eitaa logo
شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
1.8هزار دنبال‌کننده
13.9هزار عکس
3.3هزار ویدیو
38 فایل
•❤️|شـهیـد ســید مــرتـضـے آویـنــے: در عالمـ رازےاست کہ جز بـہ بهـای خــون فـــــاش نمـیشـود.💖 ایــنــجــا⇦ 『قـطـعـہ‌اےاز بـهشـ😍ــت』 『شـهـدای گمنـام』(زندگی به سبـ💚ــڪ شهـدا) 🌹°تخریب چی ڪانال ☜ @Khomool2 🌹°بیسیم چی ڪانال ☜ @Hasibaa2
مشاهده در ایتا
دانلود
عید نوروز، دل و دماغ دیدوبازدید نداشتم. هنوز زیر آوار فشار روحی اتفاقات سال گذشته مانده بودم. امّا حسین برخلاف من، خیلی زود به جریان زندگی برگشت. جذبۀ معنوی کار برای شهدا، تلاش و تحرّک او را حتی بیش از گذشته کــرد. مســیر همــدان، تهــران را بــدون راننده می رفت و می آمد. گاهی نیمه شــب می رســید. نماز شــب می خواند و تا صبح بیدار بود. و صبح قبراق و ســرحال سر کار می رفت. دلم خوش بود که پس از دو سال زهرا به خانۀ بخت می رود و داشــتیم خودمــان را بــرای تــدارک عروســی آماده می کردیــم که ایران، حالش خراب شــد پنج ســال از برداشــت تومور مغزی او می گذشــت و داشــت زندگی عادی اش را می کرد. که یک باره افتاد و به حالت کُما رفت. اول توی بیمارستان بود. پزشکان که قطع امید کردند، به خانه آوردنش. مثل یک تکه گوشت بی حال، یک گوشه افتاد. چشمانش باز بود امّا هیچ کس را نمی شناخت. روزها کنارش می نشستم با این دلخوشی که صدای مرا می شنود، از گذشــته های شــیرین کودکی مــان برایــش تعریــف می کردم؛ از پشــت بام های رؤیایی و زمستان های سخت و رفتن با مامان سرِ چشمه برای شستن لباس ها و از مدرســۀ ادب و از ســیرک هندی و تفریحاتی که بابا می برد و از پســرعمۀ سربه زیر و نجیبی که مهرش به دلم نشست و از روزهای تلخ زندگی که جای شــادی ها را گرفــت. از مــرگ دایی حســین، از مریضــی مامــان و دوا دکترهــای بی نتیجــه، از مجروحیت هــای پی درپــی حســین تــا مرگ عمه که توی دو ســه روز اتفاق افتاد. همه را با گریه تعریف می کردم و نگاه به چشمان سفید ایران می انداختم تا با این قصه ها شاید احساسی از درونش بجوشد و مثل من ببارد امّا فقط زل زده بود به یک نقطه. 🥀خاطرات همسر شهید سردار حسین همدانی🥀 @parastohae_ashegh313