من هنوز هم فکر می کنم آسمان وقتی ابری می شود ،
لابد تو داری یک جایی...غصه ی ما را می خوری!!
#یاصاحبالزمانعج🍁
•••♡🍁♡•••
•••♡🍁♡•••
من از عشق تو سر مستم
تو از احساس لبریزی
فدای قند لب هایت
برایم چای می ریزی؟؟
شهید وحید گلزار نومی
☆°|صبحتون شهدایی|°☆
@parastohae_ashegh313
شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
#فــــرازےازوصیتنـــــامہ #شهیدمدافع_حرم_فیروز_حمیدیزاده 🕊بزرگترین و با وفادارترین بانوی اسلام در
#فــــرازےازوصیتنـــــامہ
#شهید_سیدامیدسیدموسوی
🕊شما ای برادر محصل که امید و نوید امام هستید در سنگر مدرسه همراه با فرا گرفتن تزکیه و تعلیم، خود را آماده نبردی بزرگ و انشاءالله ظهور حضرت مهدی (عج) کنید.🥀
┄┅═══🍃🌸🍃═══┅┄
@parastohae_ashegh313
┄┅═══🍃🌸🍃═══┅┄
شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
✨﷽✨ #داستان_واقعی #رمان_عاشقانهای_برای_تو 💖═══════💖═══════💖 #قسمت_دوازدهم 《با من بمان》 📌این زم
✨﷽✨
#داستان_واقعی
#رمان_عاشقانهای_برای_تو
💖═══════💖═══════💖
#قسمت_سیزدهم
《بی تو هرگز》
📌برگشتم خونه ... اوایل تمام روز رو توی تخت میخوابیدم 🛌 ... حس بیرون رفتن نداشتم ... همه نگرانم بودن ... با همه قطع ارتباط کردم ... حتی دلم نمیخواست مندلی رو ببینم ... .
مهمانیها و لباسهای مارکدار به نظرم زشت شده بودن ... دلم برای امیرحسین تنگ شده بود💔 ... یادگاریهاش رو بغل میکردم و گریه میکردم ... خودم رو لعنت میکردم که چرا اون روز باهاش نرفتم ... .😔
چند ماه طول کشید 📆 ... کم کم آرومتر شدم ... به خودم میگفتم فراموش میکنی اما فایدهای نداشت ...
مندلی به پدرم گفته بود که من ضربه روحی خوردم و اونم توی مهمانیها، من رو به پسرهای مختلفی معرفی میکرد ... همهشون شبیه مدلها، زشت بودن ... دلم برای امیرحسین گندم گون و لاغر خودم تنگ شده بود💔 ... هر چند دیگه امیرحسین من نبود ... .😔
بالاخره یک روز تصمیم رو گرفتم ... امیرحسین از اول هم مال من بود ... اگر بی خیال اونجا میموندم ممکن بود توی ایران با دختر دیگهای ازدواج کنه 💞... .
از سفارت ایران خواستم برام دنبال آدرس امیرحسین توی ایران🇮🇷 بگرده ... خودم هم شروع به مطالعه درباره اسلام کردم ... امیرحسین من مسلمان بود و از من میخواست مسلمان بشم ... .🍃✨
✍ #این_داستان_ادامه_دارد ...
#نویسنـــــده⇩↯⇩
#شهید_سیدطاهـــــا_ایمانی
💖═══════💖═══════💖
┄┅═✧❁🎼❁✧═┅┄
@parastohae_ashegh313
┄┅═✧❁🎼❁✧═┅┄
شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
✨﷽✨ #داستان_واقعی #رمان_عاشقانهای_برای_تو 💖═══════💖═══════💖 #قسمت_سیزدهم 《بی تو هرگز》 📌برگشتم
✨﷽✨
#داستان_واقعی
#رمان_عاشقانهای_برای_تو
💖═══════💖═══════💖
#قسمت_چهاردهم
《من و خدای امیرحسین》
📌من مسلمان شدم و به خدای امیرحسین ایمان آوردم ... آدرس 📬 امیرحسین رو هم پیدا کرده بودم ... راهی ایران شدم ... مشهد ... ولی آدرس قدیمی بود ... چند ماهی بود که رفته بودن ... و خبری هم از آدرس جدید نبود ... یا بود ولی نمیخواستن به یه خارجی بدن ... به هر حال این تنها چیزی بود که از انگلیسی حرف زدنهای دست و پا شکستهشون میفهمیدم ... .
