eitaa logo
شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
1.8هزار دنبال‌کننده
13.9هزار عکس
3.3هزار ویدیو
38 فایل
•❤️|شـهیـد ســید مــرتـضـے آویـنــے: در عالمـ رازےاست کہ جز بـہ بهـای خــون فـــــاش نمـیشـود.💖 ایــنــجــا⇦ 『قـطـعـہ‌اےاز بـهشـ😍ــت』 『شـهـدای گمنـام』(زندگی به سبـ💚ــڪ شهـدا) 🌹°تخریب چی ڪانال ☜ @Khomool2 🌹°بیسیم چی ڪانال ☜ @Hasibaa2
مشاهده در ایتا
دانلود
در نجف تصمیم گرفت که سه روز آب و غذا کمتر بخوره یا اصلاً نخوره تا حال آقا علیه السلام رو در روز عاشورا درک کنه.روز سوم وقتی خواست از خانه بیرون بیاد که چشماش سیاهی رفت. می گفت : مثل ارباب همه جا را مثل دود می دیدم. اینقدر حال من بد شد که نمی توانستم روی پای خودم بایستم. از آن روز بیشتر از قبل مفهوم و و علیه السلام را فهمید. 🌷 ══ ೋ💠🌀💠ೋ══ @parastohae_ashegh313 ══ ೋ💠🌀💠ೋ══
🌷سامانه هماهنگی و اعزام راوی تخصصی و با توجه به نوع مخاطب در هفته دفاع مقدس و طول سال در همه ی برنامه ها ✅در استان قم و سراسر کشور ✔لطفا اطلاع رسانی گسترده صورت گیرد... @raviannoorshohada
🌷همایش پیام آوران عاشورا ✔سخنران:سرکار خانم دکتر مجتهدزاده همسر جاویدالاثر سیدمحسن موسوی همرزم سردار جاویدالاثر حاج احمد متوسلیان 🎤با نوای گرم مداح اهل بیت(ع) حاج سیدعلی حسینی نژاد ✔زمان:چهارشنبه ۲۷ شهریورماه ۹۸، ساعت ۹ صبح ✔مکان: گلزارمطهر شهدای علی بن جعفر(ع)، مجتمع فرهنگی امام خمینی(ره) ✔ویژه بانوان ✅لطفا تشریف بیاورید و اطلاع رسانی گسترده صورت گیرد... @raviannoorshohada
زمان پرواز تمام ستاره ها را به تماشا نشسته ای در گذر تصویر آینه ی هستی تو را چه شقایق ها که دیده اند و تمام جاده ها از قدم های تو خندیده اند و می گویم به لبان تشنه غم که از نبود تو رنجیده اند و من گلستان خیالم را در تبسم بهار عشق تو دیده ام و شقایق ها را در نگاه تو..‌ ♥️ @parastohae_ashegh313
خاکریز خاطرات ۷۸ ✍ یک عمل جراحی با رمز یا زهرا (س) چشمش آسیب دیده بود. دکترها گفتند: محمد بینایی‌اش رو از دست داده ، دیگه نمیشه کاری‌کرد و جراحی هم بی‌فایده است. اما محمد اصرار می‌کرد که شما عمل کنید وکاری به نتیجه‌اش نداشته باشید ، محمد این رو هم به دکترها گفت که فقط با ذکر یا زهرا(س) عمل رو شروع کنند. بعد از عمل دکترها از نتیجه‌ی جراحی حیرت زده شدند. عملِ جراحی موفقیت‌آمیز بود با رمز یا زهرا(س) 📌خاطره‌ای از زندگی سردار شهید محمد اسلامی‌نسب 📚منبع:کتاب رواق‌خونی‌سنگر، صفحه 66 ┄┅═✧❁🖤❁✧═┅┄ @parastohae_ashegh313 ┄┅═✧❁🖤❁✧═┅┄
بیشترین ساعت پرواز جنگی با بالگرد رو توی جـہـ🌎ـان به اسم خودش ثبت کرد! 👌 می گفت : هر لحظه از 🛩پراوز ... فکر می کنم دارم به آرزوم می رسم و به معشوق خودم نزدیک تر می شم ؛ 😍✌️ ولی وقتی برمی گردم ، با اینکه ماموریتم موفقیت آمیز بوده باز غمگینم ؛ چون فکر می کنم هنوز اونقدر خالص نشدم که مورد قبول دعوت خدا قرار بگیرم. #شهید_خلبان_علی_اکبر_شیرودی @parastohae_ashegh313
