eitaa logo
شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
1.8هزار دنبال‌کننده
13.9هزار عکس
3.3هزار ویدیو
38 فایل
•❤️|شـهیـد ســید مــرتـضـے آویـنــے: در عالمـ رازےاست کہ جز بـہ بهـای خــون فـــــاش نمـیشـود.💖 ایــنــجــا⇦ 『قـطـعـہ‌اےاز بـهشـ😍ــت』 『شـهـدای گمنـام』(زندگی به سبـ💚ــڪ شهـدا) 🌹°تخریب چی ڪانال ☜ @Khomool2 🌹°بیسیم چی ڪانال ☜ @Hasibaa2
مشاهده در ایتا
دانلود
‏تندتر از ولایت فقیه و امام نروید که پایتان خورد می شود از امام هم عقب نمانید که منحرف می شوید قدر امام و ولایت فقیه را داشته باشید که شکر نعمت نعمتت افزون کند، کفر نعمت از کفت بیرون کند! شهید محمد رضا‌ تورجی زاده🕊🌹 @parastohae_ashegh313
✨شهید حسن باقری🕊 آن نیرویی که نمازش را اول وقت نخواند خوب هم نمی‌تواند بجنگد 💞 @parastohae_ashegh313
معلم نمونه ✨ عباس هادی تدريس عربي ابراهيم زياد طولاني نشد. از اواسط همان سال ديگر به مدرسه راهنمائي نرفت! حتي نمي گفت که چرا به آن مدرسه نمي رود!يک روز مدير مدرسه راهنمائي پيش من آمد. 🌾🌾 . با من صحبت کرد و گفت: تو رو خدا، شما که برادرآقاي هادي هستيد با ايشان صحبت کنيد که برگردد مدرسه! گفتم: مگه چي شده؟! کمي مکث کرد و گفت: حقيقتش، آقا ابراهيم از جيب خودش پول مي داد به يکي از شاگردها تا هر روز زنگ اول براي کلاس نان و پنير بگيرد! آقاي هادي نظرش اين بود که اين ها بچه هاي منطقه محروم هســتند. اکثراً سر کلاس گرسنه هستند. بچه گرسنه هم درس را نمي فهمد. . 🌸🌸🌸🌸 مدير ادامه داد: من با آقاي هادي برخورد کردم. گفتم: نظم مدرسه ما را به هم ريختي، در صورتي که هيچ مشکلي براي نظم مدرسه پيش نيامده بود. بعد هم سر ايشان داد زدم و گفتم: ديگه حق نداري اينجا از اين کارها را بکني. . آقاي هادي از پيش ما رفت. بقيه ساعت هايش را در مدرسه ديگري پرکرد. حالا همه بچه ها و اوليا از من خواستند که ايشان را برگردانم. همه از اخلاق و تدريس ايشان تعريف مي کنند. ايشان در همين مدت كم، براي بسياري از دانش آموزان بي بضاعت و يتيم مدرسه، وسائل تهيه کرده بود که حتي من هم خبر نداشتم. 🌷🌷🌷 @parastohae_ashegh313
چهار، پنج نفری راه افتادند🚶🚶 . شبانه رفتند برای شناسایی ⚡،صبح عملیات درگیر شدند به روشنایی خورده بودیم یک مقدار کار گره خورد😥،،، شش ، هفت صبح بود که حاج عمار شهید شد🕊 نیروهای غیر ایرانی پشت بی‌سیم می‌گفتندحاج عمار استشهد .سریع از اتاق عملیات گفتیم حاج عمار شهید نشده ، حالش خوبه ، فقط کمی جراحت داره گفتیم مجروح شده که شیرازه کار از هم نپاشد😔. این نیروها دو ، سه سال بود که با حاج عمار کار می‌کردند نمی‌خواستیم نگرانی در دلشان ایجاد شود💔پشت بی سیم گفتیم فلانی نگو حاج عمار شهید شده،نگذار همه نیروها متوجه شوند و روحیه‌شان را از دست بدهند.از این طرف در اتاق عملیات غوغایی بود😭.