🌱🌿
#خمس
#شهید_محمد_عطار_خراسانی
یادم هست یک شب به خانه ی عموی محمد رفته بودیم.
عموی او خمس و زکات نمی داد.
محمد هم از این موضوع باخبر بود و آن شب هم که به خانه آنها رفته بودیم هر چه به او تعارف کردند که چای و میوه بخورد اونخورد و حتی نماز هم نخواند
بعد از اینکه از خانه بیرون آمدیم علت را از او پرسیدم
او گفت: چون خمس و زکات نمی دهند به همین دلیل چیزی نخوردم.
بعد از اینکه محمد شهید شد به عمویش ماجرای آن شب را گفتم و آنها هم از آن به بعد خمس و زکات خود را دادند.
✍منبع: اطلاعات دریافتی از کنگره سرداران و 23000شهید استانهای خراسان
@parastohae_ashegh313
🌿❣
چند ماهی از جنگ گذشته بود
و صدام حسین برای تحقیر کردن خلبانان ایرانی در تلویزیون عراق دریک مصاحبه مطبوعاتی گفت:
به هر جوجه کلاغ " خلبان " ایرانی که بتواند به پنجاه مایلی نیروگاه بصره نزدیک شود حقوق یک سال نیروی هوایی عراق را جایزه خواهم داد.
تنها صد و پنجاه دقیقه پس از این مصاحبه ، دلیر مردان ایرانی:
خلبان عباس دوران ، خلبان کیومرث حیدریان و خلبان علیرضا یاسینی نیروگاه بصره را با فرماندهی شهید عباس دوران بمباران کردند.
با این عملیات پاسخ گستاخی صدام داده شد و خود او را تحقیر کردند.
غروب همان روز همان خبرنگار بی بی سی اعلام کرد :
هنوز فرصتی پیش نیامده که من از صدام حسین سوال کنم که چگونه جایزه خلبانان ایرانی را تحویل خواهند داد.
@parastohae_ashegh313
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
┄┅┅✿❀🌙❀✿┅┅┄
@parastohae_ashegh313
┄┅┅✿❀🌙❀✿┅┅┄
السلام علیک یا اباصالح المهدی
الهم عجل لولیک الفرج
┄┅┅✿❀🌙❀✿┅┅┄
@parastohae_ashegh313
┄┅┅✿❀🌙❀✿┅┅┄
#ما_براى_دادن_سر_میرويم...!!
آمده بود مرخصی ، سر نماز بود
که صدای آخ شنیدم،نمازش قطع
شده، پرسیدم: چی شد؟ 😳
گفت: چیزی نیست. توی حمام باندهای
خونی بود، نگرانش شدم، فهمیدم پایش
گلوله خورده 😔 زخمی است، دکتر گفته
باید عمل شود تا یک هفته هم نمیتوانی
باندش را باز کنی. باند را باز کرده بود
تا وضو بگیرد🌱
گریه کردم و گفتم: با این وضع به جبهه
میروی؟🥀
رفیقش که دنبالش آمده بود ، گفت:
نگران نباش خواهر ، من مواظبشم🙃
با عصبانیت😠 گفتم اشکالی ندارد،
بروید جبهه، انشاءالله پایت قطع
میشود، خودت پشیمان میشوی
و برمیگردی .
علی بهم نگاه کرد و گفت : ما برای
دادن سر میرویم ، شما ما را از دادن
پا میترسانی؟!💔
هیچ وقت حرفش از یادم نمیرود
دوباره مرا شرمنده کرده بود. علی
میگفت: خدا کند که جنازه من به
دستتان نرسد، دوست ندارم حتی
به اندازه یک وجب هم که شده، از
این خاک را اشغال کنم. همان طور
شد که میخواست....🥀
🌹خاطره ای به ياد شهید عـلے تـجـلـایـے
با روایــت همسر شهید معزز
@parastohae_ashegh313
ghadir-3.mp3
3.55M
چه غدیری💚🍃
چه امیری ، چه بشیری
چه مه ماه منیری😌♥️
همه جا بهر هدایت
همه جا نور ولایت...✨
• سیدمجید بنےفاطمه
@parastohae_ashegh313
النگوها را که می دید ناراحت می شد 💐
من معمولا چند النگوی طلا در
دست داشتم و عباس هر وقت
النگوهای طلا را می دید ناراحت
می شد و می گفت : ممکن است
زنان یا دخترانی باشند که این
طلاها را در دست تو ببینند و
توان خرید آن را نداشته باشند😔
آنگاه طلاهای تو آنان را به حسرت
وا می دارد و در نتیجه تو مرتکب
گناه بزرگی می شوی😬
این کار یعنی فخر فروشی🤭
می گفت : در جامعه ما فقیر زیاد
است ؛ مگر حضرت زینب (ع) النگو
به دست می کردند و یا...🤭
حقیقت این است که روحیه زنانه
و علاقه ای که به طلا داشتم باعث
شده بود نتوانم از آنها دل بکنم☹️
تا اینڪه یڪ روز بیمار بودم و
النگوها در دستم بود 🙄
عباس به عیادتم آمده بود. عباس
را که دیدم، دستم را در زیر بالش
پنهان کردم تا النگوها را نبیند😧
او گفت : چرا 🤔 بالش را از زیر سرت
برداشته ای و روی دستت گذاشته ای؟
چیزی نگفتم و فقط لبخندی زدم. او
بالش را برداشت و ناگهان متوجه
النگوهای من شد و نگاه معنی داری
به من کرد🌱
از این که به سفارش او توجهی نکرده
بودم ، خجالت کشیدمـ😞
بعد از شهادت عباس به یاد گفته های
او در آن روزها افتادم و تمام طلاهایم
را به رزمندگان اسلام هدیه کردم☺️
بہ روایــت خانم زهرا بابایی🌻
@parastohae_ashegh313
۲۰ توصیه امیرالمومنین(ع) درباره آداب غدیر
#عید_بزرگ_امامت_مباررررک🌹
#التماس_دعا_از_همه_بزرگواران🤲
@parastohae_ashegh313
#غدیر یعنی کسانی که عقب مانده اند برسند
و کسانی که جلو رفته اند برگردند، تا با #ولایت حرکت کنند
🌹#عید_غدیر_خم_مبارررک_باد🌹
@parastohae_ashegh313
#فخر_فروشی
#شهید_مصطفی_احمدی_روشن
برای خواهرش خواستگار آمد .
مادرش را صدا زد : " مادر جان !
انگشترت💍 را در بیاور ! "
مادر تنها انگشتری را که کمی آب و رنگ داشت نگاه کرد و گفت این که همیشه دستم است
و شنید :
" شاید فکر کنند برای فخر فروشی است و این چیز ها برایمان ارزش است "
@parastohae_ashegh313
#عاشقانه❤️
#شهید_حاج_ابراهیم_همت
هر وقت حاجے از منطقه به منزل مے آمد ، بعد از احوال پرسےبا من ، با همان لباس خاکےبسیجے ، به نماز مے ایستاد .
یک روز به شوخے گفتم :
" تو مگه چقدر پیش ما هستی که به محض آمدن ، نماز میخوانے .. ؟ "
نگاهے کرد و گفت :
"هر وقت تو را مےبینم احساس مےکنم باید دو رکعت نماز شکر بخوانم .. "
@parastohae_ashegh313