eitaa logo
شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
1.9هزار دنبال‌کننده
13.8هزار عکس
3.3هزار ویدیو
38 فایل
•❤️|شـهیـد ســید مــرتـضـے آویـنــے: در عالمـ رازےاست کہ جز بـہ بهـای خــون فـــــاش نمـیشـود.💖 ایــنــجــا⇦ 『قـطـعـہ‌اےاز بـهشـ😍ــت』 『شـهـدای گمنـام』(زندگی به سبـ💚ــڪ شهـدا) 🌹°تخریب چی ڪانال ☜ @Khomool2 🌹°بیسیم چی ڪانال ☜ @Hasibaa2
مشاهده در ایتا
دانلود
. . ♥️✨ ڪل‌صباح‌ أتنفســـ🌱 بحبـ حسـ♥️ــین.... هر‌ صُبح‌ بہ عشقِ حسـ♥️ــین‌ نَفس میڪشمـ °• @parastohae_ashegh313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
❤️ بسم رب الشھـدا ❤️ #شھـید_محسن_حاجی_حسنی #قسمت8⃣ 😊 مصطفی وقتی اشتیاق محسن را دید، شروع کرد چیز
❤️ بسم رب الشھـدا ❤️ ⃣ استاد راغب مصطفی غلوش آمده بود مشهد. محسن شش سال بیشتر نداشت. همراه مصطفی آمده بود حرم که غلوش را از نزدیک ببیند و قرائت زنده اش را بشنود. 🔆🔅 اما چیزی که در آن محفل چشم محسن را گرفته بود، قرائت غلوش نبود! قرائت غلوش در "حرم امام رضا علیه السلام" بود.💕 😍🍂 حرم آقا آنقدر در نگاه محسن بزرگ بود که روی بزرگی غلوش سایه می انداخت. خانه شان، خیابان طبرسی بود .کوچه جوادیه .نزدیک حرم. ❣ صدای تلاوت قاری های حرم تا خانه آنها می آمد. پیش خوانی اذان که شروع می شد گوش های محسن هم تیز می شد سمت قرائت ها. 🎙📢می دانست بلندگوی حرم مال قاری های اسمی است. آن روز در محفل غلوش آرزویی که خیلی وقت توی دلش داشت یک دفعه آنقدر بزرگ شد که به زبانش آمد. 🐝 به مصطفی گفت: 🔶🔸 داداش! من خیلی دوست دارم حرم امام رضا علیه السلام قرآن بخونم. مصطفی از بلند پروازی محسن خوشش آمد. گفت: 🔻🔺هرچی می خوای از خودش بخواه! محسن خواست و آقا پذیرفت. 🙏 💖دوسال بعد، صدای نازک ِ هشت ساله اش توی صحن ها و رواق ها پیچید.💖 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ با ما همـــراه باشیـــد ... ╔════ ೋღೋ ════╗ @parastohae_ashegh313 ╚════ ೋღೋ ════╝
❤️ بسم رب الشھـدا ❤️ ⃣1⃣ 😍 هفت سالش که بود، دبستان جوادالائمه علیه السلام ثبت نامش کردند. نزدیک همان کوچه جوادیه. یک ماه که گذشت مامان را برای انجمن اولیاء و مربیان خواستند. 💕 پدر و مادرها که همگی جمع شدند و روی صندلی ها نشستند، معلم ِ محسن بلند شد. دفتری را در دست گرفت و جلوی چشم همه ورق زد. همه نگاه کردند به خط خوش دفتر و دهان معلم. گفت: 💖🌸 محسن حاجی حسنی کارگر با همه شاگردام فرق می کنه. نگاه کنید دفتر دیکته اش رو! یک نوزده نمی بینید! ... . 🕊انگار یک دسته کبوتر توی دل مامان باهم شروع کردند به بال زدن. هنوز یک ماه نگذشته محسن اینطور گل کرده بود. وقتی فهمیدند محسن قاری قرآن است، بلندگوی روی سکو هر روز انتظارش را می کشید. 🐝 تلاوت های سر صف، فرصت خوبی بود برای پس دادن درس هایی که از مصطفی و بقیه اساتید می گرفت. 🔻🔺مسابقات دانش آموزی که راه افتاد، محسن بارها برای مدرسه اش افتخار کسب کرد. مامان دلش می سوخت. بهش می گفت: 💎🔮 از این ور مدرسه می ری، از اون ور شهرستان می ری برای قرائت، درس قرآنت هم که هست. از پا در میای خب! جواب محسن فقط یک چیز بود: ✓ _ من مال قرآنم! ❤️💝 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ با ما همراه باشید ... ╔════ ೋღೋ ════╗ @parastohae_ashegh313 ╚════ ೋღೋ ════╝
شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
#فــــرازےازوصیتنـــــامہ #شهید_مصطفی_صدرزاده 🕊خدایا ازتو ممنونم بی‌اندازه که در دل ما محبت #سید_
#فــــرازےازوصیتنـــــامہ #شهید_مدافع‌حرم_حمیدمختاربند 🕊ولایت مانند ستونی است که همیشه و در همه ی بحران ها و مسائل پیش رو باید به او اقتدا کنیم و اگر در اقتدا به ولایت شک کردیم، همان کاری را انجام داده ایم که دشمن می خواهد و ایجاد شک و شبهه یعنی برانداختن تیرک خیمه ی جمهوری اسلامی. 🥀 ┄┅═══🍃🌸🍃═══┅┄ @parastohae_ashegh313 ┄┅═══🍃🌸🍃═══┅┄
