#پارت8
روزی حلال
✨راوی خواهر شهید✨
برای همین وقتی عده ای از اراذل واوباش در محله امیریه(شاپور) آن زمان ،اذیتش کردندو نمی گذاشتند کاسبی حلال داشته باشد ،مغازه ای که از ارث پد ی به دست آورده بود رافروخت وبه کارخانه قند رفت.
آنجا مشغول کارگری شد.صبح تا شب مقابل کوره می ایستاد. تازه آن موقع خواست خانه ای کوچک بخرد.
ابراهیم بارها گفته بود:اگر پدرم بچه های خوبی تربیت کرد.به خاطر سختی هائی بود که برای رزق حلال می کشید.
هرزمان هم از دوران کودکی خودش یاد می کرد می گفت:پدرم بامن حفظ قرآن کار میکرد. همیشه مرا باخودش به مسجد می برد. بیشتر وقت ها به مسجد ایت ال... نوری پایین چهار راه سر چشمه میرفتیم.
آنجا هیئت حضرت علی اصغر (ع)بر پا بود .پدرم افتخار خادمی آن هیئت را داشت.
یادم هست که در همان سال های پایانی دبستان،ابراهیم کاری کرد که پدر عصبانی شدوگفت:ابراهیم برو بیرون،تا شب بر نگرد.
@parastohae_ashegh313
#پارت8
روزی حلال
✨راوی خواهر شهید✨
برای همین وقتی عده ای از اراذل واوباش در محله امیریه(شاپور) آن زمان ،اذیتش کردندو نمی گذاشتند کاسبی حلال داشته باشد ،مغازه ای که از ارث پد ی به دست آورده بود رافروخت وبه کارخانه قند رفت.
آنجا مشغول کارگری شد.صبح تا شب مقابل کوره می ایستاد. تازه آن موقع خواست خانه ای کوچک بخرد.
ابراهیم بارها گفته بود:اگر پدرم بچه های خوبی تربیت کرد.به خاطر سختی هائی بود که برای رزق حلال می کشید.
هرزمان هم از دوران کودکی خودش یاد می کرد می گفت:پدرم بامن حفظ قرآن کار میکرد. همیشه مرا باخودش به مسجد می برد. بیشتر وقت ها به مسجد ایت ال... نوری پایین چهار راه سر چشمه میرفتیم.
آنجا هیئت حضرت علی اصغر (ع)بر پا بود .پدرم افتخار خادمی آن هیئت را داشت.
یادم هست که در همان سال های پایانی دبستان،ابراهیم کاری کرد که پدر عصبانی شدوگفت:ابراهیم برو بیرون،تا شب بر نگرد.
@parastohae_ashegh313