میفرمود -
چشماش مجروح شده بود
منتقلش کردند تهران بعد از معاینه دکتر
بی قرار پرسید:
مجرای چشمام سالمه؟! 👀
دکتر پرسید:
برای چی میپرسی پسرجون؟!🤔
محسن جواب داد:
چشمی که برای امام حسین علیه السلام گریه نکنه به درد من نمیخوره...💔!
«شهید محسن درودی»
#حجاب #امام_زمان(عج) #لبیک_یا_خامنه_ای #فاطمیه #زندگی_به_سبک_شهدا #جان_فدا #حاج_قاسم
ــــــــــــــــــ
@parastohae_ashegh313
آشـــوبها تمــــام شد
همــــه به خانههایشان برگشتند؛
الّا شهـــــــــدا...🌿
-- شادی روح شهدا صلوات♥️
#فاطمیه #زندگی_به_سبک_شهدا #جان_فدا #حاج_قاسم
✾ــــــــــــــــــــــــــــ
@parastohae_ashegh313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دخترا بابایی اند...
از #شھادت پدرانتان
#آرامش سهم ما مےشود
اما...
سھم شما....
چہ تقســیم عادلانه ای!
نازدانه ی
#شهید_محمودرضا_بیضائی
شبتون و عاقبتتون بخیر
التماس دعا
یا علی
ــــــــــــــــــــ
@parastohae_ashegh313🥀
✍عاشقانه_مهدوی ❣
کـاش روزی بـرسـد،
که به هم مژده دهیم...
یوسـف فـاطـمـه آمـد😍😭
دیـدی....؟!
🌸مـن سـلامـش کـردم...
پاسـخـم داد امـام،
پاسـخـش طـوری بـود!!
🌸با خودم زمزمه کردم که امام...
میشناسد مگر این بی سر و بی سامان را؟!...
و شـنـیـدم فـرمـود...:
🌺تو همانی که «فـــرج» میخواندی...
🌺
@parastohae_ashegh313
#بخش3
بهنام در دســتان قدرتمند مصیب گرفتار شــد. چهاردست و پا به تشك چســبید تا بارانداز نشود. مصیب پاهايش را در ســگك انداخت. زور زد. بهنــام مقاومت کرد. بدنش خیس عرق شده بود. مصیــب زور آخرش را زد و بهنــام را روي پل برد. بهنــام مقاومت مي کرد. مصیب روي بهنام يله شــد. تمام ســنگیني اش را روي او انداخته و مي خواست شانه هايش را به تشك بچسباند. چشمان بهنام از زور فشار و درد، سیاهي رفت. دندان هايش را به هم قفل کرد. ســرش روي تشــك بــود، کف پاهايش، کمان بدنــش، رو بــه بالا مقاومت مي کرد. کم کم مزه ي شــور خون را بر لبانش حس کرد. زري باف نعره کشید: ـ بارك الله بهنام... مقاومت کن. نگذار بشكندت... مقاومت کن!» بهنام، تماشــاچي ها را وارونه مي ديد.
🌹داستان شهید بهنام محمدی🌹
@parastohae_ashegh313
#قسمت179
مطلع الفجر
حسين الله كرم
گلوله اي به عضات گردن ابراهيم خورده بود. خون زيادي از او می رفت.
جواد را پيدا كردم و پرسيدم: ابرام چي شده؟! با كمي مكث گفت: نمي دونم چي بگم. گفتم: يعني چي؟! جواب داد: با فرماندهان ارتش صحبت كرديم كه چطور به تپه حمله كنيم. عراقي ها شــديداً مقاومــت مي كردند. نيروي زيادي روي تپــه و اطراف آن داشتند.
💙💙💙💙
هر طرحي داديم به نتيجه نرسيد. نزديك اذان صبح بود و بايد كاري مي كرديم، اما نمي دانســتيم چه كاري بهتره.
يكدفعه ابراهيم از سنگر خارج شد! به سمت تپه عراقي ها حركت كرد و بعد روي تخته سنگي به سمت قبله ايستاد! بــا صداي بلند شــروع به گفتن اذان صبح كرد! ما هــر چه داد مي زديم كه ابراهيم بيا عقب، الان عراقي ها تو رو مي زنن، فايده نداشت.
تقريباً تا آخر اذان را گفت. با تعجب ديديم كه صداي تيراندازي عراقي ها قطع شده! ولي همان موقع يك گلوله شليك شد و به ابراهيم اصابت كرد. ما هم آورديمش عقب
@parastohae_ashegh313
دور هم نشسته بودیم. ابراهیم هادی دستش رو شبیه یک دایره کرد.
بعد گفت: اگر دنیا مثل این کُره باشد، امام زمان(عج) مانند دستهای من به دنیا احاطه دارد.
خداوند نیز برتمام دنیا شاهد و ناظر هست. مراقب اعمالمون باشیم
ـــــــــــــــــــــــ
@parastohae_ashegh313
#شهدا ...
#تفحصم کنید
گاهے باید آدم خودش را #تفحص ڪند
تا پیدا ڪند
#خودش را ...
#دلش را ...
#عقلش را ...
گاهے در این راه پر پیچ و خم
مردانگے ، غیرت ، دین ، عزت ، شرف ، تقوا را گم مےڪنیم ...
خودمان را #پیدا ڪنیم
ببینیم #کجاے قصہ ایم
#ڪجاے سپاه مهدی عج هستیم
#ڪجا بہ درد آقا خوردیم
#ڪجا مثل آقا عمل ڪردیم
#ڪجا مثل #شہید_دستواره
اینقدر ڪار ڪردیم تا از خستگی بیهوش شویم
#ڪجا مثل #شهید_ابراهیم_هادی برای فرار از گناه چهره مان را ژولیده ڪردیم
بہ قول بچہ هاے #تفحص
نقطه صفر صفر و گِرا دست #مادرمان حضرت زهرا (س) است
خودمان را دودستے بسپاریم به دست بے_بے #پهلو شڪسته
قسمش بدهیم بہ مولاے غریبمـــــان حضرت علے (ع) تا دستمان را بگیرد و
نگذارد در این دنیاے پر گناه
#غافل بمانیم
#غافل بمیـــــریم
#شهدا_همیشه_نگاهی
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
@parastohae_ashegh313