✰﷽✰
─┅═༅𖣔🌺𖣔༅═┅─
✰نهجالبلاغه در آینه تصویر✰
آنکس که خویشتن را بیشتر میفریبد،
نزد خدا گناهکارترین انسانها است،
زیانکار واقعی کسی است که خود را بفریبد.
📚نهج البلاغه خطبه ۸۶ (بند۳)
@parastohae_ashegh313
[#تلنگر•••]
✨افتادگی آموز ••••✨
به سنگرما آمد تا شب را درسنگر بگذراند
ولی ما اورا نمیشناختیم
هنگام خواب گفتیم
پتو نداریم برادر
گفت ایرادی نداره
یک برزنت زیرخود انداخت وخوابید
صبح وقت نماز فرمانده گردانمان آمد وگفت
«برادر خرازی شما جلو بایستید»
تازه فهمیدیم که او فرمانده لشگر
#شهیدحسین_خرازی بود....
@parastohae_ashegh313
شهید یونس پورجلو
تاریخ تولد: ۲۹ دی ۱۳۶۸ در شهر تشان
شهادت:۳۱ شهریور ۱۳۹۷
پاسدار شهید یونس پورجلو فرزند کربلایی موسی یکی از جوانان استان خوزستان است که در تاریخ 29 دی ماه سال 1368 در بخش تشان بهبهان دیده به جهان گشود که 5 خواهر و یک برادر دارد.
یونس محبت خیلی زیادی به اعضای خانواده بهویژه پدر و مادر داشت، خودش را وقف پدر و مادر کرد و همیشه دستگیر آنها بود. بسیار اهل صله رحم و شوخ طبع بود. از شاخصه های اخلاقی ویژهاش، جهاد با مال بود. بسیار اهل کار خیر و دستگیری از نیازمندان بود. خیلی دوست داشت جهاد با جان هم داشته باشد که نصیبش شد. همه او را به حجب و حیا می شناختند. از طرفی به مادیات و زرق و برق دنیا تعلق خاطر نداشت.
این جوان خوزستانی پس از طی کردن تحصیلات مدرسه و دبیرستان در دانشگاه امام حسین (ع) پذیرفته و در شته مهندسی صنایع فارغ التحصیل شد، پس از آن برای طی کردن مدارج علمی در سال 1393 در کنکور کارشناسی ارشد شرکت کرد و در دانشگاه امیرکبیر پذیرفته شد ولی به دلیل محدودیت های شغلی نتوانست ادامه تحصیل دهد.
به گفته مادر شهید یونس پورجلو، وی از کادر تحصیل کرده لشکر عملیاتی حضرت ولیعصر (عج) خوزستان بود، این جوان به قدری متواضع و فروتن برخورد می کرد که گاهی جای سرباز با مافوق را اشتاه می گرفتند.
شهید پورجلو در صبح روز شنبه 31 شهریور ماه سال 1397 در رژه نیروهای مسلح در اهواز که به مناسبت هفته دفاع مقدس در بلوار قدس برگزار شد، حضور داشت که هدف تیر تروریست ها قرار گرفت و به همراه 22 نفر دیگر از جمله شهید سید حسن سواری، سردار شهید علی لویمی باقری ، ارتشی شهید هادی الماسیان ، سرباز شهید رضا شعیبی ، سرباز شهید سعید آقاجری ، سرباز شهید مهران زرافشان ، سرباز شهید نبی دریس ، سرباز شهید سعید کریمی و سرباز شهید محمد عذاری به شهادت رسید.
پیکر پاک شهید یونس از شهدای مظلوم عملیات تروریستی 31 شهریور پس از تشییع باشکوه و کم نظیر در اهواز به همراه پیکر پاک سرباز شهید سید خلیل هاشمی فر به بهبهان منتقل شد تا در دیار سردار شهید مجید بقایی آرام بگیرد.
