شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
پشت چشمان تو شهریست پراز ویرانے هر کسے چـشــــم تو را دید دلش ویران شد کافر آمد که کمے کفر بگو
شهدا عاشق اند
معشوقشان خداست
شاگردند
معلمشان #حسین(ع)است
معلم اند...
درسشان #شهادت است
مسلح اند سلاحشان #ایمان است
مسافرند،مقصدشان لقاءالله است
مستحکم اند،تکیه گاهشان #خدا است
#التماس_دعا
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_ذکر_صلوات
╔══════••••••••••○○✿❤️╗
@parastohae_ashegh313
╚❤️✿○○••••••••••══════╝
خاکریز خاطرات ۶۰
✍ عاشق ولایت بودن یعنی این ... بخون و لذت ببر از حکایت عاشقان ولایت
#متن_خاطره
یک نوجوان شانزده ساله رو آوردند اورژانس، هنوز از پیکر مطهرش دود بلند میشد. بدنش سوخته بود و چهره اش قابل تشخیص نبود ، اما لبهایش آیات قرآن می خواند و برا سلامتیِ امام خمینی دعا می کرد...
یک مجروح دیگه رو هم آوردند که از هم دریده شده بود. ازش پرسیدم : دردت شدیده؟!!! گفت: خوشحالم که به امام خمینی درد نمیرسه...
📚منبع: کتاب روایت مقدس، صفحه 131
#ولایت_پذیری #ایمان #مجروح #امام_خمینی #استقامت #ولایت_فقیه
╔══════••••••••••○○✿❤️╗
@parastohae_ashegh313
╚❤️✿○○••••••••••══════╝
خاکریز خاطرات ۶۸
✍ پایانِ قشنگ زندگیِ شهیدی که با قرآن انس داشت ، به روایت شهیدی دیگر
#متن_خاطره
شهید سید مهدی اسلامیخواه میگفت:
تار و پود و وجودِ حسن قدومش رو قرآن فرا گرفته بود. یک روز چند قدمیاش ایستاده بودم ؛ دیدم داره قرآن می خونه. گلوله ای اومد و بدنِ حسن قطعه قطعه شد. سـرش هم از پیکرش جدا ، و روی زمین افتاد. امـا تا چند لحظه لب هایِ قشنگش به هم می خورد و قـرآن
می خواند...
📌خاطره ای از زندگی شهید حسن قدومش
📚منبع: کتاب روایت مقدس ، صفحه 61
#انس_با_قرآن #شهید_بی_سر #مرگ
#شهیدقدومش #ایمان
╔══════••••••••••○○✿❤️╗
@parastohae_ashegh313
╚❤️✿○○••••••••••══════╝
⚫️ #تلنگر ✨
⚠️این روزها توی این #دنیای_مجازی همه دغدغه شون این شده که #like بیشتری بگیرن😏 و #fallower های بیشتری داشته باشن😳 و کسی #block شون نکنه❌
❔ی سوال برام پیش اومده?
⚠️توی دنیای واقعی مون آیا تا حالا #like خدا برامون اولویت داشته❓❕🤔
تاحالا از ترس اینکه خدا #block مون کنه،از #گناه دست کشیدیم⁉️😞
تاحالا #follower هامون رو از فیلتر #نگاه_خدا رد کردیم🤔❓
💔خدایی،خدامون خیلی #غریبه😔
📛دوره زمونه ی ما دوره ای شده ک آدم ها توی خیالات و پُست های خودشون #انسانیت و #ایمان دارند👌🏻
ولی در عمل ,,,,,متاسفانه نه😔
📛وقتش نیست پامونو از این فضای غیرحقیقی بیرون بکشیم
و ب دنیای واقعی برگردیم
📛شاید ته زندگی مون یکی #block مون کرده باشه
یکی مثل #خدا...😭
╔══════••••••••••○○✿❤️╗
@parastohae_ashegh313
╚❤️✿○○••••••••••══════╝
🌹 شهید مهدی رجب بیگی :
ما از مرگ نمی هراسیم ، اما می ترسیم که بعد از ما، #ایمان را سر ببرند ، و اگر دل از سوختن برگیریم ، روشنایی نابود شود و جای خود را دوباره به شب بسپارد، پس چه باید کرد؟!
@parastohae_ashegh313
بـسـم الـلـہ الـرحـمـن الـرحـیـم
❤️ #از_مـڪتـب_اهـلبـیـت_بـیـامـوزیـم ❤️
جلسه دوم : ایثار و از خود گذشتگی
قال امـیـرالـمـومـنـیـن علیه السلام :
✨الايثار أحسن الاحسان و أعلي مراتب الايمان✨
ايثار بهترين نيكوكاريها و والاترين مرتبه هاي ايمان است .
