eitaa logo
شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
1.9هزار دنبال‌کننده
13.9هزار عکس
3.3هزار ویدیو
38 فایل
•❤️|شـهیـد ســید مــرتـضـے آویـنــے: در عالمـ رازےاست کہ جز بـہ بهـای خــون فـــــاش نمـیشـود.💖 ایــنــجــا⇦ 『قـطـعـہ‌اےاز بـهشـ😍ــت』 『شـهـدای گمنـام』(زندگی به سبـ💚ــڪ شهـدا) 🌹°تخریب چی ڪانال ☜ @Khomool2 🌹°بیسیم چی ڪانال ☜ @Hasibaa2
مشاهده در ایتا
دانلود
~🦋‌~ شڪرخدا ڪه درپناه حسینم ❣ نشسته ام به سایه اون ڪه پناه عالمه ❣ ╔════ ೋღ🦋ೋ ════╗ @parastohae_ashegh313 ╚════ ೋღ🦋ೋ ════╝
⚘بسمہ رب الشهدا والصدیقین⚘ 📘به مناسبت سالروز شهادت 📘شهید_مرتضی_حسین_پور 📘تاریخ تولد : ۳۰ /۶/ ۱۳۶۴ 📘تاریخ شهادت : ۱۶ /۵/ ۹۶.دیرالزور سوریه 📘مزار شهید : گیلان، روستای شلمان 💥بعضی ها از ابتدا عاشق آفریده می‌شوند! به سِیر زندگیشان که نگاه می‌کنی، با بقیه فرق‌هایی دارد. مثلا مرتضی! متولد شهر قم است. از ابتدا زیرِ سایه حضرت فاطمه_معصومه(سلام الله علیها) بزرگ شده است😌 💥پسری باهوش، با استعداد و توانمند، در رشته ریاضی تحصیل کرد و توانایی هایی بی‌نظیرش در حل معادلاتِ ریاضی او را قبولِ رشته مهندسی_الکترونیک کرد. 💥اما او آگاهانه، مسیر زندگی اش را تغییر داد! دل از رشته عالی و موقعیت های بعدش کَند و وارد دانشگاه افسری_امام‌علی(علیه‌السلام) شد. جایی که دستِ عاشقی کردنش باز باشد😉 💥اما به قولِ همسرش"بیش از اینکه به فکر شهادت باشد به فکر انجام وظیفه بود. مرتضی حتی وصیت‌نامه هم ننوشت!" ⬅به سوریه رفت، منطقه 💚سیده_زینب، در ردیف جنوبی دمشق. پایش به عراق باز شد، آن زمان که داعش پا از گلیمش فراتر گذاشت و به همراهِ سردار دلها در خارجِ شهرِ بغداد کمربند دفاعی تشکیل دادند تا مانعِ پیشروی دشمن شوند. بال و پر می‌گشود. آماده 🕊پرواز می‌شد و گویی جسمش جایی برای روحِ بزرگش نداشت! 💕عاشقانه پایِ عشق جان داد ترکشی پهلویش را شکافت و خونی که وارد ریه اش شد، راه نفسش را بست. جسمِ بی‌جانش درون خاک و روحِ بلندش در 💥آسمان ها نظاره گرِ فرزندی است که چهارماه پس از شهادت پدر چشم به جهان گشود😔 🔻علی که هیچ گاه طعمِ آغوش پدر را نچشید... 🕊پروازت_مبارک_فرمانده💔 👌پ.ن: شهید در سال۹۷ شهید نمونه کشوری معرفی شدند. ┅═ೋ❅✿🌹✿❅ೋ═┅ @parastohae_ashegh313 ┅═ೋ❅✿🌹✿❅ೋ═┅
emshab-be-sahra-bi-kafan.mp3
6.31M
🖤🥀 • امشب به صحرا بى كفن جسم شهيدان است شام غريبان است.... سید رضا نریمانی 🥀💔 @parastohae_ashegh313
صل الله علیک یا اباعبدالله الحسین علیه السلام شب شام غریبان حسین است🕯 تمام عرش در دامان حسین است🖤 دگر این شب سحر از پی ندارد 😔 که خورشید جهان بی سر حسین 😢 @parastohae_ashegh313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🥀.. بے فایده‌ست روضه و ماتم بدون تو🥀 بے فایده‌ست اشك دمادم بدون تو..!💔 اے منتقم..!جانِ عمو جان‌ِتان بیا🥀 بے فایده‌ست ماه محرم بدون تو..!💔 چنگے به دل نمیزند آقاے غصه دار🥀 بیرق و علم سیاه و پرچم بدون تو..!💔 ┅═ೋ❅✿🖤✿❅ೋ═┅ @parastohae_ashegh313 ┅═ೋ❅✿🖤✿❅ೋ═┅