پیکر پاک شهید سعید پورجلو به همراه سرباز شهید سید خلیل هاشمی فر در بهبهان تشییع شد و پس از آن در گلزار شهدای شهر تشان در همسایگی دیگر شهیدان آرام گرفت.
🍀🍀شهدا را با صلواتی یاد کنید🍀🍀
@parastohae_ashegh313
[#شهیدانه...💗]
🍃شهیدتهرانۍمقدممیگفت:
وقتییهکارخیرانجامدادی؛
ازهموندرپشتیدر،رو!
🤔پرسیدنچرا ؟
گفتخباگهوایسی
یکیبیادازتتشکرکنه
دیگهتواجرتوگرفتی📿
📜حیف نیست گمنام نمونه
حیف نیست همه اجرش گردن خدا نباشه⁉️
🌸@parastohae_ashegh313|🌸
#بوقت_عاشقی
صدایمڪنازخلوتِخاطࢪاتپرستو
بگوپشتِپࢪوازِمࢪغانِعاشق!
چہرازۍست؟
#گمنام_مثل_مادر
❁═══┅┄
💠 @parastohae_ashegh313💠
❁═══┅┄
#دمی_با_شهدا🕊
#خاطــــــره🌱
پدر شهید علیوردی تعریف میکردند:
آرمان بشدت اهل رعایت حق الناس بود.
یه سال انتخابات بود و من و آرمان رفته بودیم برای شمارش آراء. نیمه شب گذشته بود و آرمان خیلی خسته شده بود؛ بهش گفتم پسرم شما برو قدری استراحت کن من خودم کار رو انجام میدم؛ فعلا هم به شما احتیاجی نیست.
آرمان رفت و حدود ۳ ساعت خوابید، فردای اون روز بمن گفت: بابا من چون رفتم خوابیدم واسه شمارش آراء پولی رو قبول نمیکنم.
گفتم: پسرم یه مقدار استراحت برای اعضاء طبیعیه و مشکلی نداره. اما آرمان راضی نشد
گفت: من وظیفهم بوده اونجا سرشماری آراء رو انجام بدم اما رفتم خوابیدم، پس این پول حق من نیست...
آخرم پول رو نگرفت...
#شهید_ارمان_علی_وردی
#آرمان_عزیز
#زندگی_به_سبک_شهدا
کانال رو به دوستانتون معرفی کنید🌱
@parastohae_ashegh313
@parastohae_ashegh313
یہبزرگیمیگفت:
"شڪنڪنوقتیبہیہشہـید
فڪرڪردی،چندلحظہقبلش،،
همونشهیدداشتہبہتوفکرمیکرده!"🍃
هرکسی باهر شهیدی خو گرفت
روز محشر آبرو از ﴿او﴾ گرفت ..🌱
ممنون بابت همراهی و نگاه پرمهرتون 🌷
نگاه شهدا بدرقه ی زندگیتون 🕊
نماز شبتون رو به نیت ظهور بخونین✨
سه صلوات هدیه به ارواح طیبه ی شهدا فراموش نشه🍃
شبتون بی دغدغه
یا علی⚡️
#دمی_با_شهدا🌱
🍃مقيد بود هر روز #زيارت_عاشورا را بخواند.
حتي اگر كار داشت و سرش شلوغ بود، حتما سلام آخر زيارت عاشورا را ميخواند.
❣️دائما ميگفت:
"اگر دست جوانان را در دست امام حسين (عليه السلام) بگذاريم،همه مشكلاتشان حل ميشود و امام با ديده ي لطف به آنها نگاه ميكند.
#شهيد_ابراهيم_هادى
#علمدار_کمیل
╔━━━━๑ღ♥️ღ๑━━━━╗
#زندگی_به_سبک_شهدا
#شهید_گمنــــام_سلام🦋
🕊️🕊️🕊️
@parastohae_ashegh313
╚━━━━๑ღ♥️ღ๑━━━━╝
#نماز_اول_وقت💫
#سفارش_شهدا
سیمای تـو . . .
