#پارت91
کردستان
💫مهدی فریدوند💫
ابراهیم به چهره او نگاه کرد. با آرامش گفت:پسر جون، مگه تو مسلمون نیستی. این نجاست ها چیه که میفروشی، مگه خدا تو قرآن نمی گه:"این کثافت ها از طرف شیطانه، از این ها دور بشید"(اشاره به آیه ۹۰مائده).
جوان سرش را به علامت تایید تکان داد. مرتب می گفت:غلط کردم، ببخشید.ابراهیم کمی با او صحبت کرد. بعد باهم بیرون آمدند.
🥀🥀🥀
جوان مقر سپاه را نشان داد. ما هم حرکت کردیم. صدای گلوله های ژ۳ سکوت شهر را شکسته بود. همه در خیابان به ما نگاه می کردند. ما هم بی خبر از همه جا در شهر می چرخیدیم. بالاخره به مقر سپاه سنندج رسیدیم.
جلوی تمام دیواره های سپاه، گونی های پر از خاک چیده شده بود. آنجا به یک دژ نظامی بیشتر شباهت داشت! هیچ چیزی از ساختمان پیدا نبود.
🌷🌷🌷
@parastohae_ashegh313