🌸ای قاتل عراقی
#طنره جبهه
در خاطرات برادر عراقی فرمانده لشگر علی ابن ابی طالب امده است
با زحمت زیاد خودم را از آب بیرون کشیدم و بیحال روی زمین افتادم. ناگهان متوجه صدای قایقهای خودی شدم. بچههای یکی از گردانهای لشکر قم آمدند. مرا شناختند و به عقب منتقل کردند. بیهوش شدم.
در بیمارستان شهید دستغیب شیراز چشمهایم را باز کردم. بالای تخت من کاغذی زده بودند که نوشته بود: «عراقی».خانم پرستاری وارد اتاق شد و تا به تخت من رسید، محکم بر سر من کوبید و گفت: «ای قاتل عراقی!»
من که بیرمق روی تخت افتاده بودم، به او گفتم: من عراقی نیستم، فامیلی من عراقی
@parastohae_ashegh313