سجادهِ عشق است و دلِ من ؛
با اشک وضو بسته و هردَم به #نماز است
#شهید_مرتضی_عباسیمقانکی🕊️
الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفَرَجَهُمْ 🌷🍃
#بهوقتعاشقی
#نمازاولوقت🕊️
@parastohae_ashegh313🦋
#قسمت158
دوست
مصطفي هرندي
خيلي بي تاب بود. ناراحتي در چهره اش موج مي زد. پرسيدم: چيزي شده!؟ ابراهيــم با ناراحتي گفت: ديشــب با بچه هــا رفته بوديم شناســائي، تو راه برگشــت، درست در كنار مواضع دشمن، ماشاءالله عزيزي1 رفت روي مين و شهيد شد. عراقي ها تيراندازي كردند. ما هم مجبور شديم برگرديم. تازه علت ناراحتي اش را فهميدم. هوا كه تاريك شد ابراهيم حركت كرد، نيمه هاي شب هم برگشت، خوشحال و سرحال! مرتب فرياد مي زد؛ امدادگر... امدادگر... سريع بيا، ماشاءالله زنده است! بچه ها خوشــحال بودند، ماشــاءالله را ســوار آمبولانس كرديم.
🍃🍃🍃🍃
اما ابراهيم گوشه اي نشسته بود به فكر! كنارش نشستم.
با تعجب پرسيدم: تو چه فكري!؟ مكثي كرد و گفت: ماشاءالله وسط ميدان مين افتاد، نزديك سنگر عراقي ها. اما وقتي به سراغش رفتم آنجا نبود.
كمي عقب تر پيدايش كردم، دور از ديد دشمن. در مكاني امن! نشسته بود منتظر من.
@parastohae_ashegh313
#اسلام تماشاچی ندارد!
▪️▫️...ما دراسلام تماشاچی نداریم همه مسلمانان به هرنحوی باید درصحنه نبرد بین #حق و #باطل درتمامی زمین خدا شرکت کنند وگرنه خود نیز باطلند.
🌷مهندس #شهید_احسان_قاسمیه فرمانده گردان قدر شهادت ۱۹ شهریور۱۳۶۱
#اسلام
#شهید
#مسلمان
#مقاومت
@parastohae_ashegh313
@parastohae_ashegh313🕊
دلمیڪجرعہ #شھادت میخواهد
بہاعمالمڪہمینگرملیاقتشراندارم..
ڪرموعطایِشھیدانراڪہنگاهمیکنم
مصرترمیشوم!
میشودمرابپذیرید؟
#شهید_ارمان_علی_وردی🕊
#شهدا_رو_یاد_کنیم_باذکر_صلوات🦋
#زندگی_به_سبک_شهدا
#شهداے_گمنام #لبیک_یاخامنه_ای
••|| طعمپــروآز 🕊🌱
یُحیے وَ یُمیت،
و مَنْ ماتَ مِنَ الْعِشْقْ،
فَقَد مــاتَ شَهیـــد..
[ زنده مےڪند و مےمیراند!