سلام علیکم پیج هایی که پیشنهاد میکنیم در اینستا مشاهده کنید @angoshtar.slg @eshgh.binam
🍃 برادران و خواهران ... رحمت خدا به تمامی بر ما نازل گشته ✨ خداوند بزرگترین لطف را بر ملت ما کرده است 🍃و اسباب لقاء خود را برای ما فراهم ساخته است. ✨مبادا که غافل باشید @parastohae_ashegh313
🌷 عبد صالح خدا حاج اسماعيل دولابی: محبت به هر جا تعلق گیرد، تمام اعضا و جوارح برای آن کار میکنند. 🔆 دلت را بسوی خدا و خوبان خدا بفرست، 🌷 همه وجودت اصلاح میشود. 🌷 @parastohae_ashegh313
تو که ما را دوست داری و ما هم که تو را ... اما تو میبخشی و من گناه می کنم ... فرصتی دیگر... یَا مَنْ یُحِبُّ التَّوَّابِینَ روزتون شهدایی💕 @parastohae_ashegh313
دو ساعت بود پيچ را با پيچ گوشتي ، سفت نگه داشته بودم. موتور برق بايد روشن مي ماند كه مردم فيلم ببينند. نمي دانم چه اشكالي پيدا كرده بود. هي خاموش مي شد. من هم مأمور روشن نگه داشتنش بودم. هر چي گفتم «...ابراهيم ! بذار اين رو بديم تعمير ، بعد...» مي گفت «...نه! همين امروز بايد مردم اين فيلم رو ببينن.» داشت موتور برق را مي گذاشت پشت ماشين. مي خواست برود يك ده ديگر. مي گفت جمعيت زيادي دارد. مي خواست آن جا فيلم نشان بدهد. رفتم جلو. دستم را روي شانه اش گذاشتم و گفتم : ...دادا! الان دو ساله داري توي دهات فيلم نشون مي دي. تا حالا ديگه هر چي قرار بود از انقلاب بدونن، فهميدن اگه راست مي گي بيا برو پاوه.» اون موقع سه ماهي بود كه پاوه شلوغ شده بود. مكثي كرد و گفت «...امروز قول داده م ، ولي باشه. از فردا مي رم پاوه.» 📚 يادگاران ، جلد 2 كتاب شهيد محمد ابراهيم همت ، ص 15 @parastohae_ashegh313
خاکریز خاطرات ۷۹ ✍ استدلالِ بی‌نظیرِ شهید برای جلب رضایت پدرش جهت رفتن به جبهه خسته از سرِ کار برگشته بودیم ‌که سید جواد گفت: بابا! دیگه کارِ ساختمان تموم شده ، اگه اجازه بدین می خوام برگردم جبهه. گفتم: پسرم! تو به اندازه‌ی خودت خدمت کردی، بذار اونایی برن جبهه که نرفتند. سیدجواد ساکت شد. وقت اذان جانمازم رو بازکردم تا نماز بخونم. اما پسرم اومد ، جانمازم رو جمع کرد و گفت: اینهمه بی‌نماز هست ، اجازه بدین ‌کمی هم بی‌نمازها نماز بخوانند... دیگه حرفی برای گفتن نداشتم. سید جواد خیلی زیبا و سنجیده جواب اون حرفم رو داد. 📌خاطره‌ای از زندگی شهید سیّد جواد موسوی 📚منبع: کتاب بر خوشۀ خاطرات ، صفحه 28 ┄┅═✧❁🖤❁✧═┅┄ @parastohae_ashegh313 ┄┅═✧❁🖤❁✧═┅┄
خدا دختر را ڪه آفرید.. به گِلِ بعضی هایشان ڪمۍ بیشتر عطر زد همان هایۍ ڪه امروز چادرۍ اند تقدیم به گل دخترای با حجاب کانال 😍 @parastohae_ashegh313
اینجا کانال کمیل است کانالی که معبری شد برای رسیدن به آسـمان مکانی که جان فدا کردند و پیکرشان جاماند و ماند و ماند و قرارگاهی شد برای تشنگان وصــال 🕊 ✨ ╭━═🌼━⊰🍃💔🍃⊱━═━╮ @parastohae_ashegh313 ╰━═🌸━⊰🍃💔🍃⊱━═━╯
#سلام_بر_شهدا تو عجب تنگه‌ی عابِرڪُشی اے #مَعبــَـــــرِ_عِشــــــــــق ڪه به جز ڪشته‌ی عاشـق نڪند از تـــــو عبـــــور ...! #ســــــلامــ #صبحتون_حسینـی #رزقتـــــون_کربلایــــی #دلاتـــــون_شھـــــدایـــــے @parastohae_ashegh313
