فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌟مهمان ویژه....
دل مـا ...
تنگِ همین یڪ لبخنـد
و تو در خنده مستانه خود میگذری
نوش جـانـت ، امّــا ...
گاهگاهی به دل خسته ما هم نظری ..!
#شهید_سید_حمیدرضا_هاشمی
#شهید_محسن_کیخوایی
#خاطرات_شهدا
یادشهداباصلوات
اللهمعجللولیکالفرج
┄┄┅═✧❁🌻❁✧═┅┄┄
@parastohae_ashegh313
|🌹°•🕊|
#خاطرات_شهدا
🔸بهش گفتم: «دایی جون! چیه هی میگی میخوام شهید شم؟! بابا تو هم مثل بقیه جوونا بیا و تشکیل خانواده بده، حتما پدر خوبی میشی و بچههای خوبی تربیت میکنی، مثل خودت.»
☀️بهم گفت: «میدونی چیه دایی؟! شهدا چراغاند. چراغ راه تو تاریکی امروز. دایی من میخوام چراغ باشم.»
🏷 راوی: دایی شهید
#شهید_حسین_ولایتی_فر
📥 امامزادگان عشق
#شب_جمعه یادشهداباصلوات
اللهمعجللولیکالفرج
┄┅═══✼🦋✼═══┅┄
@parastohae_ashegh313
#خاطرات_شهدا
✅ شکرانه شهادت
☘همسر شهید رحیم کابلی با یادآوری خاطرات همسرش میگوید:
" حاج رحیم همیشه به من میگفت: هر وقت خبر شهادتم را شنیدی خدا را شکر کن و نماز شکر بخوان.
🍃 گفته بود تنهایت نمیگذارم. من هم طبق سفارش او عمل کردم. بدون اینکه قطره اشکی بریزم بعد از شنیدن خبر شهادتش نماز شکر خواندم.
حاجرحیم زمان شهادتش روزه بود. هر وقت روزه میگرفت لبش خشک میشد. شهادت گوارای وجودش باشد. وقتی خبر شهادتش را شنیدم گفتم آقا رحیم به تو تبریگ میگویم به آرزویت رسیدی.
مدافع حرم
#شهیدرحیمکابلی
یادشهداباصلوات
اللهمعجللولیکالفرج
@parastohae_ashegh313
#خاطرات_شهدا
✴️ دانشجوی شهیدی که در آمریکا استاد بیخدای خود را شیعه کرد...
🔸پروفسور محمد لگنهاوسن میگه: توی دانشگاه تگزاس یه دانشجوی ايرانی داشتم بنام اكبر ملكی نوجهدهی. بعد از مدتی دیدم کلاس نمیاد؛ تا اینکه يه روز توی دانشگاه در حال پخش تبلیغات درباره اسلام و انقلاب ایران دیدمش. رفتم و بهش گفتم: چیكار ميكنی؟ چرا ديگه كلاس نميای؟
♦️گفت: ما توی كشورمون انقلاب كرديم و من فكر میكنم مهمه كه دانشجويان اينجا هم درباره انقلاب اسلامی ايران اطلاع درستی داشته باشند. گفتم: كار خوبیه؛ اما كلاس هم بيا؛ من هم همهی تبليغات شما رو میخونم. ايشان قبول كرد و چند كتاب پیرامون اسلام برام آورد. کتابها رو خوندم و شروع كرديم با اكبر دربارهی اعتقاداتش صحبت كردن؛ و كمكم دوست شديم. اکبر خيلی صادقانه صحبت ميكرد و هيچ شكی درباره اعتقاداتش نداشت. با هم درباره شيعه و سنی هم صحبت كردیم. البته من در مورد اینکه شیعه بشم یا سنی شکی نداشتم. میگفتم یا بی خدا میمونم یا شیعه میشم.