دوباره سوار تاکسی 🚖 شدم و بهش گفتم منو ببره حرم ... دلم میخواست برای اولین بار حرم رو ببینم ... ساکم 🎒رو توی ماشین گذاشتم و رفتم داخل حرم ... .🍃✨
زیارت کردن برام مفهوم غریبی بود 😳... شاید تازه مسلمان شده بودم اما فقط با خواندن قرآن ... و خدای محمد، خدای امیرحسین بود ... اسلام برای من فقط مساوی با امیرحسین بود ... .
داخل حرم، حال و هوای خاصی داشت ... دیدن آدمهایی که زیارت میکردند و من اصلا هیچ چیز از حرفهاشون نمیفهمیدم ... .😳🤔
بیشتر از همه، کفشدار پزشکی که اونجا بود توجهم رو جلب کرد ... از اینکه میتونستم با یکی انگلیسی صحبت کنم خیلی ذوق کرده بودم😍 ... اون کمی در مورد امام رضا و سرنوشت و شهادت ایشون صحبت کرد ... فوق العاده جالب بود ... .👌
برگشتم و سوار تاکسی 🚖 شدم ... دم در هتل که رسیدیم دست کردم توی کیفم اما کیف مدارکم نبود ... پاسپورت و پولم داخل کیف مدارک بود ... و حالا همه با هم گم شده بود ... .😱
بدتر از این نمیشد ... توی یک کشور غریب، بدون بلد بودن زبان، بدون پول و جایی برای رفتن ... پاسپورت هم دیگه نداشتم ... .😔
هتل پذیرشم نکرد ... نمیدونم پذیرش هتل با راننده تاکسی بهم چی گفتن ...😳 سوار ماشین شدم ... فکر میکردم قراره منو اداره پلیس یا سفارت ببره اما به اون کوچهها و خیابانها اصلا چنین چیزی نمیاومد ...
کوچه پس کوچهها قدیمی بود ... گریهام گرفته بود😢 ... خدایا! این چه غلطی بود که کردم ... یاد امام رضا و حرفهای اون پزشک کفشدار افتادم ... یا امام رضا، به دادم برس ...🍃✨
✍ #این_داستان_ادامه_دارد ...
#نویسنـــــده⇩↯⇩
#شهید_سیدطاهـــــا_ایمانی
💖═══════💖═══════💖
┄┅═✧❁🎼❁✧═┅┄
@parastohae_ashegh313
┄┅═✧❁🎼❁✧═┅┄
💥 #تلنگر
هرگاه ڪه نمازتــ
قضاشدونخواندے
دراین فڪر نباش ڪہ
وقت نماز خواندن نیافتے
بلڪه!
فڪرڪن چہ گناهے را
مرتڪب شدے کہ خداوندنخواست
درمقابلش بایستے!
نماز راسبڪ نشماریم
@parastohae_ashegh313
مداحی آنلاین - نشسته ام بین عبور تو - محمدرضا بذری.mp3
4.99M
🔳 #شهادت_امام_حسن_عسکری (ع)
🌴نشسته ام بین عبور تو عرض ارادتم حضور تو
🌴خدا کنه لایق این باشم زنده باشم عصر ظهور تو
🎤 #محمدرضابذری
⏯ #واحد
┄┅═✧❁🎼❁✧═┅┄
@parastohae_ashegh313
┄┅═✧❁🎼❁✧═┅┄
♥️ســاعــت هشــت عــاشــقــے بــه افــق مــشــهد مــقــدس♥️
✨ السلام علیڪ یا شاه خراساڹ ✨
🌺بسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم 🌺
اللهّمَ صَلّ عَلی
عَلی بنْ موسَی الرّضا المرتَضی
الامامِ التّقی النّقی
و حُجّتکَ عَلی مَنْ فَوقَ الارْضَ
و مَن تَحتَ الثری
الصّدّیق الشَّهید صَلَوةَ کثیرَةً تامَةً
زاکیَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه
کافْضَلِ ما صَلّیَتَ عَلی اَحَدٍ مِنْ اوْلیائِک
#صلوات_خاصه_امام_رضا_ع
#جان_عالم_به_فدایت_که_غریب_الغربایی
@parastohae_ashegh313
30.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#انیمیشن_شهید ۴
🎥 انیمیشن ساعات پایانی زندگی شهید فهمیده و لحظه شهادت ایشان...
