💞 #عاشقانه_شهدا 💞
💓 #رسم_دلبری💘
👈مادر گفت: «برو تو اتاقت، قراره تو و حـسين آقـا بـراي چنـد دقيقـه
همديگر رو ببينيد و با هم صحبت كنيد.»
✨گفتم: «من خجالت ميكشم.» مادرم با خنده گفت: «بـرو، خـودت رو
لوس نكن.» به اتاق رفتم، پس از چند دقيقه وارد اتاق شد.
💥شروع كرد به صحبت كردن و گفت: 👌«بسم الله الرحمن الرحیم. من قصد
ازدواج نداشتم اما چون #ازدواج_سنت_پيغمبره و من هم شنيدم هـر كـس
زودتر ازدواج كند زودتر هم شهيد ميشه، تصميم گرفتم عروسي كنم. 💟هر
وقت لازم بدونم به جبهـه مـيرم، شـايد هـم مـاههـا برنگـردم و... اگـه
ميخواهي با من ازدواج كني، بايد با جبهه و جنگ خو بگيـري، دوسـت
دارم همسرم بتونه يه تفنگ رو بلند كنه، ميدوني يعنـي چـي؟ يعنـي يـه
شيرزن باشه و بس...»
بيشتر از جبهه و جنگ و شهدا برايم گفت.
💢با خودم گفتم: «بايد خودم را براي زندگي سختي آماده كنم.»
انگار همه چيز دست به دست هم داده بود تا تقدير من اينگونه رقم
بخورد كه در آيندهاي نه چندان دور پيكر غـرق بـه خـون حـسين آقـا را
ببينم؛ پيكري كه نـه سـر دارد تـا چـشم بـه چـشمش بينـدازم و بگـويم
بيمعرفت اين #رسم_دلبري نبود؛ و نه دست، تا اينكه دستگيري ام نمايد.❣
#شهيد_حسين_محمدعليپوركناری🏷
•••✿❀✿☆♡💖♡☆✿❀✿•••
@parastohae_ashegh313
•••✿❀✿☆♡💖♡☆✿❀✿•••