📚اکبر كتابهای دیگهای هم برام آورد كه بهترين آنها يك ترجمه از #نهج_البلاغه؛ و یک ترجمه از جلد اول الميزان بود. يكی از ويژگيهای اكبر اين بود که هم با دانشجويان خط امام همكاری میكرد، هم با دانشجويانی که به ديدگاه امام نزديك نبودند، ارتباط برقرار میکرد. از زمان آشنا شدن با اكبر، تا مسلمان شدنم تقريبا سه سال طول كشيد. اما مدتی قبل از گفتن شهادتین دیگه اکبر رو ندیدم؛ تا اینکه از نزدیکانش شنیدم رفته ایران و در جنگ شهید شده...
#شهید_اکبر_ملکی_نوجه_دهی
اللهمعجللولیکالفرج
@parastohae_ashegh313
#خاطرات_شهدا
⛔️ او هیچگاه از بیتالمال استفاده نکرد ....
🔸برای ملاقات با آیت الله حائری به شیراز رفته بودیم. بعد از این که برنامههایمان را به انجام رساندیم، دیدیم فرمانده سپاه شیراز ماشین خودش را با یک راننده برای برگرداندن ما به اهواز، آماده کرده است. حاج آقا میثمی گفت: «من بلیط اتوبوس گرفتهام» فرمانده سپاه شیراز اصرار کرد. حاج آقا میثمی گفت: «اصرار نکنید، اتوبوس دو راننده پایه یک دارد. یکی که خسته شد، دیگری میراند. بنابراین لازم نیست یک نفر به خاطر من بیخوابی بکشد. از طرف دیگر، من و چهل نفر دیگر با یک وسیله نقلیه میرویم؛ در استهلاک ماشین و سوخت صرفهجویی میشود»
🔸🔹🔸🔹🔸
🔹 بار دیگر، در شوش، از ساعت نه صبح تا یک بعد از ظهر تلاش کرد تا با تلفن عمومی با خانواده اش تماس بگیرد. گفتم: حاج آقا، سپاه که پنج خط تلفن دارد، از آنجا زنگ میزنیم، پولش را به حساب سپاه واریز میکنیم. گفت: نخیر، میخوام از #بیت_المال به هیچ شکلی استفاده نکنم. اگر خودم کوچکترین استفاده شخصی بکنم، دیگر به آن آقای نوعی نمیتوانم بگویم از بیت المال استفاده نکن. حتی هر ماه مبلغی از حقوق خود را به حساب سپاه واریز میکرد، مبادا از تلفن استفاده کرده باشد و هزینه آن را بیت المال بپردازد
🌹خاطره ای بیاد روحانی شهید عبدالله میثمی
📚کتاب "عبدالله" نویسنده: سردار سید علی بنی لوحی
🌱ولادت ۱۲ خرداد ۱۳۳۴ - شهید میثمی، نماینده امام در قرارگاه مرکزی خاتم الانبیاء(ﷺ) - دوران جنگ تحمیلی
#شهید_عبدالله_میثمی
( الگوی عملی برای مسئولین)
#انتخابات
اللهمعجللولیکالفرج
@parastohae_ashegh313
#خاطرات_شهدا
💠 سید رسول در مراسم خواستگاری گفت كه هدف من جبهه رفتن و شهید شدن است و ازدواج من به دلیل كامل شدن دینم است تا یادگاری از خود داشته باشم. او با وجود سن كم، سراپا صداقت و راستی بود.»
🔸پدرم كمی در قبول این ازدواج تردید داشت، من خواب دیدم كه لباس عروسی بر تن دارم و برادرم- كه شهید شده بود- آمد و پیشانی مرا بوسید و تبریك گفت و گفت: تو عروس فاطمه الزهرا (سلام الله علیها) شدی، خوشا به سعادتت، عاقبتبه خیر شدی، وقتی از خواب بیدار شدم،به این ازدواج و وصلت رضایت دادم.
✍ راوی ؛ همسرشهید
#شهید_سیدرسول_اشرف
#روز_ازدواج
اللهمعجللولیکالفرج
@parastohae_ashegh313
#خاطرات_شهدا
⭕️ رسیدگی حاج احمد متوسلیان به خانواده ضد انقلاب!
