#بوقت_سلام_بر_ابراهیــم🕊
#قسمت 154
#ابو_جعفر
حسين الله كرم، فرج الله مراديان
اسير عراقي كه توقع اين برخورد خوب را نداشت. خودش را معرفي كرد وگفت: من ابوجعفر، شــيعه و ساكن كربا هســتم. اصاً فكر نمي كردم كه شما اينگونه باشــيد و...خاصه كلي حرف زد كه ما فقط بعضي از كلماتش را مي فهميديم. هنوز هوا روشن نشــده بود که به غار«بان سيران» در همان نزديكي رفتيم و استراحت كرديم. رضا گوديني براي آوردن کمک به سمت نيروها رفت.
.★★★ـــــــــ★★★
ســاعتي بعد رضا با وســيله و نيروي كمكي برگشت و بچه ها را صدا كرد. پرســيدم: رضا چه خبر!؟ گفت: وقتي به ســمت غار برمي گشــتم يكدفعه جا خوردم! جلوي غار يك نفر مسلح نشسته بود. اول فكر كردم يكي از شماست. ولي وقتي جلو آمدم باتعجب ديدم ابوجعفر، همان اســير عراقي در حالي كه اسلحه در دست دارد مشغول نگهباني است! به محض اينكه او را ديدم رنگم پريد. اما ابوجعفر سام كرد و اسلحه را به من داد.
#شهید_ابراهیم_هادی
#شهید_گمنــــام_سلام
#گمنام_مثل_مادر 🕊
🌱یادشون کنیــــــــم با ذکـــــــر صلوات 🌱
★★★★★★★★
@parastohae_ashegh313🦋