طلبه شهیده فهیمه سیاری، متولد سال 1339 در تهران بود که در سال‌های 56 و 57 که کشور در تب‌وتاب انقلاب بود، جذب پایگاه مسجد حضرت ولی‌عصر(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف) زنجان گردید و در آن‌جا توسط بزرگانی چون آیت‌الله مشکینی و آقای رضوانی از وجود حوزه علمیه خواهران در قم آگاه و برای تحصیل علوم دینی عازم قم شد.📿⚘ او دو سال در مکتب توحید و در مدرسه علمیه شهید قدوسی(ره) به تحصیل پرداخت و پس از پیروزی انقلاب اسلامی جهت تبلیغ معارف دین و آگاهی بخشی به فرزندان ایران عازم کردستان شد.📿⚘ شهیده فهیمه سیاری به همراه سه بانوی دیگر که قصد سفر به شهر سقز را داشتند موقع عبور از منطقه دیواندره در تاریخ 12 آذر ماشین حامل آنان مورد حمله قرار گرفت و به درجه شهادت نائل آمد.📿⚘🇮🇷 📚موضوع مرتبط: 📅مناسبت مرتبط: تاریخ شهادت ┄┅═✧❁🖤❁✧═┅┄ @parastohae_ashegh313 ┄┅═✧❁🖤❁✧═┅┄
شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
#سبک_زندگی_شهید_کاوه5⃣ #حدود_الهی_را_اجرا_میکرد عباد خدا در مقابل کسانی که از حدود الهی سرپیچی م
گفتم : دختر می خواهی یا پسر؟ گفت : فردا اسلام به مدافع احتیاج دارد ، دختر و پسر بودنش فرقی ندارد . مگر نه ؟ ╔══ ❅ೋ❅🌸❅ೋ❅ ══╗ @parastohae_ashegh313 ╚══❅ ೋ❅🌸❅ೋ❅ ══╝
📱#پس_زمینه 🕊 #شهیدحمیدمختاربند🥀 ┄┅═✧**❁🍂❁**✧═┅┄ @parastohae_ashegh313 ┄┅═✧**❁🍂❁**✧═┅┄
خوشا آنانکه جانان میشناسند طریق عشق و ایمان میشناسند بسی گفتیم و گفتند از شهیدان شهیدان را شهیدان میشناسند 🌹 دو شهید در یک قاب ✨ شهید حمید مختاربند ✨ شهید‌ فرشاد حسونی زاده @parastohae_ashegh313
بسم رب الشهدا و الصدیقین سلام و عرض ادب و ارادت حضور کلیه اعضای محترم کانال شهدای گمنام و سلام ویژه خدمت فرزند گرانقدر شهید مدافع حرم شهید حمید مختار بند خوش آمدید به جمع عاشقان و رهروان شهدا
ضمن معرفی خود بفرمائید چه نسبتی با شهید دارید ؟ و بیوگرافی از شهید بزرگوار در اختیارمون بگذارید ممنون میشم
بسم الله الرحمن الرحیم طیبه مختاربند هستم دختر شهید مدافع حرم سردار حاج حمید مختاربند.
شهید مختاربند در سال ۱۳۳۵ در شهرستان شوشتر استان خوزستان به دنیا اومدن. جوونی ایشون مصادف با جریانات انقلاب بود و ایشون جمعی از دوستاشون در مبارزات علیه رژیم شاه شرکت میکردن و هسته ی اولیه سپاه شوشتر بعد از انقلاب رو تشکیل دادن. با شروع درگیری در کردستان ایشون به اونجا رفتن و چندین ماه در اون درگیریها حضور داشتن
جوانرود کردستان از سمت چپ شهید مختاربند شهید محمود خادم سیدالشهدا و شهید علی عابدی
بعد از شروع جنگ تحمیلی به خوزستان برگشتن و مدتی به عنوان فرمانده بسیج شوشتر بودن و بعد از اون در عملیاتهای مختلف به عنوان فرمانده محور و ...حضور پیدا کردن‌.
بعد از جنگ و با شروع شبیخون فرهنگی غیر از مسئولیتهای مختلفی که در سپاه و لشکر هفت ولی عصر اهواز داشتن به فعالیتهای فرهنگی در پایگاههای بسیج و مساجد مشغول شدن و در سالهای عمر با برکتشون جوونها و نوجونهای زیادی رو جذب مسجد و پایگاه بسیج کردن و مسجد چهارده معصوم اهواز رو ساختن.
اردوی بچه های مسجد امام جعفر صادق اهواز به تهران. نفر ایستاده سمت چپ شهید مختاربند
بعد از سالها خدمت در سپاه و به خاطر دقت و حساسیت در حفظ بیت المال مدیر عامل بانک انصار استان خوزستان به مدت ۵ سال و بعد از اون ده سال مدیر عامل بانک انصار استان قم بودن. بعد از بازنشستگی و با شروع درگیری در سوریه به اونجا رفتن و به عنوان معاونت پشتیبانی قرارگاه حضرت زینب فعالیت میکردن و در موقع عملیات به عنوان فرمانده محور حضور پیدا میکردن و بعد از یک سال و چند ماه حضور در سوریه به شهادت رسیدن.