eitaa logo
شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
1.9هزار دنبال‌کننده
14.3هزار عکس
3.6هزار ویدیو
39 فایل
•❤️|شـهیـد ســید مــرتـضـے آویـنــے: در عالمـ رازےاست کہ جز بـہ بهـای خــون فـــــاش نمـیشـود.💖 ایــنــجــا⇦ 『قـطـعـہ‌اےاز بـهشـ😍ــت』 『شـهـدای گمنـام』(زندگی به سبـ💚ــڪ شهـدا) 🌹°تخریب چی ڪانال ☜ @Khomool2 🌹°بیسیم چی ڪانال ☜ @Hasibaa2
مشاهده در ایتا
دانلود
15.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 موشن‌گرافی| دستاوردهای به روایت 📌ماپیروز شدیم پیروز کامل و ملموس اللهم‌عجل‌لولیک‌‌الفرج ═•ஜ🍃🌹🍃ஜ•═ @parastohae_ashegh313
وقــت رفتــن، عروس هــا و نوه هــا را بوســید. وهــب و مهــدی را محکــم در آغــوش گرفــت و بــا مهربانــی تــا جلــوی در بدرقه شــان کرد. پســرها که رفتنــد، گفتم: «از اینکه چشم انتظار رفتند، ناراحتم.» و با صدایی گرفته پرسیدم: «یعنی واقعاً، دو سه روزه برمی گردی؟!» گفت: «آره حاج خانم جان.» خندیدم: «چند وقته که دیگه سالار صِدام نمی کنی.» به جای اینکه جوابم را بدهد، مثل مداحان ذکر گرفت و زمزمه کرد: «حسین، سالار زینب.» شــاید حســین می خواســت با این پاســخ کوتاه و چند لایه به اینجا برســاندم که از حالا، نه تو سالاری و نه منِ حسین. داشت همچنان می خواند که تلفنش زنگ زد. برای چند لحظه ساکت شد و بعد، برق شادی میان چشمانش جهید. گفت: «فردا نمی رم، سوریه.» هر دو خوشحال شدیم. من به خاطر نرفتن او خوشحال شدم امّا نمی دانستم او به خاطر چه موضوعی شاد شد. پرسیدم: «خیر باشه، چی شنیدی؟» گفــت: «از ایــن خیرتــر نمی شــه، فــردا قرارِ ملاقات مهمــی با حضرت آقا دارم. بعد از دیدن ایشون می رم.» بســاط گردو شکســتن را پهن کرد و مشــغول شــد. با تعجب پرســیدم: «چه کار می کنی؟ مگه فردا صبح زود نمی خوای بری دیدار آقا؟» بــا خوشــرویی جــواب داد: «ســارا خانــم، صبحونــه گــردو بــا پنیــر دوســت داره، می خوام برای این چند روزی که نیستم، براش گردو بشکنم.» سارا خوابیده بود وگرنــه بــا دیــدن ایــن صحنــه، مثل من، آشــوبی به جانــش می افتاد که خواب را از چشمانش می گرفت. خورشید صبح دوشنبه تا طلوع کند، حسین پلک روی هم نگذاشت. آن شب برای او، حکم شب قدر را داشت. توی اتاق شخصی اش رفته بود و هر بار که پنهانی به او ســر می زدم. عبا به دوش روی ســجاده اش نشســته بود و مناجات می کرد و گاهی، گریه. 🥀خاطرات همسر شهید سردار حسین همدانی🥀 @parastohae_ashegh313
صبــح کــه صبحانــه را آوردم. تــوی چشــمانش نمی توانســتم نــگاه کنم. تا نگاه می کردم، سرم را پایین می انداختم، از بس صورتش یک پارچه نور شده بود. ساعت 8 بدون هیچ اثری از خستگی و بی خوابی راهی بیت رهبری شد. وقتی برگشت سر از پا نمی شناخت. گفت: «حاج خانم نمی خوای ساکم رو ببندی؟» گفتم: «به روی چشم حاج آقا، امّا شما انگار توشه ات رو برداشتی.» لبخنــدی آمیختــه بــا هیجــان زد و گفــت: «آره، مــزد ایــن دنیایــی ام رو امــروز از حضرت آقا گرفتم، ایشون فرمودند: «آقای همدانی، توی چهار سالی که شما توی سوریه بودین، به اسم دعاتون می کردم.» و در حالی که جای وصیت نامه اش را نشان می داد، گفت: «حس می کنم که خدا هم ازم راضی شده.» دلم هُری ریخت، پرسیدم: «یعنی چی که خدا ازت راضی شده؟» حرف را برگرداند: «حاج خانم، یه زنگ بزن، زهرا و امین بیان ببینمشــون.» زهرا و امین را پیش از میهمانی شــب قبل دیده بود اما چرا اصرار داشــت، آن ها را دوباره ببیند؟! هنوز ذهنم درگیر آن جملۀ «حس می کنم خدا هم ازم راضی شده» بودم. حرفی کــه او از ســر یقیــن گفتــه بــود. امّــا دل مــن را می لرزانــد. گفتــم: «زنــگ می زنــم، بعدش چی؟» گفت: «بعدش سفره رو بینداز که خیلی گرسنه ام.» رفتم توی آشپزخانه، امّا تمام هوش و حواسم به او بود. نهار را کشیدم. دستم به غذا نمی رفت. غصه ای گلوگیر راه نفســم را بســته بود. حســین زیر چشــمی نگاهم می کرد. قوت سارا هم از شنیدن خبر رفتن بابا، بسته بود. گفتم: «تا من ساکت رو حاضر کنم و زهرا و امین بیان، شما برو یه چرت بخواب.» 🥀خاطرات همسر شهید سردار حسین همدانی🥀 @parastohae_ashegh313
{🌻◂☀️▸🌻} ✴️ از مسئولین عزیز و مردم حزب‌الهی می‌خواهم که در مقابل آن افرادی که نتوانستند از طریق عقیده، مردم را از انقلاب دور و منحرف کنند و الان در کشور دست به مبارزه دیگری از طریق " اشاعه فساد و فحشا و بی‌حجابی " زده‌اند در مقابل آنها ایستادگی کنید و با جدیت هر چه تمامتر جلو این فسادها را بگیرید. اللهم‌عجل‌لولیک‌‌الفرج ─━━━⊱✦🍁✿•💛•✿🍁✦⊰━━━─ @parastohae_ashegh313
هدایت شده از گذر عمر به سبک شهدا
ارامش که بعد از طوفانی سنگین در دنیای پر از فساد برای شادی دلی که سالها چشم انتظار بوده بدست بیاید ، زیباست و چقدر زیباتر است برای خدا مردن و فدا شدن نسال الله منازل الشهدا ومعایش السعداء https://eitaa.com/BeSabkeShohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
da(18).mp3
5.17M
🎧 📕 دا ( قسمت18) اللهم‌عجل‌لولیک‌‌الفرج ┄┅═✦❁🌴❁✦═┅┄ قسمت 17👇🏻 https://eitaa.com/parastohae_ashegh313/29431
💍 تنها ره سعادت ، ، ..... 🌹شهیدغلامرضاصادق‌زاده 🌷شهیده‌فهیمه‌بابائیان معشوقه به سامان شد تا باد چنین بادا...... اللهم‌عجل‌لولیک‌‌الفرج @parastohae_ashegh313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم 📖 صفحه 162 شرکت در ختم قرآن برای فرج @parastohae_ashegh313