و ڪسے که از عشق بمیرد،
همانـا شهیـد مےمیرد.. :) ]
#اللهمالرزقناشهادتفےسبیلالله
🌱••••@parastohae_ashegh313
#عاشقانه_دو_مدافع
#قسمت_پنجاه_سوم
وارد حریم شدیم
خواستم برم اب بخورم
گفتم علی من با رقیه و اردلان میریم اب بخوریم
گفت باشه شما برید
یه قدم دور شدم ازش شروع کرد به گریه کردن گفت اقا جان تو را به خواهرت قسم التماست میکنم به گلوی تیرخورده شیش ماهه ات قسم یه طوری بشه اسما راضی بشه بتونم برم برای دفاع حرم خواهرت
برگشتم و دست زدم رو شونه ی علی گفتم پاشو برگردیم تهران وسایلتو جمع کنیم بعد برو
گفت تو. مگه نرفتی اسمااااا
گفتم نه اقا دلمو راضی کرد پاشو برگردیم
بعد از چند روز زیارت برگشتیم
تهران شروع کردیم به جمع کردن وسایلش
لباساشو جمع کردم اون شب تا صبح گریه کردم و التماس کردم به خدا گفتم من بدون علی چیکار کنم؟؟؟
خدایا من بدون علی نمیتونمم خدایا خودت بهم صبر بده خواهش میکنم انقدر گریه کردم که سر سجاده خوابم برد
صبح که پا شدم دیدم داره کفششو میپوشه
کمکش کردم و کفششو پوشید پوتینشو کمکش کردم بپوشه
گریه میکردمم اشکام باهام یاری نمیکرد
گفتم علی تند تند بهم زنگ بزن علی من نمیتونمااا علی طاقت نمیارمااا
علی گفت که اسما باشهه عزیزم اروم باشش
اصلا میخوای همش پشت سنگر باشم نرم وسط
گفتم علی مواظب خودت باش
گفت باشه
#عاشقانه_دو_مدافع
#قسمت_پنجاه_چهارم
کیفش رو بهش دادم و با هر نگاهی اشکام سرازیر میشد
وایی من بدون علی نمیتونستم ادامه بدم چقدر تنهایی برام سخت بود
ادما برام غریبه بودن و نفس کشیدن برام دشوار بود علی و اردلان باهم رفتن سوریه
علی و اردلان با هماهنگی هم اعزامی گرفته بودن برای سوریه فقط تنها کسی که از هیچی اطلاع نداشت من بودم
بلاخره علی رفت سعی میکرد تا اونجایی که میتونه تند تند بهم زنگ بزنه شبانه روز داغون بودم همش اشک و گریه
زندگیم همین بود
گاهی وقتا که خیلیی تنگ میومدم و دلم واسسه دیونه بازیاش تنگ میشد میرفتم بهشت زهرا و گل یاس میگرفتم
زیارت عاشورا میخوندم و واسش کلی گریه کردم
گفتم علی رو بهم برگردوند مواظب علی باش
سر قبر این رفیق شهیدم خندم گرفته بود 😊
میگفتم رفیق ببین من چقدر مغرورم چقدر متکبر
هستم که میخواستم علی فقط پیش من باشه
حق داره علی عمه زینب رو انتخاب کنه
چقدر قلبم درد گرفته بود
دلتنگی رو قشنگ احساس میکردم خداجونم ارومم کن تو رو بی بی زینب قسم حالم خوب نیست
#پلاکشان را برای ما جا گذاشتن
تا روزی بدانیم از جنس ما بودن
#هویتشان خاکی بود
اما دلشان را به آسمان زدن
راستی امانتدار خوبی بوده ایم؟
الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ
#مدیون_شهدا_هستیم
🌱
🍃
🥀
🌷 @parastohae_ashegh313
🌱🍃🥀🌷🥀🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگه دلت بااین کلیپ شکست بدون عاشق رهبروامام زمانی به امیددیداررهبروظهورآقا😢😢😢
@parastohae_ashegh313
🌷🕊🍃
#شهـــــادت یعنی؛
زندگی کن، اما فقط #برای_خدا...
اگر شهادت میخواهید زندگی کنید فقط برای خدا...
#شهیدبابک_نوری_هریس🌷
#صبح_و_عاقبتمون_شهدایی 🕊
#نسال_الله_منازل_الشهدا
╔━━━━๑ღ♥️ღ๑━━━━╗
#زندگی_به_سبک_شهدا
#شهید_گمنــــام_سلام🦋
🕊️🕊️🕊️
@parastohae_ashegh313
╚━━━━๑ღ♥️ღ๑━━━━╝
#قسمت159
دوست
مصطفي هرندي
خون زيادي از پاي من رفته بود. بي حس شــده بــودم. عراقي ها اما مطمئن بودند كه زنده نيستم. حالت عجيبي داشتم. زير لب فقط مي گفتم: يا صاحب الزمان(عج) ادركني. هوا تاريك شده بود. جواني خوش سيما و نوراني بالاي سرم آمد.