#انتشار_دهید
┄┅═✧❁🎼❁✧═┅┄
@parastohae_ashegh313
┄┅═✧❁🎼❁✧═┅┄
اگر نبود عشق به ثار االله
سیزده ساله هاے لشڪر روح الله
در طلب
أحلے من العسل قاسم
رخت رزم
بر تن نمۍکردند
هنوز هم درجهان به نام
سربازان روح الله
افتخار میکنیم
شبتون شهدایی🌹✨
@parastohae_ashegh313
•••🌴•••
فقط دم زدن از شهـدا افتخار نیست ..
باید
زندگیمان
حرفمان
نگاهمان
لقمه هایمان
رفاقتمان
بــوی شهـدا را بدهد.
#شهید_مهدی_علیدوست
صبحتون شهدایی🌹✨
@parastohae_ashegh313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#زیارت_نامه
#امام_حسن_عسکری علیه السلام
کلیپ زیبا از مرقد حضرت
#اجرک_الله_یامهدی_عج
@parastohae_ashegh313
#رمز_موفقیت
#شهید_شیخی
هم تو امتحان استخدامي بانك قبول شده بوديم و هم جهاد سازندگي .
خيلي دودل بوديم . ماشاءالله گفت مي ريم استخاره مي كنيم.
دو نفري رفتيم پيش حاج غفوري براي استخاره.
اولين استخاره را براي ماشاء الله زد . يك نگاه بهش كرد و گفت : تو كي هستي كه اين آيه برايت آمده ؟
از آيه پرسيديم . گفت آيه شهادت .
از ماشاءالله پرسيدم : مگه چه نيتي كرده بودي؟
گفت : نيت كرده بودم بروم آنجايي كه برايم عاقبت بخيري دارد . و الان ديدم كه جهاد سازندگي بهتر از بانكه.
و او در جهاد ماند تا به شهادت رسيد
┄┅═✧❁🖤❁✧═┅┄
@parastohae_ashegh313
┄┅═✧❁🖤❁✧═┅┄
•••♡🍁♡•••
✨ ما خوشیم به نغمهی :
•| أنتَ مَوْلای وَ أنَا الْعَبد |•
هرچی تو بگی ؛
هرچی تو بخوای ؛
ما کوچیک تر از اونیم که اعتراض کنیم...
تو بزرگ تر از اونی که بدمون رو بخوای...
#هواۍحسین
@parastohae_ashegh313
شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
#معرفی_شهید
پاسدار شهید محمدعلي غضنفري در سال 1335 در يك خانواده كشاورز و مذهبي به دنيا آمد.
دوران ابتدائي را در روستاي طايقان گذرانده و براي ادامه تحصيل عازم روستاي خورهه و شهر محلات و سپس تهران شد.
او در كنار تحصيل و به منظور كمك به امرار معاش خانواده به كسب و كار نيز پرداخت و در تهران در یک شركت تزئيناتي مشغول به كار شد.
در سال 1357 و در دوران انقلاب اسلامی به طور مرتب بین تهران و طایقان در حال رفت و آمد بوده و به همین خاطر با وجود خطرهای فراوان ; شعارهای تظاهرات مردم تهران را به طایقان منتقل و در اختیار جوانان انقلابی روستا قرار می داد و در تظاهرات روستای طایقان همدوش بقیه جوانان و دیگر اهالی روستا حضور و شرکت فعالی داشت .
به محض اعلام خبر بازگشت حضرت امام خمینی (ره) از پاریس به تهران ; شهید محمدعلی غضنفری همراه با گروهی از اهالی روستای طایقان با یک دستگاه مینی بوس عازم تهران شدند .
