|🌱♥️🌱|
ده سالش بود.بهش گفتم : رضا زمستونه هوا سرده برو دریچه کولر رو ببند❄️
گفت:چشم ..و از پله ها به سرعت به سمت پشت بوم رفت!
تو حیاط ایستاده بودم ..یکهو دیدم لب پشت بوم ایستاده و لبخند می زنه ...اول ترسیدم که نکنه بخواد بلایی سر خودش بیاره!🍃
گفتم :رضا چرا نمیری ؟پس برو دیگه
گفت:بابا من نمیرم ..یعنی نمیشه رفت..
گفتم:پشت بوم صافه صافه چرا نمیشه رفت؟..برو زود باش...
بازم گفت :نمیرم
گفتم :چرا؟
گفت :حیاطِ خونه ی همسایه پیداست..می ترسم زنی بیاد تو حیاط و اون وقته که گناهش با منه...♥️
گفتم :یه یا الله بگو و برو ..✌🏻
گفت : بابا ببخشید که نمی تونم برم!
👤به روایت پدر شهید....
🥀| #شهید_رضا_شهبازی
♡ (\(\
(„• ֊ •„) ♡
┏━∪∪━━━━━━━━┓
@parastohae_ashegh313