بهش گفتم حاجی عکس بچه تو ، زدی جلوی چشمت سنگینت میکنه ،
نمیزاره راحت بپّری
دلت دنیایی میشه..
خندید و گفت :
داداش !
عکس نازنین زهرا رو آوردم اینجا که با تمام دلبستگی هام فدایی امام زمانم بشم .
منظره ی پشت این شیشه جبهه ایه ، که حق رو سر میبرّن و باید عشق به ولایت رو ترجیح بدیم به عشق های زمینی .
من که هیچ ، دخترم ، عشقم ، زندگیم و همه ی دار و ندارم فداییِ امام زمانم .
در نهایت از همان مقرّ فرماندهی اش پرکشید .
هرمدافع تا زمین افتاد با خونش نوشت:
تا نفس درسینه ها باقیست ، پای #زینبیم 🌸
به روایت همرزم شهید
🌸°•|شهید مرتضی مسیب زاده|•°🌸
╔══════••••••••••○○✿❤️╗
@parastohae_ashegh313
╚❤️✿○○••••••••••══════╝
هدیه
سال تحویل دور هم بودیم .
سر سفره نشسته بودیم که پدر بهمون عیدی داد .
بعدش علی شروع کرد و به همه عیدی داد غیر از من. گفت : بیا بالا توی اتاق خودمون .
یه قابلمه دستش گرفت و گفت : من می زنم روی قابلمه تو از روی صداش بگرد و هدیه ت رو پیدا کن .
گذاشته بود توی جیب لباس فرمش .
یه شیشه عطر بود و یه دستبند
این قدر برام لذت بخش بود که تا حالا یادم مونده.
❣شهید علی رضا یاسینی❣
نیمه پنهان ماه، جلد 5 ، صفحه 32
#همسرانه_شهدا
╔══════••••••••••○○✿❤️╗
@parastohae_ashegh313
╚❤️✿○○••••••••••══════╝
تا اندکی دلش میگرفت میرفت سراغ تلفن.
می گفت صدای پدر و مادر یا همسرم را نشنوم آرام نمی شوم.
برای پسرش دلتنگی می کرد و هر بار تماس می گرفت می پرسید سید محمد توانست دوچرخه اش را رکاب بزند؟!
اما با تمام دلبستگی هایش خداحافظی کرد...
داوطلب شد و رفت..
به دوستش گفت می دانم این بار دیگر شهید می شوم.
در خواب دیدم که از آسمان به پیکر خون آلود خودم نگاه می کنم.
همسر و فرزندم را به خدا می سپارم...
#شهید_سیدرضا_طاهر🌷
#همسرانه_شهدا
┈┈••✾❀🌸❀✾••┈┈
@parastohae_ashegh313
┈┈••✾❀🌸❀✾••┈┈
درد بی درمان شنیدی ؟
حال من یعنی همین !
بی تو بودن درد دارد !
میزند من را زمین...
🌹العجل مولا🌹
أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج
❣°•|شبتون مهدوی|•°❣
@parastohae_ashegh313
من همانم
که شروعش کردی
نکند دل بکنی
دل ندهی
بی سر و سامان بشوم
🌺°•|صبحتون شهدایی|•°🌺
╔═•♡🌸♡════•♡❣♡═╗
@parastohae_ashegh313
╚═•♡❣♡════•♡🌸♡═╝
📸 عکسی بسیار معروف☝️☝️
مشق هایش را نوشت و رفت
در #والفجر_هشت شیمیایی شد
در #کربلای_چهار مجروح شد
در #کربلای_پنج جلوی چند تانک فریاد میزد :
" یا اباعبدالله ! شاهد باش جلوی دشمنانت ایستادم "
درحالی که پانزده سال بیشتر نداشت
پر کشید .
🌼گفتم بهانهای نیست
تا پر زنم به سویت
گفتا تو بال بگشا
راه بهانه با من🌼
#شهید_هادی_ثنایی_مقدم
╔═•♡🌸♡════•♡❣♡═╗
@parastohae_ashegh313
╚═•♡❣♡════•♡🌸♡═╝
شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
📸 عکسی بسیار معروف☝️☝️ مشق هایش را نوشت و رفت در #والفجر_هشت شیمیایی شد در #کربلای_چهار مجروح شد
🌷 عکس شهیدی که در اتاق امام خامنه ای نصب شده بود
🌹شهید هادی ثنایی مقدم
حمید داود آبادی تعریف میکند :
آقا فرمودند :
تصویر شهیدی در اتاق من هست که بسیار زیباست و خیلی به آن علاقه دارم . بعد فرمودند :
شما به چهره این شهید نگاه کنید ، چقدر معصوم و زیباست…
الله اکبر …
من این را در اتاق خودم گذاشته ام و به آن خیلی علاقه دارم .
