eitaa logo
شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
1.9هزار دنبال‌کننده
14هزار عکس
3.4هزار ویدیو
38 فایل
•❤️|شـهیـد ســید مــرتـضـے آویـنــے: در عالمـ رازےاست کہ جز بـہ بهـای خــون فـــــاش نمـیشـود.💖 ایــنــجــا⇦ 『قـطـعـہ‌اےاز بـهشـ😍ــت』 『شـهـدای گمنـام』(زندگی به سبـ💚ــڪ شهـدا) 🌹°تخریب چی ڪانال ☜ @Khomool2 🌹°بیسیم چی ڪانال ☜ @Hasibaa2
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔅صدای اهل قلم مرتضی حال دل آدمو خوب میکنه 🌺 👌🏻پیشنهاددانلود اللهم‌عجل‌لولیک‌‌الفرج @parastohae_ashegh313
جواب داد: «بیا نزدیک تر» پرسید: «مسکو؟ آلمان؟ چه می دونم اروپا؟!» شنید:«نزدیک شدی بازم بگو.» مثل مســابقه های بیســت ســؤالی شــده بود. سارا یکی می گفت و یکی می شنید تا رسید به لبنان. حسین راهنمایی کرد: «همسایه لبنانه» سارا با هیجان تکرارکرد: «سوریه، سوریه.» ســر یــک هفتــه، حســین آمــد. از اینکــه مرتــب جلســه می رفــت و یادداشــت می نوشــت، متوجــه شــدم کــه ایــن آمــدن مقدمه یک مأموریت طولانی اســت. یکی دوبار با حاج قاسم، خدمت آقا رسیده بودند و گزارش داده بودند. با آمدن حسین، گرمی دوباره به خانه برگشت. وهب و مهدی و زهرا را دعوت کردم. هرکس چیزی از حسین می پرسید: «بچه ها درحالی که سریال می دیدند، پرسیدند: «بابا تو سوریه چکاره شدی؟» حســین به پیرمردِ بامزه ای که توی ســریال بود اشــاره کرد و گفت: «این بابا رو چی میگن بهش؟» دخترها گفتند: «مستشار.» گفت: «آره، همین مستشار، کار من مستشاریه.» زهــرا، ســارا، وهــب و مهــدی، حتــی دامــاد و عــروس هایم به جــواب دادن های آمیخته باشــوخی و مزاح حســین، خو کرده بودند امّا همه دوســت داشــتند که بیشــتر بدانند. حســین که این اشــتیاق را دید، گفت: «ســوریه آبســتن یه بحرانه، یه بحران که به دنبال اختلاف بین شــیعه و ســنیه و از بیرون مرزهای ســوریه داره زمینه سازی می شه، سوریه چون توی جبهه مقاومته اگه دچار جنگ داخلی بشه و مسلمونا به جون هم بیفتن، اسرائیل نفعش رو می بره.» پرسیدم: «با این اوضاع، زیارت حرم می شه رفت؟» گفــت: «نــه مثــل گذشــته، حــرم بــه جــای زائــر، مدافع می خــواد اگه ما توی شــام، مدافعین حرم نداشته باشیم...» مکثی کرد، نمی خواست حتی در قالب کلمات هم از اسارت دوبارۀ حضرت زینب صحبت کند. سارا کنجکاوانه پرسید: «چی می شه؟ 🥀خاطرات همسر شهید سردار حسین همدانی🥀 @parastohae_ashegh313
حسین دیگر نمی خواست زیر بار جواب دادن برود، با کمی چاشنی شیطنت گفت: «فعلاً شام رو بکشید که داره سرد می شه.» سارا دستش آمد که بابا مایل به ادامۀ صحبت نیست و دنباله حرف را گرفتن، فایده ای نخواهد داشت. سفره انداختیم و شام را توی یک سکوت پرسؤال خوردیم. یکی دو روز بعد حسین رفت و من که حالا خیلی تنهاتر از قبل بودم، از صمیم قلب سپردمش به زینب کبری؟ *** اوایل، هفته ای دو ســه مرتبه تماس می گرفت. صدایش را که می شــنیدم، زنده می شدم و تا مدتی بار تنهایی از دوشم برداشته می شد. هر بار که تلفن همراهم زنگ می خورد بی درنگ، چشــم می دوختم به صفحه نمایشــگر گوشــی ام تا بلکه اســم «باباحســین» روی آن نقش بســته باشــد. باباحسین را از زبان بچه ها روی گوشی ذخیره کرده بودم امّا با تمام وجود احساس می کردم که او نه فقط بابای بچه هایم که پدر و تکیه گاه خودم هم هست. روزهای عجیبی بود. تلفن همراهم شده بود همدم همیشگی ام. لحظه ای آن را از خودم جدا نمی کردم، نکند او زنگ بزند و متوجه نشوم. باباحســین بعــد از چنــد هفتــه، تماس هایــش کمتــر هــم شــد. پــای تلویزیــون می نشســتم و بــه دقــت خبرهــا را دنبــال می کــردم. اخبــار خوبــی از ســوریه بــه ویژه دمشــق و اطراف آن نمی رســید. گزارش ها دلم را می لرزاند. دولت قانونی ســوریه داشــت ســقوط می کرد. تحلیل یکی از کارشناســان تلویزیونی این بود که: «مخالفین در آغاز از یک منطقۀ کوچک شروع کردند. دولت هوشمندانه با آن ها برخورد نکرده و همین تدبیر نادرســت به یک آشــوب فراگیر تبدیل شــده و پای بازیگران خارجی را به سوریه باز کرده است.» اخبار آن شب، چیزی در مورد حرم نگفت و فکرم را مشغول کرد. چند دقیقه بعد با حسین تماس گرفتم. آرام وخونسرد حرف می زد. پیدا بود که می خواهد به من روحیه بدهد. من از حرم حضرت زینب و حضرت رقیه می پرسیدم اما او حــرف را عــوض می کــرد و احــوال بچه هــا را می پرســید یــا نهایتــاً می گفــت به خدا توکل داشــته باشــید. داشــتم خداحافظی می کردم که صدایی مثل زوزۀ خمپاره از توی گوشی آمد. انگار که صدا را نشنیده باشم. 🥀خاطرات همسر شهید سردار حسین همدانی🥀 @parastohae_ashegh313