از خودگذشتگی جزو بهترین و
بالاترین مراتب ایمان شمرده شده
است
ایثار مصادیق مختلفی دارد :
گاهی با جان ، گاهی با مال
گاهی با وقت ، گاهی با آبرو
و گاهی با عمل است
به هر حال میتوان میزان #ایثار
رو علامت مراتب #ایمان بر شمرد.
✅ ایثار بیشتر = ایمان بالاتر
👈راه حل افزایش روحیه ایثار = خود فراموشی
👈راه حل خود فراموشی= دیگران و زیر دستان را دیدن
💠 در سـیـره شـهـدا 💠
1⃣ یکی از برادرهام شهید شده بود.
قبرش اهواز بود . برادر دومیم توی
اسلام آباد بود . وقتی با خانواده ام
از اهواز برمی گشتیم ، رفتیم سمت
اسلام آباد.
نزدیکی های غروب رسیدیم به لشکر .
باران تندی هم می آمد . من رفتم دم
چادر فرماندهی ، اجازه بگیرم برویم تو .
آقا مهدی توی چادرش بود . بهش که
گفتم . گفت : قدمتون روی چشم. فقط
باید بیاین توی همین چادرجای دیگه ای
نداریم .
صبح که داشتیم راه می افتادیم مادرم
بهم گفت : برو آقا مهدی رو پیدا کن
ازش تشکر کنم . توی لشکر این ور و
اون ور می رفتم تا آقا مهدی را پیدا کنم.
یکی بهم گفت : آقا مهدی حالش خوب
نیست ، خوابیده. گفتم :چرا ؟گفت :دیشب
توی چادر جا نبود . تا بخوابد یه جای
دیگه پیدا کنه ، زیر بارون موند ، سرما
خورد .
📚 یادگاران ، جلد سه ، کتاب شهید مهدی باکری ، ص 78
2⃣ با هم مرخصی گرفتیم . در اتوبوس
صندلی خالی نبود . از پیرانشهر تا تهران
را در بوفه نشستیم . بوفه اتوبوسهای
آن موقع باریک بود و تنگ و خسته کننده.
از تهران تا سمنان را بلیط گرفتیم . فکر
کردم دویست و پنجاه کیلومتر باقی مانده
را روی صندلی مینشستیم . بعد از چندین
ساعت روی بوفه نشستن ، حدود هشتصد
نهصد کیلومتر وقتی سوار اتوبوس شدیم
و روی صندلی نشستیم ، هنوز لذت نشستن
روی صندلی راحت و نرم اتوبوس کامل
نشده بود که علی در حالی که به خانمی
با بچهای در بغلش اشاره کرد و گفت
صمد جان ! پاشو جامون رو باید بدیم
به این خانم .
خودش هم بلند شد و اصرار آن خانم
برای این که ما سر جایمان بنشینیم ،
فایدهای نداشت . اصرار علی بیشتر بود.
با این که به خودش هم سخت گذشته بود
اما بیش از این به فکر راحتی دیگران بود.
شهید علی احمدی
📚 منبع فرهنگنامه شهدای سمنان ، ج1 ، ص202
@parastohae_ashegh313
چه قشنگ گفت:
#شهید_شوشتری
✨دیروز دنبـال #گمنامے بودیم
و امروز مواظبیم #ناممان گم نشود...
جبهه بوی #ایمان مےداد و
اینجا #ایمانمان بو مےدهد...🥀
#یادش_با_صلوات 🌷
─┅═ঊঈ🌺ঊঈ═┅─
@parastohae_ashegh313
─┅═ঊঈ🌺ঊঈ═┅─
دانشمند عارف ...
#شهید_دکتر_مصطفی_چمران
خدایا...❤️
خود را به تو می سپریم تا در میان طوفان ها
از میان #گرداب های خطر؛ ما را راهنمایی کنی...
با نور #ایمان قلب های ما را روشن نمایی...
به آتش #عشق خودخواهی ها و ناپاکی های وجود ما را بسوزانی....
#شهید_مصطفی_چمران
#از_شهدا_بیاموزیم
#امام_زمان
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
┈┈••✾❀🌷❀✾••┈┈
@parastohae_ashegh313
┈┈••✾❀🌷❀✾••┈┈
#نماز_اول_وقت
✨هنگام نماز ؛
سلاح جنگی را بر زمین میگذارند
تا سلاح #ایمان را در دست گیرند ...
#سیره_شهدا
#اللهمعجللولیکالفرج
@parastohae_ashegh313
💍 تنها ره سعادت
#ایمان، #جهاد، #شهادت.....
🌹شهیدغلامرضاصادقزاده
🌷شهیدهفهیمهبابائیان
معشوقه به سامان شد
تا باد چنین بادا......
اللهمعجللولیکالفرج
@parastohae_ashegh313