به آقا گفتم :
آقا ، یک نکته مهمی در این عکس هست که مظلومیت او را بیشتر می رساند.
آقا نگاه عمیقی به عکس انداخت و با تعجب پرسید که آن نکته چیست ؟
گفتم:
این بسیجی ، با سربند خود لوله اسلحه اش را بسته که گرد و خاک وارد لوله اسلحه نشود .
یعنی این شهید هنوز به خط و صحنه درگیری نرسیده و با اسلحه اش هنوز تیر شلیک نکرده است.
با این حرف ، آقا عکس را جلوتر برد و در حالی که نگاهش را به آن عزیز دوخته بود ، با حسرت و با حالتی زیبا فرمود :
الله اکبر …عجب …سبحان الله … سبحان الله
╔══════••••••••••○○✿❤️╗
@parastohae_ashegh313
╚❤️✿○○••••••••••══════╝
🍃🌸
ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺷﺮﻭﻉ ﺟﻨﮓ ،
ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺣﻤﻴﺪ ﺗﻮ ﻛﺮﺩﺳﺘﺎﻥ ﺑﻮﺩ.
ﺗﺎ ﺣﻤﻴﺪ ﺍﺯ ﺧﻮﻧﻪ ﻣﻲ ﺭﻓﺖ ﺑﻴﺮﻭﻥ ،
من اصـــــلا
ﺗﺤﻤﻞ ﺍﻭﻥ ﺧﻮﻧﻪ ﺭﻭ ﻧﺪﺍﺷﺘﻢ
ﻣﻌﻤﻮلا ﻣﻲ ﺭﻓﺘﻢ ﺧﻮﺍﺑﮕﺎﻩ ﭘﻴﺶ ﺩﺧﺘﺮﺍ
ﻳﺎ ﭘﻴﺶ ﺧﻮﺍﻫﺮ ﺣﻤﻴﺪ
ﻳﺎ می ﺭﻓﺘﻢ ﺧﻮﻧﻪ ﻣﺎﺩﺭﻡ
ﺣﻤﻴﺪ ﻭقتے ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻳﻪ مدتے ﺍﺯ ڪﺮﺩﺳﺘﺎﻥ ﺑﺮ می ﮔﺸﺖ ،
ﺧﺐ ﻧﻤﻴﺪﻭﻧﺴﺖ ﻣﻦ ﻛﺠﺎﻡ
ﺑﻌﺪ ﺑﻪ ﻫﻤﻪ ﺟﺎ ﺯﻧﮓ میزﺩ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﻣﻦ می ﮔﺸﺖ.
ﻣﻲ ﮔﻔﺘﻦ
"ﺣﻤﻴﺪ ﺑﺎﺯ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﺭﻭ ﮔﻢ ﻛﺮﺩﻩ"
ﺣﻤﻴﺪ ﺑﻌﺪ
ﻳﻪ ﺍﻧﺘﻘﺎﻡ ﺧﻮبے اﺯﻡ ﮔﺮﻓﺖ
ﺍﻭﻥ ﻣﻨﻮ ﺯﻭﺩ ﭘﻴﺪﺍ ﻣﻲ ﻛﺮﺩ
ﺩﺭ ﻋﺮﺽ ﺩﻭ - ﺳﻪ ﺳﺎﻋﺖ...
ولے ﻣﻦ سی و سه ﺳﺎﻟﻪ ڪه ...💔
#همسر_شهید_حمیدباکری♥️✨
#همسفرانه
╔══════••••••••••○○✿❤️╗
@parastohae_ashegh313
╚❤️✿○○••••••••••══════╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بسم رب الزهرا سلام الله علیه ها
تخریب روح و ریحان با پیش بینی روح الله برای اسماعیل و شوخی های حاج عمار و غدیر...