🔸 یکی از فرماندهان حزب دموکرات روبه روی حاج احمد در مریوان می جنگید. به گوش حاج احمد می رسد که زن و بچه فرمانده حزب دموکراتِ ضد انقلابِ دشمنِ تو ، در همین شهر مریوان با فقر دارد دست و پا می زند و کسی را ندارد که کمکش کند. احمد ، ساعت ۱۱ شب بلند می شود و به خانه دشمن ضد انقلاب خود می رود.
درب خانه را می زند. زن با ترس درب خانه را می بندد که حاج احمد پای خود را لابه لای درب می گذارد و به او می گوید: « نترس خواهرم؛ من احمد متوسلیانم. » زن با لحن و برخورد احمد آرام می شود. احمد دست در جیبش می کند و می گوید: « من ماهی چهار هزار تومان حقوق می گیرم. بیا این دو هزار تومان مال تو و دو هزار تومان هم مال من! خدا بزرگ است می رساند ... »
✍ راوی سردار مجتبی عسکری (برنامه ماه عسل)
🗓 ۱۴ تیرماه، سالروز ربوده شدن جاویدالاثر #حاج_احمد_متوسلیان و یاران همراهش
#شب_جمعه
شادی ارواح طیبه شهدا صلوات
الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفرَجَهُمْ
الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَالْفَـــرَج
@parastohae_ashegh313
#خاطرات_شهدا
🌸 زهرایی که در روز سوم محرم فاطمه صغیره و رقیه نام می گرفت...
✨چهار سال پیش درست حوالی همین ساعات بود که صدای پرستار توی راهروی بیمارستان پیچید بگید بابای بچه بیاد...
🔸سوم محرم بود دخترمان به دنیا آمد و پرستار عادل را صدا میزد حالم کمی که بهتر شد بابای دخترمان لبخندی زد و گفت امروز سوم مُحرمه روز حضرت رقیه میشه خواهش کنم اسمشو بذاریم رقیه...
❗️گفتم نه من نذر دارم اگه خدا ده تا دخترم بهم بده اسمشونو بذارم زهرا...
🔺لبخند دلنشین تری تحویلم داد و گفت باشه بذاریم زهرا اما به یه شرط...
🌸 نمیدانستم چه شرطی میخواهد بگذارد پرسشگرانه نگاهش کردم و ادامه داد روز سوم محرم و روز شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها اسم دخترمون باشه رقیه از عشقش به این بانوی سه ساله باخبر بودم پس شرطش را با جان و دل قبول کردم.
💔عادل جان بابای زهرا امروز سوم محرم است بیا و دخترت را رقیه صدا کن بیا و روی موهایش دست بکش و روضه ی خرابه بخوان بیا و توی گوشش نجوا کن همه عالم میدونن که دخترا بابایی ان بابا نیاد نمیخوابن منتظر لالایی ان لطفاً در محضر بی بی سه ساله ما را دعا کن...
🏷 راوی همسر شهید حاج عادل رضایی...
#شهید_حاج_عادل_رضایی
#شب_جمعه
شادی ارواح طیبه شهدا صلوات
الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفرَجَهُمْ
الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَالْفَـــرَج
@parastohae_ashegh313
#خاطرات_شهدا
🌹 شهید احمد کشوری
🏷 راوی: مادر بزرگوار شهید
تولد: فیروزکوه مازندران، ۱۳۳۲
شهادت: ایلام، منطقۀ عمومی میمک، تنگۀ بینا، ۱۳۵۹
مزار: تهران، بهشت زهرا(سلام الله علیها)
🌷 احمد اولین فرزندم بود. موقع بارداریاش دل توی دلم نبود! خیلی میترسیدم؛ چون سابقۀ مرگ نوزاد در فامیل ما زیاد بود. خدا خدا میکردم برای بچهام اتفاقی نیفتد. به دنیا که آمد، مدام مریض میشد؛ آنقدر که دیگر دکترها هم قطع امید کردند. حسابی ناامید شده بودم. احساس کردم که دیگر راه چارهای نیست.
🌺 رفتم سراغ طبیب واقعی، امام رضا (علیه السلام) ضامن شد و احمدم شفا گرفت.