یکی از دوستان از پشت میزش افتاد کف اتاق از حال رفت پاهایش را دراز کردیم به هوشش آوردیم و آب قند دادیم بهش ، به فکر این بودیم چه کسی را جایگزین حاج عمار کنیم کسی که جنگنده، خستگی ناپذیر، شجاع و مدیر باشد و با نیروها بجوشد واقعا کسی را نداشتیم حاج قاسم بعد از شهادت حاج عمار گفت کمرم شکست🥀 دوستانی که جنازه عمار را دیده بودند می‌گفتند مثل کسی بوده که روزها و شب‌های متمادی عملیات کرده و حالا از فرط خستگی خیلی راحت خوابش برده🥀🕊 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🍃 ✒️ ★᭄ꦿ↬ @parastohae_ashegh313
🦋سلام خدمت شما رهروان شهدا شبتون منور به نور شهدا 🦋 🌹🌺به اطلاع شما میرساند هرشب ساعت 18 قسمتی از رمان عاشقانه دو مدافع گذاشته میشود 🌹🌺 🌸با ما همراه باشید🌸
📚داستان شهدا ❤ ￿ _آخــــر هفتہ قـــرار بود بیان واســــہ خواستگارے زیاد برام  مهــم نبود کہ قــرارہ چ اتفاقے بیوفتہ حتے اسمشم نمیدونستم ، مامانم همی طور گفته بود یکی می خواد بیاد.... فقط بخاطــر مامان قبول کردم کہ بیان برای آشنایے .... ترجیح میدادم بهش فکر نکنم _عادت داشتم پنج شنبہ ها برم بهشت زهرا  پیش🌹 شهید گمنام 🌹 شهیدے ک شده بود محرم رازا و دردام رفیقے ک همیشہ وقتی ی مشکلے برام پیش میومد کمکم میکرد ... 🌹فرزند روح الله🌹 〰❤️〰❤️〰❤️🌹🕊 این هفتہ  بر عکس همیشہ چهارشنبہ بعد از دانشگاه رفتم بهشت زهرا چند شاخہ گل گرفتم کلےبا شهید جانم حرف زدم احساس آرامش خاصے داشتم پیشش _بهش گفتم:شهید جان فردا قـــراره برام خواستگار بیاد..... از حرفم خندم گرفت ههههه خوب ک چی الان این چی بود من گفتم.. ... من ک نمیخوام قبول کنم فقط بخاطر ماما.... احساس کردم یہ نفر داره میاد ب ایـن سمت پاشدم دیر شده بود سریع برگشتم خونہ تا رسیدم مامان صدااااام کرد -اسمااااااااء 〰❤️〰❤️〰❤️🌹🕊 _(ای واے خدا ) سلام مامان جانم❓ _جانت بے بلا فردا چی میخواے بپوشے❓ _فردا❓ _اره دیگہ خواستگارات میخوان بیاناااااا اها..... یه روسری و یہ چادر مگہ چہ خبره یہ آشنایی سادست دیگہ عروسے ک نیست.... این و گفتم و رفتم تو اتاقم ی حس خاصے داشتم نکنه بخاطر فردا بود⁉️ وای خدا فردا رو بخیر کنه با ایـن مامان جاݧ مـن... همینطورے ک داشتم فکر میکردم خوابم برد.... ◀️ ادامــــــہ دارد.... بامــــاهمـــراه باشــید🌹 @parastohae_ashegh313
╭━═━⊰🍃🌹🍃⊱━═━╮ ⭐ 🔘باور ڪنید ڪه در جنگے تمام عیار واقع شده ایم... امروز دشمن بہ خصوصے ترین مڪان ها نفوذ ڪرده و بنیان خانواده ڪه یڪی از اساسےترین ارگان هاےجامعه است را از هم مے پاشد. و چگونہ است ڪه ما نسبت به این مسائل بے تفاوتیم. 🔻ولله قسم اگہ یڪے از ما بہ اینجا برسد... یعنے دشمن بہ او تیر خلاص زده است. ⚡بےتفاوتے یعنے هرڪس بہ فڪر خور وخواب وشهوت باشد ولاغیر... بےتفاوتے یعنے نسبت بہ دغدغه هاے شنونده باشیم و هیچ اقدامی نڪنیم. ▪بے تفاوتے یعنے سڪوت در برابر قتل و عام و غارت مسلمانان... یعنے سڪوت در برابر از بین بردن اسلام. ✅ وصیت من این است ڪه اجازه ندید بے تفاوتے و بے خیالے در برابر دشمن استڪبار در جامعه عادے شود. •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈       @parastohae_ashegh313 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• ۩๑▬▬▬▬●
