🏳باید در تاریخ ثبت ڪرد🏳
☀️امام خامنه ای :
یک کتابی تازه خواندهام که خیلی برای من جالب بود. دختـر و پسـر جوان -زن و شوهر- متولّـدین دههی ۷۰، مینشینند برای اینکه در جشن عروسی شان گناه انجام نگیرد، نذر میکنند سه روز روزه بگیرند!
به نظر من این را باید ثبت کرد در تاریخ که یک دختر و پسر جوانی برای اینکه در جشن عروسی شان ناخواسته خلاف شرع و گناهی انجام نگیرد، به خدای متعال متوسّل میشوند، سه روز روزه میگیرند.
پسر عازم دفاع از حریم حضرت زینب (سلاماللهعلیها) می شود؛
گریهی ناخواستهی این دختر، دل او را می لرزاند؛ به این دختر -به خانمش- می گوید که گریهی تو دل من را لرزاند، امّا ایمان من را نمیلرزانَد!
و آن خانم می گوید که من مانع رفتن تو نمیشوم، من نمی خواهم از آن زنهایی باشم که در روز قیامت پیش فاطمهی زهرا سرافکنده باشم!
ببینید، اینها مال قضایای صد سال پیش و دویست سال پیش نیست، مال سال ۹۴ و ۹۵ و مال همین سالها است،
مال همین روزهای در پیش [روی] ما است؛ امروز این است. در نسل جوانِ ما یک چنین عناصری حضور دارند، یک چنین حقیقتهای درخشانی در آنها حضور دارد و وجود دارد؛
اینها را باید یادداشت کرد، اینها را باید دید، اینها را باید فهمید. فقط هم این [یک نمونه] نیست که بگویید «آقا! به یک گل بهار نمیشود»؛ نه،
بحث یک گل نیست؛ زیاد هستند از این قبیل.
این دو -زن و شوهری که عرض کردم- هر دو دانشجو بودند که البتّه آن پسر هم بعد میرود شهید میشود؛ جزو شهدای گرانقدر دفاع از حریم حضرت زینب (سلاماللهعلیها) است.
وضعیّت اینجوری است.
@parastohae_ashegh313
#معرفی_کتاب
#خاک_های_نرم_کوشک
کتاب خاک های نرم کوشک منتخبی از #خاطرات خانواده و همرزمان شهید #عبدالحسین_برونسی در مورد ویژگیها و خصوصیات شهید است. خاکهای نرم کوشک چهار سال پس از انتشار و متعاقب فرمایشات #مقام_معظم_رهبری در جمع که در تاریخ ۲۶ خرداد ۱۳۸۵ و با معرفی و تاکید بر شخصیت اوستا عبدالحسین برونسی به مطالعه کتاب خاکهای نرم کوشک توصیه فرمودند بسرعت در زمره آثار #پرفروش و #پرمخاطب ادبیات دفاع مقدس قرار گرفت که به زبان های مختلف نیز ترجمه شد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
@parastohae_ashegh313
#عاشقانه_دو_مدافع
#قسمت_پنجاه_پنجم
😍😍😍
ساعت ده صبح بود حدودا با چشمای قرمز و باد کرده سر سجاده نشسته بودم که مامانم صدام زد
گفت اسما پاشو بیا بیرون از اون اتاقت
با حالت حرص گفتم که باشه مامانجون فقط منو بیخیال بشین لطفا
تو همین حوالی با چشمای پر از اشک که دیگه چشام تار میدیدن گوشیم زنگ خورد پریدم رو گوشیم که نزدیک بود بخورم زمین 🤯
دیدم علی هست 😍😍نفسم بند اومده بود