📚 برگرفته از کتاب خط عاشقی
خاطراتی از عشق شهدا به امام رضا علیه السلام
#امام_رضا علیه السلام
☀️سالروز ولادت سرلشکر خلبان
#شهید_احمد_کشوری
شادی ارواح طیبه شهدا صلوات
الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفرَجَهُمْ
الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَالْفَـــرَج
🇮🇷✈️🇮🇷🌹🇮🇷✈️🇮🇷
@parastohae_ashegh313
#خاطرات_شهدا
🌷شهید هسته ای داریوش رضایی نژاد
💢 در یک مسأله علمی پیچیده گیر کرده بودیم و راه حلی برای آن پیدا نمیکردیم. گفتیم رضایینژاد میتواند کار را ادامه بدهد، موضوع را بااو در میان گذاشتیم و مبلغ زیادی هم پیشنهاد کردیم. بیتوجه به مبلغ پیشنهادی ما گفت: این مسأله به دردی هم میخوره؟
❗️ما هم گفتیم: نه، به دردی نمیخوره، اما اینطوری ما اولین گروهی هستیم که توی جهان این مسأله رو حل میکنه.
داریوش گفت:
📌من اگه تو زندگیم بتونم، یه چوب کبریت یا یه پیچگوشتی درست کنم که به درد چهار نفر بخوره، خیلی بیشتر برام ارزش داره تا اینکه بخوام بگم دستگاهی رو درست کردم که هیچ کس مثل اون رو نداره یا مسألهای رو حل کردم که هیچ کس حل نکرده!
🌹سالروز شهادت، دانشمند هسته ای
#شهید_داریوش_رضایی_نژاد
شادی ارواح طیبه شهدا صلوات
الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفرَجَهُمْ
الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَالْفَـــرَج
@parastohae_ashegh313
#خاطرات_شهدا
🔸به نقل از همسر بزرگوار
💠 شهیدمدافع حرم "علی نظری
💫با این ستاره ها میتوان راه را پیدا کرد.
#شهید_علی_نظری
شادی روح پرفتوح شهداصلوات
الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَالْفَـــرَج
@parastohae_ashegh313
#خاطرات_شهدا
🌺 اوائل خیلی سخت بود؛ فاطمه واقعا به پدرش وابسته بود. اما همان روزها هروقت حسین می خواسته به سوریه برود، همیشه با فاطمه صحبت می کرد . می گفت که من به جنگ دشمن می روم. به جنگ اسرائیل.
🌹 می گفت که شاید شهید بشوم و برنگردم. فاطمه هم می گفت نه بابا من نمی گذارم تو شهید بشوی. یعنی همیشه این صحبت ها را با هم داشتند . بعد از شهادت حسین آقا هم ما طبق همین حرفها ، به فاطمه گفتیم که بابا شهید شده. البته فاطمه چون خیلی کوچک بود ، اوائل خیلی بی تابی می کرد.
🌺 به خاطر همین یک بار او را پیش حضرت آقا بردیم و حضرت آقا در گوش فاطمه دعا خواند و بعد از آن بی تابی های فاطمه کمتر شد.
البته این ماجرا را خودش هم خاطرش مانده و می گوید آقا توی گوشم قرآن خواند من خوب شدم.😊
🏷 راوی همسر بزرگوار مدافع حرم
"#شهید_حسین_دارابی"
#خونخواهی_هنیه_عزیز
شادی ارواح طیبه شهدا صلوات
الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفرَجَهُمْ
الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَالْفَـــرَج
@parastohae_ashegh313
#خاطرات_شهدا
(تیری که قسمت من باشه هنوز وقتش نشده!)
تو حلب شبها با موتور، حسن غذا و وسائل مورد نیاز به گروهش میرسوند.
ما هر وقت میخواستیم شبها به نیروها سر بزنیم با چراغ خاموش میرفتیم.
یک شب که با حسن میرفتیم غذا به بچههاش برسونیم چراغ موتورش روشن میرفت!
