eitaa logo
شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
1.8هزار دنبال‌کننده
13.9هزار عکس
3.3هزار ویدیو
38 فایل
•❤️|شـهیـد ســید مــرتـضـے آویـنــے: در عالمـ رازےاست کہ جز بـہ بهـای خــون فـــــاش نمـیشـود.💖 ایــنــجــا⇦ 『قـطـعـہ‌اےاز بـهشـ😍ــت』 『شـهـدای گمنـام』(زندگی به سبـ💚ــڪ شهـدا) 🌹°تخریب چی ڪانال ☜ @Khomool2 🌹°بیسیم چی ڪانال ☜ @Hasibaa2
مشاهده در ایتا
دانلود
شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
ان شاالله روزی همه دوستداران شهدا بشه نایب الزیاره ما باشید
به عنوان همسر شهید چه انتظاری از مردم و مسئولین در قبال وظیفه سنگینی که خون شهدا برعهده ما گذاشته دارید؟
خانم رشید عزیز از طرف اعضا و خادمین کانال شهدای گمنام از حضورتون تشکر میکنم ممنونم که دعوت ما رو قبول کردید و در محفل مجازی ونورانی ما که مزین به یاد شهداس شرف حضور پیدا کردید 🌹 دعاگوی اعضا باشید و سلام ما رو به خانواده شهید پرور رشید که دوتا شهید تقدیم اسلام کردند برسونید.
منم از تمامی دوستان و خادمین شهدا کمال تشکر را دارم.
انشالله اگر لایق باشیم دعا گوی تمام خادمین شهدا هستیم
بزرگوارید انجام وظیفه کردیم از همراهی همه شما اعضای گرامی کانال شهدای گمنام تشکر میکنم شبتون منور به یاد شهدا
سپاس. شبتون پر از ارامش خدایی
اگر امام زمان غیبت ڪرده است این غیبت ماست نہ غیبت او... این ما هستیم ڪہ چشمان خود را بسته ایم، این ما هستیم ڪہ آمادگے نداریم •┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈• @parastohae_ashegh313 •┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈•
✍همه نیروها..... ،همه قدرت ها...... در هر جا هستند، محتاج به توجه خاص حضرت رضا سلام الله علیه هستند. صحیفه نور،جلد 16،صفحه 231 ─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─ @parastohae_ashegh313 ─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
حــنـــا بـــنــدان ✨ بعد از آموزش هایی ڪہ در هور دیدیم دو سه روز مانده به عملیات والفجر ۸ همه گردان های عملیاتی را به اردوگاهی در منطقه رقابیه بردند🍃 جایی ڪه واقعا قطعه ای از بهشت بود و همیشه حسرت آن را می خورم🙃 فضای آن جا بسیار نورانی و ملڪوتی بود. چون بسیاری از آن نیرو ها چند روز بعد مهمان امام حسین شدند.🥀 درآن اردوگاه معنویتی حاکم بود ڪه هرچه از زیبایی آن بگویم ڪم است . برای من غیر از حرم امام حسین (ع) ، هیچ جایی به زیبايے اردوگاه رقابیه نمی رسد.💚 بچه ها با چهره های نورانی و آسمانی سرشار از معنویت مشغول ذکر 📿 و آماده شهادت بودند . البته ڪسانی مثل من چنین حالاتے نداشتند، چون دنبال شهادت نبودیم💔اما ڪسانی که آرزوی شهادت داشتند از صمیم دل آماده بودند. همه نوجوان و جوان ڪه حنا گذاشته بودند؛انگار می خواستند به عروسے بروند. آنان می دانستند چند روز بیش تر در این دنیا نیستند💐 اول صبح ڪه به صبحگاه مے رفتیم ، همه گردان ها جمع بودند . وقتے آفتاب🌞طلوع مے ڪرد و شعاع آن روی جمعیت مے افتاد، خدا مے داند چقدر زیبا بود☺️ سر و صورت بچه ها برق می زد 😍 بعد از صبحگاه ، با نوای سید رضا حسینی ڪه او هم در همان عملیات شهید شد ، همه جان های شیدایی متوجه ڪربلا می شد♥️ @parastohae_ashegh313