آخه چرا...😭😭😭😭
شهدای تیپ سید الشهدا ع
#شهید_محمد_حسین_محمدخانی
#شهید_روح_الله_قربانی
#شهید_قدیر_سرلک
و جانباز اسماعیل حاجی نصیری
#یا_فاطمه_الزهراء_سلام_الله_علیها
#رفیقان_میروند_نوبت_به_نوبت_خوش_آن_دم_نوبت_بر_من_آید
╔══════••••••••••○○✿❤️╗
@parastohae_ashegh313
╚❤️✿○○••••••••••══════╝
4_5812052995960996305.mp3
3.71M
صداهایی از آسمان که دل زمینی هارا روشن میکند!
آخرین مکالمه تلفنی #شهید_عبداللهی با برادرش پیش از اعزام به سوریه
╔══════••••••••••○○✿❤️╗
@parastohae_ashegh313
╚❤️✿○○••••••••••══════╝
🌷بسم رب الشهداء و الصدیقین🌷
💟مهمان هفته ؛ شهیدمصطفی صدرزاده😍
#شادی_روحش_صلوات 🌹
🌷🌾🌷🌾🌷🌾
@parastohae_ashegh313
بسم رب الشهداء🌷
📜زندگینامه؛💫
💟شهید مصطفی صدرزاده با نام جهادی سید ابراهیم❤️
✅مصطفی صدرزاده متولد ۱۹ شهریور۱۳۶۵ مصادف با ۵ محرم درشهرستان شوشتر استان خوزستان در خانواده ای مذهبی به دنیا آمد .🌷
✅ پدرش پاسداروجانبازجنگ تحمیلی و مادرش خانه دار و ازخاندان جلیله سادات هستند.💫
✅ مصطفی ۱۱ ساله بود که از اهواز به همراه خانواده به استان مازندران و پس ازدوسال به شهرستان شهریاراستان تهران نقل مکان کردند ودرآنجا ساکن گردید .
✅ایشان دوران نوجوانی خود را با شرکت درمساجد وهیئت های مذهبی، انجام کارهای فرهنگی وعضویت در بسیج و یادگیری فنون نظامی سپری کردند، دردوران جوانی درحوزه علمیه به فراگیری علوم دینی پرداخت، سپس در دانشگاه دانشجوی رشته ادیان و عرفان شدند، همزمان مشغول جذب نوجوانان و جوانان مناطق اطراف شهریار و برپایی کلاسها و اردوهای فرهنگی و نظامی وجلسات سخنرانی و…. برای آنان بودند.
✅نتیجه ازدواج ایشان در سال ۸۶،دختری به نام فاطمه و پسری به نام محمد علی است.😍
✅شهید مصطفی صدرزاده درسال۹۲برای دفاع از دین و حرم بی بی زینب (س) با نام جهادی سید ابراهیم داوطلبانه به سوریه عزیمت کرد و به خاطر رشادت ها درجنگ با دشمنان دین، فرمانده ی گردان عمار و جانشین تیپ فاطمیون شد، سرانجام پس از چندین بار زخمی شدن دردرگیری با داعش، ظهرروزتاسوعا مقارن با ۱ آبان ۹۴ در عملیات محرم درحومه حلب سوریه به آرزوی خود، یعنی شهادت در راه خدا رسید و به دیدار معبود شتافت و در گلزار شهدای بهشت رضوان شهریار آرام گرفت .❣❣
💟برای شادی روح این شهید یک فاتحه وصلوات تقدیم فرمایید🌺
#شهیدمصطفی_صدرزاده
@parastohae_ashegh313
🌷🌾🌷🌾🌷🌾
✅📜بخشی اززندگینامه شهیدصدرزاده🍂👆👆👆
#شادی_روحش_صلوات
@parastohae_ashegh313
کدام امام معصوم (ع) نام گروه شهید نواب صفوی را تعیین کرد؟!
#متن_خاطره :
شهید سید مجتبی نواب صفوی می گفت: خوابِ امام حسین (ع) رو دیدم؛ حضرت بازوبندی روی دست راستم بستند؛ روی بازوبند نوشته شده بود: فدائیان اسلام...
به همین خاطر اسم گروهمون شد فدائیان اسلام...
