eitaa logo
شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
1.8هزار دنبال‌کننده
13.9هزار عکس
3.3هزار ویدیو
38 فایل
•❤️|شـهیـد ســید مــرتـضـے آویـنــے: در عالمـ رازےاست کہ جز بـہ بهـای خــون فـــــاش نمـیشـود.💖 ایــنــجــا⇦ 『قـطـعـہ‌اےاز بـهشـ😍ــت』 『شـهـدای گمنـام』(زندگی به سبـ💚ــڪ شهـدا) 🌹°تخریب چی ڪانال ☜ @Khomool2 🌹°بیسیم چی ڪانال ☜ @Hasibaa2
مشاهده در ایتا
دانلود
گفت: «اگه ما اینجا (تو جبهه) تیکه‌تیکه بشیم، اِرباً اربا بشیم چقدر خوبه! نریم اِرباً اربا رو فقط تو کتابا بخونیم!» رفت تو سنگر، خمپاره اومد، تیکه‌تیکه شد!🥀 بچه‌ها! [شهدا] میخواستن، میشد؛ ما میخوایم ولی نمیشه! [باید ببینیم] چیکار کردن، چقدر با خدا رفیق شدن، قاطی شدن، که ألا بذکرالله تطمئن‌القلوب؟❤️ ┅═ೋ❅✿🌹✿❅ೋ═┅ @parastohae_ashegh313 ┅═ೋ❅✿🌹✿❅ೋ═┅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ 🌾هر صبح که بلند می شوم ..... 🌼آراسته روی قبله می ایستم و 🍁می گویم: 🌾"السلام علیک یا اباصالح المهدی" 🌼وقتی به این فکر میکنم که خدا 🍁جواب سلام را واجب کرده است، 🌾قلبم از ذوق اینکه شما به اندازه 🌼 یک جواب سلام به من نگاه می 🍁کنی از جا کنده می شود. آقاجانم! دوستت دارم. 🌹تعجیل در فرج 🌹 ─┅═☁️☀️☁️═┅─ @parastohae_ashegh313 ─┅═☁️☀️☁️═┅─
🌷 امام خمینی (ره) : آن هایی که امروز برای استفاده نامشروع می خواهند سر این سفره بنشینند کجا بودند آن روز که مستضعفین خون خود را می دادند 📚صحیفه نور ، جلد ۶ ، صفحه ١٨٩ @parastohae_ashegh313🌿
❣ این حقوق یک افسر جزء است نه یک فرمانده!🙄 ✍گفتم حاجی راستی چقدر حقوق می‌گیری؟ حاجی مبلغی را گفت که من بسیار تعجب کردم زیرا او یک سردار و فرمانده‌ نظامی بزرگ در ایران بود. گفتم حاجی این حقوق یک افسر جزء است نه یک فرمانده! یک سردار مثل شما در عراق سه برابر این حقوق می‌گیرد؛ با مزایای فراوان! حاجی به من گفت: شیخنا! مهم نیست فرمانده چقدر از کشورش می‌گیرد ☝️ مهم این است که چه چیزی به کشورش می‌دهد و خدای متعال چند برابر آن را به او خواهد بخشید و این یک سنت الهی حتمی است. شیخنا! ما به صورت موقت در این دنیا هستیم و ما و شما به سوی پروردگار کریم خود رهسپاریم🕊 🎙: «سامی مسعودی» از فرماندهان حشد الشعبی ╔════ ೋღೋ ════╗ @parastohae_ashegh313 ╚════ ೋღೋ ════╝
🥀 خودش لب هایش ترک خورده‌بود. خشک خشک بود دهنش، قمقمه آب را گرفته بود بغل دنبال تشنه‌ها میگشت..:)💧 ┈┈••✾❀🌸❀✾••┈┈ @parastohae_ashegh313 ┈┈••✾❀🌸❀✾••┈┈