چند بار گفتم چراغ موتور رو خاموش کن امکان داره قناصها بزنند.
خندید.
من عصبانى شدم با مشت تو پشتش زدم و گفتم: مارو میزنند.
دوباره خندید و گفت: مگر خاطرات شهید کاوه رو نخوندی که گفته شب روى خاکریز راه میرفت و تیرهاى رسام از بین پاهاش رد میشد نیروهاش میگفتن فرمانده بیا پایین تیر میخورى در جواب میگفت اون تیرى که قسمت من باشه هنوز وقتش نشده
و شهید مصطفى میگفت:
حسن میخندید و میگفت: نگران نباش اون تیرى که قسمت من باشه هنوز وقتش نشده.
و به چشم دیدم که چند بار چه اتفاق هایى براش افتاد و بعد چه خوب به شهادت رسید...
🏷راوی: مدافع حرم #شهیدمصطفی_صدرزاده
مدافع حرم
#شهید_حسن_قاسمی_دانا
شادی ارواح طیبه شهدا صلوات
الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفرَجَهُمْ
الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَالْفَـــرَج
@parastohae_ashegh313
#خاطرات_شهدا
《اولینشهیدارتش》
🌻عاشق شهید قوطاسلو بود...
هر وقت میرفتیم بهشتزهرا (سلامالله) میرفت سرِ مزارِ ایشون
اولین شهید ارتش که مدافع حرم شد.
🏷_بهروایتازمادرِبزرگوارِشهید
#شهید_آرمان_علی_وردی
#آرمانِعزیز
شادی ارواح طیبه شهدا صلوات
الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفرَجَهُمْ
الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَالْفَـــرَج
@parastohae_ashegh313
❗️ شهید بابایی توی آمریکا هم پپسی نمیخورد؛ چون...
🚫 عباس وقتی آمریکا بود، هیچوقت نوشابهی پپسی نمیخورد. چند بار بهش گفتم: برام نوشابهی پپسی بخر، اما نمیخرید و به جاش نوشابه با مارک دیگه میگرفت. یکبار اعتراضکردم و گفتم: این نوشابهها که تفاوت قیمت ندارند، چرا نوشابه پپسی نمیخری؟ عباسگفت: چون کارخانۀ پپسی مالِ اسرائیلیهاست...
🏷خاطرهای از زندگی خلبان شهید عباس بابایی
📚منبع: کتاب پرواز تا بینهایت ، صفحه ۳۷
📎 #سیره_شهدا
📎 #خاطرات_شهدا
📎 #شهید_عباس_بابایی
اللهمعجللولیکالفرج
@parastohae_ashegh313
#خاطرات_شهدا
شهید مدافع حرم " حمید قاسم پور
این شهید عزیز را بیشتر بشناسیم...
💫با این ستاره ها میتوان راه را پیدا کرد.
#شهیدحمیدقاسم_پور
شادی ارواح طیبه شهدا صلوات
الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفرَجَهُمْ
الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَالْفَـــرَج
@parastohae_ashegh313
#خاطرات_شهدا
💔خادم الرضا
🔰 در عين صلابتی كه داشت، زماني كه پا به حرم مطهر حضرت علی بن موسی الرضا (علیهالسلام) ميگذاشت، واقعا با كمال خضوع و خشوع وارد میشد. همیشه شهيد شوشتری برای كشيك از «در طلا» میآمد. قبل از شهادتش آنجا كنار در طلا، روبهروی ضريح مطهر ايستاده بودم كه ایشان آمد. سلام و احوالپرسی كردم. سردار شوشتری گفت: «اجازه میدهی آقای اسلامفر بايستم؟» گفتم: «اختيار داريد، شما هر زمان كه تشريف بياوريد در خدمت هستيم.» چوبپَر را به ايشان دادم و پست را تحويل گرفت. او اين كلام را به من گفت:
🌹 «شايد اين آخرين پستم باشد در اينجا.» واقعا به ايشان الهام شده بود و به اين رسيده بود كه اين سفر آخر است و اين زيارت كه الان آمده، زيارت آخری است و اين آخرين خاطره من از اوست.