6.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
در محضر 🔰 ذکاوت شهدا شهدا انسان‌های تیزهوش و با ذکاوتی هستند. دلیلش هم همین پیروزی و برد آن‌ها از صحنه‌ دنیاست... ❌ ذکاوت در این نیست که من چگونه ثروت‌اندوزی کنم! ذکاوت در این نیست که من در رقابت با کسی چگونه مکانی را تصرف کنم! ✳️ ذکاوت این است که من چگونه بین دنیا و آخرت ابدی بتوانم برنده آخرت ابدی بشوم. ❇️ جاذبه شهادت، یعنی حیات ابدی. یعنی همین که امام فرمودند: ما از درک مقام شهدا عاجزیم. همین بس که آن‌ها عند ربهم یرزقون‌اند.../بهشت ایران 🌹 یاد امام و شهدا با صلوات الّلهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَی‌مُحَمَّدٍوَآلِ‌مُحَمَّدٍوَعَجِّلْ‌فرَجَهُمْ اللهم‌عجل‌لولیک‌‌الفرج @parastohae_ashegh313
شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
#زندگینامه #شهید_محمد_معماریان قسمت_پنجم حالا محمد يك دل‌مشغولي مهم‌تر پيدا كرده بود. تا كارهايش
قسمت ششم ديده بود بعضي از بچه‌ها نيمه‌هاي شب بلند مي‌شوند براي نمازخواندن، آن هم نمازهاي طولاني و اشكي. صبح، همين بچه‌ها شيرين‌ترين‌ها مي‌شدند بين همه؛ خواستني و تو دل برو. دنبال اين بود كه نماز شب را ياد بگيرد. يك ورقه و يك خودكار برداشت و رفت پيش فرمانده‌شان. كمي اين پا و آن پا كرد. انگار خجالت مي‌كشيد. فرمانده نگاه كرد ديد محمد با يك كاغذ و قلم آمد، اما حرفش را قورت مي‌دهد. بالاخره گفت: من... من... يعني مي‌شود نماز شب را برايم بنويسيد. يعني چه‌جوري نماز شب مي‌خوانند. فرمانده ته دلش از داشتن محمد ذوق كرده بود، اما خيلي جدي ورقه را گرفته بود و با خودكار رويش نوشته بود: نماز شب يازده ركعت است. هشت ركعت نافله كه دو ركعت دو ركعت بايد بخواني و سلام بدهي و سه ركعت ديگر هم كه يك دو ركعت مي‌خواني به نيت نماز شفع و يك ركعت هم به اسم نماز وتر. در قنوت نماز وتر، چهل مؤمن را دعا كن. هفتاد بار بگو هذا مَقامُ العائِذِ بِكَ مِنَ النار. هفتاد بار بگو...، سي‌بار بگو... و محمد شد جزو گروه خوان‌ها. . . ادامه دارد.. اللهم‌عجل‌لولیک‌‌الفرج ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄ @parastohae_ashegh313
🪴◐ 🌹از خواهرانم می‌خواهم ڪه در پرورش فڪری و عقیدتی فرزندان ڪوشا باشند و در نیز همین طور و مرگ را فراموش نکنید. 📥 خبرگزاری فارس اللهم‌عجل‌لولیک‌‌الفرج ┄┅┅❅✨🌷❁🌷✨❅┅┅┄ @parastohae_ashegh313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
انتخابی دیگر۱۲.mp3
31.22M
🎧 📗 انتخابی_دیگر فصل ❷❶ اللّهمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّڪَ‌الفَرَج ┈┄┅═✾•✈️•✾═┅┄┈ فصل 11👇🏻 https://eitaa.com/parastohae_ashegh313/28975
🌕 شهیدی که قرائت به نیت او گره گشاست... ❤️‍🩹مادر شهید می گوید مواقعی که دلتنگ او می شوم با عکسش صحبت می کنم و مطمئن هستم که صدای من را می شنود و به حرف هایم گوش می کند. ✅ بیشتر دوستان و اقوام می گویند هنگامی که مشکلی برایمان پیش می آید به نیت حسین زیارت عاشورا می خوانیم و هنوز تمام نشده مشکلمان حل میشود. مدافع حرم 🌹 شب جمعه قرائت زیارت عاشورا به نیابت از صلی‌الله‌‌علیک‌یااباعبدالله اللهم‌عجل‌لولیک‌‌الفرج @parastohae_ashegh313
8.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دل که میخواد رو سفیـد شه باید آخـر شه تـوو رکابِـــــ امامـش♥️ حضرت ارباب صلی‌الله‌علیک‌یاابا‌عبدالله❤️ اللهم‌عجل‌لولیک‌‌الفرج @parastohae_ashegh313
هدایت شده از گذر عمر به سبک شهدا
روایتگری شهدا زمان: هفته دفاع مقدس مکان:یزد دهکده مقاومت جنب پارک کوهستان هر شب ساعت ۱۹ لغایت ۲۲ با روایتگری خادم الشهدا جلالیان https://eitaa.com/BeSabkeShohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا