#طنز_جبهه😉😄😂
#مجروح_ناشناس🧐
برف تا کمرمان بود و سرما❄️
دست به دستِ دشمن، پیرمان را در
مى آورد🤒
ناغافل ترکش آواره اى چون هماى سعادت انتخابم کرد
و خورد تو پهلوم و دراز به دراز افتادم زمین روى برف🤧
فرمانده آمد سراغم
بعد امدادگر بود که سریع زخمبندى ام کرد و قرار شد بروم پائین👇👇
حالا از من اصرار که بمانم و از فرمانده تحکم که نه! برو پایین
زخمم گزگز مى کرد🤭
آخر سر وادار شدم که برم
فرمانده به چند مجروح که گوشه اى افتاده بودن اشاره کرد و گفت :
یکى از اونها را قلمدوش کن و ببر
مىتونى؟
حرفى نداشتم🙅♂
رفتم سراغ یکى از مجروحین که کلاه و اورکت، صورتش رو پوشانده بود
و پاهاش آش و لاش شده بود😕
پرید کولم و ای على از تو مدد🙄
خمپاره و توپ بود که بدرقه ام مى کرد و گوشه و کنار منفجر💥 مى شد
و من و مجروح روى کولم هى
مى افتادیم و پا مى شدیم
بنده خدا نه ناله مى کرد و نه حرفى
مى زد🤭
فکرى🤔 شدم که حتماً خجالت زده است و خودش رو مدیونم میدونه
بین راه چند بار گفتم که اخوى بى خیال
من که دارم پایین میرم تو رو هم
میبرم.
لااقل حرفى، حکایتی تعر یف کن راه کوتاه بشه و زودتر پایین برسیم
اما او لام تا کام حرف نزد که نزد🤐
تو دلم گفتم آدم اینقدر خجالتى و باحیا
بابا اى واالله!😐
همینکه رسیدیم پایین، چند نفر آمدن تا مجروح را از کولم بگیرند
او زد روى شانه ام💪
و گفت
یا اخى! رحم االله والدیک🤲
برادر، رحمت خدا بر پدر و مادرت 🍃
یک لحظه نفس در سینه ام حبس شد و سرم گیج رفت🙊😳
پریدم و کلاهش رو کنار زدم🧐
اى دل غافل🤦🏻♂
این همه مدت داشتم یک سرهنگ سبیل کلفت عراقى را....حمالى مى کردم!😏😷
@parastohae_ashegh313