[🌿🌸🌿] •برو نمازت رو بخون! •ظهر روز ۹۵/۱/۲۱ بود و من نماز ظهرم را شکسته خوانده بودم. نمــازم که تمام شد، تکفیری ها بمباران خمپاره ای شــان را شروع کردند. بمـــب های دسـت سازی داشتند بــه نام «جهنمی» که از کپـــسول های گـــاز مایع درست می شد و حـــجم تخریب بالایی داشت. در آتش تهیه شان از این بمب ها زیاد استفاده میکردند. آتش تهیه انها که شروع شد، با خودم گفتم نماز عصـــرم را بعد از فــروکش کردن اتش می خوانم.بلند شدم که بروم برای سرکشی از خط که محمود از من پرسید: نماز عصرت را چرا نخواندی؟ گفتم: بعدا می خوانم ! •دستی به پشتم زد و با لبخند گفت: فـــکر میکنی آن خـــدایی که ما را آفریده، نیاز به این دارد که شما نماز عصـــرت را نخوانی و عملیات را رهبری کنی؟ فکـــر میکنی اگر تو نباشی عملیات به خوبی انجام نمی شود؟َ •حرف های محـــــمود مرا به فکر فرو برد. بعدش گفت: «آن خـــدایی که ما را آفریده، خودش رهبری این جنگ را بر عهده دارد و احتیاج به تأخیر انداختن نمازت نیست. برو نمازت را بخوان !از این تلنگرها زیاد به ما می زد! ‌ @parastohae_ashegh313🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چند سالیست ڪہ همه خواب وخوراڪم شده تو خنده و گریہ و این همه تـو چشم را وا بڪنم روے تورا مےنگرم آنچه ببینم و بگویم همه تـو...❣ 💚 ─┅═☁️☀️☁️═┅─ @parastohae_ashegh313 ─┅═☁️☀️☁️═┅─
🌺 🍀 همیشه از پدر ومخصوصا مادرش می خواست که برای شهید شدنش دعا کنند🤲 حتی زمانی که در دانشگاه بود برای مادر پیامک می فرستاد که مامان یادت نره دعا کنی شهید شوم ...🥀 حتی تا زمان شهادتش در سوریه مسئولان دانشگاه هم خبر نداشتند که چرا در کلاس ها شرکت نمیکند و به مسئولان گفته بود به دلیل بیماری نمی تواند به دانشگاه برود🍃 دلش می خواست با پدر ومادرش در پیاده روی اربعین سال 93 شرکت کند اما نتوانست برود و چفیه مشکی اش را به مادر داد تا در حرم سیدالشهدا(ع)متبرک کند اما چفیه در کربلا گم شد😱 و شهید گم شدن چفیه را به حاجت روا شدن تعبیر کرد و خوشحال شد😍 و از مادر خواست در حرم امام حسین و حضرت عباس (ع) دعا کند که او در سوریه شهید شود🕊 ┅═ೋ❅✿🌹✿❅ೋ═┅ @parastohae_ashegh313 ┅═ೋ❅✿🌹✿❅ೋ═┅
🌺 میگفت: تو حیفی تو گناه نکن…🚫 تو از حد و حدودا تو از محرم نا محرم ها نگذر😞 تو واسه خدا باش :)🌱😌 تو پروانه باش🦋 زیبا و غیر‌قابل‌ دسترس میگفت: تو ارزون نباش…❌ ┏━○❥••••◦•●◉✿◉●•◦••••❥○━┓ @Parastohae_ashegh313 ┗━○❥••••◦•●◉✿◉●•◦••••❥○━┛
🌹مظلومانه تر از این وصیت شنیده اید؟ « وقتی آن روز فرا رسید که شما از یاد بردید که حوالی شهیدآباد هم رفیقی دارید... هر گاه که خواستید از جاده روبروی گلزار رد شوید، از همانجا و از توی ماشین دستی بلند کنید و برایم فقط یک بوق بزنید همین.... من آن بوق را بجای فاتحه از شما قبول می کنم. : عملیات بدر ۶۳/۱۲/۲۶ : شهیدآباد دزفول (استان خوزستان) ╔══ ❅ೋ❅🌸❅ೋ❅ ══╗ @parastohae_ashegh313 ╚══❅ ೋ❅🌸❅ೋ❅ ══╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ هر همچون گل های آفتابگردان🌻 رو به سمت چشم می گشاییم و با سلام✋ بر آستان جان می گیریم ... این خورشیـ☀️ـد حضور شماست که گرممان می کند نور بارانمان می نماید و می بخشد ... شکر خدا که شما را داریم😍🤲 🌸🍃 ─┅═☁️☀️☁️═┅─ @parastohae_ashegh313 ─┅═☁️☀️☁️═┅─
‌قرینہ‌ۍ‌یڪدیگرند؛‌ ‌اگریڪۍازمیان‌برخاست‌ دیگرۍهم‌برود...🌱 (ص) @parastohae_ashegh313❤️🌿
♥️ ... . قبل ازدواج...💕 هر خواستگاری که میومد... به دلم نمی‌نشست...! اعتقاد و ایمان همسر آیندم خیلی واسم مهم بود... دلم میخواست ایمانش واقعی باشه نه به ظاهر و حرف.... میدونستم مؤمن واقعی واسه زن و زندگیش ارزش قائله... شنیده بودم چله زیارت عاشورا خیلی حاجت میده... این چله رو "آیت‌الله حق‌شناس" توصیه کرده بودن... با چهل لعن و چهل سلام...! کار سختی بود اما ‌به نظرم ازدواج موضوع بسیار مهمی بود... ارزششو داشت واسه رسیدن به بهترینا سختی بکشم... ۴۰ روز به نیت همسر معتقد و با ایمان... . ... ... . ۴،۳روز بعد اتمام چله… خواب شهیدی رو دیدم... چهره‌ ش یادم نیست ولی یادمه... لباس سبز تنش بود و رو سنگ مزارش نشسته بود... دیدم مردم میرن سر مزارش و حاجت میخوان... ولی جز من کسی اونو نمی دید انگار... یه تسبیح سبز رنگ داد دستم و گفت: "حاجت روا شدی..." به فاصله چند روز بعد اون خواب... امین اومد خواستگاریم... 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 از اولین سفر سوریه که برگشت گفت: "زهرا جان…❤ واست یه هدیه مخصوص آوردم..." یه تسبیح سبز رنگ بهم داد و گفت: "زهرا…❤... این یه تسبیح مخصوصه... به همه جا تبرک شده و... با حس خاصی واست آوردمش...💕 این تسبیحو به هیچ‌کس نده..." تسبیحو بوسیدم و گفتم: "خدا میدونه این مخصوص بودنش چه حکمتی داره..." بعد شهادتش…💔 خوابم برام مرور شد... تسبیحم سبز بود که یه شهید بهم داده بود... (همسر شهید امین کریمی چنبلو) 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 قبل اینکه مردی لایق شهادت بشه... زنی باید به مقام همسر شهید شدن برسه...☝️ و این منصب نصیب و قسمت هر کسی نمیشه...🌿 ╔════ ೋღೋ ════╗ @parastohae_ashegh313 ╚════ ೋღೋ ════╝
