پدرخانمش می گفت ماشین مال اداره بود خونه اش هم اجاره ای....به امام حسین بچه اش را با این ماشین مدرسه نمی برد؛ می گفت اشکال شرعی دارد...
مزار مطهر شهید مدافع حرم سردار حسن صياد خدائی در قطعه ۵۰ گلزار شهدای بهشتزهرا(س) قرار دارد
شهید #حسن_صیادخدایی🕊🌹
@parastohae_ashegh313
🌹#شهیدسیدمحمدعلیجهانآرا
🔸...داخل ساختمان دیدم قتلگاه روز عاشوراست. همین طور بچه ها در خون خودشان می غلتند...
🌙#شب_جمعه
🌷#صلی_الله_علیک_یااباعبدالله
شبزیارتی #امام_حسین علیهالسلام
قرائت #زیارت_عاشورا به نیابت از امام راحل و #شهدا
#اللهمعجللولیکالفرج
@parastohae_ashegh313
بسم الله الرحمن الرحیم
#هر_روز_با_قرآن
📖 صفحه۳۰
شرکت در ختم قرآن برای فرج
#اللهمعجللولیکالفرج
#لبیکیاصاحبالزمان #امام_زمان
@parastohae_ashegh313
030-baghare-ar-parhizkar.mp3
1.21M
ترتیل
قاری:استاد پرهیزکار
#صفحه_۳۰ #بقره
#سوره_۲ #جزء_۲
#اللهمعجللولیکالفرج
@parastohae_ashegh313
#زیارتنامه_شهدا
#عهدباشهدا
بسم الله الرحمن الرحیم
اَلسَّلامُ عَلَیڪُـــــم یَا اَولِـــــیاءَاللهِ و اَحِبّائَـــــہُ،اَلسَّلامُ عَلَیڪُـــــم یَا اَصـــــفِیَآءَاللهِ وَ اَوِدّآئَـــــہُ، اَلسَّلامُ عَلَیڪُـــــم یا اَنـــــصارَ دیـــــنِ اللهِ، اَلسَّـــــلامُ عَلَیڪُـــــم یا اَنـــــصارَ رَسُـــــولِ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَیڪُـــــم یا اَنصارَ اَمیرِالمُـــــؤمنینَ، اَلسَّـــــلامُ عَلَیڪُـــــم یا اَنـــــصارَ فـــــاطِمةَ سَیَّدةَ نِســـــآءِالعالَمینَ،
اَلسَّـــــلامُ عَلَیڪُـــــم یا اَنـــــصارَ اَبے مَحَمَّدٍ الحَـــــسَنِ بنِ عَلِیًَ الوَلِیَّ النّـــــاصِحِ، اَلسَّلامُ عَلَیڪُـــــم یا اَنصارَ اَبے عَبدِاللهِ،
بِـــــاَبے اَنتُم وَ اُمّے طِـــــبتُم، وَ طابَتِـــــ الاَرضُ الَّتے فیها دُفِـــــنتُم، وَ فُـــــزتُم فَوزًا عَظیمًا، فَیا لَیتَنے ڪُنتُــــــ مَعَڪُـــــم فَاَفُـــــوزَ مَعَڪُـــــم.
#سپهبدشهیدحاجقاسمسلیمانی
🌷 ارواح طیبه شهدا #صلوات
#اللهمعجللولیکالفرج
@parastohae_ashegh313
📜 بخشی از #وصیتنامه تکاندهنده #شهید_غلامعلی_پیچک که گویا برای حالوهوای امروز ما و لزوم عدم انفعال در #جنگ_شناختی نوشته شده است:
‼️ "بگذار بگویند حکومت دیگری بعداز حکومت علی(علیهالسلام) به نام حکومت خمینی با هیچ ناحقی نساخت تا... سرنگون شد!
ما از سرنگونی نمیترسیم، از انحراف میترسیم!"