◠◠◠◠◠◠🍃🌸🍃◠◠◠◠◠◠ ★سخنان مقام معظم رهبرے را گوش کنید★ ★قلبـــــ شما را بیدار مےڪند و راه درستـــــ را نشان تان مے دهد.★ قسمتی از وصیتـــــ نامه رفقای جان 😊 🌺 🌱 ممنون که باهامون بودین🌷 😊 ❁═══┅┄ 💠 @parastohae_ashegh313 ❁═══┅┄
https://pay.eitaa.com/?link=FS2ZH جهت کمک به برنامه های شهدا میتوانید از طریق لینک اقدام فرمایید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
"🕌 🕊" 💔 شهدا رفتند تا بمانیم 💔 خون شهید حق الناس است ❗️ 🥀 با این حق الناس بزرگ ڪہ بہ گردنمان است چه خواهیم ڪرد ⁉️ 🌷 شهیـــد پیـرو خطـش رامیخواهد نہ شـرمنده ے نگاهش را ❗️ مدافع حرم ┄┅═✧❁❤️❁✧═┅┄ @parastohae_ashegh313 ┄┅═✧❁❤️❁✧═┅┄
⭕️آماده باش... 🔻حضرت : 🔹انتظار يعنی آماده‌باش! 🔹انسان مؤمن و منتظر آن كسی است که در حال آماده‌باش است. @parastohae_ashegh313
معلم نمونه ✨ عباس هادی با ابراهيم صحبت کردم. حرف هاي مدير مدرسه را به او گفتم. اما فايده اي نداشت. وقتش را جاي ديگري پر کرده بود. ابراهيم در دبيرستان ابوريحان، نه تنها معلم ورزش، بلکه معلمي براي اخلاق و رفتار بچه ها بود. دانش آموزان هم که از پهلواني ها و قهرماني هاي معلم خودشان شنيده بودند شيفته او بودند. درآن زمان كه اكثر بچه هاي انقلابي به ظاهرشان اهميت نمي دادند ابراهيم با ظاهري آراسته وكت وشلوار به مدرسه مي آمد. چهره زيبا و نوراني، کلامي گيرا و رفتاري صحيح، از او معلمي کامل ساخته بود.در کلاســداري بســيار قوي بود، به موقع مي خنديد. به موقع جَذَبه داشت. . 🌸🌸🌸🌸 زنگ هاي تفريح را به حياط مدرسه مي آمد. اکثر بچه ها در كنارآقاي هادي جمع مي شدند. اولين نفر به مدرسه مي آمد و آخرين نفر خارج مي شد و هميشه در اطرافش پر از دانش آموز بود. در آن زمان که جريانات سياســي فعال شده بودند، ابراهيم بهترين محل را براي خدمت به انقلاب انتخاب کرد. فرامــوش نمي كنم، تعــدادي از بچه ها تحت تاثير گروه هاي سياســي قرار گرفته بودند. يك شب آن ها را به مسجد دعوت كرد. 🌷🌷🌷 @parastohae_ashegh313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕊 🥀 هر طرف که می‌نگری شهیدی را می‌بینی که با چشمان نافذ و عمیقش نگران توست که تو چه می‌کنی؟ سنگین است و طاقت فرسا زیر بار نگاهشان, حس می‌کنی که در وجودت چیزی در هم می‌ریزد! ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🌱🦋 @parastohae_ashegh313 🦋🌱