✍حسين اسلامفر(از خدام کشيک حرم رضوی)
#شهید_شوشتری (شهید وحدت)
#شهید_نورعلی_شوشتری
شادی ارواح طیبه شهدا صلوات
الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفرَجَهُمْ
الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَالْفَـــرَج
@parastohae_ashegh313
#خاطرات_شهدا
💠 شهید مدافع حرم " مرتضی حسین پور
این شهید عزیز را بیشتر بشناسیم..
💫با این ستاره ها میتوان راه را پیدا کرد.
#شهید_مرتضی_حسین_پور
#نماز_شب
💐شادی روح پرفتوح شهداصلوات
الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفرَجَهُمْ
الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
@parastohae_ashegh313
#خاطرات_شهدا
آقا_فرمود:...
🍃شهید نامجو در كنار حضرت آیت الله خامنهای مدظله العالی، حدود دو سه ماه متوالی در ستاد عملیات نامنظم فعالیت داشت. در طول این مدت كه ما زیر بمب و موشك دائم بودیم، بعضی وقتها تماس تلفنی با ما داشت و جویای احوال ما میشد. یكبار در حین صحبت تلفنی متوجه شدم كه صدایش گرفته است. پرسیدم: طوری شده؟ و او با لبخند گفت: چیزی نیست نگران نباش، از دود و آتش است. و پس از آن پیغام فرستاد كه پمادی برایش تهیه و ارسال كنیم. علتش را پرسیدم. گفت، انگشتان پایم زخم شده است. پرسیدم: چرا؟ گفت: برای اينكه وقت نمیكنم پوتینهایم را از پایم درآورم. چند شب بعد، ناگهان دیدیم شهید نامجو به منزل آمد. از او پرسیدم: چطور شد كه به مرخصی آمدی؟ گفت: آقای خامنهای به من امر فرمود: سید دو_سه شب برو خانه.
🌹خاطره ای به یاد شهید سرتیپ خلبان سید موسی نامجو
راوی: همسر گرامی شهید
#شهیدسیدموسی_نامجو
شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفرَجَهُمْ
الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
@parastohae_ashegh313
#خاطرات_شهدا
🕊خواستم مرا ببخشد به حضرت زینب سلام الله علیها
🕌خادم حرم حضرت معصومه سلام الله علیها مدافع حرم شهید مصطفی نبی لو
🏷 راوی همسر
#شهید_مصطفی_نبی_لو
📥 انصارالخمینی
💠 شادی ارواح طیبه شهدا صلوات
الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفرَجَهُمْ
الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَالْفَـــرَج
🦋✨ 🕌🕊 ✨🦋
@parastohae_ashegh313
#خاطرات_شهدا
🏿 قبل از عملیات محرم در زبیدات عراق مستقر بودیم. به مقر آمد و چند بیت از فضیلت شهـدا و شهـادت برای مان خواند. بعد از آن به شش نفر از ما گفت: «شما باید برای ساختن سنـگر کمین، جلو بـروید.» و به هـر نفـر از مـا دو عـدد نارنجـک داد. گفتم: «نفـری دوتـا نارنجـک! آنهـم در آن موقعیت خطـرناک؛ کم نیست حـاجی؟!»
گفت:
«آیة الکـرسی بخوانید که بهترین سـلاح است.» سپس بـه هـرکـدام، یک قــرآن جیبی داد و گفت:
« ان شـاالله با توکـل به قـرآن، موفـق می شوید.»
🏼 به جلو رفتیم و با بیل و کلنگ و سرو صدای زیـاد سنـگر را سـاختیم. وقتی برگشتیم، گفـت:
«هیچ میدونید چه کـار بزرگی کردید؟ دورتا دور شما پُراز عراقـی بود و اصلا متوجه سر و صدای شما نشدند.اینو بدونید که قرآن همیشه محافظ شمـاست.»
🏷: راوی عباس فخـاری
📚 مجموعه سیمای افـلاکیان / ش ۱۱
#شهید_حاج_حسین_بصیر
#معجزه_قرآن
✨شادی روح شهدا وامام شهدا صلوات و فاتحه ای نثار کنیم.