•••🌿♥️🌿••• آدم مثل چاله می ماند دیگر .. محمدحسین بیل اول را که ریخت هواخواهش شدم . از اون چیزهای ظاهری یادنگرفتم . الان هم ، لباس پوشیدنم مثل سابق است . او تیپ خودش رو میزد منم هم تیپ خودم وقتی شیش جیب میپوشید دل و روحم رو میبرد . لاتی بود ولی یقه آخوندی اش تو کَتَم نمیـرفت با آن موتور جنگی اش! انگار جنگ تحمیلی است . من حتی ائمه رو هم درست نمیشناختم . دفعه ی اولی که پامو گذاشتم هیئت شان ، یکی یکی من رو چپاندند تنگ بغلشان و ماچ بارانم کردند وحسابی تحویلم گرفتند . منو بالای مجلس نشاندند وکلی تحویلم گرفتن .. ازمحمدحسین چیزهای باطنی یاد گرفتم ، حالی ام شد شهدا زنده اند با آنها میشود حرف زد ودرد ودل کرد .احترام به خانواده و هیئتی ها رو ازش یادگرفتم . همیشه میگفت سرت رو بنداز پایین و کارت رو بکن .. @parastohae_ashegh313
...🌷 ‌‌ توی ماشین نشسته بودیم و در راه مأموریت بــه جنوب کشور مـــعمولا از هر دری صحبت به میـان می آمد. به محض این که بوی غیبت❌ از حرف کــسی می آمد، مـــحمود به صــورت ناگهانی مــی پرید وسط حــرف ها و طوری که انگار اتفاق خـــطرناکی در حال وقوع باشد میگفت: ‌‌😱 •آقایان ساکت ؛✋ یک لـــحظه ساکت !✋ بعد همــه ساکت می شدند تا ببینند موضوع چیست و چه اتفاقی قـــرار است بیفتد. می خندید😄 و با آن لهجه شیـــرین ساروی اش می گفت: ‌ • یِه تا صَلِوات بَرِسِنین !! همه صلوات می فرستادند و غیبتی صورت نمیگرفت...🙃 ‌‌ 📒منبع : کتاب شهیـد عزیـز "مجموعه خاطرات شهید رادمهر" به روایت هـــمرزم شهیـــد. ‌ ♥️ ╔══ ❅ೋ❅🌸❅ೋ❅ ══╗ @parastohae_ashegh313 ╚══❅ ೋ❅🌸❅ೋ❅ ══╝
🥀 خدایـــا! 🤲 اعتراف می‌کنم از اینکه «خدا می‌بیند» را در همه کارهایم دخالت ندادم و برای عزیز کردن خودم کارکردم. حداقل در هر هفته باید دو صبح زیارت عاشورا و صبح جمعه باید سوره الرحمن را بخوانم. اگر به هر دلیلی نتوانستم زیارت عاشورا را بخوانم باید هفته بعد ۴ صبح زیارت عاشورا و یک جزء قرآن بخوانم و اگر صبح جمعه‌ای نتوانستم سوره الرحمن بخوانم باید قضای آن را در اولین فرصت به اضافه ۲ حزب قرآن بخوانم. ┏━○❥••••◦•●◉✿◉●•◦••••❥○━┓ @Parastohae_ashegh313 ┗━○❥••••◦•●◉✿◉●•◦••••❥○━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
○•🌱 ♥️ به درمانم چه می‌کوشی و از دارو چه می‌گویی که با درد تو، دل دشمن بود درمان و دارو را 🌙✨ ─┅═☁️☀️☁️═┅─ @parastohae_ashegh313 ─┅═☁️☀️☁️═┅─
🌷 ✨ عراقی ها وقتی خرمشهر را تصرف کردند به روی دیوارها نوشتند: «جئنا لنقبی : آمده ایم که بمانیم»😏 ۲سال بعد وقتی خرمشهر آزاد شد زیر همان نوشت: «آمدیم اما نبودید!»👌 چه قهرمانانی رفتند....🕊 ╔══════••••••••••○○✿❤️╗ @parastohae_ashegh313 ╚❤️✿○○••••••••••══════╝