چشمانم را به سختي باز كردم. مرا به آرامي بلند كرد. از ميدان مين خارج شــد. در گوشه اي امن مرا روي زمين گذاشت.
🍂🍂🍂🍂🍂
آهسته و آرام. من دردي حس نمي كردم! آن آقا کلی با من صحبت کرد. بعد فرمودند: كسي مي آيد و شما را نجات مي دهد. او دوست ماست! لحظاتي بعد ابراهيم آمد. با همان صلابت هميشگي. مرا به دوش گرفت و حركت كرد. آن جمال نوراني ابراهيم را دوست خود معرفي كرد. خوشا به حالش اين ها را ماشاءالله نوشته بود. در دفتر خاطراتش از جبهه گيان غرب. ماشــاءالله سال ها در منطقه حضور داشت.
او از معلمين با اخاص وباتقواي گيــلان غرب بود كــه از روز آغاز جنگ تا روز پاياني جنگ شــجاعانه در جبهه ها و همه عمليات هاحضور داشت. او پس از اتمام جنگ، در سانحه رانندگي به ياران شهيدش پيوست.
🍂@parastohae_ashegh313🍂
#بوقت_عاشقی🍃
#شهیدانه🕊
#نماز_اول_وقت🦋ـ ـ
قَلبمگرفتدرحالوهواۍاینشھرپـرگناه حـالوهَوای جمعشھیدآنمآرزوسـت..
ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ
#التماس_دعا
#زندگی_به_سبک_شهدا
@parastohae_ashegh313🕊
✨پاداش✨
در طول بیست و هفت سال زندگی مشترک، یک لحظه را به بطالت نگذرانده بود. فرقی نمیکرد ایام تحصیل باشد، شب امتحان یا زمان تعطیلی دانشگاهها؛ همیشه مشغول درس خواندن بود. در مسافرتها هم دست از درس خواندن بر نمیداشت. حتی وقتی رفته بودند ماه عسل، کتابهای درسیاش را برده بود. اساتید اگر میگفتند پنج مسئله از فصل را حل کنید، مسعود شب تا صبح نمیخوابید تا تمام مسئلههای آن فصل را حل کند. همسرش تمام این خاطرهها را به یک جمله کلیدی ختم کرد؛ "تمام وقتش رو برای مملکت گذاشت." اینجا بود که امام خامنهای(حفظهالله) اینطور شهید را توصیف کردند: "شخصیتهای اینجوری یقیناً پیش خدای متعال مراتب بلندی دارند. دلیلش هم، همین شهادت است. چون شهادت و کشته شدن در راه یک آرمان بلند و الهی به وسیله دشمنان این آرمان را به هر کسی نمیدهند. این یک پاداش است. این پاداش را به کسانی میدهند که مستحق این پاداش هستند. این شهادت نشان میدهد که این شخصیت کاری کرده که مستحق این پاداش شده است."
#شهیددکترمسعودعلیمحمدی
دیدار امام خامنهای(حفظهالله) با خانواده شهید دکتر مسعود علیمحمدی 1389/10/30
🌼•••|@parastohae_ashegh313
🏳باید در تاریخ ثبت ڪرد🏳
☀️امام خامنه ای :
یک کتابی تازه خواندهام که خیلی برای من جالب بود. دختـر و پسـر جوان -زن و شوهر- متولّـدین دههی ۷۰، مینشینند برای اینکه در جشن عروسی شان گناه انجام نگیرد، نذر میکنند سه روز روزه بگیرند!
به نظر من این را باید ثبت کرد در تاریخ که یک دختر و پسر جوانی برای اینکه در جشن عروسی شان ناخواسته خلاف شرع و گناهی انجام نگیرد، به خدای متعال متوسّل میشوند، سه روز روزه میگیرند.