🌷خاطره ای از زندگی روحانی شهید سید مجتبی میرلوحی" نواب صفوی"
📚منبع: کتاب دانشجویی نگاهی به زندگی و مبارزات رهبر فدائیان اسلام
#شهیدنواب_صفوی
╔══════••••••••••○○✿❤️╗
@parastohae_ashegh313
╚❤️✿○○••••••••••══════╝
قهوه
مادرم موقع خواستگاری برای مصطفی شرط گذاشته بود که : این دختر صبح که از خواب بلند می شه باید یه لیوان شیر و قهوه جلوش بذاری و... خلاصه زندگی با این دختر برات سخته.
اما خدا می دونه مصطفی تا وقتی که شهید شد ، با اینکه خودش قهوه نمی خورد همیشه برای من قهوه درست می کرد
می گفتم : واسه چی این کارو می کنی؟ راضی به زحمتت نیستم .
می گفت : من به مادرت قول دادم که این کارها رو انجام بدم.
همین عشق و محبت هاش رو می دیدم که احساس می کردم رنگ خدایی به زندگیمون داده.
❣شهید مصطفی چمران
افلاکیان، جلد 4 ، صفحه7
#همسفرانه
╔═•♡🌸♡════•♡❣♡═╗
@parastohae_ashegh313
╚═•♡❣♡════•♡🌸♡═╝
♥️شهید عبدالله میثمی❤️
بی لبخند نمی دیدیش .
به دیگران هم می گفت
از صبح که بیدار می شین ،
به همه لبخند بزنین.
دلشون رو شاد می کنین.
براتون حسنه می نویسن...!
╔═•♡🌸♡•════•♡❣♡•═╗
@parastohae_ashegh313
╚═•♡❣♡•════•♡🌸♡•═╝
چه خنده های قشنگی
به لب نشانده ای
ای یـــار
چه خاطرات که مانده
ماندگار افق های ناکجا آباد ..
و من انگار بیدارم
و شعر شهــ🌷ــادت می خوانم!!
مرا به خود برسان
دلم برای تبسم هایت تنگ است..
♥°•|شبتون شهدایی|•°♥
╔═•♡💝♡════♡💝♡•═╗
@parastohae_ashegh313
╚═•♡❤️♡════♡❤️♡•═╝
کوتاه کنم قصه که دل ، تاب ندارد
چشمـان به ره مانده دگر آب ندارد
دیگر قلمم قافیه زیـن باب ندارد
اقرار بــه عشق اینهمه آداب ندارد...
❣|صبحتون شهدایی|❣
╔═•♡🌸♡════♡❣♡•═╗
@parastohae_ashegh313
╚═•♡❣♡════♡🌸♡•═╝
❣به روایت همسر شهید حاج عبدالمهدی مغفوری....
هر هفته توی خونه روضه داشتیم. وقتی آقا شروع می کرد به خوندن ، تا اسم امام حسین می اومد حاجی رو می دیدی که اشکش جاری شده.
حال عجیبی می شد با روضه امام حسین عليه السلام .
انگار توی عالم دیگه ای سیر می کرد.
یه بار وسط روضه ، مصطفی رفته بود بشینه رو پاش؛
متوجه بچه نشده بود، انگار ندیده بودش.
گریه کنون اومد پیش من ، گفت : بابا منو دوست نداره ، هر چی گفتم جوابم رو نداد.
روضه که تموم شد ، گفتم : حاجی ، مصطفی این طوری می گه.
با تعجب گفت : خدا شاهده نه من کسی رو دیدم نه صدایی شنیدم.
از بس محو روضه بود....🌷
╔═•♡🌸♡•════•♡❣♡•═╗
@parastohae_ashegh313
╚═•♡❣♡•════•♡🌸♡•═╝
💜 همسر شهید اندرزگو 💜
💫چند ماه قبل از شهادتش در خانه نشسته بودیم.
سید علی یک زغال گداخته را برداشت و کف دستش گرفت.
من شگفت زده پرسیدم سید دستت نمی سوزد ؟
سید لبخندی زد و گفت : این که هیچ ، بدن من به آتش جهنم هم حرام است. بعد سید علی گفت بزودی پهلوی می رود و انقلاب پیروز خواهد شد.
دو سال بعد از پیروزی شخصی رئیس جمهور خواهد شد که نامش «سید علی» است .
💫از آنروز به بعد منتظر ظهور حضرت ولی عصر (عج )باشید .
بعد گفت دینداری در آن دوران مثل نگه داشتن این زغال گداخته در دست است.
