#کتابخوانــی_شهـــدا📖
اتاقش یڪ قفسه ڪتابی داشت
که دیگر جوابگوے حجم ڪتاب هایش نبود...📚
پیشنهاد دادم ڪه در اتاقش یڬ ڪمد دیوارے درست ڪند تا بزرگتر باشد
به همین منظور قفسه ڪتاب را خالی ڪرد و ڪتاب ها📚 چند ماهی در گوشه اتاق جمع شده بود
من یڪ روز به شوخی😉 به او گفتم ڪه اگر برات اتفاقی بیفته، اینجا میخوایم مراسم برگزار ڪنیم🤭
اینطورے ڪه نمیشه🤔
ڪمد رو درست ڪن و این ڪتابها رو از روے زمین جمع ڪن
همان روز رفت و سفارش طبقات ڪمد را داد و تا صبح در حال اندازه گیرے📏 و نصب طبقات آن بود.
فرش اتاقش را هم شسته🚿 بود
پسرم مهیاے رفتن🕊 بود...
#شهید_رسول_خلیلی
#سالروز_شهادتـــ🥀
@parastohae_ashegh313
[من کہ از شوق وِصال حرمت لبـریزم
ظرف دلتنگےِ من گمشده و سرریزم...🌿]
#بطلبدقڪردیم
#سیدالشهداجاݩ
@parastohae_ashegh313
#گردان_حضرتـــ_زینب🍃✨
وقتی #شهیدملکی ڪه یڬ روحانی بود خود را برای اعزام به جبهههای حق علیه باطل معرفی کرد،
به او گفتند باید به گردان حضرت زینب بروی.
شهید ملکی با این تصور ڪه گردان حضرت زینب متعلق به خواهران🧕 است 😆
به شدت با این امر مخالفت کرد و خواستار اعزام به گردان دیگری شد
اما با اصرار فرمانده ناچار به پذیرش دستور و رفتن به گردان حضرت زینب شد😕
هنگامی که میخواست
به سمت گردان حضرت زینب حرکت کند،
فرمانده به او گفت:
این گردان غواص در حوالی رودخانه دز در اهواز مستقر است🤭
شهید ملکی بعد از شنیدن اسم «غواص» به فرمانده التماس کرد
که به خاطر خدا مرا از اعزام به این محل عفو کنید،🙏😢
من را به گردان علیاصغر بفرستید،
گردان علیاکبر، گردان امام حسین،
این همه گردان،
چرا من باید برم گردان حضرت زینب؟
اما دستور فرمانده لازمالاجرا بود.😞
شهید ملکی در طول راه به این میاندیشید🤔 که
«خدایا من چه چیزی را باید به این خواهران بگویم؟
اصلا اینا چرا غواص شدن؟😏
یا ابوالفضل خودت کمکم کن.»🤲
هوا تاریک بود که به محل استقرار گردان حضرت زینب رسید،
شهید ملکی از ماشین🚖 پیاده شد،
چند قدم بیشتر جلو نرفته بود
که یکدفعه چشماش رو بست😑
و شروع به استغفار کرد📿
راننده که از پشت سر شهید ملکی میاومد ، با تعجب گفت:
حاج آقا چرا چشماتونو بستین؟🧐
شهید ملکی با صدایی لرزان گفت:
«والله چی بگم، استغفرالله
از دست این خواهرای غواص» …🤨
راننده با تعجب زد زیر خنده😆
و گفت: کدوم خواهر حاج آقا؟
اینا برادرای غواصن
که تازه از آب بیرون آمدن و دارن لباساشونو عوض میکنند.😄
اینجا بود که شهید ملکی تازه متوجه قضیه شد و فهمید ماجرای گردان حضرت زینب چیه!!😎😎
#راوی : سردار علی فضلی جانشین رئیس سازمان بسیج
@parastohae_ashegh313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
او ایستاد پاے امام زمان خویش
#شهیــد_مدافع_حرم🥀
#شهیــد_علیرضــا_جیلان
#لحظاتـــ_وداع
سالروز شهادتــــ🕊
شهادتتـــ مبارڪ قهرمان❣
@parastohae_ashegh313
#در_پیشگاه_وجدان
یک دفترچه📒 کوچک داشت،
همیشه هم همراهش بود و به هیچ کس نشان نمی داد.
یک بار یواشکی آن را برداشتم ببینم داخلش چه می نویسد🤭
فکرش را می کردم!
کارهای توی روزش را نوشته بود؛
سر کی داد زده!😱
کی را ناراحت کرده!😞
به کی بدهکار است!...💰
همه را نوشته بود؛ ریز و درشت.
نوشته بود که یادش باشد در اولین فرصت، صافشان کند👌
#شهید_دکتر_محمدعلی_رهنمون
✍یادگاران/ ص44
@parastohae_ashegh313
12.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#خوش_آمدے_سردار
حس و حال همه ثانیــہ ها⏰
ریختــ به هم
شوق یڪ رابطہ
با حاشیه ها ریختــ به هم🍃
گفته بودم به ڪسی عشق نخواهم ورزید🥀
آمدے و همه فرضیہ ها
ریختـــ به هم!!!❣
💢لحظات منتشر نشده از حال و هواے
هواپیمای حامل پیکر مطهر حاج قاسم
تا خوش آمدگویی
#لحظہ_هایم_پر_از_دلتنگیہ
#التماس_دعـــا🤲🍃
@parastohae_ashegh313
5.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#لحظه_هاے_آخـــر
#شهید_علیرضا_نظری🥀
سرهنگـــ بازنشسته👮♂
در ۲۸ آبان سال ۹۶ در دفاع از
حریم اهل بیتــ به خیل شهداے مدافع حرم پیوستـــ🕊
#محل_شهادتــ : منطقه بوکمال سوریه
شهادتتــــ مبارڪـــ🌸🍃
@parastohae_ashegh313
#دائم_الوضوء
حاجی دائم الذکر📿 بود و با وضو.
در جلسه و غیر جلسه، زیر لب آرام آرام ذکر خدا را می گفت و به یاد او بود.
معتقد بود با وضو و طهارت،
کارها نورانیت✨ پیدا می کند
و بهتر پیش می رود👌
کم کم بچه ها هم ازش یاد گرفته بودند؛ دائم الذکر و با وضو بودن را.
اصلاً همین کارهاش بود که باعث شد تا بچه های اطلاعات و عملیات
مثل پروانه🦋 دورش بگردند.
#شهید_علی_هاشمی
✍به روایت از سرهنگ اسماعیل¬زاده
#قبــل_از_خوابـــ_وضــو_بگیر_و_بخوابـ
@parastohae_ashegh313
صبح ها را به سلامی
به تو پیوند زنم✋
اے سرآغاز ترین روز خدا،
صبــح بخیـــر🍃
به امیدی ڪہ جوابی ز شما می آید✨
گفتم از دور سلامــی به شما صبــح بخیر
#امام_زمانم_سلام_صبــح_بخیر❣
@parastohae_ashegh313