شکستن نفس 🌼جمعی ازدوستان شهید🌼 در باشگاه کشتی بودیم. آماده می شدیم برای تمرین.ابراهیم هم وارد شد.چند دقیقه بعد یکی دیگر از دوستان آمد. تازه وارد شد بی مقدمه گفت:ابرام جون، تیپ و هیکلت خیلی جالب شده! تو راه که می اومدی دوتا دختر پشت سرت بودند. مرتب داشتند از تو حرف می زدند! بعد ادامه داد:شلوار پیراهن شیک که پدشیدی، ساک ورزشی هم که دست گرفتی.کاملا مشخصه ورزشکاری! به ابراهیم نگاه کردم. رفته بود توی فکر. ناراحت شد! انگار توقع چنین حرفی را نداشت. 🥀🥀🥀 جلسه بعد رفتم برای ورزش، تا ابراهیم را دیدم خنده ام گرفت! پیراهن بلند پوشیده بود و شلوارگشاد! به جای ساک ورزشی لباس هارا داخل کیسه پلاستیکی ریخته بود! از آن روز به بعد اینگونه به باشگاه می آمد! بچه ها می گفتند :بابا تو دیگه چه جور آدمی هستی؟! ماباشگاه میایم تا هیکل ورزشکاری پیدا کنیم.بعدهم لباس تنگ بپوشیم.اما تو با این هیکل قشنگ رو فُرم، آخه این چه لباس هائیه که می پوشی؟! 🌷🌷🌷 @parastohae_ashegh313
🖤حضرت زینب (سلام الله علیها)🖤 [زینب کبری (سلام الله علیها)] جهاد تبیین را، جهاد روایت را راه انداخت؛ نگذاشت و فرصت نداد که روایت دشمن از حادثه غلبه پیدا کند؛ کاری کرد که روایت او بر افکار عمومی غلبه پیدا کند. حالا تا امروز روایت زینب کبری (سلام الله علیها) از حادثه‌ی عاشورا در تاریخ مانده، [امّا] در همان زمان هم تأثیر گذاشت در شام، در کوفه، در مجموعه‌ی سالهای حکومت اموی و منتهی شد به ساقط شدن حکومت اموی. ببینید! این درس است؛ این همان حرفی است که بنده همیشه میگویم: شما روایت کنید حقایق جامعه‌ی خودتان و کشور خودتان و انقلابتان را. شما اگر روایت نکنید، دشمن روایت میکند.۱۴۰۰/۰۹/۲۱ بیانات مقام معظم رهبری در دیدار پرستاران و خانواده شهدای سلامت (سلام‌الله‌علیها) ┄┅═✧❁🖤❁✧═┅┄ @parastohae_ashegh313 ┄┅═✧❁🖤❁✧═┅┄
📖 آیه روز 📖 ا❁﷽❁ا به یقین، مردان مسلمان و زنان مسلمان، مردان با ایمان و زنان با ایمان، مردان مطیع فرمان خدا و زنان مطیع فرمان خدا، مردان راستگو و زنان راستگو، مردان صابر و شکیبا و زنان صابر و شکیبا، مردان با خشوع و زنان با خشوع، مردان انفاق کننده و زنان انفاق کننده، مردان روزه‌دار و زنان روزه‌دار، مردان پاکدامن و زنان پاکدامن و مردانی که بسیار به یاد خدا هستند و زنانی که بسیار یاد خدا می‌کنند، خداوند برای همه آنان مغفرت و پاداش عظیمی فراهم ساخته است. (احزاب/۳۵) ✍🏻 آیت‌الله العظمی صافی گلپایگانی(ره)، در یادداشتی به مناسبت وفات حضرت زینب کبری(س) تصریح کرد: همه مکارم اخلاق مادر در وجودِ عقلیه بنی هاشم(س) جمع بود. زینب، آری زینب، یک اسم از چهار حرف، اما همه فضایل انسانیت و همه ارزش‌هایی که خدا در سوره احزاب آیه ۳۵ برای مرد و زن شمرده است، دارند. الگوی ایمان و علم و معرفت، اسوه صبر و صداقت و استقامت، نمونه شجاعت، و بانویی که در بلاغت و فصاحت زبان پدر را در دهان داشت، و همه مکارم اخلاق مادر در وجودش جمع بود و نه فقط زنان مسلمان؛ بلکه امّت اسلام از زن و مرد به چنین بانویی افتخار دارد. •┈┈••✾••┈┈• @parastohae_ashegh313
شهادت...وصال عاشق و معشوق در زیباترین شکل است🕊 💞 🌱 ┈┈••✾❀🌸❀✾••┈┈ @parastohae_ashegh313 ┈┈••✾❀🌸❀✾••┈┈