همسر شهید گفت من پرسیدم : سیدعلی ! منظورتان این است که خودتان رئیس جمهور می شوید ؟
سید پاسخ داد خیر ، من آنروز نیستم.
╔═•♡🌷♡•════•♡🌹♡•═╗
@parastohae_ashegh313
╚═•♡🌹♡•════•♡🌷♡•═╝
شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
#شهید_مدافع_حرم_محمد_زهره_وند ╔══════••••••••••○○✿❤️╗ @parastohae_ashegh313 ╚❤️✿○○••••••••••════
🌼 #سبک_زندگی_شهدا
#صبـحها_زودتر از سایرین به #مسجـد محل میرفت و در آنجا با حالتی #خاشعـانه و #خاضعـانه مشغول به خواندن #نمـاز_شـب می شد
و در #اڪثر_اوقات سعی میڪرد ڪه #باوضـو باشد.
محمد به نمـاز خیلے مقید بود.
همسرش مے گوید :
#نمـاز_براے_محمد_تمام_اعتقـادش بود.
نماز واجب ، نماز جمعه و نماز شب ،
شـاهـدان هر روز عبادت محمد هستند.
محمد خیلے #غیـرت داشت.همیشه به من #احتـرام مے گذاشت و مرا #تشویق می ڪرد تا با #حجاب_ڪامل
اسلامے بیرون بروم.
او مے گفت درست است که با #مـانتو و #روسـرے هم #حجـاب وجود دارد ولی #چادر_حجاب_ڪاملتری_است. او حتی در #آخرین_خداحافظی هم ما را به #حجاب اسلامی سفارش مے کرد و گفت ؛ خودت و #دخترم همیشه حجاب اسلامی (چادر) داشته باشید.
همین ڪه #رفت تا حریم اهل بیت علیهم السلام شڪسته نشود و بدون #مدافع نماند ، نشانه #غیرت و جوانمردیش بود.
#شهیدمدافع_حرم_محمد_زهره_وند
╔══════••••••••••○○✿❤️╗
@parastohae_ashegh313
╚❤️✿○○••••••••••══════╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زیبا ترین شهادت از نگـاه شهیـد #ابراهیـم_هادے؛
از زبان استـاد رائفے پور؛
زیباست.. از دست ندیـد!☝️
@parastohae_ashegh313
یه روز جلو حرم بی بی جان یکی از رزمندها به طعنه گفت:داستان چیه شماها همش به دست و پاتون تیر میخوره و شهید نمیشین؟⁉️
عصبانی شدم اومدم جوابشو بدم که مصطفی دستمو گرفت و با خنده گفت:
حاجی تو صف وایستادیم تا نوبتمون بشه شما که پیشکسوت جهادین زود تر برین جلو ملت معطلن💟
#شهیدمصطفی_صدرزاده
@parastohae_ashegh313
بسم رب الشهداء🌷
💟ﻳﻪ ﺭﻭﺯ ﺳﯿﺪ ﺩﺍﺷﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻥ ﻣﺎ ﺑﻪ ﻣﻨﻄﻘﻪ توضیح ﻣﻴﺪﺍﺩ. ﺍﻭﻥ ﺭﻭﺯ ﻣﻦ ﺧﯿﻠﯽ ﺧﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﻡ، ﺷﺐ ﻗﺒﻠﺶ ﻫﻢ ﻧﺨﻮﺍﺑﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩﻡ.🌾
💫ﺍﻭﻥ ﺭﻭﺯ ﺍﺻﻼ ﺑﻪ ﺣﺮﻓﺎﯼ ﺳﯿﺪ ﮔﻮﺵ ﻧﮑﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻡ. ﺁﻣﺎﺩﻩ ﺷﺪﯾﻢ ﮐﻪ ﺑﺮﯾﻢ، ﺩﯾﺪﻡ ﺍﺳﻤﻢ ﻧﯿﺴﺖ ﺗﻮ ﻟﻴﺴﺖ ﺍﻓﺮﺍﺩﯼ ﮐﻪ ﺳﯿﺪ ﻣﻴﺨﻮﺍﺳﺖ ﺑﻔﺮﺳﺘﻪ! ⁉️
ﺧﯿﻠﯽ ﺗﺮﺳﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩﻡ؛♨️ ﻓﮑﺮ ﮐﺮﺩﻡ ﺍﺯ ﻣﻦ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﺷﺪﻩ ﮐﻪ ﺣﻮﺍﺳﻢ ﻧﺒﻮﺩ.