گفتم جانم علی دردت به جونم من خیلیییی دلم واست تنگ شده اشکام میریخت دیگه حتی نفس نمیتونستم بکشم هوا سنگین بود درد داشت واسم
وایییی خدا حالمو خوب کن😭😭😭
علی گفت خانوم رفیق نیمه راه شدی باز
گفتم علی کی میاییی😭😭
گفت اگه خانوم خوبی باشی 15روز دیگه میام
گفتم علیییی جدی میگیی؟؟؟
گفت با اجازه شما و البته بزرگتر هاا
علی همون علی مهربون خودم بود مثل همیشه سعی میکرد منو بخندونه
گفتم علی منتظرتممم 😍😍
گفت خداحافظ بانو باید برم
علی جون اسما مواظب خودت باش
گفت خیلی خوب اسما هنوز نق میزنیااا😍
گفتم ببخشید خب 🙈🙈
علی گفت عزیزم مراقب خودت باش
1_1653571997.mp3
12.22M
⏯ #واحد احساسی #شهدا
🍃یه مادر شهیدمو، دلم رو پرپر میکنم
🍃فقط با یاد پسرم، زندگیمو سر میکنم
🎤 #سید_رضا_نریمانی
👌بسیار دلنشین
@parastohae_ashegh313
#درد_دل_با_شهدا🥀
روزهایم یڪ بہ یڪ میگذرند !😢
حال و روزم خنده دار است ...😔
پر شده ام از ادعــــا !😞
دم از #شهــدا میزنم ...🚶♂
بہ خیال خودم #شهیـــد خواهم شد 😒
خوشـا بہ حالشان😭
بدون ادعــــا #شهیــد شدند🕊
بُعد فاصلہ ام با #شهــدا بیداد میڪند !😓
#شهدا_همیشه_نگاهی
╔━━━━๑ღ♥️ღ๑━━━━╗
#زندگی_به_سبک_شهدا
#شهدای_گمنــــام🦋
@parastohae_ashegh313
╚━━━━๑ღ♥️ღ๑━━━━╝
@parastohae_ashegh313🕊
#گمنام_مثل_مادر
نام آوران بی نشان ما،بی نامست
از شهد شراب عشق، شیرین کامست
بر تارک او نوشته با خطی خوش
این دسته گل محمدی،" #گمنامست"
🌺 #شهدا را یاد کنیم با ذکر #صلوات
#شهدا_همیشه_نگاهی
شبتون مملوء از نگاه خدا🍃
نمازشبت رو به نیت ظهور بخون رفیق🌷
التماس دعا
یا علی
╔━━━━๑ღ♥️ღ๑━━━━╗
#زندگی_به_سبک_شهدا
#شهدای_گمنــــام🦋
@parastohae_ashegh313
╚━━━━๑ღ♥️ღ๑━━━━╝
[صبحتون شهدایی••••💜]
خدایا اگر میدانیــــ کهــ عاشقتــــ شدهامــــ،
مرا به سویــــ خود فراخوان
و الّا مـــرا رشد بدهـــ
و توفیقــــ تکــــامل الیالله نصیبم کنــــ
تا لایقـــــ شهادتـــ گردمـــــ. .
💜@parastohae_ashegh313💜
#قسمت160
گمنامي
مصطفي هرندي
قبل از اذان صبح برگشــت. پيكر شــهيد هم روي دوشش بود. .
خستگي در چهره اش موج مي زد. صبح، برگه مرخصي را گرفت. بعد با پيكر شــهيد حركت كرديم. ابراهيم خسته بود و خوشحال. .
مي گفت: يك ماه قبل روي ارتفاعات بازي دراز عمليات داشتيم. فقط همين شــهيد جامانده بود.
حالا بعد از آرامش منطقه، خدا لطف كرد و توانستيم او را بياوريم. خبر خيلي سريع رسيده بود تهران. همه منتظر پيكر شهيد بودند.
💓💓💓💓
روز بعد، از ميدان خراسان تشييع با شكوهي برگزار شد. مي خواستيم چند روزي تهران بمانيم، اما خبر رسيد عمليات ديگري در راه است. قرار شد فردا شب از مسجد حركت كنيم.
با ابراهيم و چند نفر از رفقا جلوي مســجد ايســتاديم. بعد از اتمام نماز بود. مشغول صحبت و خنده بوديم.
💓@PARASTOHAE_ASHEGH313💓