یه دستش قطع شده بود اما دست بردار جبهه نبود. بهش گفتند: «با یک دست که نمی تونی بجنگی برو عقب.» می گفت: «مگه با یک دست نجنگید؟ 💔 عملیات والفجر ۴ مسئول محور بود. بهش مأموریت داده بود گردان علیه السلام رو از محاصره دشمن نجات بده با عده ای از نیروهاش رفت به سمت منطقه مأموریت. لحظه های آخر که قمقمه را آوردن نزدیک لبای خشکش گفته بود: « مگه مولایم در لحظه آب آشامید که من بیاشامم.» شهید که شد هم بود هم . 💔 📙برگرفته از کتاب راهیان علقمه ╔════ ೋღ❤️ೋ ════╗ @parastohae_ashegh313 ╚════ ೋღ❤️ೋ ════╝
🔹محمدتقی در یک خانواده متدیّن متولد شد که مادرش خانه‌دار و پدرش در اداره مخابرات کار می‌کرد. چهارماهه بود که پدرش در جنگ تحمیلی، مجروح می‌شود و محمدتقی از نظر جسمی ضعیف و مریض می‌شود. مادرش او را به بجنورد می‌آورد تا معالجه شود. به منزل شهید دفاع مقدس بهادری می‌آیند و مادرش می‌گوید که دکتر او را از معالجه‌ی بچه نااُمید کرده است! «»، دوست بهادری، به پشت محمدتقی می‌زند و می‌گوید: 🌷«نه! او جزو سربازهای خودمان است و هیچ چیزش نمی‌شود ان‌شاءالله.» 🔹از آن روز به بعد، محمدتقی روزبه‌روز بهتر می‌شود و حالا پس از سی‌وچندسال از آن روز، در مزار شهدای درق، جایی بین شهیدان بهادری و جعفری آرام گرفته است. 🌷این‌ها شده بودند و را داشتند. ┅═ೋ❅✿🌹✿❅ೋ═┅ @parastohae_ashegh313 ┅═ೋ❅✿🌹✿❅ೋ═┅
•|أعظَمَ اللهُ اجورَنا بمُصابِنا بِالحُسَینِ، وَ جَعَلَنا و ایّاکُم مِنَ الطّالِبینَ بِثارِهِ مَع وَلیّهِ الامامِ المَهدیِّ مِن آلِ مُحَمَّدٍ(ص) •|خداوند اجر ما را به سبب مصیبتی که از حسین به ما رسیده بزرگ گرداند و ما و شما را از کسانی قراردهد که در کنار ولی دم او، امام مهدی از خاندان محمد(ص)، به خونخواهی او برمی‌خیزند. @parastohae_ashegh313
•• 🕊 : مگر ما به غیر از روضه و اشک بر سید الشهدا و نماز اول وقت ، چیز دیگری هم داریم ؟! 😔 اگر این سه را از ما بگیرند ، دیگر هیچ چیز نداریم❗️ 🌱•[ شـبـتـونـ شـهدایـۍ ]•🌱 @parastohae_ashegh313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دل اگر نذر ❤️ حسیـــن است خریـدن دارد اشك اگرمال ❤️حسین است كه ریختن دارد همه ی عالــــم ❤️ و آدم به فدایــت ارباب غم ارباب ❤️ به دلها چه كشیــدن دارد ┅═ೋ❅✿🖤✿❅ೋ═┅ @parastohae_ashegh313 ┅═ೋ❅✿🖤✿❅ೋ═┅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شکستن نفس 🌼جمعی از دوستان شهید🌼 ابراهیم به حرف های آن ها اهمیت نمی داد. به دوستانش هم توصیه می کرد که:اگر ورزش برای خدا باشد، می شه عبادت. امااگه به هر نیت دیگه ای باشه ضرر می کنین. مدتی بعد توی زمین چمن مشغول فوتبال.یکدفعه دیدم ابراهیم در کنار سکو ایستاده. سریع رفتم به سراغش سلام کردم وگفتم:چه عجب، این طرف ها اومدی‌؟! مجله تی دستش بود.آورد بالا وگفت:عکست رو چاپ کردن! از خوشحالی داشتم بال در می آوردم، جلوتر رفتم وخواستم مجله را از دستش بگیرم. دستش را کشید عقب گفت :یه شرط داره! @parastohae_ashegh313 🌷🌷🌷
🚩 بسم رب الشهداء و الصدیقین به روایت: دوست شهید در خواب محسن را دیدم که می گفت: 💌 قرآنی که شما برای می خوانید، در اینجا ثواب ‌ را به او می دهند و هم برای آیات فرستاده می شود ✔ ختم صلوات، سوره مبارکه یاسین، سوره مبارکه الرحمن و سوره مبارکه ملک هدیه به شهید بی سر، https://iPorse.ir/6211042 حاجاتتون‌براورده‌بخیران‌شاء‌الله🤲🏻 ╔════ ೋღ🌷ೋ ════╗ @parastohae_ashegh313 ╚════ ೋღ🌷 ೋ ════╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴یا علیه السلام 🥀 گاه آهسته فقط وای برادر می خواند 🥀 لب تشنه «قُتلوا» بود كه از بَر می خواند 🥀 اشك می ریخت وَ هر آینه می گفت حسین 🥀 تا دم مرگ فقط روضه ی حنجر می خواند 🏴سلام بر آقایی که آب می دید به فکر فرو میرفت نوزاد می دید اشک میریخت طفلان و کودکان را می دید ناله میکرد. 