پسر عازم دفاع از حریم حضرت زینب (سلاماللهعلیها) می شود؛
گریهی ناخواستهی این دختر، دل او را می لرزاند؛ به این دختر -به خانمش- می گوید که گریهی تو دل من را لرزاند، امّا ایمان من را نمیلرزانَد!
و آن خانم می گوید که من مانع رفتن تو نمیشوم، من نمی خواهم از آن زنهایی باشم که در روز قیامت پیش فاطمهی زهرا سرافکنده باشم!
ببینید، اینها مال قضایای صد سال پیش و دویست سال پیش نیست، مال سال ۹۴ و ۹۵ و مال همین سالها است،
مال همین روزهای در پیش [روی] ما است؛ امروز این است. در نسل جوانِ ما یک چنین عناصری حضور دارند، یک چنین حقیقتهای درخشانی در آنها حضور دارد و وجود دارد؛
اینها را باید یادداشت کرد، اینها را باید دید، اینها را باید فهمید. فقط هم این [یک نمونه] نیست که بگویید «آقا! به یک گل بهار نمیشود»؛ نه،
بحث یک گل نیست؛ زیاد هستند از این قبیل.
این دو -زن و شوهری که عرض کردم- هر دو دانشجو بودند که البتّه آن پسر هم بعد میرود شهید میشود؛ جزو شهدای گرانقدر دفاع از حریم حضرت زینب (سلاماللهعلیها) است.
وضعیّت اینجوری است.
@parastohae_ashegh313
#معرفی_کتاب
#خاک_های_نرم_کوشک
کتاب خاک های نرم کوشک منتخبی از #خاطرات خانواده و همرزمان شهید #عبدالحسین_برونسی در مورد ویژگیها و خصوصیات شهید است. خاکهای نرم کوشک چهار سال پس از انتشار و متعاقب فرمایشات #مقام_معظم_رهبری در جمع که در تاریخ ۲۶ خرداد ۱۳۸۵ و با معرفی و تاکید بر شخصیت اوستا عبدالحسین برونسی به مطالعه کتاب خاکهای نرم کوشک توصیه فرمودند بسرعت در زمره آثار #پرفروش و #پرمخاطب ادبیات دفاع مقدس قرار گرفت که به زبان های مختلف نیز ترجمه شد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
@parastohae_ashegh313
#عاشقانه_دو_مدافع
#قسمت_پنجاه_پنجم
😍😍😍
ساعت ده صبح بود حدودا با چشمای قرمز و باد کرده سر سجاده نشسته بودم که مامانم صدام زد
گفت اسما پاشو بیا بیرون از اون اتاقت
با حالت حرص گفتم که باشه مامانجون فقط منو بیخیال بشین لطفا
تو همین حوالی با چشمای پر از اشک که دیگه چشام تار میدیدن گوشیم زنگ خورد پریدم رو گوشیم که نزدیک بود بخورم زمین 🤯
دیدم علی هست 😍😍نفسم بند اومده بود
گفتم جانم علی دردت به جونم من خیلیییی دلم واست تنگ شده اشکام میریخت دیگه حتی نفس نمیتونستم بکشم هوا سنگین بود درد داشت واسم
وایییی خدا حالمو خوب کن😭😭😭
علی گفت خانوم رفیق نیمه راه شدی باز
گفتم علی کی میاییی😭😭
گفت اگه خانوم خوبی باشی 15روز دیگه میام
گفتم علیییی جدی میگیی؟؟؟
گفت با اجازه شما و البته بزرگتر هاا
علی همون علی مهربون خودم بود مثل همیشه سعی میکرد منو بخندونه
گفتم علی منتظرتممم 😍😍
گفت خداحافظ بانو باید برم
علی جون اسما مواظب خودت باش
گفت خیلی خوب اسما هنوز نق میزنیااا😍
گفتم ببخشید خب 🙈🙈
علی گفت عزیزم مراقب خودت باش