این شهید والامقام بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ازدواج و در تهران سکونت کرده و همچنان به کسب وکار قبلی خود ادامه داده و طبق گفته یکی ازدوستان صمیمی و قدیمی خود و در حالی که مشکل اقتصادی و کسب و کار هم نداشته ; تصمیم گرفت که به نهاد مقدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بپیوندد و خیلی زود تصمیم خود را عملی کرده و بعد از سیر مراحل گزینشی سپاه ; در اواخر سال 1360 در دوره 22 پاسداری پادگان امام حسین (ع) تهران شرکت و علاوه بر دوره عمومی ; آموزش تخصصی دیده بانی و تخریب را با موفقیت پشت سر گذاشت .
بعد از اتمام دوره آموزشی چندین ماه در مجلس شورای اسلامی مشغول انجام وظیفه بود تا این که با اصرار زیاد در دی ماه 1361 عازم جبهه های نبرد حق علیه باطل شد .
در مدت کوتاهی که در جبهه بود ; از فضای معنوی جبهه بهره های فراوان برده و در نامه هایی که از جبهه می فرستاد ; دوستان و بستگان را به حضور در جبهه سفارش می کرد .
در جبهه، فرماندهی بخشی از گردان تخريب لشكر 27 محمد رسول الله (ص) را برعهده داشته و مسئولیت خنثی کردن میدانهای مین و بر طرف کردن موانع و باز کردن معبر برای عبور رزمندگان اسلام در عمليات والفجر مقدماتي را برعهده داشت.
بعد از عمليات والفجر مقدماتی و در حالی که به همه رزمندگان برای دیدار با خانواده و تجدید روحیه مرخصی داده بودند ، شهید محمدعلی همچنان در منطقه باقی ماند و به شناسایی منطقه ادامه داده تا این که در تاریخ 1361.11.29در پاسگاه مرزی طاووسيه و در حالی که همه دوستان و اقوام بخصوص همسر مکرمه و تنها دختر دو ساله و دلبندش منتظر دیدارش بودند ; به شهادت رسيد و حسرت این دیدار بر دل همه بازماندگان و دوستان باقی ماند .
پيكر پاك و مطهر اين پاسدار رشيد اسلام در روز چهارم اسفند ماه در منطقه وحيديه تهران تشييع و سپس بنا بر وصيت شهيد به روستاي زادگاهش منتقل و بعد از تشييع باشكوه مردم قدرشناس روستاي طايقان و روستاهاي مجاور ، درضلع شرقی امام زاده ( گلزار شهداي روستا ) در كنار ديگر شهداي گلگون كفن روستا به خاك سپرده شد.
┄┅═✧❁🖤❁✧═┅┄
@parastohae_ashegh313
┄┅═✧❁🖤❁✧═┅┄
♥️ســاعــت هشــت عــاشــقــے بــه افــق مــشــهد مــقــدس♥️
✨ السلام علیڪ یا شاه خراساڹ ✨
🌺بسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم 🌺
اللهّمَ صَلّ عَلی
عَلی بنْ موسَی الرّضا المرتَضی
الامامِ التّقی النّقی
و حُجّتکَ عَلی مَنْ فَوقَ الارْضَ
و مَن تَحتَ الثری
الصّدّیق الشَّهید صَلَوةَ کثیرَةً تامَةً
زاکیَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه
کافْضَلِ ما صَلّیَتَ عَلی اَحَدٍ مِنْ اوْلیائِک
#صلوات_خاصه_امام_رضا_ع
#جان_عالم_به_فدایت_که_غریب_الغربایی
@parastohae_ashegh313
شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
♥️ســاعــت هشــت عــاشــقــے بــه افــق مــشــهد مــقــدس♥️ ✨ السلام علیڪ یا شاه خراساڹ ✨ 🌺بسْم
عاشقانه ها می نویسند
در گره خوردن دستان عاشق و معشوق
من که عالم را می دهم...
تا دستانم
در شبکه های پنجره فولادت
گره بخورد...♥✨
#دل_نوشت