•.¸¸.•✫ 🦋 #یک_جرعه_معرفت 🦋 ✫•.¸¸.•
پیامبر اکرم (ص) درباره آخرالزمان میفرمایند :
در آخر الزمان مؤمن در نزد مردم حقیر و بی مقدار می شود و فاسق پیش آن ها بزرگ و ارجمند می گردد .
در آن هنگام چهار بلا بر آن ها نازل می شود .
۱ _ تجاوز به ناموس
۲ _ هتڪ حرمت از جانب اغنیا
۳ _ خشڪسالی
۴ _ ظلم و ستم از سوی حاکمان
┄┅═══🍃🌺🍃═══┅┄
@parastohae_ashegh313
┄┅═══🍃🌺🍃═══┅┄
#عاشقانه_های_شهدا…❤️
#حمید_و_فاطمه…💕
ﺷﺎﻳﺪ ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ لحظه هایی ﻛﻪ با ﻫﻢ ﺩﺍﺷﺘﻴﻢ…
نمازای دو نفره مون بود…💕
ﺍﻳﻦ ﻛﻪ ﻧﻤﺎﺯاﻣﻮ ﺑﻬﺶ ﺍﻗﺘﺪﺍ ﻣﻴﻜﺮﺩﻡ…❤️
ﺍﮔﻪ ﺩﻭﺗﺎیی…💕
کنار ﻫﻢ ﺑﻮﺩﻳﻢ…
ﺍﻣﻜﺎﻥ ﻧﺪﺍﺷﺖ ﻧﻤﺎﺯﺍﻣﻮنو ﺟﺪﺍ ﺑﺨﻮﻧﻴﻢ…
چقد ﺣﺲ ﺧﻮﺑﻴﻪ…
ﻛﻪ ﺩو نفر…💕
ﺍﻳﻨﻘﺪه همو ﻗﺒﻮﻝ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻦ…💕
منطقه که میرفت…
تحمل خونه بدون حمید…💕
واسم سخت بود…
وقتی تو نباشی چه امیدی به بقایم…؟
این خانه بی نام و نشان سهم کلنگ_است…
میرﻓﺘﻢ ﺧﻮﺍﺑﮕﺎﻩ ﭘﻴﺶ ﺩﺧﺘﺮﺍ…
ﻳﺎ ﭘﻴﺶ ﺧﻮﺍﻫﺮ ﺣﻤﻴﺪ ﻳﺎ ﺧﻮﻧﻪ ﻣﺎﺩﺭﻡ….
ﺑﻌﺪ ﻣﺪتی که برمیگشت…
واسه پیدا کردنم،همه جا زنگ میزد…
میگفتن:"بازم حمید،ﻓﺎﻃﻤﻪ ﺭﻭ ﮔﻢ ﻛﺮﺩﻩ…💕”
ﺯﻭﺩ ﭘﻴﺪﺍم میکرﺩ…
ظرف ﺩﻭ،ﺳﻪ ﺳﺎﻋﺖ…
ولی من ﺑﻴﺴﺖ ﻭ ﭘﻨﺞ ﺳﺎله که…
#گلی_گم_کرده_ام_می_جویم_او_را…💔
ﺍﮔﻪ ﺑﻬﻢ ﺑﮕﻦ ﭼﻪ قشنگی ای ﺗﻮ ﺍﻳﻦ ﺩﻧﻴﺎست…
ﻛﻪ خیییلیی ﺑﻬﻤﻮﻥ ﺳﺨﺖ ﮔﺬﺷﺖ…
ﻣﻴﮕﻢ :"💕 …عشق…💕”
#عجیب_درد_عشق_و_عاشقی_مانند_افیون_است..
#که_هر_جا_لذتی_باشد_درون_درد_مدفون_است…
ﻭقتی ﺟﻮﻭﻧﺎی الان میگن ﻛﻪ ﻧﻪ…
ﺍصلا ﺍﺯ ﺍﻳﻦ خبرا نیست…
از حرفشون خیلی ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ میشم…
ﭼﺮﺍ ﻣﻔﻬﻮﻡ عشقو درک نمیکنن…؟!
ﺍﻻﻥ ﺍﺭﺗﺒﺎﻃ ﺑﻴﻦ ﺯﻥ ﻭ ﺷﻮﻫﺮو…
خیییلیﺑﮕﻦ ﺍﻳﺪﻩ ﺁﻟﻪ…!
تو تقسیم کار خونه ست…
ﺗﻮ ﺧﻮﻧﻪ ﻣﺎ ﺍﻳﻨﺠﻮﺭی ﻧﺒﻮﺩ…
ﺗﻮ ﺧﻮﻧﻪ ﻣﺎ ﻫﺮ کسی ﺯﺭنگی میکرد…
ﺗﺎ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﻛﺎﺭ ﻛﻨﻪ ﺗﺎ ﺍﻭﻥ یکی ﺍﺳﺘﺮﺍﺣﺖ ﻛﻨﻪ…
این در حالی بود…
که قبل ازدواج…💕
ﺗﻮ خونه بهم میگفتن…
ﺁﺷﭙﺰﻱ ﻛﻦ…
میگفتم ﺁﺷﭙﺰ میگیرم…
میگفتن ﻛﺎﺭ ﻛﻦ…
میگفتم ﻛﻠﻔﺖ میگیرم…
ﻫﺮ ﻛﺎﺭی میگفتن،ﻳﻪﺟﻮﺍﺏ تو آستینم ﺩﺍﺷﺘﻢ…
ﺑﺎ ﺣﻤﻴﺪ که ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻛﺮﺩم…💕
ﻧﻤﻴﺪﻭﻧﻢ ﺑﺎﻭﺭﺗﻮﻥ ﻣﻴﺸﻪ ﻳﺎ ﻧﻪ…
حتی ﺍﺯ ﺷﺴﺘﻦ ﻟﺒﺎسای ﺣﻤﻴﺪ ﻟﺬﺕ میبردم…❤️
#همسر_شهید_حمید_باکری
@parastohae_ashegh313
#بیسیمچــــی
همت همت مجنون🎙
حاجی صدای منو میشنوید؟؟؟!!
همت همت مجنون🎙
مجنون جان به گوشم
حاج همت اوضاع خیلی خرابه برادر😔
محاصره تنگ تر شده...
اسیرامون خیلی زیاد شدن اخوی...😞
خواهر و برادر ها را دارند قیچی میکنند...
اینجا شیاطین مدام شیمیایی میزنند...
خیلی از برادر به بچه ها تذکر میدیم ولی انگار دیگه اثری نداره...
عامل خفه کننده دیگه
بوی #گیاه نمیده بوی #گناه میده...
همت جان....؟؟؟!!
حاجی جان اینجا به خواهرا همش میگیم🗣 پر چادرتون رو حائل کنید تا بوی گناه مشامتون رو اذیت نکنه...
ولی کو اخوی گوش شنوا....😔
حاجی برادرامون اوضاشون خیلی خرابه...
همش میگم برادر نگاهت برادر نگاهت....
حاجی این ترکش های نگاه برادرا فقط قلبو میزنه...💔
کمک میخوایم حاجی...
به بچه های اونجا بگو کمک برسونید...
داری صدا رو....
همت همت مجنون....!🎙
@parastohae_ashegh313
🍁🍁🍁❤️🍁🍁🍁
تو آن فرشته اے که وقتی در فصل پاییز راه می روے
برگ درختان🍁 انتظار میڪشند
زودتر از دیگرے پاهایت را بوسہ بزنند...
#جانم_فداے_رهبرم💘
#روزتون_مملو_از_خیر_و_برڪت🤲
@parastohae_ashegh313
17.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#پرستوهاے_عاشق
عطر گل هاے لاله مشاممان را نوازش
می دهد🌷✨
کشف پیکر ۱۰ شهیـــد دفاع مقدس
در تاریخ ده آبان ۱۳۹۹ در منطقه چنگوله مهران
@parastohae_ashegh313
#چفيـه_ام_را_دوسـت_دارم ...❣
چـرا که هنـوز زخمهـاي روزگار بر تنـش مانده ...