ﺭﻓﺘﻢ ﺑﻬﺸﻮﻥ ﮔﻔﺘﻢ: «ﺳﯿﺪ ﻣﻨﻮ ﻧﻤﯿﻔﺮﺳﺘﯽ؟»⁉️
ﮔﻔﺖ: «ﻭﺍﺳﻪ ﺷﻤﺎ ﻳﻪ ﻣﺎﻣﻮﺭﯾﺖ ﺧﺎﺹ ﺩﺭ ﻧﻈﺮ ﮔﺮﻓﺘﻢ.» 👌
ﮔﻔﺖ: «ﭘﺲ ﻓﺮﺩﺍ ﻳﻪ ﻣﺎﻣﻮﺭﯾﺖ ﺧﺎﺹ ﺑﻬﺘﻮﻥ ﻣﯿﺪﻡ.»
ﺧﯿﺎﻟﻢ ﺭﺍﺣﺖ ﺷﺪ.☺️ ﺭﻓﺘﻢ ﮐﺎﻣﻞ ﺍﺳﺘﺮﺍﺣﺖ ﮐﺮﺩﻡ.
ﺩﻭ ﺭﻭﺯ ﺷﺪ. ﺑﻪ ﺳﯿﺪ ﮔﻔﺘﻢ: «ﺳﯿﺪ ﺟﺎﻥ، ﻣﺎﻣﻮﺭﯾﺖ ﺧﺎﺹ ﭼﯽ ﺑﻮﺩ؟»
ﮔﻔﺖ: «ﺧﻮﺏ ﺍﺳﺘﺮﺍﺣﺖ ﮐﺮﺩﯼ؟»
ﮔﻔﺘﻢ: «ﺁﺭﻩ»
ﮔﻔﺖ: «ﻣﻴﺪﻭﻧﺴﺘﻢ ﺧﺴﺘﻪ ﺍﯼ. ﺍﮔﻪ ﺑﻬﺖ ﻣﯿﮕﻔﺘﻢ ﺑﺮﻭ ﺑﮕﯿﺮ ﺑﺨﻮﺍﺏ ﯾﺎ ﺍﻭﻥ ﺭﻭﺯ ﺑﻬﺖ ﻣﯿﮕﻔﺘﻢ ﭼﺮﺍ ﺣﻮﺍﺳﺖ ﻧﯿﺴﺖ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﻣﯿﺸﯽ، ﺩﻟﺖ ﻣﯿﺸﮑﻨﻪ.🌷 ﮔﻔﺘﻢ ﺍﯾﻨﺠﻮﺭﯼ ﺑﻬﺖ ﺑﮕﻢ ﺗﺎ ﺑﺎ ﺧﯿﺎﻝ ﺭﺍﺣﺖ ﺍﺳﺘﺮﺍﺣﺖ ﮐﻨﯽ. 😍
ﺣﺎﻻ ﻣﺎﻣﻮﺭﯾﺖ ﺧﺎﺹ! ﭼﻨﺪ ﻣﺎﻫﻪ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﺳﺮ ﻧﺰﺩﯼ؛ ﺑﺮﻭ ﺳﺮ ﺑﺰﻥ ﻭ ﺑﯿﺎ.»
ﻭﺍﻗﻌﺎ ﺟﺎ ﺧﻮﺭﺩﻡ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺣﺮﻑ ﺳﯿﺪ؛ ﺧﯿﻠﯽ ﻣﻬﺮﺑﻮﻥ ﺑﻮﺩ، ﺧﯿﻠﯽ.😍 ﻭﺍﻗﻌﺎ ﺑﺎ ﻫﻤﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺑﻮﺩ. ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺗﺬﮐﺮ ﻣﺴﺘﻘﯿﻢ ﻧﻤﻴﺪﺍﺩ. ﻫﺮ ﮐﯽ ﺟﺎﯼ ﺳﯿﺪ ﺑﻮﺩ، ﺍﻭﻥ ﺭﻭﺯ ﺩﻋﻮﺍﻡ ﻣﯿﮑﺮﺩ.🌷🌾
🌷🌾🌷🌾🌷🌾🌷
#شهیدمصطفی_صدرزاده
#شادی_روحش_صلوات
@parastohae_ashegh313