[🌻] هر وقت کسی در کلامش قسم میخورد ، می گفت: قسم نخورید ناراحت می شد که بی دلیل و از سر عادت در کلام به خدا یا اهل بیت ، قسم یاد شود . @parastohae_ashegh313
🤭😄 🤦🏻‍♂ در خاطرات برادر عراقی فرمانده لشگر علی ابن ابی طالب امده است: با زحمت زیاد خودم را از آب بیرون کشیدم و بی‌حال روی زمین افتادم🍂 ناگهان متوجه صدای قایق‌های🚣‍♂ خودی شدم. بچه‌های یکی از گردان‌های لشکر قم آمدند. مرا شناختند و به عقب منتقل کردند. بی‌هوش شدم. در بیمارستان🏨 شهید دستغیب شیراز چشم‌هایم را باز کردم. بالای تخت من کاغذی زده بودند که نوشته بود: «عراقی»🧐 خانم پرستاری وارد اتاق شد و تا به تخت من رسید، محکم بر سر من کوبید🤕 و گفت: «ای قاتل عراقی!»😱😠 من که بی‌رمق روی تخت افتاده بودم، به او گفتم: من عراقی نیستم، فامیلی من عراقی است.🤒😄 @parastohae_ashegh313
✨✨✨ حال و هوای بهشتی بهشت شهدا✨ حال و هوایمان را عوض کرده بود. هرچه بود آرامش بود و آرامش😍 با هم عهد بستیم🤝 همراه و کمک حال هم باشیم برای رسیدن به خدا و رضایت او...🌟 این روز مصادف بود با تولد قمری❣ شهید مدافع حرم، رسول خلیلی و ارادت هردوی ما به این شهید بزرگوار، شیرینی این روز را برایمان دو چندان و به یاد ماندنی تر کرد🌿 روز قبل از محرمیت آمده بود بهشت و شهدا✨ را برای مراسم دعوت کرده بود. می‌گفت حتی شهدای شهرستانی را هم دعوت کردم. به قول خودش آن لحظات بین زمین و آسمان، ترافیکی شده...🍃✨ الحمدالله🤲 که تو رسیدی و من شیرینی وصالت به پروردگار، به لطف خودش در جانم نشسته و دل مرا نیز به شادی و آرامشت آرام کرده💝 سالروزتولد16تیرماه 65 @parastohae_ashegh313
چند سطر زیر را مهمان من باش 💖 ✨✨✨ سرشارم از تو و مهربانی ات😍 آغاز میکنم به نام او☝️ که وجودم را از مهر تو💞 لبریز کرد. همان که قشنگترین لحظه های زندگی ام را با بودن در کنار تو رقم زد. تو را فرستاد تا همه فکر و ذکر «فاطمه» شوی و هم شب و روزش💘 اهل خانه در خوابند😴 چشمهایم نشانی از خواب ندارند. این سکوت شبانه🌌 فرصت خوبی است به هوای نوشتن برای تو. قلم به دست✍ بگیرم و با تو حرف بزنم نمیخواهم فکر کنم که تو دیگر رفته ای، دیگر تو را نمیبینم💔 میخواهم به ماه🌕 که امشب قرص کامل است چشم بدوزم و تک تک خاطرات قشنگی را که در طول یکسال بودن در کنار هم تجربه کرده ایم مرور کنم✨✨ تلخ و شیرین را با هم به یاد خواهم آورد. یادم نمی رود که روزی مثل همین قرص ماه بر آسمان شبزده دلم تابیدی💫 روشنم کردی و من در لحظه لحظه این یکسال به بودن در کنار تو بالیدم😍 هنوز هم می بالم💖 چیزی عوض نشده، تنها بین من و جسم خاکی تو فاصله افتاده همین. پس تو هم کمکم کن تا ذهنم یاری کند. مثل همیشه که حتی فکر کردن به تو وجودم را از لذتی شیرین سرشار میکرد. امشب نیز سرشارم کن. توکلت علی الله🤲 علی عزیزم سلام🍃 رفیق زیباترین لحظه های زندگیم سلام حالت چطور است؟ حتما خوبی، دیگر کلیه آن اذیتت نمیکند. دیگر لازم نیست نگران کبدت باشم😔 کبدت که از کار افتاد آخرین فرصت برای پیوند کلیه و رهایی از رنجی که شب و روز با تو بود از دست رفت. علی جان، یادت هست چه دردی میکشیدی و کوتاه نمی آمدی. به محض آنکه دردی به سراغم می آمد می گفتی: خدایا !🤲 درد و رنج فاطمه را هم به من بده. نکند فاطمه ام درد بکشد... همین دعایت بود تا وقتی درد از وجودم رخت بر بندد ، به سهم خودت از دردم راضی نبودی و من چاره ای نداشتم جز آنکه خوب شوم.💖 حالت خوب است، چون دیگر نگران قرص ها و هزینه های درمان نیستی... نه نگران تشخیص های گوناگون و نه دکتری که از روی تنگ نظری دارویت را عوض کند حتی به قیمت از کار افتادن کبدت و نه ارگانی که برای دادن هزینه های دارو و درمان طفره برود و سر آخر بگوید برای دریافت بخشی از هزینه هایی که تقبل کرده اند باید شخصا مراجعه کنی و از پلکان اداره شان با آن وضعیت جسمی بالا و پایین بروی...😔 بگذریم علی جانم بگذار از شیرینی ها برایت بگویم، کنار این تلخی ها یادش میچسبد. یادت می آید روزی که به هوای همراه شدن با هم💕 در مسیر زندگی، به گفتگو نشستیم. کجا!؟ در بیمارستان الحق خوب گربه را دم حجله کشتی تا حساب کار دستم بیاید.🍂 ازدواجی که صحبت های مقدماتی دو نفره اش در بیمارستان🏨 اتفاق بیفتد یعنی که در این ازدواج آماده همه چیز باش... @parastohae_ashegh313
🌸🍃 ما فقیریم و رضا ضامن حج فقراست بارگاهش به خدا قطعه‌ای ازعرش خداست ابر و باد و مه و خورشید و فلک می گویند چشم واکن که جهان گوش به فرمان رضاست 💚 •┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈• @parastohae_ashegh313 •┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈•
نماز شب پر ماجرا 🙃 سرش مي‌رفت نماز شبش نمي‌رفت . هر ساعتي براي قضاي حاجت 🍃 بر مي‌خواستيم ، در حال راز و نياز و سوز و گداز بود. گريه مي‌كرد مثل ابر بهار . با بچه‌ ها صحبت كرديم . بايد يه فكر چاره‌اي مي‌افتاديم؛راستش حسوديمان مي‌شد. ما نماز صبح را هم زورمان مي‌آمد بخوانيم،آن وقت او نافله بجا مي‌آورد🙈 تصميم‌مان را عملي كرديم در فرصتي كه به خواب عميقي 😴 فرو رفته بود يك پاي او را به جعبه‌ي مهمات كه پر از ظرف قاشق و چنگال بود گره زديم😢 بنده ي خدا از همه جا بي‌خبر ، نيمه شب از جايش برمي‌خيزد كه برود تجديد وضو کند ، تمام آن وسايل كه به هيچ چيز گير نبود ، با اشاره‌اي فرو مي‌ريزد روي دست و پايش 😂🤦‍♂ تا به خود بجنبد از سر و صداي آن‌ها همه سراسيمه از جا برخاستيم 😳 و خودمان را زديم به بي‌خبري : برادر نصف شبي معلوم است چه كار مي‌كني؟🤷🏻‍♂ ديگري : چرا مردم‌ آزاري مي‌كني ؟ 😱 آن يكي : آخر اين چه نمازي است كه مي‌خواني ؟😡 و از اين حرف‌ها...! 📚 كتاب فرهنگ جبهه (شوخي طبعي ها) ، صفحه ۱۱۸ •┈┈••✾•🍃♥️🍃•✾••┈┈• @parastohae_ashegh313 •┈┈••✾•🍃♥️🍃•✾••┈┈•
✨🍃✨🍃 دعای هفتم صحیفه که رهبر انقلاب، خواندن آن را توصیه کردند... @parastohae_ashegh313