🌸🖇 🖇 . . [ ]🍃 . . 💢شما را بہ چند کارِ مهم سفارش مے کنم👇👇👇 🔺از ولایت فقیہ حضرت آیت الله خامنہ اے حمایت کنید و گوش بہ فرمانش باشید تا در روز قیامت شرمنده حضرت علے(ع) نشوید. 🔻امام خمینے(ره) و شهدا را فراموش نکنید کہ حق بزرگے بر گردن ما دارند. 🔺مسجد ها را خالے نگذارید و نمازها را بہ جماعت بخوانید و شرکت در مراسم دعاها را فراموش نکنید. 🔻خواهرم حجابت را بہ احترام فاطمہ زهرا(س) و حفظ خون شهدا و عاقبت بخیرے رعایت کن. 🔺بہ یکدیگر سر بزنید و از حال و روز همدیگر بے خبر نباشید و تا جایے کہ مے توانید بہ یکدیگر کمک کنید. . ۱۳۲۹/۶/۱۷ ۱۳۶۹/۲/۱۰_شیراز 🕊| ┈┈••✾❀🌸❀✾••┈┈ @parastohae_ashegh313 ┈┈••✾❀🌸❀✾••┈┈
💢ادعا نکنید، عمل کنید 🌺⇦یک نفر به حضرت زهرا سلام‌ الله‌ علیها گفت: من از شما هستم 🌸⇦حضرت فاطمه زهرا در پاسخ فرمودند: اگر به آنچه که ما اهل بیت دستور داده‌ایم عمل کنی و از آنچه نهی کرده‌ایم خودداری نمایی تو از شیعیان ما هستی؛ در غیر این‌صورت شیعه نیستی. ✅ دقت کنید❗️ همچون ابراهیم هادی که طبق فرمایشات ائمه ی معصومین از هر گناهی در نهان و پنهان دوری کرد و هرگز گرد گناه نچرخید و خود را در لبه پرتگاه قرار نداد و از امتحان الهی سربلند و پیروز بیرون آمد و به آن عاقبت بخیری که بندگان خاص خداوند بهش رسیدند دست پیدا کرد و همنشین خوبان در بهشت شد. 🌹بله توجه کنید : او ادعا نکرد ! درست عمل کرد . 📙 تفسیر الإمام العسکری، ص ۳۲۰ 🌹تا نیایی گره از کار بشر وا نشود درد ما جز به ظهور تو مداوا نشود 🌹 ╔════ ೋღೋ ════╗ @parastohae_ashegh313 ╚════ ೋღೋ ════╝
💠 نــزدیــڪــ اســتــــ ..... هنگام عملیات ڪربلای ۴ ، اهواز خیلی بمباران می شد🔥آن موقع ما اهواز بودیم یڪ روز شهید میثمی به منزل آمد و گفت بهتر است شما را به اصفهان بر گردانم. آنجا ڪه باشید خیالم راحت تر است☘ وسایلمان را جمع کردیم وبا بچه هابه اصفهان رفتیم . وقتی می خواست به جبهه برگردد پرسیدم کی می آئی ؟🤷‍♂ گفت : خلفای من که هستند . منظورش فرزندانش👨‍👩‍👧‍👦 بود گفتم : این ها جای خود را دارند گفت : وَ واعَدنا موسی ثلاثِین لَیلَةً و أتممناها بِعَشْرٍ و بعد رفت😞 مدتی گذشت تا این که به تنهایی رفتم اهواز و بار دیگر آقا عبدالله را دیدم😁 روز یڪشنبه ای بود ڪه پس از نماز صبح شروع کرد به خواندن زیارت حضرت زهرا (س) من متوجه نبودم که روز یکشنبه است و روز زیارتی حضرت زهرا (س)😭 پرسیدم چرا زیارت حضرت زهرا را می خوانید مگر شهادت است ؟😔 آقا عبدالله نگاهی کرد و گفت : نزدیک است . و چند روز بعد در شب شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) آقا عبدالله به شهادت رسید🥀🕊 حساب کردم دیدم دقیقا از زمان خواندن آیه وَ واعَدنا در اصفهان تا موقع شهادتش چهل روز گذشته است 🌿 و حدود یڪ هفته پیش هم بعد از خواندن زیارت حضرت زهرا (س) گفت : شهادت نزدیک است💔 @parastohae_ashegh313