥀 این سنگر ارتفاعی حدود یڪ متر و نیم داشت که این هنرمند شهید بر روی دیواره آن تصویری از بارگاه امــام حـسـیـن (ع) را کشیده بود ولی در حین رنگ آمیزی آن بود که به شــ🌷ــهــــادت رسید . تابلوی نقاشے 🎨 این عاشق امام حسین به طور کامل رنگ نشده بود و تنها گنبد و یڪ مـناره آن رنگ طـلایی داشت ، ڪه انفجار خمپاره ای پشت سرش فرصت رنگ آمیزی مناره دوم را از او گرفت🌱 ترڪش های خمپاره چنان به سر این شهید اصابت کرده بود که مغز این عاشق دل‌سوخته را روی تابلوی نیمه تمامش پاشیده بود تا سندی باشد از دلدادگی و شیدایی💚 رزمندگان مان به سالار شهیدان حضرت ابا عبدالله الحسین(ع) @parastohae_ashegh313

آقا جانم سلام صبحت بخیر تمام نرگس های دنیا هم که یک جا جمع شوند هیچ نرگسی بوی یوسف زهرا را نمی دهد #اللهم_عجل_لولیک_الفرج🌹🌹 @parastohae_ashegh313

#خواستگاری💍 #شهید_مهدی_زین_الدین اومده بود مرخصي بگيره ، يه نگاهي بهش کرد🧐 گفت : " ميخواي بري ازدواج کني ؟ " گفت : " بله ميخوام برم خواستگاري "😊 - خب بيا خواهر منو بگير ! گفت : " جدي ميگي آقا مهدي " 😍 - به خانوادت بگو برن ببينن اگر پسنديدن بيا مرخصي بگير برو ! اون بنده خدا هم خوشحال😄 دويده بود مخابرات تماس 📞گرفته بود ! به خانوادش گفته بود : " فرمانده ي لشکرمون گفته بيا خواهر منو بگير😍 ، زود بريد خواستگاريش خبرشو به من بديد ! بچه هاي مخابرات مرده بودن از خنده!😂 پرسيده بود : " چرا ميخنديد؟ خودش گفت بيا خواستگاري خواهر من ! " گفته بودن : " بنده خدا آقا مهدي سه تا خواهر داره، دوتاشون ازدواج کردن ، يکيشونم يکي دوماهشه !! "😕🙄 @parastohae_ashegh313

✨🍃✨🍃 #دعای_هفتم_صحیفه رهبر انقلاب، خواندن آن را توصیه کردند... این پست تکرار میشود تا تذکری باشد بر ولایتمداری ما @parastohae_ashegh313

عــنـــایـــت امــام صــادق (ع) 💚 در عملیات خیبر پس از یک هفته از شروع عملیات ، بچه ها یک عراقی را که در گوشه و کنار مخفی شده بود به اسارت گرفتند 🙃 از او پرسیدم : چرا نجنگیدی و مخفی شدی ؟🤔 گفت : من شیعه امام صادق (ع) هستم و به آن حضرت خیلی علاقمند و معتقدم. شبی قبل از حمله شما در عالم رویا امام صادق (ع) را دیدم ڪه به من فرمودند : فرزندان ما سه شب دیگر عملیات میکنند و به شما یورش می برند🌱 تو حق نداری حتی یک تیر به سوی آن ها شلیڪ ڪنی✌️🏼 در عالم رویا از حضرت پرسیدم : من چه باید بکنم ؟ فرمودند : در سنگر بمان اما وقتی به تو نزدیک شدند ، فرار کن و خود را مخفی کن😨 سنگر این عراقی ، سنگر تیرباری بود که آن را به ما نشان داد . جالب این که موقع پیش روی نیروهای ما از این سنگر حتی یک گلوله ☄ هم شلیک نشد . و در این یک هفته هم هیچ آسیبی به این عراقی نرسید🌿 او می گفت : از وقتی وارد جبهه شدم تا به حال حتی یک تیر هم به شما نزده ام . گاهی هم که از روی اجبار می خواستم به سوی شما تیر هوایی بزنم یا به خاڪریز شما شلیڪ کنم احساس می ڪردم قرآن در مقابلم قرار دارد . @parastohae_ashegh313

#خاکریز_خاطرات #شهید_کاظم_خائف🌷 در فاصله چند متری با عراقیا درگیر شدیم کاظم روی تپه بود که زخمی شد رفتم کنارش و دیدم خون زیادی ازش رفته خواستم بلندش کنم که گفت : "برو و منو اینجا بزار " بهش گفتم : " تو رو می رسونم بیمارستان " اما کاظم گفت : " آقا در مقابلم نشسته .. " آرام گفت : " السلام علیک یا امام زمان ' عج ' و پر کشید .. " ✨✨✨ @parastohae_ashegh313