#قسمت137
من و افسانه تا وقتی که خورشید می تابید و روی صورتمان می افتاد، می خوابیدیم. بهار همدان در فروردین ماه با یک نسیم خنک از سمت کوه الوند، همراه بود. سر صبح سردمان می شد. حسین با چوب های خشک، آتش درست می کرد و گرم می شدیم. عمه بادمجان و سیرماست درست می کرد ما «یه قُل دوقل3» بازی می کردیم. حسین که در نبود پدرم، مرد خانه مان شده بود بیل برمی داشت و به «درۀ یاسین» می رفت و «وَریان»1 آب را به طرف باغمان باز کرد. آب خُرخُرکنان می آمد و از بالا به سمت استخر بزرگ وسط باغ روانه می شد و آن را پر می کرد. از اوّل عید تا آخر تابستان، جمعه ها با قوم و خویش توی باغ بودیم و در طول هفته چشم به راه آمدنِ جمعه که به باغ برویم. پای حسین یک جا بند نمی شد. عرق می ریخت و کار می کرد. یک روز داشت خاک را برای تقویت زمین پشت و رو می کرد که از زیر خاک، یک مار بزرگ بیرون آمد. دخترها، جیغ کشــیدند و عمه داد زد: «وای حســین» حســین کاری به کارِ مار نداشت، مار راهش را گرفت و طول باغ را طی کرد و رفت. با فریاد عمه و جیغ ودادِ ما، «محمودکچل» همسایۀ باغ از داخل خانه باغش بیرون آمد و به حسین گفت: «پسرجان، خوب کردی که مار رو نکشتی. اینا چند تا هستن که اگر کاری باهاشون نداشته باشی، نیشت نمی زنن.
🥀خاطرات همسر شهید سردار حسین همدانی🥀
@parastohae_ashegh313
#قسمت138
از این سرِ نترسِ حسین خوشم می آمد، عمه گوهر هم که برای آیندۀ زندگی ام، از نوزادی نقشه داشت. کارهای حسین را پیش من پررنگ تر می کرد و می گفت: «از غول بیابونی و آل خاتون2 هم نمی ترسه، مار که یه حیوون بی آزاره.» از عمه پرسیدم: «حسین چطوری از غول بیابونی و آل خاتون نترسیده؟!» عمه گفت: «تابستون توی باغ فخرآباد، کمبود آب بود، هفته ای یه بار نوبت آب داشــتیم. باید حســین رو می فرســتادم تا «درۀ یاســین»که «وریان» آب رو به طرف باغ ما باز کنه. یه روز حسین رو قبل از نماز صبح توی تاریکی شب فرستادم. حســین عصای دســت من بود. بعد از یه ســاعت درحالی که خیس عرق بود، برگشــت. بیل رو زمین انداخت. با اینکه ده ســال بیشــتر نداشــت رفت و نماز صبحش رو خوند. ازش پرسیدم: چرا دیر کردی؟ گفت: توی تاریکی، زیر نور مهتاب، وقتی از کنار درختای قدبلند که دو طرف جوی آب بود، رد می شدم، سایۀ درختا کوتاه و بلند می شدن. خیال می کردم که آل خاتون و غول بیابونی پشــت درختــا پنهــان شــدن، یــه نفــس می دویــدم. وقتــی می ایســتادم صــدای قلبمو می شنیدم. ترس تمام وجودمو گرفته بود. منتظر بودم که غول بیابونی یا آل خاتــون حلقومــم رو بگیــرن و خفــه ام کنــن.
🥀خاطرات همسر شهید سردار حسین همدانی🥀
@parastohae_ashegh313
7.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔷 ۱۴ خرداد سالروز رحلت اثرگذارترین فرستاده خداوند پس از ۱۲۴۰۰۰ پیامبر و ۱۳ معصوم (علیهمالسلام) دیگر، حضرت امام خمینی (ره) گرامی باد.
🎥 برشی از مستند «#روایت_فتح» با تصاویری بکر و دیده نشده از #امام_خمینی (ره) با صدای #شهید_آوینی
#امام_موسی_کاظم (علیهالسلام):
♦️«مردی از اهل قم (قیام و) مردم را به سوی حق فرا میخواند. گروهی مانند پارههای آهن همراه او جمع میشوند که بادهای تند آنان را منحرف نمیکند. از نبرد خسته نمیشوند و نمیترسند و بر خداوند توکل میکنند و عاقبت برای اهل تقوا است.»
#اللهمعجللولیکالفرج
@parastohae_ashegh313
Part02_حاج قاسم.mp3
14.47M
#کتاب_صوتی 🎧
📕حاجقاسم
قسمت 2⃣
#شهیدحاجقاسمسلیمانی
#اللهمعجللولیکالفرج
═════°✦🌹✦°═════
قسمت1👇🏻
https://eitaa.com/parastohae_ashegh313/26734
بوی عطر عجیبی داشت
نام عطر رو که می پرسیدیم جواب سر بالا می داد
شهید که شد توی وصیت نامه اش نوشته بود:
به خدا قسم هیچ وقت به خودم عطر نزدم
هر وقت خواستم معطر بشم از ته دل می گفتم:
السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین علیه السلام
شماهم خودتونو معطر کنید😉
شهید #حسینعلی_اکبری🕊🌹
#شبتون_شهدایی
@parastohae_ashegh313
بسم الله الرحمن الرحیم
#هر_روز_با_قرآن
📖 صفحه۴۰
شرکت در ختم قرآن برای فرج
#اللهمعجللولیکالفرج
@parastohae_ashegh313
#زیارتنامه_شهدا #عهدباشهدا
بسم الله الرحمن الرحیم
🌹اَلسَّلامُ عَلَیڪُـــــم یَا اَولِـــــیاءَاللهِ و اَحِبّائَـــــہُ،اَلسَّلامُ عَلَیڪُـــــم یَا اَصـــــفِیَآءَاللهِ وَ اَوِدّآئَـــــہُ، اَلسَّلامُ عَلَیڪُـــــم یا اَنـــــصارَ دیـــــنِ اللهِ، اَلسَّـــــلامُ عَلَیڪُـــــم یا اَنـــــصارَ رَسُـــــولِ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَیڪُـــــم یا اَنصارَ اَمیرِالمُـــــؤمنینَ، اَلسَّـــــلامُ عَلَیڪُـــــم یا اَنـــــصارَ فـــــاطِمةَ سَیَّدةَ نِســـــآءِالعالَمینَ،
🌹 اَلسَّـــــلامُ عَلَیڪُـــــم یا اَنـــــصارَ اَبے مَحَمَّدٍ الحَـــــسَنِ بنِ عَلِیًَ الوَلِیَّ النّـــــاصِحِ، اَلسَّلامُ عَلَیڪُـــــم یا اَنصارَ اَبے عَبدِاللهِ،
🌹بِـــــاَبے اَنتُم وَ اُمّے طِـــــبتُم، وَ طابَتِـــــ الاَرضُ الَّتے فیها دُفِـــــنتُم، وَ فُـــــزتُم فَوزًا عَظیمًا، فَیا لَیتَنے ڪُنتُــــــ مَعَڪُـــــم فَاَفُـــــوزَ مَعَڪُـــــم
@parastohae_ashegh313