اللهمعجللولیکالفرج
@parastohae_ashegh313
#خاطرات_شهدا
💍 سر سفره عقد میخواست بهم چیزی بگه
اما جمعیت زیاد بود وخجالت می ڪشید
تو دستمال ڪاغذی نوشت و داددستم
باز ڪردم دیدم برام نوشته:
💌 دعا ڪن شهیدبشم…
مدافع حرم شهید صالح زارع
#شهید_عبدالصالح_زارع
اللهم الرزقنا توفیق شهادة فی سبیلک
شادی روح مطهرشهدا صلوات
الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄
@parastohae_ashegh313
29.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 ببینید | فرماندهٔ کتابخوان
❗️ نکاتی دربارهٔ ارتباط شهید سلیمانی و کتاب
📖 در سفرهای سوریه و عراق، کم میخوابید و همانجا کتاب میخواند.
📌در سخنرانیهایش به مطالعه کتابهای دفاعمقدس توصیه میکرد.
#حاج_قاسم #وعده_صادق #خاطرات_شهدا
شادی ارواح طیبه شهدا صلوات
الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفرَجَهُمْ
الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَالْفَـــرَج
@parastohae_ashegh313
#خاطرات_شهدا
🌹شهید حسین شعبان زاده ( آمل) سن ۱۵ سال_شهادت ۷ آذر ۱۳۶۵ اسلام آباد غرب :
🏷 خاطره خواهر شهید : هر وقت به خانه ی ما می آمد می گفت برایم ماکارونی درست کن خیلی ماکارونی دوست داشت بعد از شهادت او من تا یکسال ماکارونی درست نکردم و بعد از یکسال که درست کردم به نیت او خیرات کردم .
▪️آخرین باری که می خواست به جبهه برود با مادرم خداحافظی کرد و به خانه ما آمد و از من هم خداحافظی کرد و گفت دعا کنید این بار شهید شوم گفتم حسین جان اگر مصلحت باشد شهید می شوی گفت به هر حال شما دعا کنید من دوست دارم شهید شوم وقتی از درب خانه رفت بیرون رویش را برگرداند و برایم دست تکان داد و خداحافظی کرد و گفت:« این آخرین خداحافظی من با شماست . »
هفت_تپه_ی_گمنام، لشکر_ویژه_۲۵_کربلا
نوجوان
#شهیدحسین_شعبان_زاده
یادشهداباصلوات
اللهمعجللولیکالفرج
@parastohae_ashegh313
🌻بسیجی شهید اسداله حقیقت اعزامی از آمل( سن ۱۵ سال) شهادت :۷ آذر ۱۳۶۲ مریوان :
#خاطرات_شهدا
🏷 پدر شهید : ایشان تابستان ها پیش آقای خطیبی در چاکسر کاشی کاری می کردند. به خاطر صداقت و رفتار خوب او آقای خطیی هر روز با موتور می آمد دنبالش می گفت نمی خواهد کاری بکنی فقط بیا پیش من باش . بعضی وقت ها با شهید علی محمدی تابستان ها یخ می فروختند . هیچ وقت بیکار نمی نشست کار می کرد تا کمک خرج خانه باشد .
🔸زمانی که می خواست به جبهه برود و رضایت نامه آورد که امضا بزنم این کار را نکردم و قبول هم نکردم همان شب خواب دیدم در بیابانی هستم و سگ ها به من حمله کردند و من می خواستم فرار کنم ولی نمی توانستم وقتی که پسرم اسدالله آمد سگ ها همه فرار کردند . وقتی صبح بیدار شدم رفتم به انجمن و گفتم من رضایت می دهم که پسرم به جبهه برود .
هفت_تپه_ی_گمنام لشکر_ویژه_۲۵_کربلا
نوجوان
#شهید_اسدالله_حقیقت
شادی ارواح طیبه شهدا صلوات
الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفرَجَهُمْ
الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَالْفَـــرَج
@parastohae_ashegh313