🏴شهادت مولا و سرورچهارم شیعیان امام سجاد(علیه السلام) تسلیت . 🤲اللّٰھـُــم ؏جـــِّل لِوَلـیڪَ الفــَرَجـْــ 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 @parastohae_ashegh313 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 ❁═══┅┄
🖤حضرت زینب (سلام الله علیها)🖤 یکی از عوامل مولّد این روحیّه و این صبر در زینب کبری (سلام الله علیها) و در دیگر اولیاءاللّهی که اینجور حرکت کردند، ✨صدق است...✨ صادقانه با پیمان خدای متعال برخورد کردن، دل را صادقانه به راه خدا سپردن؛ این خیلی مهم است.۱۳۹۲/۰۸/۲۹ 🟡بیانات مقام معظم رهبری در دیدار پنجاه هزار فرمانده بسیج سراسر کشور ☘ ╔══════••••••••••○○✿╗ @parastohae_ashegh313 ╚✿○○••••••••••══════╝
2⃣ سردار شهید ابراهیم همت فرمانده لشکر۲۷محمد رسول‌الله(ص) ••• 🔹 آن شب براي اولین بـار دیـدم کـه گوشـه چشم هایش چـروك افتـاده، روی پیـشانی‌اش هم. همانجا زدم زیـر گریـه. گفـتم: «چـی بـه سرت آمده؟ چرا این شکلی شده‌ای؟» حاجی خندید، گفت: «فعلاً این حـرفهـا را بگذار کنار که من امشب یواشکی آمده‌ام خانـه. اگر فلانی بفهمد کله‌ام را می‌کند!» و دستش را مثل چاقو روی گلویش کشید. بعد گفـت: «بیـا بنشین اینجا، باهات حرف دارم.» نشستم؛ گفت: «تو میدانـی مـن الان چـی دیدم؟» گفتم: «نه!» گفت: «من جدایی‌مان را دیدم!» به شوخی گفتم: «تـو داری مثـل بچـه‌هـای لوس حرف میزنی!» گفت: «نه، تو تاریخ را نگاه کـن! خـدا هـیچ وقـت نخواسـته عــشاق، آنهــایی کــه خیلـی دلبسته هم هستند، باهم بمانند.» دل ندادم به حرفهاش. ماجرا را به شـوخی برگزار کـردم. گفـتم: «یعنـی حـالا مـا لیلـی و مجنونیم؟» حاجی عصبانی شد، گفت: «من هر وقت آمدم یک حرف جـدی بـزنم، تـو شـوخی کردی! من امشب می‌خواهم با تو حرف بزنم. در این مدت زندگی مشتركمان یـا خانـه مـادرت بوده‌ای، یا خانه پدری من. نمـی‌خـواهم بعـد از من هم این طور سرگردانی بکـشی. بـه بـرادرم می‌گویم خانه «شهرضا» را آماده کند، موکت کند که تو و بچه‌ها بعد از من پا روي زمین یـخ نگذارید.» من ناراحت شدم، گفتم: «تو بـه مـن گفتـی دانـشگاه را ول کـن تـا بـا هـم بـرویم لبنـان، حالا...» حاجی انگار تازه فهمیـد دارد چقـدر حـرف رفتن می‌زند، گفت: «نـه، ایـنطورهـا هـم کـه نیست، من دارم محکم کاری می‌کنم، همین!» گفتم:« به خاطر این چشمها هم کـه شـده، تو بالاخره یک روز شهید می‌شوی!» چشمهایش درخشید، پرسید:« چرا؟» یکدفعه از حرفـی کـه زده بـودم، پـشیمان شدم. خواستم بگویم «ولش کن! حرف دیگـری بزنیم!»، اما نگاهش یک جوری بود که نتوانستم این را بگویم. بعد خواسـتم بگـویم «در همـه نمازهایم دعا می‌کـنم کـه تـو بمـانی و شـهید نشوی!» اما باز نشد. چیزی قلنبه شده بود و راه گلـویم را گرفتـه بـود. آهـی کـشیدم و گفـتم: چون خدا به این چشم ها هم جمال داده هم کمال. چون این چشم هـا در راه خـدا بیـداری زیاد کشیده‌اند و اشکهای زیادی ریخته‌اند.»¹ ۱. همسر شهید @parastohae_ashegh313☝️