🎈 یک پلاستیک دست می گرفت و در محیط گردان همه زباله ها رو جمع می کرد فرمانده بود ... فرمانده ای با چین خضوع و خشوع 🙂✌️ از فرداش همه یاد گرفته بودند دیگه خجالت می کشیدند یه آشغال کوچیکم روی زمین بندازن🎈 @Parastohae_ashegh313
خاکریز خاطرات ۸۰ ✍ رزمنده‌ی نخبه‌ای که یک روز قبل از شهید شدن، نحوه ی شهادتش را برای دوست خود شرح داد یک شب توی سنگر با همدیگه مشغول نگهبانی بودیم. مسعود ازم حلالیت گرفت و گفت : من فردا شهید میشم..‌. بعد هم ادامه داد: اگه چیزی نگی ، بقیه‌ی حرفام رو می‌زنم... فردا اول تیری به قلبم برخورد می کنه ، بعد از چند قدم هم تیری می خوره توی سرم و شهید میشم ... مسعود فردای اون روز ، همونطوری که گفته بود به شهادت رسید... 🌷 خاطره‌ای از زندگی نخبه‌ی علمی شهید مسعود طاهری 📚 منبع : کتاب عارفان وصال ، صفحه 99 ┄┅═✧❁❁✧═┅┄ @parastohae_ashegh313 ┄┅═✧❁❁✧═┅┄
یکبار سعید خیلے از بچه‌ها ڪار ڪشید. فرمانده دستہ بود. شب برایش جشن پتو گرفتند. حسابے کتکش زدند. من هم ڪه دیدم نمے‌توانم نجاتش دهم، خودم هم زیر پتو رفتم تاشاید کمےڪمتر کتک بخورد! سعید هم نامردے نڪرد، بہ تلافےآن جشن پتو، نیم‌ساعت قبل از وقت نماز صبح، اذان گفت. همہ بیدار شدند نماز خواندند!!! بعد از اذان فرمانده گروهان دید همہ بچه‌ها خوابند. بیدارشان ڪرد و گفت: اذان گفتند چرا خوابید؟ گفتند ما نماز خواندیم!!! گفت الآن اذان گفتند، چطور نماز خواندید؟؟ گفتند سعید شاهدی اذان گفت! سعید هم گفت من براے نمازشب اذان گفتم نه نماز صبح! 🌷شهید سعید شاهدے🌷 ╭━═━⊰🌺🍃🕊🍃🌺⊱━═━╮ @parastohae_ashegh313 ╰━═━⊰🌺🍃🕊🍃🌺⊱━═━╯
🌼 وقتی بمباران شیمیایی شد ماسکش را به یکی از رزمنده‌ها داد! در بیمارستان از شدت تشنگی روی کاغذ نوشت: جگرم سوخت آب نیست؟! و بعد به شهادت رسید…. ╭━═━⊰💙⊱━═━╮ @parastohae_ashegh313 ╰━═━⊰💙⊱━═━╯
به دلم لک زده با خنده‌ی تو جان بدهم طرحِ لبخندِ تـو پايانِ پريشانی‌هاسـت... ♥️ @Parastohae_ashegh313
دنیا نو میشود من از تمام دنیا هیچ نمیخواهم جـز قلبـےڪه همه غبارهایش راتکانده ، و تنها صداے نفسهای تو ، درآن جریان دارد. دلی که تو را دارد هر روزش بهــاری تمام نشدنیست . ┄┅═══🍃🌸🍃═══┅┄ @parastohae_ashegh313 ┄┅═══🍃🌸🍃═══┅┄
#فــــرازےازوصیتنـــــامہ #شهید_محسن_حججی 🕊از ولایت فقیه غافل نشوید و بدانید من به یقین رسیدم که امام خامنه ای نائب بر حق امام زمان است. ✨بااین ستاره ها میشود راه را پیداکرد. ┄┅═══🍃🌸🍃═══┅┄ @parastohae_ashegh313 ┄┅═══🍃🌸🍃═══┅┄
#تلنگر ✨از سیم خاردار گذشتیم اما از زر و سیم های روزگار هرگز !! ✨بی رنگی، رنگ بسیجی است مواظب باش رنگی نشوی !! ✨دیروز تیپ و لشکر می زدیم امروز مانده ایم چه تیپی بزنیم !! ✨ما شبهای شلمچه را سرودیم آنان قصه «به من چرا» !! ✨آنجا با خدا دست می دادیم اینجا خدا را از دست می دهیم !! 💥یادی که از دلها هرگز نمی میرد یاد شهیدان است. ┄┅═══🍃🌸🍃═══┅┄ @parastohae_ashegh313 ┄┅═══🍃🌸🍃═══┅┄