eitaa logo
شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
1.9هزار دنبال‌کننده
14.3هزار عکس
3.6هزار ویدیو
39 فایل
•❤️|شـهیـد ســید مــرتـضـے آویـنــے: در عالمـ رازےاست کہ جز بـہ بهـای خــون فـــــاش نمـیشـود.💖 ایــنــجــا⇦ 『قـطـعـہ‌اےاز بـهشـ😍ــت』 『شـهـدای گمنـام』(زندگی به سبـ💚ــڪ شهـدا) 🌹°تخریب چی ڪانال ☜ @Khomool2 🌹°بیسیم چی ڪانال ☜ @Hasibaa2
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فصل ۲۲ عده ي زيادي در اطراف ســاختمان هاي پیش ســاخته و پلیس راه خرمشهر جمع شــده بودند. بیشترشــان مردم عــادي بودند که براي نبــرد تن به تن با عراقي ها داوطلب شــده بودند. فقط چند نفر ســلاح داشــتند. بقیه ي مردم با کوکتل مولوتف و چوب و چماق و قمه آماده ي نبرد بودند. بهنــام ديد که مردم هراســي از توپ و تانك عراقي هــا ندارند. هرچه محمد جهــان آرا اصرار کــرد که فقط افراد مســلح بمانند و بقیه برونــد، مردم گوش ندادند: «مگر خون ما سرخ تر از خون شماست؟» «من با همین چماق، گردن بیست تا عراقي را خرد مي کنم.» «اين قمه را تیز کرده ام براي چنین روزي. پدر آن عراقي را که جلوم ســبز شود، درمي آورم.»جهان آرا کوتاه آمد. سفارش آنها را به محمد نوراني کرد و گفت: «مســئولیت و فرماندهي اينها با تو. اين محور دســت توست. نگذار عراقي ها جلو بیايند.» نوراني نیروها را سازماندهي کرد. «برادراني که سلاح دارند، بیايند گاراژ ديزل آباد.» در گاراژ ديــزل آبــاد، محمد نوراني آنها را در گروه هاي پانزده نفره تقســیم کرد و در هر گروه، چهار پاسدار با تجربه گذاشت. قرار شد آنها به نوبت، پشت خط راه آهن نگهباني بدهند. بقیه ي افراد را هم در محل هاي مناسب چید. مقر فرماندهي هم دفتر شــرکت ســاختمان هاي پیش ساخته شد. بهنام حالا پیك نوراني بود و پیام هاي او و گروه ها را رد و بدل مي کرد. 🌹داستان شهید بهنام محمدی🌹 @parastohae_ashegh313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 اولین کسی که در زمان محاصره حرم حضرت زینب (سلام‌الله) وارد این منطقه شد که بود؟! 🔷 مهندسی که تخصصش، بهم ریختن زندگیِ اسرائیلی‌ها بود.. @parastohae_ashegh313
♥️ 🏼 امروز جوانهای ما احتیاج دارند به خوراکهای فکری. خیلی از این جوانهای امروز ما حتّی جوانهای فعّال و خوب ما هم نه انقلاب را درک کردند، نه امام را درک کردند، نه دوران جنگ را درک کردند، نه از این قضایای گوناگون مطّلعند... ❤️من بعنوان پدر پیر شما، دلم سرشار از محبت شما جوانان است. @parastohae_ashegh313
در «» زندگینامه را، به روایت همسر بزرگوارشان، خواهید شنید. شنیدنش را به شما پیشنهاد می‌کنیم. @parastohae_ashegh313
حاجات مردم و نعمت خدا جمعي از دوستان شهيد دوران دبيرســتان بود. ابراهيم عصرها در بازار مشــغول به کار می شد و براي خودش درآمد داشت. متوجه شد يکي از همسايه ها مشکل مالي شديدي دارد. 💓💓💓 آن ها عليرغم از دست دادن مرد خانواده، کسي را براي تأمين هزينه ها نداشتند. ابراهيم به كســي چيزي نگفت. هر ماه وقتي حقوق مي گرفت، بيشترِ هزينه آن خانــواده را تأمين مي کرد! هر وقت در خانه زياد غذا پخته مي شــد، حتماً براي آن خانواده مي فرستاد. اين ماجرا تا سال ها و تا زمان شهادت ابراهيم ادامه داشت و تقريباً کسي به جز مادرش از آن اطاعي نداشت. @parastohae_ashegh313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا