eitaa logo
شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
1.9هزار دنبال‌کننده
14.3هزار عکس
3.6هزار ویدیو
39 فایل
•❤️|شـهیـد ســید مــرتـضـے آویـنــے: در عالمـ رازےاست کہ جز بـہ بهـای خــون فـــــاش نمـیشـود.💖 ایــنــجــا⇦ 『قـطـعـہ‌اےاز بـهشـ😍ــت』 『شـهـدای گمنـام』(زندگی به سبـ💚ــڪ شهـدا) 🌹°تخریب چی ڪانال ☜ @Khomool2 🌹°بیسیم چی ڪانال ☜ @Hasibaa2
مشاهده در ایتا
دانلود
شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
از امروز با خاطرات و عاشقانه های شهید #احمد_علی_نیری با ما همراه باشید . کتاب #عارفانه فوق العاده ز
💖(فوق العاده زیبا) ⃣1⃣ تاچشمم به رودخانه افتاد سرم‌ را انداختم‌ پایین وهمان جا نشستم‌‌❗️ بدنم شروع کرد به لرزیدن. نمی دانستم چه کارکنم❗️ همان جا پشت درخت مخفی شدم. کسی آن اطراف مرا نمی دید. درخت ها و بوته ها مانع خوبی برای من‌ بود. من با چشمانی گردشده ازتعجب منتظر ادامه ی ماجرای احمدبودم. چرا این قدر ترسیده بود⁉️🤔 احمد ادامه داد؛ من‌ میتوانستم به راحتی گناه بزرگی انجام بدهم. در پشت آن درخت و در کنار رودخانه چندین دخترجوان مشغول شناکردن بودند. ✨✨✨✨ من همان جاخدا را صدا زدم وگفتم؛ خدایا کمکم کن. خدایا الان شیطان به شدت مرا وسوسه میکند که من نگاه کنم. هیچ کس هم متوجه نمیشود.اماخدایا من به خاطر تو از این گناه می گذرم. کتری خالی را برداشتم و سریع از آنجا دور شدم. بعد هم از جایی دیگر آب تهیه کردم و رفتم پیش بچه ها. هنوز دوستان مسجدی مشغول بازی بودند. برای همین‌ من‌ مشغول درست کردن آتش شدم. چوب ها را جمع کردم و به سختی آتش را آماده کردم. خیلی دود توی چشمم رفت. اشک😢 همین طور از چشمانم جاری بود. یادم افتاد که حاج آقا گفته بود؛ خداوند او را خیلی دوست خواهد داشت. همین طور که داشتم اشک میریختم گفتم؛ ازاین به بعد برای خدا گریه میکنم.😭 حالم خیلی منقلب بود. از آن که درکنار رودخانه برایم پیش آمده بود هنوز بودم... ... ╔══════••••••••••○○✿❤️╗ @parastohae_ashegh313 ╚❤️✿○○••••••••••══════╝