📚داستاݧ شهدایی ❤❤️ ￿ چیزے نمونده بود ڪ از راه برســـن من هنوز آماده نبودم  مامان صداش در اومد _اسمااااااء پاشو حاضر شو دیگہ الان ک از راہ برسـن انقــد منو حرص نده یکم بزرگ شو   _وای مامان جان چرا انقدر حرص میخوری الا.....(یدفہ زنگ و زدن ) دیگہ چیزی نگفتم پریدم تو اتاق تا از اصابت ترکشاے مامان در امان باشم سریع حاضر شدم  نگاهم افتاد ب آینہ قیافم عوض شده بود یہ روسرے آبے آسمانی سرم کرده بودم با یہ چادر سفید با گلهاے آبے 〰❤️〰❤️〰❤️🌹🕊 سنم و یکم برده بود بالا با صداے مامان از اتاق پریدم بیروݧ عصبانیت تو چهره ے مامان به وضوح دیده میشد گفت:راست میگفتے اسماء هنوز برات زوده خندیدم گونشو بوسیدم و رفتم آشپز خونه اونجا رو بہ پذیرایے دید نداشت صداے بابامو میشنیدم ک مجلس و دست گرفتہ بود و از اوضاع اقتصادے مملکت حرف میزد انگار ۲۰سالہ مهمونارو میشناسہ همیشہ همینطور بود روابط عمومے بالایے داره بر عکس من چاے و ریختم مامان صدام کرد _اسماء جان چایے و بیار خندم گرفت مثل این فیلما 〰❤️〰❤️〰❤️🌹🕊 چادرمو مرتب کردم  وارد پذیرایے شدم سرم پاییـݧ بود سلامے کردم و چاےهارو تعارف کردم ب جناب خواستگار ک رسیدم کم بود از تعجب شاخام بزنہ بیرون   آقاےسجادے❓❓❓❓😳 ایـݧ جاچیکار میکنہ❓😕 ینی این اومده خواستگارے من❓ واے خدا باورم نمیشہ چهرم رنگش عوض شده بود اما سعے کردم خودمـــو کنترل کنم   مادرش از بابا اجــازه گرفت ک براے آشنایے بریم تو اتاق دوست داشتـــــم بابا اجـــازه نده اما اینطور نشد حالم خیلے بد بود اما چاره اے نبود باید میرفتم ..... ◀️ ادامـــــہ دارد.... بامــــاهمـــراه باشــید🌹 @parastohae_ashegh313
🥀 پشت خاکریز می رفتم تا عکس بگیرم که یک لحظه در فاصله ای نزدیک پس از صدای انفجار ، خاک و دود زیادی بلند شد . تا نگاه کردم پسرک را دیدم . چهره معصومش را دود و غبار گرفته بود . به گونه ای که ترکش های صورتش هنوز آشکار نبود . گویا دنبال کسی می گشت . صدای حسین حسینش را شنیدم و به طرفش دویدم . بی اختیار دکمه دوربین را فشار دادم . آنی به زمین افتاده و سرش در دامنم قرار گرفت . به معبودش پیوسته بود صورت خون آلودش را بوسیدم و دیگر اشک امانم نداد . عکاس : سید مسعود شجاعی طباطبایی عملیات کربلای یک _ منطقه مهران ✒️ ★᭄ꦿ↬ @parastohae_ashegh313
بدانیـــــــد!☝ اسلام تَنها راهِ نجات و سعادتِ ماست🛣 همیشه به یادِ خُد باشید و فرامین خدا را عمل کنید! پشتیبان و از تَهِ قلب مقلد باشید! اهمیت زیاد به دعاها و مجالس یاد اباعبدالله و شهدا بدهید که راهِ سعادت و توشه آخرت است. همواره تربیتِ حسینی و زینبی بیابید و رسالتِ آنها را رسالتِ خود بدانید و فرزندانِ خودرا نیز همانگونه تربیت کنید تا سربازانی با ایمان و عاشق شهادت و علمدارانی صالح وارث حضرت ابوالفضل برای اسلام ببار آیند! بخشی از وصیت نامه 📝 ♡﴾ @parastohae_ashegh313 ﴿♡   ┈┈••✾•🌻🍁🌻•✾••┈┈