✍#رهبر_معظم_انقلاب در رثای این شهید والامقام نوشتند:
🔰"درود خدا و فرشتگان و صالحان بر سردار شجاع و صمیمی و فداکار اسلام، غلامعلی پیچک، شهیدی که در دشوارترین روزها مخلصانهترین اقدامها را برای پیروزی در نبرد تحمیلی انجام داد، یادش به خیر و روحش شاد"
#اللهمعجللولیکالفرج
@parastohae_ashegh313
#قسمت119
مــن و ایــران تــوی یــک مدرســه درس می خواندیــم. او کلاس پنجــم می رفت و من کلاس اوّل. مدرسۀ ادب، فاصلۀ چندانی با خانۀ ما نداشت. هرروز روپوش طوسی مدرسه را می پوشــیدیم، مامان روی ســر من یک روبان ســفید خوشــگل می بســت که شــکل پروانــه بــود، ایــران هــم روســری می پوشــید، دســتم را تــوی یک دســت و کیــف چرمــی اش را تــوی دســت دیگــر می گرفــت و از محله مان،کوچۀ برج1 راه می افتادیم، از کنار «چشمه کبود» رد می شدیم و آن طرف «پل مراد» به «مدرسۀ ادب» می رسیدیم. ساعت ده که می شد، ایران از توی کیفش، نان و پنیر و سبزی یا گردویی که مامان گذاشته بود، درمی آورد و با لذّت تمام می خوردیم. به این لقمه های دراز که حکم یک وعدۀ غذا را داشت، «لقمه قاضی» می گفتیم. از مدرسه، معلّم و مشق خوشم می آمد و سرکلاس شش دانگ حواسم به حرف های معلم بود. یک بــار ســر کلاس، یکــی از بچه هــا از معلممان ســؤال کرد: «چــرا بال پروانه ها می ســوزه؟» خانم معلم جواب داد: «چون از نور، خوشــش می آد، دوســت داره اون قدر دور شمع یا چراغ بگرده که بسوزه!» از این حرف دلم شکست و گریه ام گرفت.
🥀خاطرات همسر شهید سردار حسین همدانی🥀
@parastohae_ashegh313
#قسمت120
وقتی به خانه برگشــتم، می خواســتم از مامانم بپرســم که چرا اســم من را پروانه گذاشتید کهپ درما زس رویس آمد.پ درمر انندۀم اشینس نگینب ود.م اه به ماه نمی دیدمش، خیلی دلتنگش می شدم. دیدن او پس از مدّت ها، غم و غصۀ داشتنِ اسم پروانه را از دلم برد و فراموش کردم که از مامان دربارۀ اسمم بپرسم. آقــا صدایــش می کردیــم. یــک آقــای مهربان که هیچ وقت دســت خالی از ســفر نمی آمد، به محض اینکه می رسید این جمله را می گفت: «شمع و گل و پروانه و بلبل همه جمع ان» اسم پروانه را که می آورد، حظ می کردم و دلم غَنج می رفت. یکی یکــی بغلمــان می کــرد و بــه هرکــدام ســوغاتی را کــه از خرمشــهر آورده بود، می داد که بیشتر اسباب بازی و لباس بود. هرچقدر برای ما سوغاتی و خوراکی آورده بود به همان مقدار را کنار می گذاشت و می داد به مادرم، می گفت: «اینم سهمِ گوهرتاج و بچه هاش. فردا بهشون بده.» «گوهرتــاج» عمــه ام بــود کــه بــا بچه هایــش منصــور، اکرم، حســین و اصغر طبقۀ پاییــن مــا زندگــی می کردنــد. البتــه حیــاط 0001 متریمان آن قدر بزرگ بود که دو خانوادۀ دیگر آن طرف حیاط و باغچه، مستـأجرمان بودند. پدرم رانندۀ دست ودلبازی بود. به مستأجرها سخت نمی گرفت
🥀خاطرات همسر شهید سردار حسین همدانی🥀
@parastohae_ashegh313