eitaa logo
شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
1.8هزار دنبال‌کننده
14.8هزار عکس
3.9هزار ویدیو
41 فایل
•❤️|شـهیـد ســید مــرتـضـے آویـنــے: در عالمـ رازےاست کہ جز بـہ بهـای خــون فـــــاش نمـیشـود.💖 ایــنــجــا⇦ 『قـطـعـہ‌اےاز بـهشـ😍ــت』 『شـهـدای گمنـام』(زندگی به سبـ💚ــڪ شهـدا) 🌹°بیسیم چی ڪانال ☜ @khomool3
مشاهده در ایتا
دانلود
📖 بارها از حسن شنیده بودم ڪه میگفت: بالاترین پاداش براے من، رهبـ❣ــره. یه بار امام خامنه اے حفظه الله براے بازدید از پروژه اے اومده بودند. مسئولیت پروژه👨‍🔬 به عهده حسن بود آقا با اشاره به حسن فرمودند: تهرانی مقدم به هر قول و وعده اے که به ما داده، وفا کرده👌 و ندیده ام وعده اے بدهد و به آن عمل نکند... بعد هم آقا پیشانی حسن رو بوسیدند. 🚀 🥀 @parastohae_ashegh313
. هیچ کجای تاریخ ، جز در یک برهه جوانانی مثل جوانان ما سراغ ندارد . @parastohae_ashegh313
✨👌 لباس👕 نو تنش نمی کرد همیشه میشد لااقل یک وصله روی لباسهایش پیدا کرد؛ اما همیشه تمیز و اتوکرده بود👏 پوتین هایش هم همیشه از تمیزی برق می زد✨ یک پارچه سفید هم داشت که می انداخت گردنش. یک بار پرسیدم: این واسه چیه؟ 🤔 گفت: «نمی خوام یقه لباسم چرک بشه!» ✍یادگاران/ ص40 @parastohae_ashegh313
آرامش آسمـــان شب سهم قلبتــان باشد❣ و نور ستاره ها✨ روشنی بی خاموش تمام لحظـہ هایتان 🍃✨ @parastohae_ashegh313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
صبــح میشود و خورشید🌝 نگاه تو آسمان را روشن میڪند✨ لبخنــد میزنی😊 بهار میشود🍃 صدایم میڪنے👉 نسیم میورزد🌬 هرروز هفته تـــــویـــے👈🌹👉 @parastohae_ashegh313
📜 خواهران خوب تر از جانم من نمیدانم وقتی حسین ع در صحراے ڪربلا بود چه عذابی میکشید😔 ولی میدانم حس او به زینبـــ چه بوده. عزیزان من حالا دست هایی✋ بلند شده و زینب هایی غریب و تنها مانده اند و حسینی در میدان نیستـــ امیدوارم🤲 کسانــی باشیم که راه او را ادامه دهیم و از زینب های زمانه و حرم او دفاع ڪنیم.✨ 🕊۹۶/۸/۲۷ ❣@parastohae_ashegh313
بهش گفتم: توی راه که بر می گردی، یه خورده کاهو🥗 و سبزی🥦 بخر. گفت: «من سرم خیلی شلوغه، می ترسم یادم بره. روی یه تیکه کاغذ هر چی می خوای بنویس بهم بده.» همان موقع داشت جیبش را خالی می کرد. یک دفترچه یادداشت📒 و یک خودکار✏️ در آورد گذاشت زمین. برداشتمشان تا چیزهایی را که می خواستم، برایش بنویسم📝 یک دفعه بهم گفت: «ننویسی ها!»✋❌ جا خوردم😳 نگاهش که کردم، به نظرم کمی عصبانی شده بود!😕 گفتم: مگه چی شده؟🙄 گفت: «اون خودکاری که دستته، مال بیت الماله.» گفتم: من که نمی خوام کتاب باهاش بنویسم! دو- سه تا کلمه که بیش تر نیست. گفت: «نه.»❌ ✍نیمه پنهان ماه/ ص35 @parastohae_ashegh313
چند سال پیش، دقیقا همین تاریخ_۲۷ آبان...🗓 : "اونروز بابک داخل ماشین🚖 بود شهید و کنار ماشین نشسته بودند در حال خوردن ناهار... در ماشین نیمه باز بود پای راست بابک هم بیرون.... خمپاره☄ افتاد بین این سه نفر و🕊.... پی نوشت: دقیقا همین ماشین بود @parastohae_ashegh313
📖 اتاقش یڪ قفسه ڪتابی داشت که دیگر جوابگوے حجم ڪتاب هایش نبود...📚 پیشنهاد دادم ڪه در اتاقش یڬ ڪمد دیوارے درست ڪند تا بزرگتر باشد به همین منظور قفسه ڪتاب را خالی ڪرد و ڪتاب ها📚 چند ماهی در گوشه اتاق جمع شده بود من یڪ روز به شوخی😉 به او گفتم ڪه اگر برات اتفاقی بیفته، اینجا میخوایم مراسم برگزار ڪنیم🤭 اینطورے ڪه نمیشه🤔 ڪمد رو درست ڪن و این ڪتابها رو از روے زمین جمع ڪن همان روز رفت و سفارش طبقات ڪمد را داد و تا صبح در حال اندازه گیرے📏 و نصب طبقات آن بود. فرش اتاقش را هم شسته🚿 بود پسرم مهیاے رفتن🕊 بود... 🥀 @parastohae_ashegh313