هنـوز هم گاهي از روزنه ي زخـم هايش ميتوانـم وصـل شوم
به خـــاکريز...✨
به سنگـــر ..✨
به شبهـــاي عمليــات... 🌌
به هــق هــق هاي شبانه...😭
به العفــــو ِ قنــوت ها ... 🤲
به بچــه ها ...
هنـوز برايم قداست دارد چفيـه ام ...🌷
و قـداستش بدان خـاطر است کــه هنــوز از تک تک خــانه هايش
نــــــواي :🕊
" هــر که دارد هـــوس ِ کــرب و بلا بسم الله " مي آيـــد...🕊
@parastohae_ashegh313
#پدرے_به_رسم_ابراهیم_نبی🍃✨
کارنامه اش📜 را که گرفت راه افتاد تا برود جبهه
بار اول نبود که اعزام میشد
همه اومده بودیم دم در
بابا قران کوچیکش رو که باز کرد ، صورتش سرخ شد😪
احمدرضا رو دوباره بغل کرد و بوسید
احمدرضا که رفت گفتیم چه آیه ای اومد ؟
گفت : آیه ای که ابراهیم پسرش رو می برد قربانگاه🕊
مکث کرد...
صورتش سرخ شده بود ...
یهو گفت : این آخرین بار است ...🥀
@parastohae_ashegh313
مکه برای شما🍃
فکه برای من✨
بالی نمی خواهم
این پوتین های کهنه هم
می توانند مرا به آسمان ببرند …🕊
#شهید_آوینی
#شبتـــون_شهدایـــی🌱
@parastohae_ashegh313
ڪاش لحظہ اے
در ضیافتـــ نگاهتـــ
بہ زیارت خدا مشرف میشدیم
و
در صحن چشم سیاهتـــ
بہ پابوس خورشید عشـــق می آمدیم
#السلام_علیڪ_یا_صاحب_الزمان
#صبحتون_امام_زمانی
@parastohae_ashegh313
#روایتی_عاشقانـــہ❤️✨
#یک_بغل_گـــل🌸🌺🌹
پشت چراغ قرمز🔴 خیابان شریعتی ایستاده بودیم
و منوچهر هم صحبت می کرد.
کنار خیابان یک پیرمردی که سرتاپا سفید یکدست پوشیده بود
در گالری بزرگی گل های رزی🌹 به رنگ های مختلف می فروخت😍
ولی سفیدی پیرمرد نظر من را جلب کرده بود🧐 و من احساس می کردم این مرد از آسمان آمده است
اصلا حواسم به منوچهر نبود، که یک لحظه حجم سنگین و خیسی روی پاهایم حس کردم.
یک آن به خودم آمدم😳
دیدم منوچهر رد نگاهم را گرفته و فکر کرده من به گل ها خیره شدم🧐
پیاده شده تا گل ها را برایم بخرد😍
منوچهر همین طور همه گل ها را با دستش بر می داشت و روی پاهای من می ریخت دو بار چراغ سبز و قرمز شد
ولی همه در خیابان به ما نگاه می کردند و سوت و کف می زدند👏💖
حتی یک نفر خانم که از نظر تیپ ظاهری با ما متفاوت بود، برگشت و به همسرش گفت: می بینی ، بعد بگید بچه حزب اللهی ها محبت بلد نیستن و به همسران شان ابراز محبت نمی کنند😏
آن روز منوچهر همه گل های پیرمرد را خرید و روی پاهای من ریخت😍
و من نمی دانستم چه بگویم و چه کلمه ای لایق این محبت است.
غیر از اینکه بگویم بی نهایت دوستت دارم💘💝
#راوے_همسر_شهید_منوچهر_مدق
@parastohae_ashegh313