🌈🌈🌈🌟🌈🌈🌈 گفتند كه چيزي از شهيد اورنگي نمي دانيم و در تحقيق ها هم به جايي نرسيديم اما در بررسي دقيق متوجه شديم كه در عكس ها، يك نفر هميشه در كنار اوست، اويي كه هيچ نام و نشاني از او در دست نبود. خيلي گشتيم، اما راه به جايي نبرديم و هيچ يادمان نبود كه دامان تو را بگيريم، اما تو[شهيدمحمود اورنگي] شاهد همه ي ماجرا بودي و فرصت به التماس ما نرسيد. به سراغ همان دوست رفتي (در خواب) كه: «چرا نيستي؟ كارت دارم، سري به ما بزن!» و آن دوست از قزوين با پدرت در تبريز تماس گرفت كه حاجي چه خبره؟ و او گفت كه برو بچه هاي يادواره ي شهداي مارالان در به در دنبالت هستند! بيا و برايشان از محمود بگو! آيا همين از تو بس نيست؟ @parastohae_ashegh313
┄┅┅✿❀🌙❀✿┅┅┄ @parastohae_ashegh313 ┄┅┅✿❀🌙❀✿┅┅┄
شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
چند سطر زیر را مهمان من باش #نامه_ای_ست_عاشقانه_از_یک_زن_به_همسر_شهیدش💖 ✨✨✨ سرشارم از تو و مهربا
💝✨💝✨💝 ادامه خیلی دلم میخواست قبل از خواستگاری رسمی با هم صحبت کنیم. اعتماد به نفسم آن گونه که خودت بارها گفتی به دلت نشست و تو بزرگتر از آن بودی که من به خاطر وضعیت جسمی و آن دیوار شیشه ای سیاه رنگ جلوی چشمهایت به خود اجازه ترحم کردن بدهم🌱 همانجا آب پاکی را روی دستت ریختم و گفتم تا آخر هستم🌹 نگاه نگران اطرافیان که مبهوت انتخابم بودند به جای خالی چشمهایت بود. از تو چه پنهان بعضی ها ترس ورشان داشت و رأیشان را برگرداندند. نشان به همان نشان که تو فاطمه را آنگونه دیدی و فهمیدی که آنانکه چشم داشتند باور نداشتند.🍃 راستش را بخواهی علی جان!😍 من هم اول خوشم نیامد، بعد از صحبت صداقتت را که شناختم به دلم نشستی، زیبا آمدی و من سرمست از اینکه تو را آنگونه می‌دیدم که هیچکدام از اطرافیانم نمی دیدند. بی ادعا بودی، زجر میکشیدی و کار میکردی، پاکدل و مهربان و عاشق رهبر، بعد ها هم بارها و بارها ثابت کردی که در انتخابم اشتباه نکرده ام❣ با درد شوخی میکردی، اهل مزاح بودی و بی نهایت عاطفی و با این همه بی انصافی بود که من حسرت چشمانی را بخورم که یکی اش را در اثر ترکش از دست دادی و دیگری را عوارض کلیه و دیالیزهای پی در پی از تو گرفت. کلیه ای که سرمای جبهه غرب به دیالیزشان کشانده بود💔 بالاخره فاطمه و علی در میان بهت و شادی نامزد💍 کردند و این سر آغازی از آسمانی شدن ما بود. خانواده خونگرم و مهربان و با غیرت تو پذیرای فاطمه شدند. به خاطر کلیه ات دائم یک پایت در بیمارستان بود. اما نمیگذاشتی سختی دیالیزهای پی در پی احساس خوشبختی💞 را لحظه ای از فاطمه دور کند. دانشجوی سال سوم حقوق بودن برایت دردسر بود. سر به سرت میگذاشتند، آزارت می دادند به روی خودت نمی آوردی، دلت به فاطمه آن خوش بود. بعد از چند ماه دوندگی برای وامی که هرگز نتوانستی بگیری... بارها می گفتی « اگر سالم بودم نمی گذاشتم رنجی ببری »💘 و من اشتیاق به زندگی را که در وجودت زیادتر شده بود، در برق چشم های نداشته ات احساس میکردم. یادت هست همیشه میگفتی که : سه چیز از خدا می خواهم پیوند خدا با شما پیوند کلیه و پیوند من و فاطمه ادامه دارد... @parastohae_ashegh313
🍃✋🕊 تنها من عاشق گرمای نگاه تو نیستم؛ ببین! پرنده ها هم به هرجا که میروی کوچ می کنند!!! مولای من، سلام دلم برای تو به هر سو پر میکشد امام زمان عج @parastohae_ashegh313